شطرنج در خاورميانه عالي پيش مي رود
کاوه احمدی علی آبادی
هيچگاه چنين خاورميانه با تحولاتي توفاني كه بزرگترين برنده آن، مردم باشند، مواجه نبوده است. اعتراضات اجتماعي مردم، تحركات به موقع احزاب و جامعه مدني و اقدامات سياسي دولتمردان، عرصه را بر ديكتاتورها و حكومت هاي امنيتي و تندروها تنگ و سخت كرده است. مهمتر از همه، نقاب ها فرو افتاده و اشخاص، احزاب يا كشورهايي كه گفتار و رفتارشان دوگانه بوده است، با فرو افتادن نقاب از چهره شان به بزرگترين بازندگان بدل شده اند. نكته جالب آنجاست كه آينده نيز بدون خوشبيني هاي ساده لوحانه، بلكه با چشم انداز بلندمدت براي حكومت هاي مردمي، واقع بينانه نشان از حركت در مسيري درست با وجود تاوان ها و بحران هاي همراه و پيش رو دارد.
كساني كه منظورم از شطرنج بازي با قدرت هاي بزرگ و رقيب، به جاي جنگ و كشتار و كسب دستاوردهاي افزون تر از راه يك شطرنج حساب شده، از صدها بمب و هزاران موشك را درست متوجه نشده اند، تصور مي كنند كه حركت كليدي ابومازن كه انزواي اسرائيل و هر كسي را كه بخواهد در كنارش قرار گيرد، در پي داشته با وجود برخي دستاوردهاي رسمي به زودي به بن بست مي رسد! در حالي كه متوجه نيستند، اهميت اين شطرنج براي منطقه تنها برد براي فلسطيني ها نيست، بلكه بردي بزرگتر براي تمامي مردم منطقه است. در صورتي كه درخواست براي كشور فلسطين در اين زمان به سازمان ملل ارائه نمي شد، وتو يا هر مانعي در راه آن، چندان تاواني به جز سردي كوتاه مدت ديدار تعدادي از سياستمداران عرب با طرف هاي غربي نداشت. ولي اينك وتوي آن نه تنها وقفه دائمي در راه درخواست مجدد آن نيست و همچنان كه اسرائيل چند بار درخواست اش را ارائه كرد تا به عنوان عضو پذيرفته شد، فلسطيني ها نيز مي توانند دوباره درخواست شان را ارائه كنند، بلكه مهمتر از آن، رأي منفي يا وتوي آمريكا در اين زمان است كه موجب مي شود، افكار عمومي در بهار عربي را ببازد. آمريكا تاكنون به طرز بسيار هوشمندي، خود را كنار كشيده و ناگهان مدافع مردم در مقابل ديكتاتورهاي سابق تحت حمايت اش شده بود، اما حالا جهان عرب ديگر حرف هاي اوباما را باور ندارد و حتي او را فردي صادق نمي پندارد (اما از نظر من انسان صادقي است)، چه رسد كه همراهي او را با مردم منطقه باور كنند و نفت همواره بهترين بهانه براي هر حركت ولو مثبتي است كه توسط آمريكا صورت گيرد و عدم دخالت نظامي در سوريه و دفاع يك جانبه از اسرائيل در مقابل خواست عضويت كشور فلسطين در سازمان ملل –كه اسرائيل سال ها پيش عضوش شده- جملگي به اين حساب گذاشته شده كه آمريكا هر جا كه نفت باشد، دخالت مي كند و نه مدافع حقوق مردم و اعراب كه بدنبال مصلحت و منفعت خود است. اهميت ديگر حركت محمود عباس، دقيقاً به بن بست كشاندن اسرائيل و طرفداران يكجانبه او از طريق تداوم راه تشكيل كشور مستقل فلسطين با وجود موانعي است كه تندروهاي اسرائيلي ايجاد مي كنند. ابومازن دارد به آنان مي گويد كه بدون رسيدن به توافق صلح نيز راه رسيدن به كشور فلسطيني را طي مي كند و اگر دير بجنبند، زمان به نفع شان نيست و فلسطيني ها براي رسميت يافتن يا تشكيل كشور فلسطيني، نياز ندارند كه منتظر توافق صلح با اسرائيل بنشينند و مذاكرات صلح مي تواند پس از آن ادامه يابد و تداوم آن با اين شرايط كه فلسطيني ها مذاكرات صلح را كاملاً شكست خورده نشمرده اند، موجب شده تا اسرائيل و تنها ابرقدرت جهان در انزوا قرار گيرند. اتفاقاً اگر آمريكا طرح را وتو نكند، تا حد زيادي از مهلكه گريخته و اهميت قضيه در همين است كه با نزديكي انتخابات، رئيس جمهور آمريكا نمي تواند پشتيباني لابي اسرائيل را ناديده بگيرد و چون ناگزير به وتوي طرح است، نه فلسطين، بلكه تمام منطقه را مي بازد. به بيان ديگر، صفحه شطرنج ما، فلسطين نيست، بلكه كل خاورميانه است و فلسطين روي روال درست اداره كشور با اتحاد ملي همه گروه هاي فلسطيني و با جلب سرمايه گذاري هاي جديد تركيه و اعربا و ايجاد اشتغال و جايگزين كردن كمك هاي اتحاديه عرب به جاي آمريكا كه ديگر براي چنين كمكي شروط اش را به فلسطينيان تحميل نكند، به سوي تحقق عملي يك كشور پيش مي رود و رسميت يافتن آن، به فاصله چند ماه يا سال اتفاق مي افتد، فقط اگر اينك آن اقدام صورت مي گرفت، بدترين موقع براي آمريكا خواهد بود كه موجب مي شود، دنياي عرب را ببازد و دارد چنين مي شود. يعني، تصميمات كليدي ما در مورد فلسطين تنها آينده آن را رقم نمي زند، بلكه آينده منطقه را دارد شكل مي دهد و از اين پس دولت هاي برخاسته از رأي واقعي مردم كه منافع مردم را در اولويت قرار دهند، بر سر كار مي آيند و آن هم نه دولت هاي تندرو -چون در بهار عربي از تندروي و رياكاري همزمان با ديكتاتوري انزجار و دوري صورت گرفته است- بلكه دولتي هايي دموكرات كه تركيه را به عنوان كشوري دموكرات كه خواسته هاي مردم محلي را با روند درست چرخش قدرت در حكومتي دموكرات عملي ساخته است، الگو و راهنماي اعراب شده و كشورها و جريان هاي منطقه مستقيم و غيرمستقيم از آن پيروي مي كنند. اگر اين تمايلات مردم منطقه كه عمدتاً توسط جوانان خواهان دموكراسي شكل گرفته، به سوي تندروي و تحجر مي رفت، فاجعه بود و وضع از اين هم كه هست بدتر مي شد، درست مثل ايران كه همه و حتي اسلامگرايان منطقه از شبيه شدن بدان فرار مي كنند.
دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
منبع:پژواک ایران