ونداليسم "بين نسلی" و علل آن در ايران
کاوه احمدی علی آبادی
عصيان روزافزون انسان ، به خصوص نسل جوان ، نه تنها نشان دهنده احساس اجحاف و درماندگي توأم با خشم ، پرخاشگري و آشوبگري آنان است ، بلكه معرف تحميلات اجتماعي و تجويزهاي نيروهاي قاهر و سركوبگر بيروني در جامعهاي است كه به جاي در نظر گرفتن نگرش ها، باورها، رفتارها و الگوهاي فرد، گروه ، قشر يا نسلي ديگر، تنها نگرشها و الگوهاي خود را به آنان تجويز ميكند. در حقيقت ونداليسم واكنشي است در مقابل برخي از صور فشارها، تحميلات ، ناملايمات ، حرمانها، اجحاف و شكست ها كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه ، ارادي و خودخواسته اموال ، تأسيسات و متعلقات عمومي است. البته تحقيقات پژوهشگران نشان مي دهد ونداليسم دارای انواع بسياری است که بسياری از آنها خارج از حوزه بحث ماست و ما برحسب چارچوب نظری بحث که به کنشها و واکنشهای نسلها عطف مي کند، گونه ونداليسم گروه های بزهکار و گونه جديد از ونداليسم را تحت عنوان "ونداليسم نسلي" برای اولين بار معرفي مي کنيم.
محققان آسيب هاي اجتماعي دريافتهاند كه شرايط و محيط اجتماعي افراد در شكلگيري شخصيت وندال در آنها نقشي تعيينكننده داشتهاند كه ريشههاي آن را مي توان در محيط خانواده يافت . در اين خصوص دو ديدگاه متفاوت و حتي در برخي موارد متضاد در مورد ونداليسم ارائه شده است . ديدگاه نخست بر اين باورست كه ونداليسم معمولاً در خانههايي غيرمنضبط با والديني سردرگم و مردد و نامطمئن از ارزش ها و فلسفه اجتماعي خويش پرورش مييابد و غالباً احساس درماندگي و احساس اجحاف خود را به صورت قهرآميز و پرخاشگرانه در مقابل نسل بزرگتر، صاحبان قدرت و همه نهادها و سازمانهاي تأسيس شده در جامعه نشان ميدهند. ديدگاهي ديگر ونداليسم را نتيجه مستقيم بريدگي و عدم پيوندي ميداند كه بين ارزش هاي تحميل شده از سوي نهادهاي پرورشي با آنچه به منزله شرايط و واقعيتهاي حاكم بر جامعه مطرح است ، پديد ميآيد. آن تجويزها از والدين و مدرسه گرفته تا دولت و رسانهها را در برميگيرند. با يك بررسي دقيق و نگاهي ژرفتر ميتوان دريافت كه دليل چنين تمايزي در چيست . ديدگاه نخست ونداليسم را به جوانان محدود ميكند و خانواده آنان را به چشم وندال نميبيند، از اين روي بينظميها و سهلانگاري والدين را دليل آن ميبيند، در حالي كه در ديدگاه دوم والدين خانواده نيز ميتوانند جزو اشخاص وندال باشند، بنابراين هنجارگريزي و بينظمي آنها همچون فرزندانشان معلول تجويزات و سختگيرهاي جامعه است ، نه سهلانگاريها و نظمگريزيها. توجه به اين نكته بسيار ضروري است ، زيرا با معكوس شدن علت واقعي ونداليسم از سختگيري و تجويزات به سهلانگاري و بينظمي ، پديده ونداليسم نه تنها برطرف نميشود، بلكه گسترش مييابد.
تحليل كنشي ونداليسم
هنگامي كه فاصله بين فرهنگ عمومي و فرهنگ رسمي زياد باشد، فاصله بين معيارهاي تنظيم كننده واقعيات با شرايط واقعي حاكم بر واقعيات زياد ميشود و عكسالعمل نسلي را در پي دارد كه هنجارها، قواعد، رسوم ، الگوها و عادات و قوانين نسلي ديگر را كه واقعيات و شرايط او را در نظر نميگيرد، طرد ميكند. فاصله هر چه بيشتر و عميقتر بين فرهنگ عمومي و فرهنگ رسمي نيز يكي از عوامل تعيين كنندهاي است كه مشخص ميسازد، يك نسل تقابل ديدگاهها، رفتارها و الگوهاي خود با نسلي ديگر را به شكلي مشاركتي و اصلاحي ببيند يا تعامل را راهحل مناسبي نديد چرا كه شكاف را آنقدر اساسي و عميق بيابد كه تنها راه را در خرابي و فروپاشي تمامي نظامي ارزيابي كند كه انعطافي براي در نظر گرفتن خواستها، نگرشها و الگوهاي نسل او قائل نميشود. به بيان ديگر، كنش و واكنش نسلها نسبت به شرايط موجود و نسبت به يكديگرست كه ميتواند موجب شود آسيب اجتماعي ونداليسم پديد آمده ، گسترش يافته و متجلي شود. اگر تفاوتهاي نسلي در جامعهاي به حدي برسد كه شكاف محسوسي را نشان دهد، آنگاه نسلهاي در تقابل با يكديگر چند راه پيش روي دارند. اگر نسلي كه نهادهاي جامعه را در كنترل هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهاي خود دارد به نگرشها، ايدهها، هنجارها، رفتارها و الگوهاي نسلي كه در زير دست او پرورده ميشود، توجه نكرده و كاملاً تجويزي و يك طرفه ، نحوه كنش مورد انتخاب او نسبت به شرايط موجود و نسل مقابل باشد، اولين گام را براي تشكيل پديده ونداليسم برداشته است . نسل زير دست چند راه پيش روي خود دارد، يا آنچه را كه در تقابل با نسل مسلط ميبيند از طريق تعامل و همفكري و همجوشي برطرف سازد، كه در اين صورت از سرايت ونداليسم به خود تا اين مرحله از كنش اجتناب كرده است ، ولي انتخابهاي بعدي او تحت تأثير واكنشهاي نسل مسلط قرار دارد. اگر نسل مسلط همچون گذشته بر شيوه تجويز و تحديد يك طرفه خود استمرار ورزد، علاوه بر آن كه خود را از نگرشها، باورها و الگوهاي ديگري كه برخاسته از شرايط جديد حاكم بر واقعيت و جامعه است محروم ساخته ، خود را در خطر واكنش بعدي نسل زير دست به شكل خرابكاري و آشوبگري وندال قرار داده است . اما واكنش بعدي نسل زير دست چگونه ميتواند باشد؟ اگر بنا بر هر دليلي، كنش مناسب خود را براي حل مشكل رها كرده و به مقابله به مثل بپردازد، در راه آشوبگري گام برداشته است و به جاي حل مشكل ، مشكل را حذف كرده است و اگر روزي بخواهد براي برطرف كردن نيازهاي خود از آن استفاده كند، بايد مجدداً خرابه هاي خود را آباد كند. در نهايت نحوه عمل و عكس العمل نسلهاي مسلط و زيردست نسبت به يكديگر و نسبت به واقعيات موجود است كه تعيين كننده غايي است . اين امر هنگامي بيشتر از كنترل افراد خارج شده و ونداليسم را تابع شرايط موجود ميسازد كه اولاً فاصله بين واقعيات و شرايط اجتماعي جامعه با هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهاي نسل ها زياد بوده و ثانياً شكاف بين فرهنگ رسمي و فرهنگ عمومي عميق و گسترده باشد و هنگامي بيشتر متأثر از انتخاب كنش هاي نسل هاست كه آن ها به جاي مشاركت و تعامل با يكديگر، تجويز و حذف يكديگر را دنبال كنند و براي ديدگاهها، هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهاي ديگري مشروعيت قائل نشوند. بايد دقت كرد كه در بسياري از موارد تفاوتهاي موجود در هنجارها، نگرش ها، رفتارها و الگوهاي هر نسل برخاسته از شرايط حاكم بر تعامل يك نسل است و از منظر نسلي كه با تعاملات ديگري سر و كار داشته و از شرايطي ديگري متأثر شده به شكلي اجتناب ناپذير متفاوت است.
نتایج وندالیسم بین نسلی
*دكتر كاوه احمدي علي آبادي
*عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
منبع:پژواک ایران