قايل توجه نوكيشان
بر اساس قرآن مي توان هر كيشي اختيار كرد و دين اسلام نيز داشت
کاوه احمدی علی آبادی
تغيير كيش هرگز تغيير دين نيست. بنا به تعبير قرآن كه در همه جا دين خدا را به شكل مفرد و آن هم اسلام نام مي برد، كسي ممكن است كه به كيش مسيحيت يا هر كيشي ديگري در آيد، اما باز دين اسلام را داشته باشد. از اين روي دين از منظر خدا از آدم تا قيامت اسلام است؛ به همين سبب، وقتي درباره پيامبران و پيروان پيش از محمد حرف مي زند، آنان را مسلمان مي نامند. در حالي كه در مورد شريعت و كيش چنين نيست و از كيش ابراهيمي نام مي برد كه شامل يهوديت و مسيحيت و غيره مي شود و در خصوص شريعت نيز مي گويد كه براي هر قوم و امتي شريعتي قرار داديم. پس شريعت اسلام از دين اسلام جداست و با آن كه دين اسلام شامل هر كيش و شريعتي مي شود كه به همه زمان ها و مكان ها قابل تعميم است، اما كيش و شريعت چنين نيستند و تنها با قوم و امتي خاص تعلق دارند، پس جزو وجه جهاني اسلام نيز نيستند. بدين علت، كشتن يك نوكيش كه از شريعت اسلام به كيشي دگر رفته يا كيشي ديگر را تبليغ مي كند، قتل عمد و جنايت ديني از منظر اسلام است. جای بسی تأسف است، کسانی در مورد ادیان مختلف و میزان آزادی شان تصمیم می گیرند که حتی از دین خود نیز آگاهی کافی ندارند و روش های استالینی را تحت عنوان روش های اسلامی تجویز و تحمیل می کنند که هم بر ظلم و جنایت می افزایند و هم اسلام را بدنام می کنند. این جوانان محروم و متعصب، نه از دین چیزی می دانند، نه شریعت چه رسد به روح و حقیقت دین و اسلام، و چه رسد به گفتگوی ادیان و جهانی شدن ادیان توحیدی در عصر حاضر كه در بسياري از كتب ديني خودشان نيز پيش بيني شده است. اگر با ادبیات خودشان بخواهیم قضیه را برایشان شرح دهیم، باید بگوییم آنان بدون این که بدانند از متعصبانی که می خواهند نوعی خاص از شریعت را به همه تحمیل کنند، حمایت می کنند و سربازان گمنام دجال اند، بدون این که خود بدانند! حتی کتب مذهبی شیعی خود را نیز درست نخوانده اند که در عصری که خود آن را آخرزمان تبلیغ می کنند، ادیان جهانی چگونه به هم می آمیزند و در صلح و دوستی در کنار هم زندگی می کنند و ادیان از حوزه تنگ تعصبات و جهالت ها و شریعت پرستی ها خارج می شوند و با كيش هاي مختلف،حقیقت خود را که فصل مشترک همه شان است، کشف می کنند. بندگان خدا برای چه کسانی تطابق وقایع امروز با روایات تان را تبلیغ می کنید، در حالی که خود بدان محتاج ترید و معنای آن ها را درست نفهمیده اید! كساني كه اينك به امور ديني مي پردازند، امنيتي و بي سواد در حوزه دين هستند و بايد بي درنگ تغيير كنند و مسئوليت ها با دين شناسان سپرده شود.
دین اسلام چنان که قرآن می فرماید و در زمان محمد نیز چون پیامبران دیگر تبلیغ –نه تحمیل- شد، شامل کلیه کیش های ابراهیمی –همچون مسیحیان و یهودیان- بوده و حتی کلیه اهل کتاب –صابئین و گنوسی ها و سایر ادیان دارای کتاب- نیز كه به رسمیت شناخته شده اند، مي شود. از این روی کسی اگر از شریعت اسلام به کیش ديگری تمایل پیدا کرد، از اسلام خارج نشده و برطبق ادبیات قرآنی هنوز مسلمان است و مرتد نیست و حکم مرتد نیز قتل نیست که هم با آیات قرآن -چه مکی و چه مدنی- درباره اجباری نبودن دین، منافات دارد و هم با سیره پیامبر و چند روایتی که مورد استناد فقهای کم سواد قرار می گیرد، به خاطر تغییر دین نبوده، بلکه به سبب آن بوده که ایشان مرتکب قتل و خیانت شده بودند، چنان که در مورد کسانی که به حبشه مهاجرت کردند و در آنجا مسیحی شدند، هرگز فتوای قتل داده نشد. این ها تحریفاتی است که به تدریج توسط متعصبان متشرع و فقهای شریعت پرست در قرون متمادی وارد دین اسلام شد. علاوه بر مهاجران حبشه، در عهدنامه صلح حديبيه نيز اين حقيقت لحاظ شده است. جايي كه دربندي از آن، اگر كسي از مسلمانان، به مشركان گرويد، مشركان ملزم به تحويل دادنش به پيامبر و مسلمانان نيستند. همين بند بسيار مورد انتقاد مسلمانان جوان قرار داشت. پيامبر براي شان توضيح داد كه اگر كسي نخواسته نزد ما باشد، چرا ما بايد او را به زور به نزد خود بياوريم. به عبارتي، دين در نزد مشركان اجباري بود و به همين خاطر خواهان استرداد تازه مسلماني بودند كه از مكه به مدينه مي گريختند. اما دين در اسلام اجباري نبود و به همين سبب پيامبر تحويل اجباري مسلمانان پشيمان و بازگشته به دين مشركان را در پيمان صلح حديبيه رد كرد و لحاظ ننمود. آياتي از قرآن نيز كه مسلماناني را كه دوباره به كفر و شرك برگردند، برحذر مي دارد، تنها بيم اخروي است، نه تحميل اجباري و از اين روي به كساني كه مي خواستند، آنان را بكشند، فرمود كه آنان كشته خواهند شد و چنين اجازه اي را به مسلمانان نمي دهد. همچون كساني كه به جهاد نمي رفتند، از بابت كشته شدن و قرآن مي گويد كه اگر اجل شان رسيده باشد، كشته خواهند شد، حتي اگر در خانه باشند. يعني وقتي مي گويد كه كشته خواهند شد، منظور اين نيست كه مسلمانان كساني را كه به جهاد نمي آيند، بكشند و مسلمانان چنين كاري نيز نكردند و همين گونه در مورد مرتدان مي فرمايد كه عاقبت هلاك خواهند شد، تا به مسلمانان بفهماند كه آنان چنين اجازه اي ندارند و در دين اجبار نيست. تغيير دين را نيز به گونه اي مطرح مي كند كه انگار از تغيير باور متمايز مي سازد، تا بفهميم كه كسي كه هدايت شده نمي تواند گمراه شود و هدايت با باور متفاوت است و تغيير باور به كيشي ديگر به مفهوم تغيير از دين اسلام نيست. مشابه همين مطلب را در مسيحيت داريم و كسي ممكن است مسيحي باشد، اما هنوز يك نجات يافته نباشد و نجات يافته كسي است كه دوباره متولد شده باشد. به عبارتي، تغيير باور تأثير چنداني روي زندگي و نفس معنوي آن ندارد و تغيير شخصيت و از اين رو به آن رو شدن است كه ملاك است. دقت كنيد، اساساً تنها اين تحليل از آيات ارتداد است كه مانع از تناقض معنا با آياتي مي شود كه مي فرمايد، "دين من براي من و دين شما براي شما" و "در دين اجباري نيست" (يكي مكي و ديگري مدني است و نشان مي دهد كه آنان آيات مصلحتي نيز نبوده اند) و هر تفسيري خلاف آن موجب تناقض صريح در آيات قرآن مي شود. ممكن است، برخي نيز بگويند كه اگر چنين چيزي است، چرا متدينان و روحانيون چنين باوري ندارند و عكس اش عمل مي كنند، كه بايد به دوستان بگويم كه همچون قانون اساسي كه از نگارش اش و قصد و معنايي كه از بند بند آن نگارندگان اش نوشته اند مدت اندكي نمي گذرد كه اولاً بندهايي را كه به نفع شان نيست، عمل نمي كنند و بندهايي ديگر را چنان در تفاسير تغيير مي دهند كه بسياري به عكس محتواي آن بندها در زمان نگارش بدل شده است. همين رياكاران در پيش از انقلاب و حتي اوائل انقلاب يا شعار تفتيش عقايد ممنوع سر كار آمدند كه هم شامل دين و هم ايدئولوژي و هم تمايلات حزبي و هر نوع اعتقادات شخصي مي شد كه بازمانده هاي آن را در قانون اساسي مي توانيد هم اينك نيز بيابيد، ولي اينك نه تنها تفتيش عقيده مي كنند، در حريم خصوصي افراد وارد مي شوند كه در منازل به چه كيش و مناسكي مي پردازند و براي آن مجازات هاي وحشيانه نيز اعمال مي كنند!! و وقتي نيز كه بر ايشان خورده مي گيريد، با اتهام و افترايي به غير از آنچه حقيقتاً افراد را به خاطرش مجازات مي كنند، بر گناه خويش وقاحت را نيز مي افزايند. كليه كيش هاي ديگر نيز چون نوكيشاني كه از شريعت اسلام به مسيحيت، زرتشتي، بهايي و هر كيش ديگري برگشته اند، بنابراين مي توانند دين شان اسلام نيز همزمان باشد و هيچ كس نمي توان بدين بهانه به ايشان برچسب مرتد بزند و آنان در فرم هاي رسمي نيز مي توانند دين اسلام را قيد كنند، و حال كيش شان هر چه كه مي خواهد باشد.
به متعصبان متشرع بگويم، اين ديني كه معرفي كرديد چون سراسر شيادي است و در اين چند دهه جوانان فهميده اند كه شما حتي وقتي با تاوان هاي بسيار مردم، چيزي را مي پذيريد، باز در لفظ مي پذيريد و در عمل تكرار و حتي چه بسا بدتر مي كنيد، راه تغيير دين را برگزيده اند و دارم با شما حجت را تمام مي كنم، اگر به اين رفتارتان در فشار آوردن به مردم و آزار و اذيت نوكيشان- تغيير كيش از اسلام به مسيحيت يا زرتشتي و غيره- ادامه دهيد، اين جريان به يك جنبش خاموش بدل مي شود و نسل امروز ناگهان و يك شبه تغيير كيش به اديان ديگر مي دهد؛ به خصوص كه اينك شما آنچه را كه تحت عنوان اسلام انجام مي دهيد، كارهاي اعراب جاهلي 14 قرن پيش است و پيامبر اسلام براي زدودن آن ها مبعوث شد و مثلاً امروزه مسيحيت به روح اسلام دوران پيامبر نزديك تر است و دين محبت و گذشت است و برخلاف شما كه چون كودكان مدام در حال انتقام گرفتن از مردم و تحميل ظلمي مضاعف بر مردم ايد و هنوز بلوغ شخصيتي نيافته ايد، چون به مانند انسان هاي صغير در حال لج بازي با مردم ايد و شيادي اي پيشه كرده ايد كه در تاريخ اسلام بي سابقه است. باز به متعصبان ديني و متشرعين كم سواد هشدار مي دهم كه اگر به روند كنوني ادامه دهيد، اين جريان تغيير كيش جوانان به كيش هاي ديگر كه بر اثر تحميل "اسلام شيادانه" به مردم موجب نفرت جوانان شده به يك جنبش تبديل مي شود و عملاً بدلي مي گردد، بر عليه شما كه با هيچ دروغ و مكري نمي توانيد اشتباه كرده تان را جبران كنيد. شما نمي دانيد كه ما در چه نقطه عطف تاريخي هستيم و تحولات بعدي چگونه دروغ و ريا و ظلم و وقاحت را خواهد شست؛ بيش از اين خود را مفتضح نكنيد، اگر واقعاً از آخرت بیش از فشارهای حکومتی می ترسيد و تنها سر منبر روضه نمی خوانيد!
منبع:پژواک ایران