بصيرت زير برف!
هستيم و مي بينيم...
کاوه احمدی علی آبادی
قيام سوريه همزمان با قيام ديگر كشورهاي عربي شروع شد. تونس و سپس مصر و آن گاه بقيه كشورهاي عربي گُر گرفتند؛ سوريه، بحرين، الجزاير، مراكش، يمن، اردن و حتي در عربستان، فلسطين و قطر نيز تظاهرات محدودي صورت گرفت و سپس فراسوي جهان عرب رفت و در اسرائيل، آذربايجان، هند و آلباني نيز شنيده شد. هم با نگاه به نحوه آغاز اعتراضات و همزماني شان و هم نفس مطالبات قيام كه قيام عليه ديكتاتوري و حكومت هاي خودكامه بود و هست، مي توان به ماهيت انقلاب ها و انقلاب سوريه رسيد. قيام عليه استعمارگران در انقلاب هاي قرن گذشته بود كه با استقلال بسياري از كشورهاي جهان توأم شد و قيام امروز مربوط به قيام عليه استبدادگران حاكمه بود؛ استبدادي كه يا در دوران جنگ سرد براي نيافتادن در دامان كمونيست و امپرياليسم با حمايت كشورهاي دو بلوك شرق و غرب تشكيل مي شدند و يا پس از فروپاشي در كشورهاي مختلف يا ناگهاني و يا به تدريج نضج گرفت با حاكميتي كه به شدت سخت و بسته شد.
حالا معدودي از مقامات ايراني خيلي مايل هستند كه سرشان را زير برف كنند و آن چيزي را كه خود زير برف مي بينند، به عنوان واقعيت گزارش كنند و به بقيه نيز فشار بياورند تا آنان نيز بصيرت زير برف را ببينند و اگر كسي نمي بيند، بايد مجازات شود! اين بصيرت زير برف بيني البته تازگي نيز نداشت و تنها ابعاد ديدش اينك تنگ تر شده است. اعتراضات سال 88 ايرانيان نيز توسط همين آقايان، اعتراضات خواص ديد شد. در حالي كه خودشان تعداد آراي طرف مقابل را بالاي 13 ميليون، يعني نصف تعداد رأي دهندگان ذكر كردند! كجاي دنيا نصف افراد واجد شرايط جمعيت اش را خواص تشكيل مي دهند؟ اسم اين ساخته هاي ذهني خودشان را هم گذاشتند: بصيرت. يعني اگر كسي زير برف را به عنوان واقعيت قبول ندارد، پس بي بصيرت است. بماند كه در همان زير برف نيز تمام واقعيت را نمي ديدند و تنها آن بخشي را كه برايشان صرف داشت، مي ديدند.
قيام مردمي هيچ كشوري نمي تواند توسط يك قدرت خارجي به وجود آيد و اگر اين گونه بود، هر هفته يك انقلاب در دوران جنگ سرد در كشورهاي كمونيستي اتفاق مي افتاد كه بايد سازمان هاي امنيتي شان مهار مي كردند. قيام ها پس از اين كه توسط مردم شكل گرفت، قدرت هاي خارجي در رقابت هاي بين المللي سعي مي كنند با توجه به منافع شان، آن ها را به سمت خود سوق دهند تا در آينده بتوانند روابطي را كه منافع كشورشان را تضمين كند، بيشتر تأمين كنند. در مورد سوريه كه حتي روسيه نگذاشت يك قطعنامه تند عليه سوريه در شوراي امنيت تصويب شود كه تازه تصويب آن نيز عملاً چندان تفاوتي براي قيام كنندگاني كه هر روزه كشته مي شدند، نمي كرد، و اصلاً از حمله نظامي چون ليبي خبري نبود. اين كه بعد از اين همه كشتار مردم كه اينك به يك سال مي رسد، مردم قيام كننده اسلحه دارند، امري است طبيعي و كشتار بي وقفه مردم در هر كشوري اگر ادامه يافت، از مرزها سلاح هاي قاچاق براي دفاع از خود وارد مي كنند و به همين سبب قيام كنندگان در چند ماهه اول انقلاب به جز مشت گره كرده چيزي نداشتند و تازه اينك هم با ورود سلاح از مرز و هم پيوستن ارتشيان به مردم، سلاح دارند.
اما مشكل انقلابيون قديمي ايراني آن است كه ايشان چون در دوراني كه جوان انقلابي بودند، انقلاب ها ماهيت ضد استعماري داشت يا لااقل يكي از وجوه بسياري از انقلاب هاي گذشته چنين بود، دوست دارند انقلاب هاي نسل امروز را نيز با اهداف انقلابي نسل خودشان ببينند. اين نشان مي دهد كه ايشان در گذشته فسيل شده اند. انقلاب هر نسلي، هويت همان دوران را دارد كه قابل تعميم به گذشته نيست و كساني كه چنين بصيرتي دارند، بايد بدانند كه در گذشته جا مانده اند و اگر خواسته هاي روز مردم را نمي بينند، بدين معني است كه دوران شان به سر آمده است. اينك با شبيه سازي هاي مقوايي از گذشته نيز معلوم شد كه چه كساني بدنبال بازسازي يك كاريكاتور از انقلاب گذشته هستند و نسل امروز كه انقلاب 57 را نديده و دوران پيش از آن را نيز نديده نياز به كاريكاتورسازي ندارد و كساني اينك با ماكت سازي از واقعيت مي خواهند خواسته هاي ناديده گرفته شده يك ملت را كه با كلاه شرعي مصلحت، قرباني كردند، به امروز تعميم دهند كه خود چندان جايگاهي در انقلاب گذشته نداشتند و چون از آن كساني كه سال 57 انقلاب كردند و در رأس قيام بودند، تقريباً كسي باقي نمانده و برحسب مصلحت يا بصيرت، جملگي يا راهي زندان يا راهي بهشت زهرا شدند و بقيه نيز فتنه گر و انحرافي از آب بيرون آمدند، انتقادها از هر سو بلند شده كه آقا از انقلاب 57 كسي باقي مانده است، با كاريكاتورسازي و ماكت سازي مي خواهند، جايگاهي براي خود باز كنند و به قول آن شيخ شجاع وقتي آنان در زندان هاي رژيم بودند، بسياري از همين آقازاده ها و تازه به دوران رسيده ها داشتند ممه مي خوردند.
حال با اين وضع اسفبار خود تازه نگران قيام هاي امروز دنيا نيز هستند كه مبادا منحرف شوند! اگر منظورتان از انحراف آن است كه رهبران اين قيام زماني كه براي سرنگوني رژيم مستبد به همه طيف هاي مردم نياز داشتند، بعد از اين كه از همه طيف هاي مردمي را براي قيام زير چتر خود آوردند و قول همه نوع آزادي و فعاليت را دادند، و پس از اين كه مردم به خاطر همين قول ها به خيابان آمدند و از همه طيف ها شهيد شدند و تاوان دادند، ايشان بعد از تصاحب قدرت ناگهان رنگ عوض كنند و به خواص نزديك شان نيز كه دليل اين تضاد آشكار را با تعجب مورد پرسش قرار دهند، بگويند كه تقيه يا مكر كردم، خيالت تان راحت باشد كه انقلاب 57 درس عبرتي شد براي همگان و به همين خاطر حتي اسلام گرايان قيام هاي عربي به سرعت مي گويند نمي خواهند كشورشان چون ايران شود.
حالا نيز كه از انقلاب و انقلابيون 57 چيزي نمانده و آزادي و جمهوري آن عملاً خيلي زود كنار گذاشته شد و وجه اسلامي آن نيز در حد چند شعار تقليل يافت و هر چه زمان گذشت رفتارهاي ضد اسلامي اش بيشتر شد، مهندسي مورد پسندتان را نيز كه انجام داديد و هستيم مي بينيم كه فرجام دنيوي كارتان چه خواهد شد و سرانجام اين انقلاب تان به كجا خواهد انجاميد و دورنماي تان نيز معلوم است و نياز به بصيرت نيز ندارد و انساني كه تعمداً خود را به نابينايي نزده باشد، مي داند كه تا يك سال آينده قرار است چه بر سرتان بيايد كه همان خواص با بصيرت تان شما را از اوضاع ناجور كنوني مطلع مي سازند و شما هم مي فرماييد: به شما مربوط نيست. هستيم و مي بينيم...
منبع:پژواک ایران