چراغ ها را ما به موقع خاموش كرديم
پشت صحنه وقايع كودتاي 88
کاوه احمدی علی آبادی
هيچ انقلابي با تظاهرات پيروز نمي شود. من در مقالات متعددم اين نكته را توضيح دادم. چه در انقلاب هاي قرن بيستم و چه انقلاب هاي رنگين، تظاهرات نقطه عطفي در اوج اعتراضات مردمي بود، اما شرط مكفي براي پيروزي نبود. از اين سبب، اگر انقلاب هاي رنگين در گرجستان و اوكراين پيروز شد، در اكثر كشورهاي آسيانه ميانه با وجود اعتراضات گسترده و حتي درگيري هاي شديد، فروپاشي اتفاق نيافتاد و در همان ايام حزب الله لبنان نيز براي سقوط دولت وقت دست به عمل مشابه اي زد كه باز با سقوط دولت همراه نشد. چون تظاهرات و اعتصابات، نقطه اوج انقلاب را اعلام مي كنند، اما نه ضرورتاً فروپاشي ديكتاتورها و نه قطعاً پيروزي انقلاب را. همان گونه كه در سال 57 ديكتاتوري فروپاشيد، اما انقلاب پيروز نشد، بلكه توسط يك تيم امنيتي حرفه اي دزديده شد و در مدت كوتاهي با مهندسي مجدد، به ديكتاتوري ديگري انجاميد.
از سويي، اگر انقلابيون هر انقلابي در حين مواجه با ديكتاتوري يا دشمن، تنها به اعتراض و نقد ديكتاتور و حكومت خودكامه اش فكر كنند، خود در موقعيت هاي حساس دچار همان اشتباهات ديكتاتورها مي شوند و شما در بسياري از انقلاب هاي قرن بيستم، اين نوع از بازآفريني ديكتاتوري ها را مي توانيد ببينيد كه انقلابيون ديروز به سرعت به ديكتاتورهاي امروز بدل شدند. ما پس از كودتاي خاموش 88 توسط بخشي از حاكميت، سعي كرديم كه از افتادن در اين تله خودساخته پرهيز كنيم، چون اگر آن گونه حاكميت را نيز تصاحب مي كرديم، تنها به بازآفريني ظلم و استبداد با اشكال جديد روبرو مي شديم و سرخوردگي هاي حاصل از اين تحولات تا مدت ها مردم را از عرصه فعال اداره جامعه و جامعه مدني دور مي كرد، همان گونه كه در سال 57 چنين شد.
كودتاگران تنها شامل بخشي از حاكميت مي شدند. آنان در روزهاي نخستين كودتا حتي بالاترين رهبران را از صحنه كنار زده بودند، اما با شروع اعتراضات مردمي در نخستين ساعات اعلام نتايج دروغين انتخابات، مردم به خيابان ها ريختند و خيل اعتراضات آنقدر بود كه كودتاگران ناگزير شدند، ساير بخش هاي حاكميت را كه كنار گذاشته بودند، وارد صحنه كنند و براي اين ورود دست به انعطافاتي بزنند. تيم امنيتي اي كه پشت صحنه گردانان ظاهري حاكميت و كودتاگران ظاهري حركت مي كرد، تيمي حرفه اي است و دوره هاي متعددي را در سازمان امنيتي مطرح دنيا ديده و توسط موساد هدايت و برنامه ريزي مي شود، درصدد بود تا فضاي را نظامي كند و كشور را پس از تصاحب اركان حكومت، با خنثي سازي جامعه مدني و نااميد ساختن مردم به سمت هر چه قطبي تر شدن پيش ببرد؛ همان كاري كه در ابتداي انقلاب 57 كرد. اما با اين حركت مردم، هم مجبور شد از بخشي ديگر از حاكميت كمك بگيرد و از اين روي تقسيم قدرت كند و سپس خود را در مقابل خطر شكست كودتا بيابد. پس به سركوب هر چه شديدتر مردم و اعتراضات پرداخت، با تصور اين كه مردم را مي شناسد و چون 18 تير اگر اراذل و اوباش حكومتي با قمه به خيابان بريزند، كار فيصله پيدا مي كند. اما اين موج سر ايستادن نداشت و نخستين تأثير خارجي اش آن بود كه رياكاران كه چون انقلاب 57 با شعارهاي خوش رنگ و آب به قدرت رسيدند، ناگهان رنگ عوض كردند و چنان با همان انقلابيون كردند كه يزيد با اسراي عاشورا نكرد، در خاورميانه نزد قشري از اعراب جا باز كرده بودند و آن از طيف شيعه اي كه سنتي به ايران تعلق خاطر دارد، فراتر مي رفت، چهره بي نقاب آنان را ديد و ديد كه كشتار، تجاوز، شكنجه و سربه نيست كردن توسط شيادان را و از آنان دست كشيد، از اين سبب خطر كودتاي 88 كه ابتدا تنها براي كشور نبود و مي رفت تا تندروي هاي خاورميانه را به سوي خود بكشد، در سطح خارجي با شكست مواجه شد و اينك مي بينيد كه چگونه در بهار عربي كه موقع برداشت سال ها شيطنت رژيم در منطقه بود، چون محبوبيت اش را از دست داده است، نه تنها نتوانست تأثيري در روند تحولات داشته باشد، بلكه به مثابه حاكميتي خارجي با مطامع مضر براي جامعه عربي شناخته شود. جايي كه موساد با برنامه هايش از درون سپاه قدس، اهداف پليدش را دنبال مي كرد و به دودوزه بازي اش ادامه مي داد، و با چندين طرحي كه از داد و ستدهاي باواسطه و بي واسطه اسرائيل با حكومت ايران در ابعادي، نظامي و امنيتي و تجاري پرده برداشته شد، اين نقاب كنار رفت. درست همان كساني كه حتي يك نانوايي را نمي توانستند اداره كنند، حالا با كمك طراحان موساد مي خواستند همچون عراق بر كل خاورميانه چنگ بياندازند. اما حتي در عراق نيز نه تنها محبوبيت مردمي را از دست دادند، بلكه تنها با گروگان گرفتن بخش كوچكي از حاكميت به روزمرگي افتاده اند و كار پيش نمي برند.
حال پس از شكست كودتاگران در خاورميانه، نوبت خود ايران بود. سركوب بي رحمانه مردم در ايران مي توانست با درگيري ها و كشتار مردم همچون سوريه همراه باشد. اما جامعه ايراني هم نتيجه انقلاب هاي مسلحانه و هم تحولات با كشتار بي رويه را در مشروطه و 57 ديده بود و تغييراتي عمقي تر و موثرتر را در سطح جامعه مدني طلب مي كرد. از آن سوي، كساني در سمت معترض نسبت به انتخابات فرمايشي قرار داشتند كه سوابق بسياري از آنان در انقلاب بيش از كودتاگران ظاهري بود و اصلاً بخشي از تاريخ انقلاب بودند و در ميان ارزشي ترين نيروهاي انقلاب و نظاميان، اين دوگانگي ديده مي شد، اما به سبب گستردگي اعتراضات و خطر انقلابي با كشتار و حتي تجزيه كشور، منفعلانه و با كجدار و مريض به موضع گيري در مقابل معترضان مردمي روي مي آوردند. اينان از مخالفان كودتاگران بودند، اما امكان كشيدن پايشان از ترمز برايشان نبود. فراموش نكنيم كه اعتراضات 88 ابتدا خواهان تغيير چند پست حكومتي بين دو يا چند شخص در حاكميت بود كه همگي در گذشته سوابقي را نيز در اداره كشور داشتند، اما با همين روند مداوم سركوب مردم، اعتراضات مردمي عمق يافت و از رأي من كو به حق من كو رسيد و با فراتر رفتن حتي از تغيير قانون اساسي به سمت اركان زنده حاكميت در جامعه هدف گيري شد. اينك حتي كساني كه در كانون قدرت بودند، تنها در ظاهر از كودتاگران حمايت مي كردند و نارضايتي زماني به مساجد و حسينيه ها رسيد كه بخشي از حاكميت متوجه كودتاگران حقيقي شد كه پشت حاكميت خوابيده و با آن ها بازي مي كند و به سرعت رفتارهاي غيرانساني نظاميان با مردم نيز پشت بخشي از نظاميان را لرزاند و حساب خود را از كودتاگران جدا كردند كه اين دو عامل موجب شد كه حاكميت كودتا، بچه مسجدي ها و بسيجي هاي سابق خود را از دست دهد و در آخرين سركوب ها ديديم كه بچه هاي كم سن و سالي را از مناطق محروم ديگر كشور آورده بودند، چون كودتاگران پشت صحنه متوجه شدند كه بخشي از حاكميت دست شان را خوانده، از اين سبب به سرعت تحت عنوان جريان انحرافي سعي كرد تا آنان را خارج سازد. اما اين آسان نبود، چون آن ها در تمام اين سال ها توسط همين تيم امنيتي در همه جا رخنه كردند بودند، و حذف شان مساوي با حداقل از دست دادن بخشي از حاكميت و پيوستن به معترضان بود. از سويي، با شديدتر شدن اعتراضات، حاكميت امنيتي كودتا كه ابتدا برخي از بالاترين مقامات را از صحنه بيرون كرده بودند و براي مشروعيت دوباره شان مجبور شده بودند تا دوباره آنان را به صحنه آورند، حالا براي سركوب شديدتر مردم نمي توانستند از آنان تأييديه بگيرند و حتي درخواست هاي متعددشان براي دستگيري و حبس برخي از رهبران نمادين جنبش سبز نيز رد شده بود، تصميم به يك صحنه گرداني خطرناك گرفتند تا حاكميت را كاملاً به وسيله تيم ديگري كه در تمام اين سال ها پرورانده و در آب نمك براي روز مبادا قرار داده بودند، بسپارند. آنان به يك صحنه سازي نياز داشتند تا به حاكميت بقبولانند كه يا با سركوب بيشتر موافقت كند يا ممكن است نظام سقوط كند. روز عاشورا كه حساسيت برانگيز بود براي اين كار انتخاب شد و كساني كه وقايع آن روز را زير نظر داشتند، مي دانند كه از كنترل خارج كردن 5 نقطه تهران از دست نيروي انتظامي، كار تيمي حرفه اي و درحقيقت با مديريت و حتي اجراي همين تيم امنيتي بود و اين سناريو زماني كامل شد كه در همان شب، بالاترين مقامات را تحت اين عنوان كه نمي توانند امنيت شان را تضمين كنند شبانه به يك پادگان نظامي منتقل ساختند و هواپيمايي نيز آماده كردند كه در صورت وخيم شدن اوضاع او را به سوريه بفرستند. نقشه آن بود كه در روزهاي پيش رو از اين طريق يا مجوز برخوردهاي قهري تر را بگيرند يا با خارج كردن رهبران مزاحم به سوريه، كشور را در اختيار تيم امنيتي ديگري قرار دهند كه بسياري از نيروهاي امنيتي حاضر از شاگردان شان بودند و در تمام بيت هاي قدرت نيز نفوذ داشتند و حتي برخي از معتمدترين آقازاده ها را نيز شست و شوي رواني داده بودند براي يك خلافت اسلامي كه مجوز نه تنها ساخت كه حتي استفاده از بمب هسته اي را نيز براي حفظ حكومت داده بود و اگر لازم مي ديد تا سخني مخالف به ميان مي آمد، ناموس اين و آن را براي ولايت اش مي خواست!! سخن از فرعوني بود كه در زمان شاه با ساواك همكاري داشت و همواره از پيش از انقلاب كادرسازي را مدنظر داشت و در تمام تحولات همواره سوي قدرت بود و ريسك نمي كرد تا با يك اشتباه از صحنه حذف نشود و مي ايستاد تا ورق برگردد و بعد از اين كه شرايط جديد قدرت تثبيت شد، سوي طرف مقابل را مي گرفت و البته با افراط و شدت بيشتر تا عقب افتادگي اي كه از رقبا داشت با همين افراطي گري جبران نمايد و در صدر قرا گيرد. از همين خاطر در دوران انقلاب نه به زندان افتاد و نه يك روز سوابق مبارزاتي داشت و حكومت پهلوي را تأييد و تثبيت مي كرد و با سواك همكاري مي نمود و حتي در ابتداي انقلاب 57 كه كسي فكر نمي كرد، به اين راحتي شاه سقوط كند، مخالف انقلاب بود و انقلابيون را به باختن آخرت متهم مي كرد. اما با تغيير و تثبيت انقلاب، يك انقلابي تمام عيار با خلوص كامل شد و همان هايي را كه اگر پيش از انقلاب كتاب يا جزوه اي از ايشان در دست شاگردانش مي ديد، تنبيه مي كرد، با مبالغه تأييد و يك مركز نيز به نام همان ها زد تا بتواند نقشه يك كودتاي خزنده و آرام را در فرصتي مناسب و با موفقيت عملي سازد و حالا به نظر مي رسيد كه همه چيز آماده آن است تا فرعون زمان بيعت خود را بگيرد.
پس هر چهار مولفه اهداف و نتايج اعتراضات مردمي 88، يعني روي نياوردن به تحول از طريق كشتار و عوض شدن چند پست حكومتي از يك سوي و عدم بازآفريني خشونت توسط انقلابيون از سوي ديگر، و آن دو شكافي كه در حاكميت بين كودتاگران با ساير بخش هاي حاكميت به وجود آمده بود از يك طرف و خلاصه نقشه يك كودتاي خاموش در دل حاكميت به معناي آن بود كه رهبري مسئول كه همزمان خواهان تحولاتي ژرف تر بود و خنثي سازي كودتاي خزنده بود، مي بايست چراغ ها را درست و به موقع -همين حالا- خاموش كند و اين اتفاقي بود كه در انتهاي همان سال افتاد و اعتراضات مردمي به شعارهاي شبانه پناه برد كه هم اعتراضات را تداوم مي بخشيد و هم موجب مي شد تا كودتاگران نتوانند با متوسل شدن بدان، خروج رهبران كنوني و كودتاي خزنده شان را عملي سازند. وقتي اين نقشه كودتاگران خاموش، اين گونه خنثي شد و برنامه هاي آنان براي تصاحب قدرت تغيير كرد.
آنان چند سناريو را در دستور كار قرار دادند. چون با تغيير شرايط اعتراضات، ديگر نمي توانستند كسي را به سركوب شديدتر متقاعد سازند و كساني را از صحنه بيرون كنند تا فرعون مقدّس شان بر كرسي بنشيند. پس تصاحب يك به يك نهادهاي قدرت را تحت لواي حذف جريان انحرافي در پيش گرفتند و با بلواي اين كه تيم جريان انحرافي مي خواهد در انتخابات پيروز شود، يك به يك استانداري ها و نهادهاي اجرايي را از آنان خالي و شروع به پر نمودن فضا از طريق تيم فرعون نمودند و نظاميان را نيز آرام آرام به بيت شان آوردند تا به ايشان قول اختيارات بيشتر در زمان حكومت و همزمان بيعت با فرعون بگيرند. اما در اين راه يك اشتباه مهلك كردند. طرح ترور رهبران انقلاب با همراهي كساني كه آنان تصور مي كردند از تخم چشم شان بدان ها نزديكترند. چون سر كلاس درس فرعون، اگر فرعون ولايت، ناموس تان را خواست بايد بدهي، چه رسد ترور پدر براي مصالح و حفظ نظام و نشستن فرعون ولايت بر كرسي. اين اشتباه مهلك وقتي لو رفت، كارها خراب شد، گرچه تيم امنيتي آنان كه در اكثر سيستم هاي امنيتي هستند سعي مي كنند آن را بپوشانند و براي رهبران كنوني طوري ديگر سناريوسازي كنند تا فرعونيان را از صحنه اتهام خارج كنند، اما فتنه شان لو رفته بود و تنها معذورات ناشي از هشدارهاي ديگران به رهبران كنوني درخصوص مطامع اين تيم براي تصاحب قدرت و بي توجهي ايشان بدان مي توانست براي سرپوش گذاشتن كودتاي خاموش مجوز صادر كند تا شايد در فرصتي ديگر كودتاگران فرعونيان را بر سر كار آورند.
از آن سوي، اعتراضات مردمي آرام تر شد و فرو كش كرد و طبيعي نيز بود، چون هر انقلابي تلاطم و فراز و فرودي دارد و همواره ما در اوج موج بسر نمي بريم، بلكه شكل آن تغيير كرد؛ به هر بهانه اي از بهارعربي و خشك شدن درياچه اروميه گرفته تا جنبش هاي دانشجويي و تبعيض نسبت به زنان و حجاب اجباري گُر مي گيرد و سپس دوباره مي رود زير استتار تا براي فرصتي ديگر بروز كند و مهمتر از آن، جامعه معترض كه پيش از آن تماشاچي بود، اينك فعالانه جامعه مدني را در اختيار گرفته و بر عليه خواسته هاي زورگويان و تصاحب كنندگان قدرت پيش مي برد با جنبش هايي خاموش و بسيار كم تاوان تر و پربارتر از اعتراضات علني؛ جنبش هاي ديني كه با تغيير كيش همراه اند توسط جوانان كليد خورده و پيش از آن ها، جنبش اقوام مختلف ايراني نيز ابراز وجود كردند و اختلاف در حاكميت، اگر در گذشته با اعتراضات به حق مردمي، به شكاف منتهي شده بود، اينك با لو رفتن دست كودتاگران فرعون كه مي رفت، اعتراضات مردمي ديگري را به نفع خود مصادره كند، اينك با ريزش بخشي از كودتاگران توأم شده و بخشي ديگر با چراغ خاموش براي فرصت طلبي ادامه مي دهند و در حالي كه مبارزه مردمي و داخلي ما به شكلي خاموش ادامه دارد، اقدامات انتحاري كودتاگران با بي توجهي به هشدارهاي منتقدان، چنان وضعيت سياست خارجي و موقعيت جهاني حكومت را به هم ريخته كه تنها به اندازه يك سال براي تغييراتي در حاكميت كه با خواسته هاي مردمي همراه باشد، فرصت دارد و گرنه بايد خود را براي جنگ با دول خارجي آماده سازد كه با خداحافظي هميشگي و البته متأسفانه كشتارهاي بسيار همراه خواهد بود.
منبع:پژواک ایران