جنگ؛ از تور تا شبكه
کاوه احمدی علی آبادی
ما در آستانه يك جنگ ويرانگر در منطقه قرار داريم و از اين روي، لازم است تا آخرين حجت ها را با كساني كه توهمات غلط از سوي اطرافيان شان، اينان را به سوي يك جنگ ويرانگر كشانده تمام كنيم.
منطقه در شرف جنگي ويرانگر قرار دارد، اما متأسفانه مقامات كشورمان هنوز حتي از دورنمايي كه وقوع يك جنگ مي تواند بر سرشان و منطقه آورد، آگاه نيستند. تصور مي كنند كه جنگ ايران و عراق است كه به جبهه بروند و از مردم براي رفتن به جبهه ها كمك بخواهند! البته همين استمداد از مردم، خود نشان از همان اصطلاح معروف ايراني است كه "عاقبت گذر پوست به دباغ خانه مي افتد"، و حالا افتاده است! تنها در همين چند سال ببينيد با مردم عادي كه جاي خود، خانواده هاي شهدا، جانبازان و پاسداراني كه دربست در خدمت تان بودند، چه كرديد و اصلاً يك انساني كه وقيح نباشد، رويش مي شود كه با اين بگير و ببندها كه هنوز نيز ادامه دارد، از مردم كمك بخواهد، حالا پذيرفتن يا نپذيرفتن مردم به كنار!؟
باري، جنگي كه در پيش داريد، سرنوشت اش معلوم است و وقتي مي گوييم كه سرنوشت اش معلوم است، منظور سرنوشت كارتون تام و جري نيست، بلكه منظور جنگي است كه از يوگسلاوي گرفته تا افغانستان و عراق، نتيجه آن معلوم است. معلوم است يعني اين كه با كشوري چون عراق كه 8 سال جنگيديد و پيروز نشديد و حتي در اواخر كار كه قطعنامه را مجبور شديد، بپذيريد عراق مناطقي از خاك ايران را دوباره اشغال كرده بود و تا نزديكي اهواز رسيده بود. اما آمريكا در يك دهه پيش تنها ظرف 21 روز عراق را تصرف كرد. توانايي لطمه اي كه با بمب گذاري ها و جنگ هاي نامنظم مي توانيد به آمريكا بزنيد، به همان ميزاني است كه بعثي ها در طول اين يك دهه انجام دادند و گرد و خاك انفجارهاي رخ داده در اروپا و آمريكا نيز ظرف چند هفته فراموش خواهد شد و شما مي مانيد با مردمي گرسنه و مستأصل بر روي ويرانه هايي سوخته.
جنگي كه اينك آمريكا مي تواند با شما و هر كشوري ديگر انجام دهد، حتي قابل مقايسه با جنگ عراق نيست و به شكلي تصاعدي قابليت نيروهاي رزمي آمريكا در همين مدت افزايش يافته است. قابليتي كه تنها برخي از سلاح هاي رده پايين اش را در بازار قاچاق اسلحه به شما فروخته اند و شما با داشتن آن ها تصور مي كنيد كه قدرت برتر خاورميانه هستيد. در دكترين جديد نظامي آمريكا نيز اين تفاوت سطح رزم آمريكا با گذشته گنجانده شده است. در گذشته سخن از اين بود كه اگر آمريكا در دو نقطه از جهان با جنگ مواجه شود، بتواند همزمان جنگيده و قطعاً به پيروزي رسد. پيروزي يعني شكست قاطع دشمن و اين در حالي بود كه جنگ در نقاط ديگر را نيز بتواند دنبال كند، بدون اين كه ضرورتاً به پيروزي قطعي برسد. اين استراتژي از طريق رزم "تور" صورت مي گرفت. دكترين جديد نظامي آمريكا مي گويد كه آمريكا مي تواند همزمان در هر نقطه از جهان با هر دشمني درگير شود و پيروز شود. چون اينك قابليت رزم آمريكا از تور به "شبكه" ارتقاء يافته است. يعني پهنه رزم آمريكا از طريق ارتباط همزمان ماهواره اي به مثابه يك شبكه است. به طوري كه، تمام نيروهاي نظامي آمريكا مي توانند در ارتباط با يكديگر چون يك شبكه گسترده جنگي هدايت شوند و از هر نقطه از كره زمين مي توان سلاحي شليك كرد و با هدايت ماهواره اي اصطلاحاً "نقطه زني" كرد. به همين سبب است كه هواپيماي بدون سرنشين شان از قاره اي ديگر بلند مي شود و اهدافي را در ليبي يا پاكستان هدف قرار مي دهد. براي تشريح تفاوت رزم به شيوه هاي "تور" كه سابقاً آمريكا برطبق آن مي جنگيده با شبكه كه اينك از آن برخوردار است، ناگزيرم تا هر دو را كمي بشكافم.
در پيش از جنگ هاي خليج فارس، رزم در ميادين جنگي با مواجه دو طرف صورت مي گرفت. حتي در جنگ هاي اعراب و اسرائيل با وجود آن كه اسرائيل پيروزي قاطعي در كمترين زمان ممكن كسب كرد، ولي رزم در سطح تقابل نيروهاي دو طرف بود. يعني حملات هوايي توسط اسرائيل صورت مي گرفت و متقابلاً اعراب حمله هوايي مي كردند. تك و پاتك هاي زميني هر يك نيز جريان داشت كه نتايج ضربات و تصرفات، سوي پيروز جنگ را معرفي مي كرد. اما در جنگ هاي خليج فارس ما با نوع ديگري از رزم مواجه بوديم: تور. يعني يك طرف با دستاني باز و طرفي ديگر با افتادن در يك تور مي بايست با هم بجنگند. شما در جنگ هاي خليج فارس با درگيري نيروهاي هوايي آمريكا با عراق مواجه نبوديد. نيروي هوايي عراق اصلاً نتوانست وارد شرايط رزم شود و تسلط آمريكا بر آسمان عراق و منطقه، محدود به زمان عمليات نظامي نيروي هوايي اش نبود، بلكه در تمام مدت آسمان عراق و منطقه زير پوشش كامل چتر هوايي آمريكا بود، به طوري كه هيچ هواپيماي عراقي نمي توانست از باندهاي فرودگاه برخيزد، چه رسد كه به پرواز درآيد و عمليات جنگي انجام دهد؛ تور يعني اين. يعني رزم با دشمني دست بسته و گرفتار در تور رزمي طرف مقابل. در جنگ نفتكش ها صدام براي اين كه پاي آمريكا را به خليج فارس باز كند، به يك رزمناو آمريكايي حمله كرد و تنها با يك موشك اگزوسه به راحتي خسارتي سنگين با تلفاتي بالا بدان زد و ادعا كرد، اشتباه شده است. در همان زمان خبرنگاران از فرماندهان آمريكايي پرسيدند كه چرا يك رزمناو آمريكايي تا بدين حد در مقابل حمله يك موشك، ناتوان بوده است. و پاسخ شان اين بود كه آن در شرايط رزم قرار نداشت و گرنه مي توانست از خود دفاع كند. اندكي بعد در جنگ اول خليج فارس ديديد كه همان عراق حتي يك هدف دريايي آمريكا را نتوانست بزند. چون حالا در شرايط جنگي همچون يك تور بودند. شما مي توانيد در شرايط عادي برويد و روري بدنه يكي از كشتي هاي آمريكايي پهلو گرفته در سواحل كشورهاي حاشيه خليج فارس، آرم سپاه پاسداران يا هر شعار ديگري را نيز بچسبانيد. حتي آن ها در زمان هايي براي بازديد عموم آزاداند و نحوه كار بخش هاي مختلف ناو را براي بازديدكنندگان شرح مي دهند، اما نه در زمان جنگ. در يمن يك قايق انتحاري به راحتي خود را به يك ناو آمريكايي كوبيد و خساراتي بدان زد، چون آن همچون بسياري از قايق هاي تفريحي پنداشته مي شد و شرايط جنگي حاكم نبود. اما در شرايط جنگي، قايق كه سهل است، پيشرفته ترين زيردريايي هايتان نمي توانند مزاحمتي براي ناوهاي آمريكايي فراهم آورند. بپرسيد از فرماندهاني كه حقايق را به شما بگويند –نه قصه هاي خودساخته اي كه خوش تان بيايند برايتان تعريف كنند، در آخرين روزهاي جنگ نفت كش ها زمان درگيري نيروي دريايي كشور با نيروهاي آمريكايي، چند موشك شليك كردند و اصلاً توانستند خسارتي به آن ها بزنند؟ موشك هاي شليك شده شما، ناوهاي مجازي آمريكا را هدف مي گرفت. چون آنان با كمك جنگ الكترونيكي، ناوهاي مجازي را در رادار كشتي هاي جنگي شما تعريف مي كردند كه موشك ها به سمت آن ها شليك مي شد و طبعاً هرگز به هدف نمي خورد، چون هدفي وجود نداشت. بماند كه در همان زمان آمريكا در شرايط يك جنگ تمام عيار نبود و تور پهن نشده بود. تصورش را بكنيد، با اين وضع به قول خودتان يك ناوشكن تان را راه انداخته بوديد در راه آب هاي اقيانوس اطلس تا اقتدارتان ثابت شود!! خدا پدر دون كيشوت را بيامرزد.
حالا آمريكا سطح قابليت رزم اش را از تور به شبكه ارتقاء داده است. يعني چتري دائمي را تصور كنيد كه بتوان در هر نقطه از جهان كه درگيري رخ دهد، ضربه بزند، بدون اين كه شما دشمني را ببينيد كه در برد سلاح هاي شما باشد. حتي ارتش هاي كشورهاي مختلف در هنگام رزم مي توانند به شبكه بپيوندند. به همين سبب، به سرعت تعدادي از هواپيماهاي كشورهاي حاشيه خليج فارس كه پيشرفته نيز بودند، ارتقاء داده شدند و به تكنولوژي اي مجهز گرديدند كه قابليت پيوستن به هدايت ماهواره اي را در شرايط رزم شبكه بيابند. كشورهاي حاشيه خليج فارس آسيب پذيري بيشتري نسبت به ساير كشورها در هنگام جنگ دارند. آمريكا نخست، ارتش شش كشور آن ها را در قالب يك ارتش بيرن آورده است. بدين معني كه شش ارتش مجزا با پيوستن و هماهنگي به هم ضرورتاً قدرت رزم شان به همان ميزان افزايش نمي يابد و در جنگ هاي بين اعراب و اسرائيل، اين مشكلي بود كه ارتش هاي كشورهاي عربي از آن رنج مي بردند و نمي دانستند كه درست است از نظر كمّي نيروهاي جنگي شان چند برابر اسرائيل است و از نظر تكنولوژي نيز چيزي زيادي كم ندارند، اما آن ها چندين ارتش ناهماهنگ اند كه نتيجه اش نيز معلوم شد. پس آمريكا، با كمك تكنولوژي و مديريت شبكه، مي تواند هنگام رزم، شش ارتش كشورهاي حاشيه خليج را در قالب يك ارتش منظم ارتقاء دهد و وقتي وارد جنگ با آن ها شويد، درحقيقت با كشوري برخوردار از قابليت هاي رزمي شبكه مواجه ايد كه هيچ شانسي براي پيروزي نداريد. از بابت نقشه هايي كه از همان ماهواره هاي ديگران از مناطق و جزاير ساحلي بدست آورديد، دل خوش نكنيد و واحدهايي از تفنگداران نيروي دريايي آمريكا از زمان جنگ سرد، براي جنگ در شرايط ساحلي اين مناطق دوره ديده و تخصص يافته اند و آنجا را بهتر از آدرس منزل شان مي شناسند و حتي پياده كردن نيرو در سواحل كشورهاي حاشيه خليج مدتي طول نمي كشد كه جزاير ايران اشغال مي شود و حتي پس از پايان جنگ نيز سه تاي آن ها هرگز باز نمي گردند. براي اشغال يا تخريب تأسيسات نفتي كشورهاي حاشيه خليج نيز باز آمريكا سناريوهاي احتمالي اش را در نظر گرفته است. اگر از عربستان و ليبي براي جبران كسري نفت بازار كمك گرفته است، اين بدان معناست كه هنوز نخواسته از ذخاير استراتژيك نفتي اش كه براي چنين بحران هايي در نظر گرفته شده، استفاده برد و هر موقع بازار با بحراني غيرقابل پيش بيني مواجه شود، آن ها را وارد بازار مي كند. اين را هم بيافزايم كه بزرگترين كارتل هاي نفتي دنيا نيز به آمريكا و انگليس تعلق دارد و از افزايش قيمت نفت، بيشتر چين و ژاپن و كره و برخي كشورهاي اروپايي ضرر مي كنند، تا آمريكا و انگليس.
همين ليبي كه در آن ناتو وارد جنگ شد و ناتو هنوز از قابليت رزم شبكه برخوردار نشده است، موشك هاي شليك شده ليبي كه از موشك هاي پيشرفته روسي بودند، هيچ يك به هدف نخوردند، حتي يك مورد. به عبارتي ديگر، اگر آنان موشك ضد هوايي داشتند يا نداشتند، تفاوتي در رزم با ناتو نمي كرد و تنها تفاوت هزينه هاي خريد و شليك موشك هاي ليبي بود! در همين چند ماه و چند سال گذشته، آنقدر جنگ بين آمريكا با كشورهاي ديگر روي داده كه نياز به تخصص زيادي براي برآورد نتيجه جنگ با آمريكا نيست و هر حكومتي كه تصور مي كند، كارش تمام است و مي خواهد به كارهاي انتحاري روي آورد، بدان دست مي زند كه آن نيز از سر بي مسئوليتي و بي توجهي است نسبت به آنچه بر سر مردم اش مي آيد. شما وقتي مسئول يك خانواده هستيد نمي توانيد چنين بي تدبير دست به خودكشي بزنيد، چه رسد مسئول يك ملت.
منبع:پژواک ایران