PEZHVAKEIRAN.COM فحواي كلام در كتب مقدّس كدام است؟
 

فحواي كلام در كتب مقدّس كدام است؟
چون فحواي كلام وحي را نمي فهيم، به نام دين عكس آن رفتار مي كنيم 

کاوه احمدی علی آبادی

متأسفانه عده زيادي پيرو ادياني داريم كه خود را توحيدي مي خوانند و چنان از حقيقت دين بيگانه شده اند كه امروز بزرگترين كارهاي ضد ديني از طرف همين پيروان به اصطلاح پايبند به دين و مذهب صورت مي گيرد و برعكس والاترين پيروان فطرت الهي كه با معيار وجدان شان، آنچه را كه اينك به عنوان دين خوانده مي شود، غيرانساني و ظلم و جنايت مي بينند، از اين روي با وارستگي از توصيه هاي آنان، پيروان حقيقي دين خدا در عصر امروز آنان اند. همانان كه راه دل و اتكاي به وجدان شان را براي زندگي شان كافي مي دانند (بدون اين كه بدانند، همين راه دل و فطرت، معيارهاي غيرقابل گمراهي در قرآن نيز هست) و از اين روي نيازي نيز به توسل به كمك درسي (كتب مقدّس) ندارند تا راه انسانيت بيابند.

يكي از اصلي ترين دلايل آن اين است كه روح دين و حتي فحواي كلام كتب مقدّس در غبار زمان چنان دستخوش تغيير تعبير قرار گرفته كه حتي به ضدش بدل شده است. در حالي كه متأسفانه پيروان اديان الهي امروزه حتي روح و فحواي كلام را در كتب مقدّس شان نمي فهمند، ادعاي درك تفسير كتب مقدّس را دارند و از كشف رموز و رازهاي كلام خدا حرف مي زننند و چيزي را كه خود نمي فهمند، مصرند كه با تكرار و تأكيد و چه بسا زور به ديگران بفهمانند! از اين روي ضروري است تا من با ذكر چند مثال از كتب مقدّس بدين درك فحواي كلام شان بپردازم تا قضيه روشن شود.

با اين مقدمه آغاز مي كنم كه متخصصان زبان شناسي بهتر از هر رشته اي ديگر مي دانند كه زبان از نسلي به نسلي ديگر مي تواند دستخوش تغيير معنا گردد، چه رسد در طول قرن ها در تاريخ و لااقل مطالعات كنوني اين علم نشان مي دهد كه عكس اش درست است، يعني زباني يافت نمي شود كه در طول تاريخ دستخوش تغيير نشود و اين تغيير تنها محدود به معناي واژگان نيست، بلكه به فرهنگ و جامعه اي بر مي گردد كه زبان به شكلي زنده در آن در جريان است و حتي از كليت جهان بيني مردم آن دوران بر مي خيزد. پر واضح است كه در طول چند نسل اين تغييرات صورت مي گيرد و اگر از جامعه اي به جامعه ديگر كه زباني ديگر نيز دارد كه مي توان از اساس متحول شود. به همين سبب است كه در قرآن تأكيد شده كه كلام وحي براي هر قومي را به زبان همان قوم فرستاديم.

اين امر تنها شامل كتب مقدّس نمي شود و شامل هر نوشتار يا متني مي گردد كه انسان با آن سر و كار دارد. مثلاً در تاريخ علم اگر نگاه كنيد، باو وجود قرابت و نزديكي زبان و فرهنگ مردم اروپا به يكديگر، نظريات علمي و فلسفي با وجود تأثيرپذيري از هم، دستخوش نوعي تغيير مي گردد و نظريه و مكتبي كه فرضاً از آلمان بر مي خيزد، عمدتاً از مفاهيم ذهني و آرماني و عميق برخوردارند و اگر از فرهنگي ديگر وارد شوند، به تعابيري مشابه در همان فرهنگ آلماني تغييراتي مي كنند (به سمت ذهني و آرماني شدن)و مثلاً اگر به فرهنگ انگليسي وارد شود، برعكس بسيار عيني و تجربي تعبير مي شوند و چون به فرانسه روند، وجه احساسي و تخيلي شان افزوده مي گردد. موارد اين تغييرات بسيار زيادند و در مورد كتب مقدّس مي تواند نتيجه به فاجعه اي بدل شود كه اتفاقاً به كرّات نيز شده است.

در عهد عتيق، شما با جمله اي مواجه هستيد كه خطاب به لوط مي گويد: به پشت سر نگاه نكن. درباره اين مضمون، چون منتهي به واقعه مرگ همسر لوط شده است، زياد بحث شده است. فرضيات آنقدر زيادند كه ذكر همه شان مقدور نيست. از نظرياتي كه تخطي صرف از دستور خداوند را دليل آن مي دانند، تا تعابير عرفاني كه مي توان از آن كرد كه فراموش گذشته و دلبستگي به گذشته نابود شده است تا تعابير جديد كه از انفجار و تشعشع سخن مي گويد. اما تا فحواي كلام آن را نفهميم، تعابير ما مي تواند بسيار هم زيبا باشند، ولي نشان نمي دهد كه آيا ما همان تعبيري را از آن داريم كه در زمان نزول آيات بر لوط و ترك او و خانواده اش مدنظر بوده است. خوب دقت كنيد كه مي خواهم بحث را بشكافم. موقعي كه اين آيات بر لوط نازل شدند، او را از واقعه اي ناگوار در شهر خبر مي دادند تا هر چه زودتر آنجا را ترك كند، و گرنه خودش نيز بر اثر آن حادثه هلاك مي شود. لوط چنان كه آيات ديگر كتب مقدّس مي گويند، پير بود و با كندي براي رفتن آماده مي شد و چيزي مي يافت، دوباره بر مي گشت تا چيز ديگري را بردارد. پس اين آيات نازل شد تا به او بگويد كه تأخير نداشته باشد و برود و پشت سرش را نيز نگاه نكند. جالب اينجاست كه ما امروز در فرهنگ فارسي اصطلاحي مشابه اش را داريم كه برايمان قابل فهم است و در موقعيتي مشابه براي رفتن بي بازگشت و تعجيل در رفتن اين اصطلاح را بكار مي بريم: (اگر) رفتي پشت سرت را هم نگاه نكن. واضح است كه زن لوط نه اين كه به پشت نگاه كرده باشد و هلاك شود، بلكه تأخير كرد و در زمان حادثه در شهر بود و هلاك شد. فقط اگر با دقت به اصطلاح فارسي مذكور دقت كنيد، منظورم را از "فحواي كلام" درك خواهيد كرد. جمله ما ظاهري شرطي يا خبري دارد يا با اگر شروع مي شود يا بدون آن، در هر صورت امري نيست. اما فحواي كلام ما امري است. يعني به او مي گوييم كه "برو و ديگر برنگرد". طبيعي است كه نه مشخصاً نگاه به پشت سر مدنظر است و نه شرطي و برخلاف ظاهر عبارات، كلام مان امري است و نگاه به پشت سر به مفهوم استعاري به كار رفته و به فحواي آن رفتن بدون تأخير و بازگشت است. درك اين فحواي كلام كار ساده اي نيست و تنها در قرآن آنقدر تعابير معكوس شده وجود دارد كه من در مقالات متعددم بدان پرداخته و مي پردازم، اما اينجا به ذكر برخي اكتفاء مي كنم.

نخست اين كه كلام قرآن در زمان پيامبر در طول يك قرن و نيم به بعد به زبان عربي آن دوران تعبير شده است. اولاً كه كلام قرآن چنان كه متخصصان زبان شناسي بدرستي دريافته اند، زبان عربي به شكلي كه امروزه از عربي برداشت مي كنيم نيست. مثلاً در زمان پيامبر بسياري واژگان غير عربي و به خصوص آرامي در قرآن بوده كه در دو قرن بعد، آن ها به تعابير عربي برگرداننده شده كه موجب تغييرشان شده است و اخيراً مشخص شده كه حداقل يك چهارم واژگان قرآن به زباني آرامي بوده كه در نواحي شام و برخي از نواحي امپراطوري ايران متداول بوده و تجار با تعامل در اين جوامع از آن استفاده كرده و وارد زبان قبايل عرب مي ساختند. اگر بخواهم از واژگان مثال بزنم، خيلي زياد است و من به ذكر برخي اكتفاء مي كنم و به خصوص آن هايي كه سوءتعبير در موردشان موجب ظلم و جنايت آن هم به نام دين شده است و هنوز مي شود؛ مثلاً واژه جهاد كه به معني جهد و كوشش است و به عنوان جنگ تعبير شده است، در حالي كه واژه حرب و محاربه به معني جنگ است كه در قرآن چهار بار از آن استفاده شده كه سه موردش تعريف وقايع گذشته است، نه توصيه بدان و حتي تقبيح آن، و در اكثر موارد به جهاد به معني ايستادگي در راه ايمان و عقيده افراد، در مقابل فشار و زور كساني است كه مي خواهند آن را به شما تحميل كنند. نمونه بارزش را اينك در سوريه مي بينيم كه مردم سوريه بيش از همه مردم منطقه تاوان و آسيب و قرباني داده اند، اما هنوز برخاسته شان پافشاري مي كنند و با جهاد و پشتكار، از آزار و شكنجه و حتي مرگ نمي ترسند. در همين اينترنت مدام مي بينيم كه مقاومت و جهد و پادياري شان، نه مورد تحسين متدينان، بلكه عمدتاً آزادگان و وارستگان قرار مي گيرد و بماند كه به كنايه نيز از مردم ديگري كه نمي خواهند بدان ميزان تاوان دهند، دارند توصيه مي كنند كه بايد چون آنان باشند. فحواي كلام خدا درباره جهاد دقيقاً همين است. مشركان قريش وقتي ديدند كه مسلمانان مكه را پنهاني ترك كردند و ديگر نمي توانند با آزار و شكنجه، ايشان را از دين شان بازدارند، اقدام به تجهيز و لشكركشي به سوي مسلمانان مي كردند، آن گاه پيامبر دستور جهاد براي مقاومت و دفاع از مردم مي داد، برخي بدون درك عواقب كوتاهي شان، بدنبال طرفه رفتن بودند (مثل كساني كه در تظاهرات بهار عربي در خانه ماندند و به صرف در خانه ماندنشان، دليلي بر صلح طلبي شان نمي شود و چه بسا از بي مسئوليتي ناشي گردد) و برخي بهانه مي آوردند و كار زراعت را در اولويت مي ديد و كلام خدا آنان را به مقاومت و جهد در راه دين شان  سفارش مي كرد، اما آن ها را نيز به زور امر نمي كرد و تنها متذكر شد كه آناني كه جهاد و مقاومت در راه خدا مي كنند، از آناني كه كناره مي گيرند، برترند. كه دقيقاً همين قضاوت وجداني ماست در مورد اشخاص مختلفي كه در ايران و منطقه، اين دوگانگي را بروز دادند. ممكن است برخي بگويند، در قرآن همان طور كه به بخشايش و جهاد توصيه شده، از واژه يقاتلون في سبيل الله نيز استفاده شده است. اول اين كه يقاتلون در زبان عربي برخلاف تصور فارسي زبان ها، به معني قتل و كشتار در زبان عربي نيست، بلكه به معناي پيكار است كه در بسياري از قرآن هايي كه از ترجمه بهتري برخوردارند، مي توانيد آن را ببينيد و ثانياً چه بسا كه كساني بخواهند جان و مال شما را بگيرند و يا به خانواده و عزيزان تان لطمه بزنند كه در چنين موقعي دفاع از آنان نه تنها جايز كه بي تفاوت ماندن، بي مسئوليتي و دون همتي است. وظيفه ما در چنان وقتي دفاع در مقابل تجاوزگراني است كه به ما حمله برده اند، نه كشتن ديگران با مليتي مشابه يا حتي آزار رساندن به خانواده متجاوز، بلكه تنها در حد دفاع و در مورد همان اشخاص متجاوز. به همين سبب براي اين كه سوءتفاهمي در مورد تعبير متفاوت بين جنگ با دفاع نشود، قرآن آن را بر وزن يفاعلون به كار برده تا برساند كساني كه با شما مي جنگند، مي توانيد در مقابل شان بپيكار كنيد، نه در مقابل كساني كه با شما نمي جنگند. حتي در جنگ نيز سفارش مي كند كه با  كساني كه با شما مي جنگند نيز بايد به عدالت رفتار كنيد و حق نداريد كه به خاطر كينه ورزي از عدالت خارج شويد. البته عمل بدان هاست كه خيلي دشوار است، و گرنه در حد گفتگو ما همگي از ديكتاتور تا آزاده، صلح طلبيم!

مورد ديگر به جنايتي بزرگ در طول تاريخ اسلام منتهي شده و حتي در قرن بيست و يكم آن جنايت را تكرار مي كنند، حد سنگسار است. حكمي كه حتي فقهاي باسواد آن را رد كرده اند، اما فقهاي بي سواد بدان تمايل دارند، چون تصور مي كنند كه پايبندي شان را به دين نشان مي دهد! سنگسار شش بار در قرآن به صراحت رد شده و براي زناي محصنه نيز به صراحت تازيانه ذكر شده و شأن نزول اش نيز نشان مي دهد كه يهودياني كه به پیامبر اسلام رجوع مي كنند تا در خصوص اين حد، او بر ايشان داوري كند، آيات فوق نازل مي شوند: « به این جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را جز به قصاص قتل، یا به جزای فسادگری در روی زمین بکشد مانند این است که همه مردم را کشته باشد و هر کس کسی را زنده بدارد مانند این است که همه مردم را زنده داشته باشد؛ و پیامبران ما معجزاتی برای آنان آورده اند. آن گاه بسیاری از آنان پس از آن در سرزمین خویش زیاده روی پیشه کردند.» سوره مائده، آیه 32. دقت کنید، مشخصاً هیچ سخنی از زنای محصنه نیست و حتی برای محارب با خدا و رسول و مفسد فی الارض نیز حکم سنگسار نمی دهد. نکته مهم دیگر آن که محارب  به ولی امر یا هیچ کس دیگری نیز نمی گوید و تنها خدا و رسول. یعنی تشخیص آن از طریق خدا با وحی یا رسول اش با وحی است و هیچ قاضی اسلامی ای حق ندارد، فراتر از آن حد و حکمی صادر کند. چنان که مشهود است، خداوند می فرماید که حتی آنچه بر موسی و بنی اسرائیل نیز نازل شده تنها شامل دو مورد حد قتل می شده است. یکی قصاص قتل و دیگری کسی که مفسد فی الارض باشد. نه هیچ چیز دیگر. ممکن است برخی ادعا کنند که زنای محصنه نمونه ای از فسادگری روی زمین است، اما کسی هرگز با چند فساد، مفسد فی الارض نمی شود، چنان که کسی با چند دزدی سارق نمی شود. سارق کسی است که شغل اش دزدی باشد و مفسد فی الارض کسی که کارش فساد باشد. چنین اصطلاحاتی بسیار دقیق در قرآن به کار می رود و مثلاً کسانی که چند بار خم و راست شوند، رکوع و سجده گذار نمی داند. یعنی حتی همان حکم سنگسار نیز توسط موسی نیامده و در تورات و شریعت یهود از جمله دستبردی است که یهودیان متحجر و متشرع در گذشته برده اند، به همین خاطر در انتهای آیه مذکور می فرماید که آنان زیاده روی و افراط کرده اند و در آیه ای دیگر نیز بدان اشاره می کند: «آن گاه به سبب پیمان شکنیشان لعنت شان کردیم، و دلهایشان را سخت گردانیدیم (طوری که) کلمات (کتاب) را از مواضع خود تحریف می کردند و بخشی از آنچه به آن ایشان را پند داده بودند، فراموش کردند؛ و پیوسته به خیانت آنان پی می بری، مگر عده اندکی از آنان؛ پس آن را بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» سوره مائده، آیه 13. می بینید که می فرماید، به سبب پیمان شکنی شان، دل هایشان را سخت کردیم که از آن روی کلمات کتاب خدا را تحریف می کردند و از اینجا پیداست که احکام سخت و سنگدلانه و افراطی تر می دادند و گرنه از سست شدن ایمان حرف می زد، نه سخت شدن دل ها. یعنی حد سنگسار حتی در نزد یهودیان نوعی افراط است – چنان که عیسی با رسالت اش آن را باطل کرد- چه رسد به شریعت اسلام.

اما نكته جالب آن است که در ادامه آن دو گناه و حدشان سریع می گوید که اگر به غیر از آن دو کسی را نه سنگسار بلکه حتی بکشید، مانند آن است که همه جهانیان را کشته اید و در ادامه نیز می فرماید که اگر یک نفر را زنده بدارید، انگار همه را زنده کرده اید، تا تأکید ورزد که در حقیقت هر دینی، بخشش و نجات اصل است و نه تنبیه و مجازات و تا به ایمان آورندگان فهمانده باشد که در نیکی و رهانیدن با یکدیگر رقابت کنند، نه در تنبیه و مجازات و کشتن افراد که آن هنر نیست، بلکه نجات شان است که مهم است. به عبارتي فحواي كلام آن آيات مي گويد كه اصل رحمت است و نه حد زدن بر ديگران، و تنبيه و كشتن ديگران. يعني حتي قصاص را كه تجويز مي كند، تأكيد مي كند كه اين همه در دين به بدنبال قصاص نباشند، بلكه بخشش است كه مايه نجات در دين است و نه حد زدن و قصاص. حالا مقامات بي سواد قوه قضاييه ايران با كمال وقاحت، در توجيه حد من در آوردي سنگسار يا قصاص، مي گويند كه در حد سنگساريا قصاص، رحمت است!! يعني دقيقاً مخالف و در ضديت با فحواي كلام قرآن پيرامون حد زدن و بخشيدن، و آن هم به نام دين اسلام!؟

مورد آخري را كه مي خواهم تشريح كنم، از همه مهمتر است، چون پيرامون هويت و جايگاه كلام خدا، در قرآن است. به عبارت واضح تر، برخي از آيات قرآن خود مي گويند كه آيات قرآن چه جايگاهي دارند و بايد چگونه از آن ها استفاده كرد. اين آيات حكم شاه كليد قرآن را دارد، چون هويت آيات قرآن و نحوه استفاده از آن را شرح مي دهند كه در ضديت آشكار با روشي است كه اينك متداول است: «اوست‌ خدايي‌ كه‌ كتاب‌ (قرآن‌) را بر تو فرستاد كه‌ برخي‌ از آيات‌ آن‌ (كتاب‌) محكم‌ است‌ كه‌ احتمال‌ و اشتباهي‌ در آن‌ راه‌ نيابد كه‌ آن‌ها اصل‌ و مرجع‌ ساير آيات‌ كتاب‌ خواهد بود و برخي‌ ديگر آيات‌ متشابه‌ است‌ كه‌ به‌ سهولت‌ درك‌ معني‌ و مقصود از آن‌ نشود تا آن‌ كه‌ گروهي‌ كه‌ در دل‌هاي شان‌ ميل‌ به‌ باطل‌ است‌ از پي‌ متشابه‌ رفته‌ تا به‌ تأويل‌ كردن‌ آن‌ در اين‌ راه‌ شبه‌ و فتنه‌گري‌ پديد آرند، در صورتي‌ كه‌ تأويل‌ آن‌ كس‌ جز خداوند نداند و ثابت‌ قدمان‌ گويند ما به‌ همه‌ آن‌ كتاب‌ ايمان‌ آورديم‌ كه ‌همه‌ محكم‌ و متشابه‌ آن‌ از جانب‌ خداوند ما آمده‌ است‌ و به‌ اين‌ دانش‌ پي‌ نبرند مگر خردمندان‌«. سوره آل عمران، آيه 7.

چنان كه پيداست قرآن خود شهادت مي دهد، صرفِ آمدن آيه اي در نص قرآن، دليل بر اتكاي به آن نيست و مي تواند آن آيه جزو متشابهاتي باشد كه هدف از آن اتفاقاً آزمودن ايمان آورندگان است. "فحواي كلام" خدا در اين آيه اين است: اگر من به تو بگويم كه كسي را بكش آيا مي كشي؟ شايد من مي خواهم تو را امتحان كنم! پس حتي اگر هر كسي با تندترين و فرضاً ضد انساني ترين آيات در قرآن و ساير كتب مقدس روبرو شود، دليلي بر تأييد آن توسط خداوند نيست، بلكه چنان كه خداوند به صراحت مي گويد مي تواند جزو آيات متشابه باشد، كه براي آزمودن ما آمده و اتفاقاً مي بايست از آن ها پرهيز كرد. اصلاً امتحان يعني همين كه جواب اش از قبل معلوم نباشد و اگر جواب از قبل مشخص باشد، مي شود تقلب.

اما راز آن: تا خيرخواهان حقيقي كه مسؤلانه و از ته دل به دنبال خوبي براي ديگران و بخشش هستند، از باورمنداني كه غيرمسئولانه تنها بدنبال بهشتي هستند كه از هيچ جنايتي (ميل به باطل در دل ها) در راه اش فرو گذار نيستند، تفكيك شوند. كساني كه با تمام وجود، نفسِ دين را در خود دروني كردند، از كساني كه سطحي بيني ديني خود را با عينك تعصب به جنايتي به نام مذهب تبديل مي كنند، متمايز گردند. اين است راز خفتن آن متشابهات در قرآن كه در طول تاريخ نيز اين آيه همواره براي بسياري از متعصبان ديني بسيار سخت بوده است كه اتفاقاً معناي حقيقي آزمون الهي در زندگي در آن نهفته است.

 

منبع:پژواک ایران


 کاوه احمدی علی آبادی

فهرست مطالب  کاوه احمدی علی آبادی در سایت پژواک ایران 

*راز پیروزی رعدآسای انقلابیون عراقی در استان های سنی نشین؛رهبری، فرماندهی و مدیریت میدانی  [2014 Jul] 
*نقاب هاي دجال كبير انقلاب شخصیت واقعی پشت نقاب رهبر انقلاب را بهتر بشناسیم [2014 Jun] 
*وقتي مفسدان مبلغ دين خدا مي شوند!  شما شهر خدا را با بهشت عوضي گرفته ايد [2014 Jun] 
*تحليلي بر رازهاي تداوم شكست اصلاح طلبان؛ ثمره والاس رقصيدن پنهاني با شيطان!  [2014 May] 
*تحليلي بر انتخابات عراق؛ خوانش سناريوهاي پيش رو در عراق  [2014 May] 
*مبارزات منفي و مثبت ايرانيان با رژيم كه تداوم دارد رژيم ايران در همه عرصه ها قافيه را باخته است [2014 Apr] 
*تحليلي بر تحولات شتابان خاورميانه و شمال آفريقا؛در آستانه فوران توفاني ديگري در منطقه ايستاده ايم  [2014 Apr] 
*همگام با سنفوني حقوق بشري بر ضد رژيم ايران؛  [2014 Apr] 
*حملات حقوق بشري به رژيم ايران بايد ادامه يابد؛ بي وقفه و پي در پي  [2014 Apr] 
*در كوران بحران ها در اينجا و آنجا؛  [2014 Apr] 
*تحليلي بر انتخابات شهرداري هاي تركيه؛ پيروزي كه مي تواند فريبنده باشد!  [2014 Apr] 
*سنفوني ايرانيان به هم مي پيوندد؟ آسوده و آرام يا روي سرير خون حاكمان! [2014 Mar] 
*روسيه كريمه را تصاحب كرد، اما اوكراين را از دست داد!  [2014 Mar] 
*چرا اسلامگرايان امروز بدتر از جاهلان صدر اسلام اند؟ تبديل ميليون ها انسان به مشتي حيوان! [2014 Mar] 
*تحليلي بر شطرنج سناريوهاي پوتين-اوباما؛ از اوكراين تا سوريه  [2014 Mar] 
*بحران كنوني اوكراين، نشان دهنده دورنماي ژئوپالتيك آينده؛ هنوز هيچ چيز از دست نرفته  [2014 Mar] 
*تغيير و اصلاح در اينجا و آنجاي خاورميانه؛  [2014 Feb] 
*معاملات شيطاني؛ براي يك آرماگدون شيطاني   [2014 Feb] 
*خاورميانه به كدام سوي؟ مصالحه يا محاربه!  [2014 Feb] 
*كردها به سوي كنفدراسيون به جاي تشكيل كشور يا تجزيه؛ تشكيل كنفدراسيون بدون فروپاشي سيستم دولت –ملت ها در خاورميانه [2014 Feb] 
*تحليلي بر انقلاب ها و جنبش هاي خاورميانه از ديكتاتوري نظامي و استبداد ديني به سوي دموكراسي [2014 Jan] 
*ايران در سياست هايش در منطقه مي سوزد تحليلي بر گسترش جنگ داخلي از سوريه به عراق؛ [2014 Jan] 
*شكست 9 دي پس از چهار سال جنبش سبز به كوري چشم اقتدارگرايان و دودوزه بازان هنوز زنده است [2014 Jan] 
*تحليلي بر چرخش پازل سوريه؛ با ريزش و تكميل توأمان  [2013 Dec] 
*رنگين كمان جنبش هاي خاورميانه؛  بفرماييد، حالا تحويل بگيريد!  [2013 Dec] 
*پرده اول: مرگ يك دستفروش پرده آخر: رستاخيز يك دستفروش [2013 Dec] 
*تحليلي از توافق ژنو تا مذاكرات ژنو 2 از كيش تا آچمز خاورميانه؛ [2013 Dec] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ ... و اين است ماندلا [2013 Dec] 
*آن يك بمبي كه مي تواند تمام سيستم هاي دفاعي يك كشور را نابود كند، چيست؟  [2013 Dec] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*تقويت زبان هاي مادري و گويش هاي محلي؛ در كنار توسعه منطقه اي و آباداني محلي مناطق محروم  [2013 Nov] 
*از شاه تا برژينسكي؛ شاه قرباني «فتنه بزرگ»  [2013 Oct] 
*حركات صلح آميز در صفحه شطرنج خاورميانه  [2013 Sep] 
*جنگ و صلح در اديان؛ چرا در سوريه مسئول ايم؟  [2013 Sep] 
*صلح طلبي به قيمت قتل عام همگان؟ يعني بگذاريم تا باز بكشند!  [2013 Sep] 
*بخوان؛ تاريخ دروغ هاي شيرين يك ملت را! ملتي كه نمي خواهد مسئوليت تصميات اش را برعهده بگيرد [2013 Aug] 
*در كوران قيام هاي خاورميانه؛ آيا صداي يكديگر را مي شنويد؟  [2013 Aug] 
*كودتا با تيمي امنيتي و نه نظامي  [2013 Aug] 
*ديگر كافي است، اينك زمان اقداماتي عملي است حق ماندني و باطل رفتني است [2013 Aug] 
*بهاييان و بابيان جزو اهل كتاب اند تبعيض در حق هر انساني به هر بهانه اي به خصوص دين، ظلم است [2013 Aug] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ و اين است ماندلا  [2013 Aug] 
*تمام ابعاد شطرنج سوريه را دريابيم  [2013 Jul] 
*چرخش بهار منطقه از ضد ديكتاتوري نظامي به ضد ديكتاتوري مذهبي جنبش ضد استبدادي خاورميانه ادامه دارد؛ [2013 Jul] 
*آن كسي كه بايد ثابت كند، اسلام و دموكراسي تضادي ندارند، اسلام گرايان اند؛ از نظر اسلام گرايان، حق يعني تنها  [2013 Jul] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*دولت جديد پاكستان از تهديد تا فرصت؛ كمربند سبز يا كمربند انفجاري در راه است؟! [2013 May] 
*چرا حق حاكميت از منظر ديني با انسان هاست كسي كه آزاد نيست، بندگي خدايش بي ارزش است [2013 Apr] 
*تكميل پازل پيروزي نهايي در سوريه  [2013 Apr] 
*مسلمانان مسلماني ز سر گيريد؛ از ديدگاه «همزماني» تا «در زماني» [2013 Apr] 
*قرن بيست و يكم عصر مرگ ايدئولوژي ها انسانيت بدون ايدئولوژي [2013 Apr] 
*در شبه جزيره كره چه مي گذرد؟ تحليلي بر تفكرات پشت بازي هاي رهبران كره شمالي  [2013 Apr] 
*اين يك رستاخيز است  [2013 Mar] 
*اميدي براي كاتوليك ها بازتعريفي از مسيحيت كاتوليك [2013 Mar] 
*نماينده ايران بدون اين كه بداند، گزارش احمد شهيد را تأييد كرد  [2013 Mar] 
*تحليلي بر بازي هاي شيطاني در خاورميانه!؟  [2013 Feb] 
*قواعد بازي در دنيا و منطقه اي را كه زندگي مي كنيم، بشناسيم  [2013 Jan] 
*خاورميانه پيش از آرماگدون  [2013 Jan] 
*آخرين تحولات در بهار عربي؛ عراق دوباره در بهار عربي برخاست  [2012 Dec] 
*حقوق انساني و دموكراسي را در خاورميانه نمي شناسند!  [2012 Dec] 
*افسانه ها را اين گونه واقعيت مي بخشند  [2012 Nov] 
*چگونگي اقدامات رسمي و غيررسمي در خاورميانه؛ تداوم فرار شتابان از الگوي متحجر ايران  [2012 Nov] 
*ستار بهشتي؛ از قهرمانان معنوي ما درك نفس يك زندگي تمام و كمال انساني و برحق [2012 Nov] 
*خاورميانه پس از آخرين تحولات  [2012 Nov] 
*چه موقع منجي ظهور مي كند؟! گزينش در نبرد آخرزمان يعني چه؟ [2012 Oct] 
*نبرد با اشباح در جنگ جهاني دوم  [2012 Oct] 
*به سوی ژئوپولتیکی چند قطبی در خاورمیانه  [2012 Sep] 
*تحلیلی از کنفرانس غیرمتعهدها- مقامات ایران، منزوی حتی در پایتخت خود!   [2012 Sep] 
*چرا دموكراسي در جهان سوم تنها با نظام جمهوري شدني است  [2012 Aug] 
*گرداب سوريه عميق تر مي شود پست ترين بازندگان را بشناسيد [2012 Jul] 
*دانشگاه قرن هاست كه كابوس متعصبان و سطحي انديشان ديني بوده است  [2012 Jul] 
*رژيم فاسد به مثابه "شخصيت حقوقي"  ساختار شبكه حكومتي اساساً فسادپرور ريخته شده است [2012 Jun] 
*قيامي جهاني كه از ايران آغاز شد انقلابي از پاي اينترنت! [2012 Jun] 
*جاه طلبي معنوي خطرناك ترين فريب عالمان عالمي معنوي يا برده خداي قدرت!؟ [2012 Jun] 
*امروز نياز به تفكري استراتژيك به جاي تفكر نظامي  [2012 May] 
*جنايتكاران هم مي ميرند! شيرازه رژيم در آستانه فروپاشي است [2012 May] 
*حكم قتل براي ارتداد در صدر اسلام نيست اين بود روش امامان؟ [2012 May] 
*كمپين هاي بين المللي جنبش ها گسترش يابد  [2012 May] 
*از نفرين فرعون تا نفرين مادران عزادار كابوس ها تعبير مي شوند [2012 May] 
*روضه خوان هاي ايران چه خوابي براي عراق ديده اند؟  [2012 Apr] 
*سخنان كسي كه مي پندارد، عيار عوام فريبي دست اش است! اگر حكومتي به صرف شريعت اسلامي است، پس حكومت يزيد نيز [2012 Apr] 
*شخصيت يك دين چيست؟ شخصيت ديني خود را بشناسيم  [2012 Apr] 
*هر كشوري سود يا ضرر تفكرات حاكمان اش را مي برد آب ها و سرزمين هاي مشترك، فرصت به جاي تهديد [2012 Apr] 
*در صفحه شطرنج ايران چه مي گذرد  [2012 Apr] 
*مديريت منطقه اي با مشاركت جهاني براي بحران سوريه  [2012 Mar] 
*آئين‌هايي‌ نوروزي‌  [2012 Mar] 
*جنبش با اعتراضات نامتقارن و فرسايشي زنده است مرگ يك حكومت پيش از تدفين آن [2012 Mar] 
*بخوان؛ تاريخ مي تواند بسيار بي رحم باشد بياييد، بيش از اين به خود دروغ نگوييم [2012 Mar] 
*قانون مجازات ضد اسلامي و جاهلي تغييرات صوري و رياكارانه اند [2012 Mar] 
*به مبارزان راه آزادي در سوريه نفس متفاوت راه حق و باطل  [2012 Mar] 
*در سوداي دوران جنگ سرد!  [2012 Feb] 
*جهاني شدن با رسانه هاي ديجيتال و مجازي؛ اينجا و اكنون- دکتر کاوه احمدی علی آبادی   [2012 Feb] 
*بصيرت زير برف! هستيم و مي بينيم... [2012 Feb] 
*جنگ؛ از تور تا شبكه  [2012 Jan] 
*فحواي كلام در كتب مقدّس كدام است؟ چون فحواي كلام وحي را نمي فهيم، به نام دين عكس آن رفتار مي كنيم [2012 Jan] 
*او ما را از جنگ به دور داشت  [2012 Jan] 
*قدرت سرد و قدرت نرم در جنگ   [2012 Jan] 
*فتنه گران در حال سقوط! فتنه در تاريخ اسلام چه بود؟  [2012 Jan] 
*«و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم»  [2011 Dec] 
*چراغ ها را ما به موقع خاموش كرديم پشت صحنه وقايع كودتاي 88  [2011 Dec] 
*چرا فرهنگ و دين با زور نمي شود؟ هنوز تفاوت تبليغ با ضدتبليغ را نمي دانيد! [2011 Dec] 
*رازهايي از عيسي منجي به مناسبت ميلاد نمادين عيسي مسيح [2011 Dec] 
*به پيشواز شب يلدا: طلیعه پیروزی نور بر ظلمت  [2011 Dec] 
*چرا در ماجراي پهپاد كسي حرف تان را باور نمي كند؟ كپي پهپاد طلب تان، هواپيماهايتان سقوط نكند [2011 Dec] 
*به سوي دموكراسي انساني، نه درگيري هاي مذهبي و قومي  [2011 Dec] 
*نقش هاي جديد قدرت هاي منطقه اي خاورميانه  [2011 Dec] 
*آنچه ما نمي بينيم، اما نسل امروز مي بيند  [2011 Nov] 
*خشت هاي طلا براي امامان مردم يا پادشاهان زراندوز!؟  [2011 Nov] 
*ايران از سردرگمي تا نقشي منفي در منطقه!  [2011 Nov] 
*آقايان «X» در پرونده هاي واتر گيت، ويروس هاي امنيتي و انفجار ملارد!؟  [2011 Nov] 
*گذر و نظري بر هويت ايرانيان؛ آريايي، عيلامي يا ايراني؟!  [2011 Nov] 
*امواج جنبش ديني چگونه متحول مي سازند شتاب جنبش تغيير كيش و دين جوانان ايراني بهت آور است [2011 Nov] 
*حكومت ايران، منفور ملل منطقه و الگو گيري براي ديكتاتوري هاي منطقه  [2011 Nov] 
*پيروزي صلح آميز بر دشمني با بمب هاي هسته اي چگونه از ظرفيت هاي عضويت هاي جديد فلسطين بهره بريم [2011 Nov] 
*نظام پارلماني با تغيير يك پست تحقق نمي يابد  [2011 Oct] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Oct] 
*حجاب در اسلام هرگز اجباري نبوده و نيست حجاب اجباري بنا بر بينش اسلامي، حقوق زنان را ضايع مي كند [2011 Oct] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  حد سنگسار حتی در شریعت اسلامی نیست، چه رسد به دین اسلام [2011 Oct] 
*حقايق پشت ترور سفير عربستان چرا آمريكا از طرح ترور توسط رژيم ايران متعجب شد؟ [2011 Oct] 
*نقابي براي يك انقلاب!؟  [2011 Oct] 
*چرا موساد اصرار به هدايت گروه هاي تندروي فلسطيني دارد؟  [2011 Oct] 
*كشور فلسطين از بحر الميت (جنازه) تا نهر خون!؟  [2011 Oct] 
*شطرنج در خاورميانه عالي پيش مي رود  [2011 Oct] 
*فساد، دزدي و قاچاق در جوامع مختلف و جامعه ما  [2011 Oct] 
*جنبش تغيير دين، جنبش خاموش جوانان شده است مردم دين "خاك دو عالم بر سر" نمي خواهند [2011 Sep] 
*دانشگاه را به كابوسي براي متحجران بدل خواهيم كرد بگذار كه تاريخ امروز را اين سان خلق كنيم [2011 Sep] 
*ياغيگري حكومتي  [2011 Sep] 
*از گنگ خواب ديده تا وقيح سر گردنه!  [2011 Sep] 
*خطر حمله به ايران با سه سناريو!  [2011 Sep] 
*تاريخ سياسي ما در دوران پيش از ماكياولي ست  [2011 Sep] 
*چرا و چه وقت دزدي هاي حكومتي در كشور لو مي رود؟ آن ها با كسي شوخي ندارند!؟ [2011 Sep] 
*مشكلاتمان از بابت دشمنان است، يا جهان بينی خودمان؟! قابل توجه كساني كه سكسكه "دشمن" گرفته اند [2011 Sep] 
*محكوم به شكست بودند، چون دين و عقيده را اجباري ساخته بودند دولت مسئول است [2011 Sep] 
*مانيفستي براي يك رستاخيز  [2011 Sep] 
*هويت اعتراضات و انقلاب ها در دنياي امروز به بهانه هويت اعتراضات اخير در آذربايجان [2011 Aug] 
*وضعيت خاورميانه پس از آخرين تحولات موضوع داخلي است تا زماني كه مردم را سركوب نكنيد [2011 Aug] 
*‌ونداليسم ‌"بين نسلی" و علل ‌آن‌ در ايران  [2011 Aug] 
*نقش كنش هاى اجتماعى در توسعه  [2011 Aug] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Aug] 
*كنش‌ معطوف‌ به‌ قدرت‌ مانع‌ توسعه‌  [2011 Aug] 
*فقاهت در اسلام نيست   [2011 Aug] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  «و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم» [2011 Aug] 
*حكومت ظالم اسلامي نيست! دفاع از حكومتي كه ظلم كند، مشاركت در ظلم است! [2011 Jul] 
*مشكلات حقيقي دستگاه قضايي و انتظامي كشور كجاست؟  [2011 Jul] 
*اين هم شواهدي بر ادعاي ما  [2011 Jul] 
*فتنه بزرگ قرن؛ ساختاري امنيتي براي نقاب  [2011 Jul] 
*قايل توجه نوكيشان بر اساس قرآن مي توان هر كيشي اختيار كرد و دين اسلام نيز داشت [2011 Jul] 
*استقلال ملت هاي دربند پس از نيم قرن امروز سودان، فردا فلسطين  [2011 Jul] 
*جنبش خاموش ما دموكراتيك پيش مي رود جدي مي گويم: بفرماييد غنيمت تان را برداريد [2011 Jul] 
*جنبش تغيير كيش در راه است؟ چرا ما اقوام و اديان مختلف خود را به رسميت نمي شناسيم!؟ [2011 Jul] 
*در آستانه رستاخيز  [2011 Jul] 
*به پيشواز 18 تير خوانش روند تاريخ يك علم است: جنبش زنده پيش مي رود [2011 Jul] 
*كشتن نوكيشان قتل عمد است، تغيير كيش هرگز تغيير دين نيست  [2011 Jun]