PEZHVAKEIRAN.COM شخصيت يك دين چيست؟ شخصيت ديني خود را بشناسيم
 

شخصيت يك دين چيست؟ شخصيت ديني خود را بشناسيم
کاوه احمدی علی آبادی

اينك مي خواهم از مبحثي جديد در دين سخن بگويم. موضوعي كه از بُعدي در دين سخن مي گويد كه تاكنون مورد غفلت واقع شده است. پس از مباحث "روح دين" و "حقيقت دين" و "منش ديني" كه امروزه خوشبختانه جا افتاده و ديگر كمتر براي ديني شمردن چيزي، به ظواهر و احكام استناد مي شود و به روح و حقيقت آن نظر مي كنند، حالا "شخصيت دين" را به عنوان موضوعي مهم معرفي مي كنم. اين نكته آنقدر اهميت دارد كه خواهيم ديد جه بسا چه در سطح فردي و چه در سطح جمعي، گاه نوع دين، آئين ها و آداب هايش، حرام و حلال ها و حتي تاريخ زندگي فرد يا مردمي تغيير مي كند، اما شخصيت شان همچنان –كم و بيش- ثابت مي ماند. براي مواردي از اين دست ناگزيرم تا به شواهدي مستند بپردازم.

در سطح فردي نمونه هايشان كم نيستند و مي توان چند نمونه برجسته تر در اين زمينه را برشمرد. عمر خليفه دوم مسلمانان، چنان كه از روايات اهل تسنن برمي آيد، چه در زماني كه مشرك بود، داراي خوي تند و ايستادگي و سرسختي در باورها و رفتارهايش بود و چه زماني كه اسلام آورد. داستان اسلام آوردن اش نيز بسيار جالب است و او كه قول داده بود روزي محمد آخرين پيامبر اسلام را مي كشد، مي شنود كه خواهر و دامادش اسلام آورده اند. مي رود و با شدت به ضرب و شتم شان اقدام مي كند تا خواهرش به او مي گويد كه ما اسلام آورده ايم و هر كاري كه دلت مي خواهد با ما بكن. اين جملات او را سخت منقلب مي سازد و از آنان مي خواهد تا آياتي از قرآن را برايش بخوانند كه با شنيدن شان اسلام مي آورد. جالبت تر اين كه، با اسلام آوردن اوست كه تبليغ اسلام از صورت مخفي خارج شده و علني مي شود؛ زماني كه او پس از اسلام آوردن به نزديكي كعبه مي رود و تغيير دين خويش را با صداي بلند اعلام مي كند. مشركاني كه در آن نزديكي بودند، سر او مي ريزند و مي زنندش و او نيز با آن كه تنها بوده متقابلاً كتك حسابي اي نثارشان مي كند و پس از آن است كه دستور علني شدن اسلام صادر مي شود. در تاريخ خودمان نيز كسروي نمونه اي مثالي از اين موارد "حفظ شخصيت" با وجود تغيير باور و رفتار، و حتي تكوين علم و زندگي شخص است. زماني كه از آن طلبه متعصب دوران جواني به نظر مي رسيد كه با دانش وسيع و تجربه بسياري كه در اواخر عمر كسب كرده بود، ديگر چيزي نمانده، مي توان به وضوح مشاهده كرد كه شخصيت ديني او تغيير چنداني نكرده بود و او همچنان تندخو و حتي حمله ور بود، آنقدر كه حتي علم آموزي وسيع و عميق اش نيز نتوانست تغييري در شخصيت وي پديد آورد و مراسم ساليانه كتاب سوزي اش معروف است و جالب تر اين كه بدانيد، نه فقط كتب ديني و اسلامي كه كتب ادبي چون ديوان حافظ و ديوان شمس و غيره را نيز مضر شمرده – آنها را چون ترياك مي پنداشت- و در آن روز آتش مي زد و باز مهمتر از همه كه شاعران و اديبان نيز از تيغ حملات اش در امان نبودند.

امروزه درخصوص استبداد، نظرياتي مطرح است كه خوي ديكتاتوري و استبدادي را بيش از آن كه يك ساختار يا نظام با بعدي جامعه شناختي بداند، "خوي"، "منش" و "شخصيتي" مي داند كه در سطح روان شناسي شكل مي گيرد و سپس در نهادهاي اجتماعي خود را دوباره عيان مي سازد. اين دسته نظريات، برخلاف نظريات ديگري است كه دموكراسي را حاصل تكوين جامعه و تطور تاريخ مي انگارند و دليل شان نيز آن است كه "شخصيت غربي" از 500 سال پيش از ميلاد دموكراسي داشته، اما برخي ازجوامع شرقي حتي در قرن بيست و يكم نيز هنوز دموكراسي را تجربه نكرده اند. درخصوص "شخصيت اساسي" يك قوم يا ملت نيز مي توانيد تحقيقات مردم شناسي و نظريات باارزش رالف لينتون، كاردينر و مارگاريت ميد را مبنا قرار داد كه طي تحقيقات طولاني و زندگي توأم با مشاركت شان در اقوام و جوامع مختلف دريافتند كه با وجود مشتركات بسيار بين جوامع مورد تحقيق، شخصيت اساسي اين جوامع با هم فرق مي كند و وقتي باور يا رسم و آئيني از جايي ديگر وارد اين جوامع مي شود، تغيير هويت مي دهد و به رنگ شخصيت آنان بيرون مي آيد. با اين مقدمات مي خواهم به نكته كانوني بحثم برسم: "شخصيت دين" با نمونه هايي از مقايسه شواهد مقطعي از تاريخ ايرانيان و اسلام.

بسياري از ويژگي هايي كه اينك به نام دين يا اسلام در خاورميانه وجود دارند، ربطي به دين يا اسلام ندارند، بلكه از سنن و آداب و رسوم آن جوامع ناشي شده اند و براحتي با رجوع به قرآن مي توان عكس يا حتي نقيض شان را يافت و مهمتر از همه اگر به سخنان طلبه ها و محققان ديني رجوع كنيد، اكثراً با استناد به قرآئن ديني و آيات و روايات، مستندات و دلايلي را برايشان ذكر مي كنند و جالب اين كه در تمامي اين پهنه خاورميانه، در اين دين تفاوت هاي بسياري هست كه باز مراجع و محققان ديني اين مناطق، هر يك براي درستي ادعايشان –آنچه را كه به دين يا اسلام نسبت مي دهند- به آيات و روايات مراجعه مي كنند، و كاري به اين هم ندارند كه "دم خروس" قرآن همواره موجود و نزد همه مسلمانان يكسان است –همچون انجيل چند نسخه اي نيست- و جالب تر اين كه مستندات شان با هم در تضادي آشكار نيز هست. اما يكي از مهمترين مباحثي كه مي تواند به روشني ما را به زوايه ديدي مجهز كند كه نه دلايل ظاهري و رسمي، بلكه دلايلي بطئي و غيررسمي اي را كه موجب شكل گيري اين باورها و رفتارهاي ديني شده شناسايي كنيم، مبحث "شخصيت دين" است. آن همچون آهنربايي است كه زير يك كاغذ پنهان است و وقتي براده ها را چند بار مي ريزيد و هر بار نقشي به خود مي گيرد و كساني كه از وجود آهنربا در زير كاغذ اطلاع ندارند، دلايل متعددي براي پراكندگي و نقش هاي مختلف براده ها پخش شده روي كاغذ مي آورند، اما وقتي بسياري از اين نقش ها عيان مي شوند، كه جايگاه آهنربا –و تغيير موقعيت اش- را در زير كاغذ هنگام ريزش هر بار براده هاي آهن پيدا كنيم. شخصيت دين چنين خصوصيت و ماهيتي به دين هر فرد، قوم يا ملتي مي بخشد.

تفاوت هاي مذهب اهل تشيع با مذهب اهل تسنن بر هيچ كس پوشيده نيست و هر يك نيز دلايلي مستند براي اختلافات شان مي آورند. آنچه كه من اينك مي خواهم روي شان انگشت بگذارم، آن آهنرباي زير اين تفاوت هاست كه خواهيم ديد - برخلاف ادعا و انتظارشان- از "شخصيت ديني" متفاوت شان برمي خيزد. در اسلام اهل تسنن، طبقه اي روحاني وجود ندارد -و حتي كسي كه امام خوانده مي شود، كسي است كه پيشنماز شمرده مي شود و به فراخور هر بار نماز نيز ممكن است، پيشنماز تغيير كند- اما در اسلام اهل تشييع، طبقه اي روحاني و آن هم بسيار قدرتمند وجود دارد و امام نيز آنقدر جايگاه والايي دارد كه مدعي هستند كه اگر مسلماني بميرد و امام زمان اش را نشناسد، مسلمان نيست. گذشته از دلايل و مستندات ديني اي كه هر يك مي آورند، بايد بگويم كه در دين زرتشتي و مانوي بوده كه طبقه روحاني بسيار قوي داشته ايم و نقش آنان در دينداران بسيار تعيين كننده است و در مانويت كه دعاي خير طبقه روحاني است كه مي تواند موجب رستگاري مردم عادي شود. در اسلام اهل تسنن، چون طبقه روحاني وجود ندارد، از اين روي برايشان جايگاهي ويژه نيز در نهادهاي حكومتي تعريف شده نيست، اما در اسلام اهل تشييع، طبقه روحاني است كه نه تنها ادعاي تاريخي حكومت دارد، كه حتي هر حاكم و حكومتي مشروعيت اش را از آن ها مي گيرند. جالب است كه بسياري در ايران كه از دين حكومتي شده اسلام مي نالند، بعضاً دين زرتشتي را يكي از جايگزين معرفي مي كنند، در حالي كه دين زرتشتي، يكي از حكومتي ترين دين هاي تاريخ است و اين مغان و موبدان زرتشتي بودند كه پادشاه تعيين يا تعويض مي كردند و طبقه روحاني همواره جايگاهي قدرتمند در ساختار حكومتي چه به شكل رسمي و چه غيررسمي داشته و براي بركناري و روي كار آمدن بسياري از پادشاهان و سلسله ها مي تواند طبقه روحاني را به عنوان يكي از مهمترين عوامل پيدا كرد. و با مطالعه همه اديان در طول تاريخ در خواهيد يافت كه هيچ ديني به اندازه زرتشتي بر روي نهادهاي حكومتي تأثيرگذار نبوده است و سلسله ساساني كه از ابتداي تأسيس تا انتهاي آن بر دين حكومتي استوار بوده است كه طبقه روحاني عمدتاً تعيين كننده ترين نقش را در بسياري از تصميمات حكومتي داشته اند. همان كه در اسلام اهل تشييع هست، اما در اسلام اهل تسنن يافت نمي شود. در تشييع پول و خمس زكات را به طبقه روحاني پرداخت مي كنند و اين طبقه با خرج همين خمس و زكات است كه هزينه زندگي و تحصيل اش را مي پردازد –و تنها بخشي را به مستمندان مي دهد- اما علما و طلبه هاي سني چنين حقي را براي خود قائل نيستند و اهل تسنن زكات را به فقرا و مستمندان مي پردازند و خمس را كه عقيده دارند تنها به گنج پيدا شده يا غنيمت جنگي گرفته شده متعلق است، از آن خدا و رسول مي شمارند. عين همين پديده استفاده از پرداختي هاي مردم–البته به شكلي افراطي ترش- را در اديان زرتشتي و مانوي مي توانيد ببينيد و مزدك كه اصلاً يكي از اصلي ترين دلايل قيام و اصلاح ديني اش براي همين "مال خود سازي" اموال و موقوفات ديني توسط موبدان زرتشتي بود و در مانويت نيز طبقه روحاني اصلاً كار نمي كرد، بلكه تنها از طريق كمك هاي مردم روزگار مي گذراند و در مقابل براي رستگاري وقف كنندگان دعا مي نمود. چه زرتشت و چه ماني از طريق دين حكومتي و پس از تغيير دين پادشاهان وقت بود كه دين شان را سپس بين مردم تبليغ كردند و گسترش دادند؛ چيزي كه چه در زمان صدر اسلام و چه پس از آن معكوس است و دين اول در بين مردم تبليغ مي شود و سپس به نهادهاي قدرت مي رسد و نهادهاي قدرت نيز اگر در كشوري حكومت را بدست مي گرفتند، نمي توانستند دين مردم را به زور يا به شكلي رسمي تغيير دهند و تنها بايد از كساني كه دين ديگري داشتند، به جاي خمس و زكاتي كه مسلمانان مي دادند، جزيه بگيرند. در تمامي كتب تاريخي مي توانيد ببينيد كه حتي در سرزمين هاي فتح شده توسط اعراب تازه مسلمان در ايران و روم، مسلمانان به زور شمشير ديگران را مسلمان نكردند و قرن ها طول كشيد تا به تدريج ايرانيان مسلمان شوند. اما ظهور شيعه حكومتي صفوي دقيقاً با شمشير بود و شاه اسماعيل صفوي به زور شمشير اهل تسنن را شيعه كرد و گرنه بايد هلاك مي شدند، چيزي كه در دين زرتشتي بسيار سابقه دارد و آنان هم مانويان و هم مزدكيان را با قتل عام هاي وسيع به خاطر دقيقاً دين شان از بين بردند، مگر اين كه تغيير دين به زرتشتي مي دادند. فقاهت در صدر اسلام نبوده و حتي از اين دست سوالاتي را كه امروز از فقها و مراجع سوال مي كنند، در قرآن به صراحت آمده كه حركت در اين راه درست نيست و پيشينيان شما كه چنيني راهي را رفتند، دچار گمراهي شدند. مباحث فقهي از قرون دوم به بعد از يهوديت وارد اسلام شود، درست زماني كه موضوعات فلسفي و هندسه و بسياري علوم از يونان و رياضي و عرفان از هند ترجمه شده وارد سرزمين هاي اسلامي شد، مباحث فقهي نيز در همان زمان از يهوديت وارد اسلام شد و به همين خاطر است كه فقه شيعي به امام جعفر صادق منسوب است و پيش از آن سابقه نداشته و مثلاً امام محمد باقر معروف است كه به علوم مختلف مي پرداخته و اشراف داشته، ولي نه مباحث فقهي. اما به تدريج مباحث و مسائل فقهي به سبب تعصب و تقليد، چون توان مقابله را با استدلال هاي فلسفي نداشته اند و در حضورشان طلبه ها جذب آن مي شدند، براي اين كه قافيه را نبازند، فلسفه را با تحجر و تكفير از صحنه بيرون كردند. در حالي كه قرآن روي حكمت (فلسفه) به صراحت تأكيد دارد، اما عجيب اين كه تا همين اواخر در بسياري از حوزه هاي علميه فلسفه حرام بود و ملاصدرا و شيخ الاشراق را به همين سبب تكفير كردند و هنوز نيز دروس فقهي براي تدريس در حوزه هاي علميه مخالفان جدّي دارد. اهل تسنن نيز در همان قرون چهار فقيه دارند كه موضوعات فقهي را بيان كرده اند، اما چون كار فقيه را تعيين حلال و حرام نمي دانند و اعتقاد دارند كه كار فقيه تنها تعيين مصاديق است، نه تعيين و تغيير آن ها، مباحث فقهي را ادامه نمي دهند و كلاً چون مسائل فقهي را چندان مهم نمي شمارند، بدان معطوف و متمركز نيستند؛ چيزي كه در شيعه درست عكس آن است و متدينان كمتر از قرآن اطلاع دارند، اما مدام به دنبال توضيح المسائل و فتواهاي به روز فقهي مي گردند. عين همين پديده را شما مي توانيد در دين زرتشتي به همين پررنگي ببينيد كه مغان و موبدان زرتشتي با آن كه همچون شيعيان كه قرآن را اصل ذكر مي كنند، اما در عمل توضيح المسائل اصل است، با آن كه اوستا را اصل ذكر مي كردند، اما كتبي تحت عنوان "دينكرد" نوشته بودند كه دقيقاً مثل همين توضيح المسائل است كه مسائل مختلف را به همراه پرسش و پاسخ توضيح مي دهند؛ و روح دينكردها و توضيح المسائل دقيقاً عين هم، همان مسائل مضحك و با روش تقليدي را بيان نموده و تجويز مي كنند و هر جا هم كه كم بياورد، تكفير مي نمايند. در اسلام اهل تسنن، مناسك و آئين جايگاه چنداني ندارند و به جز دو عيد قربان و فطر، نه اعياد مذهبي ديگري دارند و نه هيچ مراسمي براي تولد يا مرگ پيامبر و خلفاء برگزار مي كنند و مراسم عزاداري را نيز كه كلاً جايز نمي شمرند و آن را در زمره احكام جاهلي مي شمارند كه پيامبر اسلام باطل كرد. در حالي كه مي بينيم كه مهمتر از اين كه مراسم ديني و مذهبي در شيعه از جايگاه بسيار مهمي برخوردارند و براي فوت و تولد پيامبر و امامان مراسمي مفصل مي گيرند و شركت در مراسم جايز كه هست هيچ، بلكه حتي ثواب دارد و گناهان را پاك مي سازد، بلكه مهمتر از همه، اساساً تشيعي كه اينك در ايران وجود دارد، ديني مناسك محور است و ساير وجوه ديني را از صحنه بيرون كرده است و متدينان در زندگي خود همه كار مي كنند و تنها با شركت در اين مراسم مذهبي، گناهان شان را پاك مي كنند؛ كمي گريه كرده و نذر مي كنند تا زندگي سراسر آميخته به دروغ و دزدي و دورويي و غيره را پاك سازند. با مطالعه در تاريخ ايران زمين در خواهيد يافت كه نه تنها روزهاي خاص، بلكه تمامي روزهاي سال، آئيني ويژه خود را در ايرانويچ داشته است و جشن ها و مناسك عمدتاً ماه ها طول مي كشيد و هر روز نيز هويت آئيني خود را داشت؛ امري كه عيناً در شيعه نيز رسوخ يافت و تنها اشخاص – مثلاً عزاداري سياوش به عزاداري حسين بدل گشت- و مناسبت ها تغيير كرد، اما قدرت مناسك و هويت دين مناسكي و حتي زندگي مناسكي تا به امروز حفظ شد. ازدواج موقت نيز بنا به نظر اهل تسنن –نه آنچه فقهاي شيعه به اهل تسنن نسبت مي دهند- پيش از دين اسلام –آخرين پيامبر اسلام- وجود داشته است، اما دين اسلام آن را حرام كرد، ولي شيعيان ايران، آن را حلال مي دانند و بد نيست كه بدانيد كه نوعي از ازداوج موقت در زمان ساسانيان رواج داشته است!

آري، بخش قابل ملاحظه اي از آهنگي را كه اينك مي شنويم، نه از بابت آواز، كه از بابت لحن و لهجه "آوازخواني" خودمان است. شخصيت ديني ماست كه به اين نوع از اسلام كه اينك در ايران زمين متداول است، چون گذشته هويت بخشيده است. دين زرتشتي به مانوي و به اسلام تغيير كرده، اما شخصيت اساسي ديني ما همچنان حفظ شده است.

منبع:پژواک ایران


 کاوه احمدی علی آبادی

فهرست مطالب  کاوه احمدی علی آبادی در سایت پژواک ایران 

*راز پیروزی رعدآسای انقلابیون عراقی در استان های سنی نشین؛رهبری، فرماندهی و مدیریت میدانی  [2014 Jul] 
*نقاب هاي دجال كبير انقلاب شخصیت واقعی پشت نقاب رهبر انقلاب را بهتر بشناسیم [2014 Jun] 
*وقتي مفسدان مبلغ دين خدا مي شوند!  شما شهر خدا را با بهشت عوضي گرفته ايد [2014 Jun] 
*تحليلي بر رازهاي تداوم شكست اصلاح طلبان؛ ثمره والاس رقصيدن پنهاني با شيطان!  [2014 May] 
*تحليلي بر انتخابات عراق؛ خوانش سناريوهاي پيش رو در عراق  [2014 May] 
*مبارزات منفي و مثبت ايرانيان با رژيم كه تداوم دارد رژيم ايران در همه عرصه ها قافيه را باخته است [2014 Apr] 
*تحليلي بر تحولات شتابان خاورميانه و شمال آفريقا؛در آستانه فوران توفاني ديگري در منطقه ايستاده ايم  [2014 Apr] 
*همگام با سنفوني حقوق بشري بر ضد رژيم ايران؛  [2014 Apr] 
*حملات حقوق بشري به رژيم ايران بايد ادامه يابد؛ بي وقفه و پي در پي  [2014 Apr] 
*در كوران بحران ها در اينجا و آنجا؛  [2014 Apr] 
*تحليلي بر انتخابات شهرداري هاي تركيه؛ پيروزي كه مي تواند فريبنده باشد!  [2014 Apr] 
*سنفوني ايرانيان به هم مي پيوندد؟ آسوده و آرام يا روي سرير خون حاكمان! [2014 Mar] 
*روسيه كريمه را تصاحب كرد، اما اوكراين را از دست داد!  [2014 Mar] 
*چرا اسلامگرايان امروز بدتر از جاهلان صدر اسلام اند؟ تبديل ميليون ها انسان به مشتي حيوان! [2014 Mar] 
*تحليلي بر شطرنج سناريوهاي پوتين-اوباما؛ از اوكراين تا سوريه  [2014 Mar] 
*بحران كنوني اوكراين، نشان دهنده دورنماي ژئوپالتيك آينده؛ هنوز هيچ چيز از دست نرفته  [2014 Mar] 
*تغيير و اصلاح در اينجا و آنجاي خاورميانه؛  [2014 Feb] 
*معاملات شيطاني؛ براي يك آرماگدون شيطاني   [2014 Feb] 
*خاورميانه به كدام سوي؟ مصالحه يا محاربه!  [2014 Feb] 
*كردها به سوي كنفدراسيون به جاي تشكيل كشور يا تجزيه؛ تشكيل كنفدراسيون بدون فروپاشي سيستم دولت –ملت ها در خاورميانه [2014 Feb] 
*تحليلي بر انقلاب ها و جنبش هاي خاورميانه از ديكتاتوري نظامي و استبداد ديني به سوي دموكراسي [2014 Jan] 
*ايران در سياست هايش در منطقه مي سوزد تحليلي بر گسترش جنگ داخلي از سوريه به عراق؛ [2014 Jan] 
*شكست 9 دي پس از چهار سال جنبش سبز به كوري چشم اقتدارگرايان و دودوزه بازان هنوز زنده است [2014 Jan] 
*تحليلي بر چرخش پازل سوريه؛ با ريزش و تكميل توأمان  [2013 Dec] 
*رنگين كمان جنبش هاي خاورميانه؛  بفرماييد، حالا تحويل بگيريد!  [2013 Dec] 
*پرده اول: مرگ يك دستفروش پرده آخر: رستاخيز يك دستفروش [2013 Dec] 
*تحليلي از توافق ژنو تا مذاكرات ژنو 2 از كيش تا آچمز خاورميانه؛ [2013 Dec] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ ... و اين است ماندلا [2013 Dec] 
*آن يك بمبي كه مي تواند تمام سيستم هاي دفاعي يك كشور را نابود كند، چيست؟  [2013 Dec] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*تقويت زبان هاي مادري و گويش هاي محلي؛ در كنار توسعه منطقه اي و آباداني محلي مناطق محروم  [2013 Nov] 
*از شاه تا برژينسكي؛ شاه قرباني «فتنه بزرگ»  [2013 Oct] 
*حركات صلح آميز در صفحه شطرنج خاورميانه  [2013 Sep] 
*جنگ و صلح در اديان؛ چرا در سوريه مسئول ايم؟  [2013 Sep] 
*صلح طلبي به قيمت قتل عام همگان؟ يعني بگذاريم تا باز بكشند!  [2013 Sep] 
*بخوان؛ تاريخ دروغ هاي شيرين يك ملت را! ملتي كه نمي خواهد مسئوليت تصميات اش را برعهده بگيرد [2013 Aug] 
*در كوران قيام هاي خاورميانه؛ آيا صداي يكديگر را مي شنويد؟  [2013 Aug] 
*كودتا با تيمي امنيتي و نه نظامي  [2013 Aug] 
*ديگر كافي است، اينك زمان اقداماتي عملي است حق ماندني و باطل رفتني است [2013 Aug] 
*بهاييان و بابيان جزو اهل كتاب اند تبعيض در حق هر انساني به هر بهانه اي به خصوص دين، ظلم است [2013 Aug] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ و اين است ماندلا  [2013 Aug] 
*تمام ابعاد شطرنج سوريه را دريابيم  [2013 Jul] 
*چرخش بهار منطقه از ضد ديكتاتوري نظامي به ضد ديكتاتوري مذهبي جنبش ضد استبدادي خاورميانه ادامه دارد؛ [2013 Jul] 
*آن كسي كه بايد ثابت كند، اسلام و دموكراسي تضادي ندارند، اسلام گرايان اند؛ از نظر اسلام گرايان، حق يعني تنها  [2013 Jul] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*دولت جديد پاكستان از تهديد تا فرصت؛ كمربند سبز يا كمربند انفجاري در راه است؟! [2013 May] 
*چرا حق حاكميت از منظر ديني با انسان هاست كسي كه آزاد نيست، بندگي خدايش بي ارزش است [2013 Apr] 
*تكميل پازل پيروزي نهايي در سوريه  [2013 Apr] 
*مسلمانان مسلماني ز سر گيريد؛ از ديدگاه «همزماني» تا «در زماني» [2013 Apr] 
*قرن بيست و يكم عصر مرگ ايدئولوژي ها انسانيت بدون ايدئولوژي [2013 Apr] 
*در شبه جزيره كره چه مي گذرد؟ تحليلي بر تفكرات پشت بازي هاي رهبران كره شمالي  [2013 Apr] 
*اين يك رستاخيز است  [2013 Mar] 
*اميدي براي كاتوليك ها بازتعريفي از مسيحيت كاتوليك [2013 Mar] 
*نماينده ايران بدون اين كه بداند، گزارش احمد شهيد را تأييد كرد  [2013 Mar] 
*تحليلي بر بازي هاي شيطاني در خاورميانه!؟  [2013 Feb] 
*قواعد بازي در دنيا و منطقه اي را كه زندگي مي كنيم، بشناسيم  [2013 Jan] 
*خاورميانه پيش از آرماگدون  [2013 Jan] 
*آخرين تحولات در بهار عربي؛ عراق دوباره در بهار عربي برخاست  [2012 Dec] 
*حقوق انساني و دموكراسي را در خاورميانه نمي شناسند!  [2012 Dec] 
*افسانه ها را اين گونه واقعيت مي بخشند  [2012 Nov] 
*چگونگي اقدامات رسمي و غيررسمي در خاورميانه؛ تداوم فرار شتابان از الگوي متحجر ايران  [2012 Nov] 
*ستار بهشتي؛ از قهرمانان معنوي ما درك نفس يك زندگي تمام و كمال انساني و برحق [2012 Nov] 
*خاورميانه پس از آخرين تحولات  [2012 Nov] 
*چه موقع منجي ظهور مي كند؟! گزينش در نبرد آخرزمان يعني چه؟ [2012 Oct] 
*نبرد با اشباح در جنگ جهاني دوم  [2012 Oct] 
*به سوی ژئوپولتیکی چند قطبی در خاورمیانه  [2012 Sep] 
*تحلیلی از کنفرانس غیرمتعهدها- مقامات ایران، منزوی حتی در پایتخت خود!   [2012 Sep] 
*چرا دموكراسي در جهان سوم تنها با نظام جمهوري شدني است  [2012 Aug] 
*گرداب سوريه عميق تر مي شود پست ترين بازندگان را بشناسيد [2012 Jul] 
*دانشگاه قرن هاست كه كابوس متعصبان و سطحي انديشان ديني بوده است  [2012 Jul] 
*رژيم فاسد به مثابه "شخصيت حقوقي"  ساختار شبكه حكومتي اساساً فسادپرور ريخته شده است [2012 Jun] 
*قيامي جهاني كه از ايران آغاز شد انقلابي از پاي اينترنت! [2012 Jun] 
*جاه طلبي معنوي خطرناك ترين فريب عالمان عالمي معنوي يا برده خداي قدرت!؟ [2012 Jun] 
*امروز نياز به تفكري استراتژيك به جاي تفكر نظامي  [2012 May] 
*جنايتكاران هم مي ميرند! شيرازه رژيم در آستانه فروپاشي است [2012 May] 
*حكم قتل براي ارتداد در صدر اسلام نيست اين بود روش امامان؟ [2012 May] 
*كمپين هاي بين المللي جنبش ها گسترش يابد  [2012 May] 
*از نفرين فرعون تا نفرين مادران عزادار كابوس ها تعبير مي شوند [2012 May] 
*روضه خوان هاي ايران چه خوابي براي عراق ديده اند؟  [2012 Apr] 
*سخنان كسي كه مي پندارد، عيار عوام فريبي دست اش است! اگر حكومتي به صرف شريعت اسلامي است، پس حكومت يزيد نيز [2012 Apr] 
*شخصيت يك دين چيست؟ شخصيت ديني خود را بشناسيم  [2012 Apr] 
*هر كشوري سود يا ضرر تفكرات حاكمان اش را مي برد آب ها و سرزمين هاي مشترك، فرصت به جاي تهديد [2012 Apr] 
*در صفحه شطرنج ايران چه مي گذرد  [2012 Apr] 
*مديريت منطقه اي با مشاركت جهاني براي بحران سوريه  [2012 Mar] 
*آئين‌هايي‌ نوروزي‌  [2012 Mar] 
*جنبش با اعتراضات نامتقارن و فرسايشي زنده است مرگ يك حكومت پيش از تدفين آن [2012 Mar] 
*بخوان؛ تاريخ مي تواند بسيار بي رحم باشد بياييد، بيش از اين به خود دروغ نگوييم [2012 Mar] 
*قانون مجازات ضد اسلامي و جاهلي تغييرات صوري و رياكارانه اند [2012 Mar] 
*به مبارزان راه آزادي در سوريه نفس متفاوت راه حق و باطل  [2012 Mar] 
*در سوداي دوران جنگ سرد!  [2012 Feb] 
*جهاني شدن با رسانه هاي ديجيتال و مجازي؛ اينجا و اكنون- دکتر کاوه احمدی علی آبادی   [2012 Feb] 
*بصيرت زير برف! هستيم و مي بينيم... [2012 Feb] 
*جنگ؛ از تور تا شبكه  [2012 Jan] 
*فحواي كلام در كتب مقدّس كدام است؟ چون فحواي كلام وحي را نمي فهيم، به نام دين عكس آن رفتار مي كنيم [2012 Jan] 
*او ما را از جنگ به دور داشت  [2012 Jan] 
*قدرت سرد و قدرت نرم در جنگ   [2012 Jan] 
*فتنه گران در حال سقوط! فتنه در تاريخ اسلام چه بود؟  [2012 Jan] 
*«و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم»  [2011 Dec] 
*چراغ ها را ما به موقع خاموش كرديم پشت صحنه وقايع كودتاي 88  [2011 Dec] 
*چرا فرهنگ و دين با زور نمي شود؟ هنوز تفاوت تبليغ با ضدتبليغ را نمي دانيد! [2011 Dec] 
*رازهايي از عيسي منجي به مناسبت ميلاد نمادين عيسي مسيح [2011 Dec] 
*به پيشواز شب يلدا: طلیعه پیروزی نور بر ظلمت  [2011 Dec] 
*چرا در ماجراي پهپاد كسي حرف تان را باور نمي كند؟ كپي پهپاد طلب تان، هواپيماهايتان سقوط نكند [2011 Dec] 
*به سوي دموكراسي انساني، نه درگيري هاي مذهبي و قومي  [2011 Dec] 
*نقش هاي جديد قدرت هاي منطقه اي خاورميانه  [2011 Dec] 
*آنچه ما نمي بينيم، اما نسل امروز مي بيند  [2011 Nov] 
*خشت هاي طلا براي امامان مردم يا پادشاهان زراندوز!؟  [2011 Nov] 
*ايران از سردرگمي تا نقشي منفي در منطقه!  [2011 Nov] 
*آقايان «X» در پرونده هاي واتر گيت، ويروس هاي امنيتي و انفجار ملارد!؟  [2011 Nov] 
*گذر و نظري بر هويت ايرانيان؛ آريايي، عيلامي يا ايراني؟!  [2011 Nov] 
*امواج جنبش ديني چگونه متحول مي سازند شتاب جنبش تغيير كيش و دين جوانان ايراني بهت آور است [2011 Nov] 
*حكومت ايران، منفور ملل منطقه و الگو گيري براي ديكتاتوري هاي منطقه  [2011 Nov] 
*پيروزي صلح آميز بر دشمني با بمب هاي هسته اي چگونه از ظرفيت هاي عضويت هاي جديد فلسطين بهره بريم [2011 Nov] 
*نظام پارلماني با تغيير يك پست تحقق نمي يابد  [2011 Oct] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Oct] 
*حجاب در اسلام هرگز اجباري نبوده و نيست حجاب اجباري بنا بر بينش اسلامي، حقوق زنان را ضايع مي كند [2011 Oct] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  حد سنگسار حتی در شریعت اسلامی نیست، چه رسد به دین اسلام [2011 Oct] 
*حقايق پشت ترور سفير عربستان چرا آمريكا از طرح ترور توسط رژيم ايران متعجب شد؟ [2011 Oct] 
*نقابي براي يك انقلاب!؟  [2011 Oct] 
*چرا موساد اصرار به هدايت گروه هاي تندروي فلسطيني دارد؟  [2011 Oct] 
*كشور فلسطين از بحر الميت (جنازه) تا نهر خون!؟  [2011 Oct] 
*شطرنج در خاورميانه عالي پيش مي رود  [2011 Oct] 
*فساد، دزدي و قاچاق در جوامع مختلف و جامعه ما  [2011 Oct] 
*جنبش تغيير دين، جنبش خاموش جوانان شده است مردم دين "خاك دو عالم بر سر" نمي خواهند [2011 Sep] 
*دانشگاه را به كابوسي براي متحجران بدل خواهيم كرد بگذار كه تاريخ امروز را اين سان خلق كنيم [2011 Sep] 
*ياغيگري حكومتي  [2011 Sep] 
*از گنگ خواب ديده تا وقيح سر گردنه!  [2011 Sep] 
*خطر حمله به ايران با سه سناريو!  [2011 Sep] 
*تاريخ سياسي ما در دوران پيش از ماكياولي ست  [2011 Sep] 
*چرا و چه وقت دزدي هاي حكومتي در كشور لو مي رود؟ آن ها با كسي شوخي ندارند!؟ [2011 Sep] 
*مشكلاتمان از بابت دشمنان است، يا جهان بينی خودمان؟! قابل توجه كساني كه سكسكه "دشمن" گرفته اند [2011 Sep] 
*محكوم به شكست بودند، چون دين و عقيده را اجباري ساخته بودند دولت مسئول است [2011 Sep] 
*مانيفستي براي يك رستاخيز  [2011 Sep] 
*هويت اعتراضات و انقلاب ها در دنياي امروز به بهانه هويت اعتراضات اخير در آذربايجان [2011 Aug] 
*وضعيت خاورميانه پس از آخرين تحولات موضوع داخلي است تا زماني كه مردم را سركوب نكنيد [2011 Aug] 
*‌ونداليسم ‌"بين نسلی" و علل ‌آن‌ در ايران  [2011 Aug] 
*نقش كنش هاى اجتماعى در توسعه  [2011 Aug] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Aug] 
*كنش‌ معطوف‌ به‌ قدرت‌ مانع‌ توسعه‌  [2011 Aug] 
*فقاهت در اسلام نيست   [2011 Aug] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  «و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم» [2011 Aug] 
*حكومت ظالم اسلامي نيست! دفاع از حكومتي كه ظلم كند، مشاركت در ظلم است! [2011 Jul] 
*مشكلات حقيقي دستگاه قضايي و انتظامي كشور كجاست؟  [2011 Jul] 
*اين هم شواهدي بر ادعاي ما  [2011 Jul] 
*فتنه بزرگ قرن؛ ساختاري امنيتي براي نقاب  [2011 Jul] 
*قايل توجه نوكيشان بر اساس قرآن مي توان هر كيشي اختيار كرد و دين اسلام نيز داشت [2011 Jul] 
*استقلال ملت هاي دربند پس از نيم قرن امروز سودان، فردا فلسطين  [2011 Jul] 
*جنبش خاموش ما دموكراتيك پيش مي رود جدي مي گويم: بفرماييد غنيمت تان را برداريد [2011 Jul] 
*جنبش تغيير كيش در راه است؟ چرا ما اقوام و اديان مختلف خود را به رسميت نمي شناسيم!؟ [2011 Jul] 
*در آستانه رستاخيز  [2011 Jul] 
*به پيشواز 18 تير خوانش روند تاريخ يك علم است: جنبش زنده پيش مي رود [2011 Jul] 
*كشتن نوكيشان قتل عمد است، تغيير كيش هرگز تغيير دين نيست  [2011 Jun]