چرا فرهنگ و دين با زور نمي شود؟
هنوز تفاوت تبليغ با ضدتبليغ را نمي دانيد!
کاوه احمدی علی آبادی
اگر قرآن به صراحت مي گويد، "در دين اجباري نيست" و در جايي ديگر حتي به كافران و مشركان، مي گويد، دين من براي و دين شما براي شما، كه يك آيه مدني و يك آيه مكي است –تا كسي بهانه نياورد كه آيات مكي صلح مصلحتي بوده!- چون تمامي كارهاي ديني و فرهنگي تنها به سبب آزادي، اختيار و انتخاب است كه ارزشمند است، و گرنه هيچ ارزشي ندارند. وقتي قرآن مي فرمايد، دنيا جاي امتحان است، يعني همين كه در اين دنيا با آزادي، اختيار و انتخاب هر انساني بتواند آزمون اش را پس بدهد و گرنه هم آزمون بي معني است و هم بدين معني است كه مذهبيان حرف هايي را كه فكر مي كنند باور دارند، فقط سر منبر نوك زبان شان است و در زندگي شان وجود ندارد كه همه چيز را مي خواهند در اين دنيا مطابق ميل شان شود، در حالي كه اينجا سراي باقي نيست، بلكه مكان آزمون و گذر است. چه كسي گفته، دين كار تخصصي فقيه است؟ كجاي قرآن حتي يك كلمه از فقاهت سخن رفته و در حالي كه به صراحت گفته هيچ انساني و حتي پيامبران نمي توانند حلال خدا را حرام و حرام او را حلال كنند؟! تنها كسي كه اسلام شناس است در دين تخصص دارد و كسي اسلام شناس است كه قبلاً اديان شناس باشد –همان گونه كه براي تخصص در هر گرايشي، نخست مي بايست رشته آن را بياموزيد- و كسي كه اديان ديگر را نمي شناسد، نمي تواند اسلام شناس باشد و اگر چنين ادعايي كند، كذاب است. اين هم بشماريد، فقط برخي از نكاتي كه در نص صريح قرآن هست و شما دقيقاً ضد آن را انجام مي دهيد و ديليل بر بي سوادي ديني تان. دو آيه فوق را كه ذكرشان رفت برعكس كرده ايد و همه امور ديني را براي مسلمانان اجباري كرده ايد و هم ديندار بودن را زوري. قرآن به صراحت از دين خدا كه همان اسلام است، از آدم تا به قيامت نام مي برد كه شامل كليه نه تنها اديان ابراهيمي، بلكه هر شخص حنيفي –متكي بر فطرت الهي- مي شود و مي تواند شامل اهل كتاب نيز گردد، در حالي كه شما فقه ها براي اين كه دكانداري تان را رونق دهيد، آن را محدود به شريعت اسلام ساخته ايد! مخالفت با جهان بيني قرآن از اين واضح تر؟ ادعاي تخصص در دين داريد، حتي معني كلمه جهاد را كه جهد و كوشش است يا نمي دانيد كه برداشت محاربه و جنگ از آن داريد يا ريا مي كنيد كه ديگران را فريب دهيد تا براي زورها و جنايت هايتان مشروعيت عمومي پيدا كنيد. قرآن از لفظ حرب استفاده نمي كند و از جهاد كاملاً حساب شده و تعمداً بهره مي گيرد و در جاهاي ديگر واژه يقاتلون في سبيل الله را به كار مي برد. يعني كساني كه با شما پيكار مي كنند، مي توانيد با آنان پيكار كنيد، اما نه براي انتقام و كينه، بلكه "در راه خدا" (في سبيل الله). ولي كدام خدا؟ قرآن مي فرمايد: خدايي كه از رگ گردن به ما نزديكتر است: يعني وجدان ما (فطرت الهي). معني يقاتلون جنگ با كساني است كه با شما مي جنگند، كه يعني دفاع. يعني اگر كسي خواست با شما بجنگد، نياز نيست كه آن طرف صورت تان را هم بگيريد، كه بعد از تجاوز و كشتار، روي اجسادتان حكومت كند، بلكه مي توانيد از جان و مالتان در مقابل مهاجمان دفاع كنيد؛ مثل كشتار مردم در ليبي و سوريه و يمن و بحرين و ايران.
مشخص است كه نه از دين و نه از فرهنگ حتي كوچكترين آشنايي نداريد، چه رسد به تخصص. وقتي مي گويند كه كار ديني و فرهنگي اجباري نيست، معني اش اين نيست كه نمي توانيد روي سر مردم به زور روسري بگذاريد، يا آنان را وادار به خواندن نماز كنيد، يعني وقتي به زور سر كسي روسري گذاشتيد، آن حجاب نيست و عملي ديني انجام نداده ايد و وقتي كسي به زور نماز خواند، تكليف نماز را انجام نداده است و تنها خم و راست شده و چنان كه روسري بر سر مجسمه هم، آن را محجبه نمي سازد، چون روح دين را نمي شناسيد، هر حركت ظاهري و اجباري را با كنشي كه از آزادي و ايمان انسان برخيزد، يكسان مي بينيد. رضاخان هم نه با برداشتن اجباري چادر، كسي را بي دين و بي عفت كرد –كه تأكيد قرآن بر همين عفت يا پاكدامني است و نه حجاب- و نه كساني كه حجاب را در زمان پهلوي رعايت مي كردند، رفتاري ديني انجام داده و پاكدامن بودند و محض اطلاعتان هم بگويم كه در همين ميدان خراسان تهران و برخي از ميادين ديگر، زنان محجبه اي -آن هم با چادر سياه- مي ايستادند دنبال مشتري و كارشان تن فروشي بود، يعني همان كاري كه اينك شما در اطراف حرم هايي كه مقدّس مي شماريد با زناني كه به خاطر نياز مالي، تن فروشي مي كنند، انجام مي دهيد. همين سطحي انديشي و ظاهرسازي است كه از شما به خصوص در اين سي ساله، انسان هايي نه اسلامي، كه اسلامي مآب، دروغگو و رياكار، جنايتكار و دون انسانيت ساخته است و تفاوت روح دين را با ظاهرسازي هاي تقليدي –كه دقيقاً قرآن مي فرمايد تقليد كار ميمون است: «بگو آيا از كساني كه در نزد خداوند از اين هم بدسرانجام ترند، آگاهتان كنم؟ كساني هستند كه خداوند لعنت شان كرده و برآنان خشم گرفته و طاغوت را پرستيده اند و آنان را بوزينه (نماد تقليد) و خوك (نماد پستي) گردانده است، اينان بدمنصب تر و از راه راست گمگشته ترند». سوره مائده، آيه 60 - نمي دانيد هيچ، حتي به اصطلاح استادان تان آنقدر بي سوادند كه تفاوت مجسمه با بت را نمي فهمند و به شاگردان اطلاعاتي شان فتواي جمع كردن مجسمه هاي هنري را از سطح شهرها و تخريب ميراث فرهنگي را داده اند. باسوادتان، اين است سواد ديني اش و هنوز نمي داند كه واژه الله نيز وقتي به ظاهرش توجه كنيد، مي شود بت؛ هم چنان كه در زمان مشركان مكه، بالاي بت هاي ديگر واژه الله بود كه به خاطر توجه ظاهري بدان، به بت بزرگ شان بدل شده بود. قرآن آمد، گفت لااله الا الله، يعني تا به اطاعت محض و سرسپردگي از غيرخدا لا نگوييد، الله ظهور نمي كند و يكتاپرست نيستيد. يعني فقه هاي بي سواد شما كه جاي خود، حتي معصومين، امامان و پيامبران، اگر مورد اطاعت محض و بي تفكر–تقليد- و ولايت مطلق و سرسپردگي كامل شان قرار گرفتيد، موحد نيستيد كه مشرك ايد. ولايت را كه يعني دوستي و رابطه مبتني بر دوستي، به زور و اقرار و اعتراف بدل كرده ايد، يعني درست به ضدش، آن هم به نام دين. همين واژه طاغوت نيز كه در قرآن آمده امروزه به يك برچسب بدل شده، در حالي كه با رجوع به قرآن در مي يابيد كه طاغوت كسي است كه خود را صاحب اختيار ديگران بشمارد، و قرآن وقتي مي فرمايد كه بندگي غير نكنيد، يعني اطاعت محض از هيچ كس نكنيد و چنان كه در قرآن آمده، چون پاك و منزه از هر گناه و اشتباه تنها خداوند است، تنها و تنها اطاعت محض و ولايت مطلق از آن خداست، و گرنه مشرك و مطيع طاغوت هاي زمان خواهيد بود. شما درست عكس آن عمل و تبليغ مي كنيد و اقرار به اطاعت از اين و آن را معيار دين ساخته ايد و همين قدر اطلاعات نداريد كه آن كساني كه اينك قدرتمداران را از فرش به عرش مي رسانند و مبالغه هاي تهورآور به كار مي برند، تشنه قدرت اند و زماني كه شنيدند خبرگان تان، اينان را انتخاب كردند، سر همان كلاس درس شان با كمال وقاحت گفتند: چه بگويم در مورد كسي كه يك خط زبان عربي را بدون اعراب گذاري درست نمي تواند از رو بخواند!؟ و زماني كه روحانيون در سال 57 انقلاب كردند، در موردشان گفتند كه آنان آخرت شان را به خاطر انقلاب فروختند و در زمان شاه و به خصوص در سال هاي آخر با ساواك ساخت و پاخت كرده بودند، براي توجيه مشروعيت حكومت سلطنتي، و حالا كه بوي قدرت به مشامشان خورده، انقلابي شده و اطاعت كه سهل است، به همان ها كه خود بي سواد خوانده بودند، چهار دست و پا سجده مي كنند و خبر نداريد كه چه نقشه ها و فتنه هايي براي قبضه قدرت طرح ريزي كرده اند كه اگر خواسته ايد، اسنادش در اختيار كساني است كه تهديد به افشاسازي شان كرده اند.
در ايران پس از انقلاب، حكومت شيعي به تضعيف و تبعيض نسبت به ساير مذاهب اسلامي و ساير اديان روي آورد، با همين سطحي بيني كه به خيال خام، تبليغ شيعه مي كند. حالا نتيجه را مي توانيد از طريق همان آمارهاي حكومتي تان ببينيد. نه تنها نسبت اهل تسنن به تشييع در كشور بسيار افزايش يافته، بلكه تغيير دين و حتي فرار از دين (دين ريا و دروغ شما و گرنه آنان حنيف اند)، به ويژه نزد نسل جوان بهت آور است؛ اتفاقي كه در ابعادي ضعيف تر در خاورميانه نيز به وقوع پيوست و تغيير دين از اسلام به مسيحيت شتاب گرفته است. خيال هم مي كنيد كه به خاطر تبليغات مسيحيان است! مگر شما از اين همه رسانه هاي حكومتي كم تبليغ شيعه گري كرديد و اين همه كتاب اسلامي هم چاپ نموديد، آن اصلاً قابل مقايسه با چند جلد انجيلي هست كه مسيحيان با اين هم زور و ظلم و دستگيري منتشر كرده اند!؟ اين از آن روست كه هنوز تفاوت تبليغ با ضد تبليغ را نمي دانيد و فكر مي كنيد، تكرار و گسترش هر ايده يعني تبليغ آن، در حالي كه چه بسا ضدتبليغ دين باشد. نمونه اش را در تبليغات انتخاباتي و حمايت از كانديداها به روشني مي شد ديد كه هر بار از كانديدايي حمايت كرديد، و در مقابل كانديدايي از خود حساسيت نشان داديد، مردم بر عليه شخص مورد حمايت شما و به نفع طرف مقابل رأي دادند. به عبارتي ديگر، شما ضدتبليغ كرديد و هر ميزان تبليغ بيشتر به ضدتبليغ بيشتر بدل شده و عملاً نتيجه را بيشتر به ضررتان مي كرد. همين نسبت شيعه به سني در ايران كه با وجود حمايت هاي حكومتي كاهش چشمگير يافته، در خاورميانه معكوس شده و حكومت هاي سني حاكم با وجود سركوب شيعيان، با افزايش شيعه گري مواجه اند و نمونه بارزش را در بحرين و لبنان، كويت و عربستان مي توانيد ببينيد. يعني شما در اين سال ها به خيال خود تبليغ اسلام و شيعه مي كرديد، اما عملاً ضدتبليغ دين نموديد و هر هزينه مالي و انساني شما براي طرف مقابل مفيد و براي شما مضر بوده است. اين است كه مي گويند، كار فرهنگي و ديني با اجبار نمي شود؛ يعني درون افراد را نمي توان به زور تغيير داد و پيامبران، برخلاف كشورگشايان، بر دل ها حكومت مي كردند، نه با تكيه بر شمشيرها و به همين خاطر است كه قرآن مي فرمايد، در دين اجباري نيست و شما فقه ها و روضه خوان هاي بي سواد كه به خاطر همين توجه به ظواهر و دوري از محتوا و روح دين، تنها در دزدي، دروغگويي و رياكاري و آدم كشي در اين سي ساله بسيار پيشرفت كرديد، مي خواهيد به خداوند ياد بدهيد كه چگونه بايد تبليغ دين كرد و كساني را كه مسئول دزدي، اختلاس، قاچاق كالا، فروش و دلالي موادمخدر در منطقه، بمب گذاري و آدم كشي مردم بي گناه به اسم مبارزه با استكبار جهاني تخصص يافته ايد، مسئول اسلامي كردن و انقلابي نمودن مردم تهران ساخته ايد. خوشا به حال همين جوانان كه با وجود زور و اسلحه، تجاوز و زندان و شكنجه، به دين دروغين و رفتارهاي رياكارانه شما پشت كردند و رو به سوي وجدان بيدار خود –فطرت الهي شان- نمودند و همه هزينه ها را بر جان خريدند و به زودي خواهيد ديد كه چگونه طومار ظالمان و دكانداران ديني را بر مي چينند و در دنيا و آخرت رستگارانند و از شما جز نامي ننگ در تاريخ و عذابي ابدي در آخرت، چيزي باقي نخواهد ماند، مگر اين كه توبه نستوه كنيد. حجت بر همگان تمام.
منبع:پژواک ایران