PEZHVAKEIRAN.COM رازهايي از عيسي منجي
 

رازهايي از عيسي منجي
به مناسبت ميلاد نمادين عيسي مسيح 

کاوه احمدی علی آبادی

 

در متون عهد عتيق و بشارت هاي پيامبران بني اسرائيل به استعاره از شخصي خبر دادند كه برخي از آرزوهاي قوم يهود را برآورده مي سازد كه جامعه يهودي از آن به عنوان پادشاه يهود (با وعده ملكوت) يا ماشیح (مسيح) يا منجي ياد مي كردند. اشعيائ نبي يكي از اصلي ترين خبردهندگان از ماشیح و منجي است. مخاطبان، سخنان او را درباره ي سنگ زاويه، به عنوان خبر دادن از مسيح تأويل كرده اند. در سفر اعداد نيز به استعاره از طلوع ستاره اي از سلاله ي يعقوب و عصايي كه پس از برخاستن فتنه گران را هلاك خواهد ساخت، خبر داده شده است. در طومارهايي كه از بحرالميت يافت شده است و در سند صدوقيان و سند دمشق و در باورهاي يهودياني كه به قمراني معروف بودند، از شخصي به عنوان «معلمِ عدالت» سخن رفته كه خواهد آمد و البته كمتر مي توان احتمال داد كه منظور مسيح يا منجي بوده باشد و اكثراً به شخص ديگري عطف مي كنند كه پيش از عيسي مي زيسته است؛ بماند كه برخي حتي تصور كرده اند، او مسيح ديگري بود كه پيش از ظهور عيساي ناصري قيام كرده است؛ بر طبق اسطوره اي «اسني»، وي پس از آن كه ادعا كرده مسيحاست و در قامت چهره اي الهي آمده است، به دستور كاهن اعظم و سربازان كفار مصلوب شد، پس از مرگ دوباره زنده گشت و به مريدانش وعده داده است كه در واپسين داوري در آخرزمان بر خواهد گشت. برخي مدعي شده اند كه اسطوره ي او بوده كه به عيسي مسيح تعميم داده شده و بر وي تطبيق يافته است! در «قانون محاربه» اشاره اي به طلوع همان ستاره رفته است كه منظور از آن، داوود پادشاه تعبير شده است؛ البته بعدها به يكي از رهبران شورشي يهوديان به نام «شمعون بار قصبيه» تعميم يافته است. او حتي موفق مي شود، اورشليم را نيز براي مدتي آزاد كند، اما پس از مدتي در جنگ با روميان شكست مي خورد و به زندان افتاده و عاقبت همانجا مي ميرد. محققي با استناد به چند دست خط از وي، به اين نتيجه گيري رسيده كه شمعون مدعي رسالتي الهي بوده است! دوسيتس شخص ديگري بود كه با استناد به سفر تثنيه ي تورات، خود را همان پيامبري معرفي كرد كه حضرت موسي بشارت داده بود. اين در حالي است كه، در «سند دمشق» چيز ديگري آمده است: «همه كساني كه در دمشق به سلك اين اتحاد نوين درآمدند، اما سپس روي برگرداندند و از چاه آب حيات دور شدند، ديگر جزء اين امت به حساب نمي آيند و از روزي كه معلم يگانه روي در نقاب خاك كشيد تا زماني كه مسيح هاي موسوم به هارون و اسرائيل ظهور كنند، نام آنان در فهرست مومنان و خداپرستان درج نخواهد شد». چنان كه مشخص است، از ظهور دو مسيحاي ديگر به اسامي هارون و اسرائيل سخن به ميان مي آيد!؟ پس به نظر مي رسد كه ضروري است تا از اين انباشتي از راست و دروغ و حقايق و خرافات و تاريخ و اسطوره، رازها را از دل شان بيرون كشيده و با تحليل آشكار كنيم.

 

«مسيحايي‌» كه‌ باورهاي عامه ي جامعه‌ي‌ يهودي‌ انتظار مي‌كشيدند، قرار بود پادشاهي‌ باشد‌ كه‌ به‌ خونخواهي‌ يهودياني‌ كه‌ اسير گشته‌، رنج‌ كشيده‌ و كشته‌ شده‌اند، به‌ پا مي‌خيزد و آرزوي‌ ديرينه‌ي‌ جامعه‌ي‌ يهودي‌، پيامبران‌ و پادشاهانش‌ را برآورده‌ مي‌سازد و دشمنان و فاسدان و مخالفان را هلاك مي سازد. او با شمشير خود، طعم‌ِ تلخِ‌ قهرِ خداوند را به‌ دشمنان‌ و ناباوران چشانيده‌ و با وقار و شكوه‌، تاج‌ پادشاهي‌ را بر سر گذاشته‌ و همگي‌ را تحت‌ فرمان ‌خود بيرون‌ مي‌آورد. آن‌ تجلي‌ غرور قوم‌ يهود در مقابل‌ تمامي‌ ذلت‌ها و خفت‌هاي‌ كشيده‌ و شكست‌ها و اميدهاي‌ به‌ يأس‌ نشسته‌ است‌. از منظر آنان، مسيح‌ كسي‌ است‌ كه‌ نسب اش‌ به‌ پادشاهان‌ و پيامبران‌ يهوديان‌ بر مي‌گردد و با ظهورش‌، يهوديان‌ را پيروز و ملل‌ ديگر را نابود مي‌كند. به ‌بياني‌ ديگر، مسيحي‌ كه‌ يهوديان‌ انتظار مي‌كشند، تفاوت چنداني‌ با دشمنان‌شان‌ نمي‌كند و به‌ تمامي‌ آن‌ كارهايي‌ دست‌ مي‌زند كه‌ دشمنان يهوديان‌ مرتكب‌ شده‌اند، فقط اين‌ بار عامل‌ پيروزي‌ يهوديان‌ بر اقوام‌ و اديان‌ ديگر مي‌گردد!؟ به همين سبب، پس از آمدن عيسي، آنان –به جز اندكي- او را به عنوان مسيحا و منجي موعود نپذيرفتند، چون متناسب با انتظارات شان نبود. مسيح‌ از جايي‌ طلوع‌ مي‌كند كه‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌تواند حتي‌ تصور آن‌ را بكند و با خصايص‌ و اعمالي‌ متجلي ‌مي‌شود كه‌ كاملاً متضاد با انتظارات‌ ظهور اوست‌: "يك‌ صليب‌ساز منفور"!؟ آري‌، «سنگي‌ را كه‌ بنايان‌ دور انداخته‌ بودند، سنگ‌ زوايه ‌شد»!! تمامي‌ زمينه‌سازي‌ مسيح‌ براي‌ شام‌ آخر به‌ گونه‌اي‌ نمادين‌ صورت‌ گرفته‌ بود‌. او خون‌ و تن‌ اش را به‌ شكلي‌ نمادين‌ با شراب‌ و نان‌ پيوند مي‌زند و فديه حواريون اش مي سازد تا ديگران‌ استعاره‌ي‌ بخشش‌ و گذشت‌ را در خود لمس‌ كنند. يهوديان‌ بر اين‌ باور بودند كه‌ مسيح‌ با شوكت‌ بر مركبي‌ سوار از آسمان‌ به‌ زمين‌ آمده‌ و در اورشليم‌ جلال خداوند را ظاهر مي سازد و حكومت‌ خويش‌ را در اقصاء نقاط جهان‌ بر پا مي‌كند. اما عيسي‌ با الاغي‌ -كه كج سوارش شده بود- به‌ اورشليم‌ وارد مي‌شود و به‌ دور از شكوه‌، شمشير و جلالي‌ كه‌ يهوديان‌ و عموم‌ مردم‌، منتظر مسيح‌ بودند! عيسي‌ به‌ منتظران‌ يهودي‌ مي‌فهماند، مسيح‌ كه منجي شان باشد، كسي‌ نيست‌ كه‌ بر آنان‌ حكومت‌ كرده‌ و بزرگي‌ و شأن‌ خود را به‌ رخ‌ ديگران‌ بكشد، بل‌ كسي‌ست‌ كه‌ به‌ ايشان‌ خدمت‌ كرده‌ و حتي‌ وجود خويش‌ را در راه‌شان‌ نثار كرده‌ و براي‌شان‌ قرباني‌ كند. آن‌ كس‌ كه‌ بدنبال‌ سروري‌ و برتري‌ خويشتن‌ است‌، منجي‌ نيست‌، بلكه‌ يا مبارزي ‌برانگيخته‌ شده‌ در راه‌ وسوسه‌هاي‌ خودخواهي‌ خويش‌ است يا شيادي كه از باورهاي مردم در راه جاه طلبي هاي خود و اطرافيان اش استفاده مي كند‌. تأثير مسيح از دين يهودي كم و بيش براي بسياري روشن است، اما آنچه اينك ناديده مانده است، تغييرات و معكوس سازي هايي است كه عيسي تعمداً در شريعت يهودي و همين طور تأثيرپذيري و تغييرات و معكوس سازي هايي است كه او در ميترايسم انجام مي دهد. عيسي پادشاهي زميني را به ملكوت آسمان بدل ساخت. عيسي، مسيح را از منجي قوم يهود، به منجي جهانيان بدل ساخت. اساساً برخلاف تصور مردم شناس معروف پروفسور اسميت، مراسم شام آخر از رسم توتميسم و سنت نمك خوري سر سفره توسط اعراب ناشي نمي شود، بلكه آن مشخصاً از مراسم شام آخر ميترايي گرفته شده است. ميترايسم ديني بوده كه در زمان عيسي در مناطقي تحت تسلط دولت روم رواج داشته است. در آن مراسم پس از آن كه ميترا، گاوي وحشي را قرباني مي كرده است، از گوشت او، نان و از خون اش، شرابي بدست مي آمد كه در مراسمي كه به شام آخر معروف بوده، توسط شركت كنندگان در ضيافت، مصرف مي شد. به روشني و به صراحت مي بينيم كه مسيح در شام آخر از استعاره هاي گوشت تن و خون خود براي نان و شراب نام مي برد. اما معكوس سازي هايش در ميترايسم آنقدر جالب است، كه همچون كاري كه با شريعت يهودي مي كند (چون شريعت يهود نيز همچون هر ديني به مرور زمان چنان دچار تحريف شده بود كه حتي به ضدش بدل گشته بود)، نفس آن ها را از اساس متفاوت مي سازد. او سوژه ي قرباني را از ديگري به سوي خود تغيير مي دهد. در ميترايسم، ميترا كه يك منجي است، با كشتن گاو وحشي كه نماد پليدي است، پيروزي را به ارمغان مي آورد. اما مسيح، آن گاو وحشي را به بره اي بدل مي سازد كه خود، خويشتن را براي قرباني شدن و ايثار نثار مي كند. او از آن طريق نشان مي دهد كه منجي كسي نيست كه ديگري را قرباني سازد و آن گاه عده اي لاشخور براي ضيافت دور جسدش جمع شوند، بلكه نجات بخش جهانيان كسي است كه خود را چون بره اي قرباني براي ديگران فديه دهد؛ با گوشت و خون خود و تمام وجودش. چرا كه در ميترايسم نيز چون يهوديت كه در هر سال بزي را نشان مي كردند و به عنوان نماد گناهان شان، آن را در صحراي بي آب و علف آماج قهر خود مي ساختند، ديگري را مسؤول اَعمال بي شرمانه خويش مي ساختند! از اين روست كه عيسي مسيح گفت، هر كس خود بايد صليب خويش را بر گردن كشد و منظورش آن بود كه هر كس بايد بار گناهان خويشتن را پذيرفته و آن را بر دوش كشد. عيسي‌ غرور و سروري‌ را به‌ دور از راه‌ نجات‌ جهان‌ معرفي‌ مي‌كند، و برعكس‌ فروتني و حتي كوچك‌ كردن‌ خود براي‌ ديگران‌ را رفتار يك‌ مسيحي ‌مي‌داند و خود آن‌ را به‌ بهانه‌هاي‌ مختلف‌ متجلي‌ مي‌سازد؛ بارزترين نمونه اش شستن پاي حواريون ديگر بود. مهمترين نشانه مسيح، آن است كه روح و حقايق نهفته در كتب مقدّس را مي فهمد، براي ديگران تشريح مي نمايد و با آن زندگي مي كند، با معاني و رازهايي خلاف تعبيرهاي سطحي خاخام هاي يهودي و انتظارات متشرعان يهود. در حالي كه، آن‌ مسيحي‌ كه‌ يهوديان منتظرش‌ بودند، در قامت‌ فدايي‌ ظاهر ‌شده بود، و تنها برخي‌ از اتفاقات‌ و نشانه هايش رخ‌ مي‌دهد (چون نشانه هاي ديگر در زمره خرافات و تحريفات بوده كه طبعاً با عيسي مسيح تطابق نمي كنند؛ همچون هر منجي ديگري)، پس او را دستگير شده‌ و مصلوب‌ مي‌كنند و يهوديان‌ در حقيقت‌ از او قرباني‌ ساخته‌ و با ‌ تماشاي شان‌، همچون‌ گوسفندي،‌ وي را به‌ مسلخ‌ مي‌برند و به‌ خانه‌ باز مي‌گردند. مسيحايي‌ -آن گونه- كه‌ يهوديان‌ انتظار مي‌كشيدند، هرگز نيامده‌ و نخواهد آمد. زيرا آن‌ مسيحي‌ كه‌ آنان‌ منتظر آمدن اش‌ بودند، آنقدر با "صفاتي‌ غيرانساني"، "خودخواهانه" و "نژادپرستانه" آميخته‌ است‌ كه‌ ديگر هرگز نخواهد آمد!!

 

اما نظر فرقه هاي مختلف مسيحيت درباره ي عيسي مسيح و منجي. بنا بر روايت حواريون، آنان ‌مسيح را ديدند. بعد از مصلوب‌ شدن‌ او، در بالا خانه‌اي‌ دور هم‌ جمع‌ شده‌ و در را بسته‌ بودند. ناگهان‌ او آمد و در ميان شان‌ ايستاد و گفت‌: سلام‌ بر شما باد. با ديدن‌ او شگفت‌ زده‌ شدند، اما توماس‌ باور نمي‌كرد كه‌ خود عيسي‌ باشد. انگشت‌ درون‌ زخم‌هاي‌ او گذاشت‌ و مقداري‌ ماهي‌ به‌ او داد. عيساي منجي هم‌ ماهي‌ را گرفت‌ و خورد. در بطن ‌پوسيدگي‌ و ظلم‌ و فقر اين‌ دنيا، مسيحاي‌ مصلوب‌ و رستاخيز يافته‌، تسلاي‌ ارزشمند براي‌ انسان‌ شريف‌، انسان‌ مظلوم‌ بوده‌ است‌. در كتاب «وصاياي مشايخ دوازده گانه» كه در ابتدا پنداشته مي شد، پيش از ميلاد مسيح نگارش شده، ولي اينك درافته اند كه پس از آن و برحسب باورهاي ابتدايي مسيحيت رقم خورده، رفته است: «خداوند از زمين ديدار خواهد كرد و مانند يك انسان به ميان انسان ها خواهد رفت زيرا چهره انساني خواهد داشت، كسي كه اسرائيل و همه امت هاي ديگر را نجات خواهد داد». «خداوند جسمانيت يافت. با انسان غذا خورد و انسان را نجات داد». در مسيحيت مرسوم، مسيح در ذات با روح القدس و خداوند يكي است، اما خداوند از طريق روح القدس در جسم انساني به نام عيسي حلول كرد تا چون انسان ها رنج را تجربه كند و تسلي بخش و بخشنده ي گناهان باورمندان اش باشد. مسيح به عنوان يك منجي به كرّات توسط پيامبران بني اسرائيل بشارت داده شده بود. عيساي ناصري كه آمد گفت من همان مسيحي هستم كه آن را پيامبران پيشين نويد داده بودند.

در قرآن از عيسي سخن مي رود، اما از دو عيسي! يكي عيسي بن مريم، ديگري كه قرآن آن را عيساي ناصري مي خواند. عيسي پسر مريم، يك پيامبر است كه در گهواره سخن مي گويد، در حالي كه عيساي ناصري تنها پس از غسل تعميد به مسيح بدل مي شود و هرگز در انجيل ها سخني از در گهواره حرف زدن اش نرفته است. به عبارتي، ما با دو عيسي مواجه هستيم، يكي پيامبر و ديگري منجي. يكي در گهواره سخن مي گويد، ديگري تنها پس از غسل تعميد به منجي بودن اش آگاه مي شود؛ يكي پسر انسان و ديگري پسر خداوند (به معني استعاري آن) و خلاصه يكي كه مصلوب مي شود، و ديگري بدون مصلوب شدن به نزد خداوند مي رود (قرآن مي گويد كه مصلوب شدن بر پيروان اش مشتبه شده است) و عيسايي كه مادرش مريم به رسالت او ايمان دارد، در حالي كه عيساي ناصري -كه در انجيل ها نام مادر او هم مريم است- حتي زماني كه عيسي موعظه مي كند، مادرش بدان بي توجه است. شما اسطوره اين دو عيسي و همين طور اسطوره مسيحاي ديگري را كه بدان ها اشاره شد، مي توانيد در اناجيل با هم ببينيد. يعني پس از حدود يك و نيم تا دو قرن كه پيروان مسيحيت شروع كردند به جمع نمودن روايات مربوط به حواريون و مسيح، امتزاجي از اين چند مسيح با هم در اناجيل جمع شده اند. به روشني در همين اناجيل چهارگانه مي توانيد ببينيد كه يكي در همين اناجيل مورد تأييد كليسا، جايي خود را پسر انسان و در جايي ديگر (كه در حقيقت عيساي ديگري است) خود را پسر خدا معرفي مي كند. احكام شان نيز گاه با هم فرق مي كند و يكي شريعت موسي را باطل مي كند و در مقام اعتراض يهوديان نسبت به ناديده گرفتن شريعت يهود و از جمله كار در روز شنبه، مي گويد: منم قانون روز شنبه. و همين طور سنگسار زني بدكاره (در شريعت يهود) را باطل مي كند، آن هم با اين حكم كه آن كسي كه گناهي نكرده سنگ پرتاب كند و معناي اين سخن او را زماني بهتر درك مي كنيم كه او در موعظه هايش به كرّات مي گفت كه هر كسي مي بايست خود صليب اش را بر گردن كشد و به گناهش اعتراف كند، تا برساند همه حتي او نيز مبرا از گناه نيست، پس عملاً كسي نمي تواند حكم سنگسار را اجرا كند. در حالي كه در بخشي ديگر از همين اناجيل مورد تأييد كليسا به صراحت مي گويد: «مپندارید که آمده­ام تا شریعت یا کتاب­های پیامبران را منسوخ کنم، بلکه آمده­ام تا کامل گردانم. چه به­راستی شما را می­گویم که تا آسمان و زمین برنگذرد، نه حرف و نه نقطه­ی روی حرفی از شریعت برنخواهد گذشت تا بدان­جا که همه محقق گردد. پس آن کس که از کوچک­ترین این احکام یکی را زیر پا نهد و به دیگران نیز بیاموزد که چنین کنند، در ملکوت آسمان­ها کوچک­ترین شمرده خواهد شد؛ و به­عکس، آن کس که آن­ها را به جای آورد و تعلیم دهد، در ملکوت آسمان­ها بزرگ شمرده خواهد شد.» انجيل متي، باب پنجم، 17-19. و برخلاف انتظار بسياري از مسلمانان شريعت محور بايد بگويم كه قرآن بر آن كسي كه با وجود صحه گذاشتن بر تورات، شريعت موسي را باطل مي كند صحه مي گذارد:  (از قول عيسي:) «همچنين گواهي دهنده بر تورات هستم كه پيش روي من است تا بعضي از آنچه بر شما حرام شده بود، حلال كنم و معجزه اي از سوي پروردگارتان براي شما آورده ام؛ پس از خداوند پروا و از من پيروي كنيد». سوره آل عمران، آيه 50. در آياتي ديگر نيز توضيح مي دهد كه علت اين اختلاف، آن است كه براي هر قوم و امتي شريعتي قرار داده است و روزي حقيقت پشت آن آشكار خواهد شد.  

از ميان اناجيل نيز انجيل عبري كه اينك در اختيار ما نيست، از عيساي پيامبر سخن مي گويد، نه عيساي ناصري يا مسيح.  انجيل كه كتاب مقدّس مسيحيان است، علاوه بر چهار انجيل مورد تأييد كليسا با نام هاي انجيل منسوب به متي، انجيل منسوب به مرقس، انجيل منسوب به لوقا و انجيل منسوب به يوحنا، داراي نسخه هاي ديگر است كه توسط كليسا مجعول اعلام شده است، ولي فرقه هاي مختلف چه در تاريخ گذشته و چه اينك به آن باور دارند و بسياري از آن ها در شكل گيري باورهاي رايج كنوني مسيحيان و حتي مقامات كليسا نسبت به مسيحيت نقش هاي اساسي داشته اند. برخي از انجيل هاي شناخته شده مجعول به قرار ذيل اند: 1. انجيل ‌مصريان‌، 2. انجيل‌ سن‌ توماس‌، 3. انجيل‌ سن‌ ژاك،‌ 4. انجيل‌ تاتيان‌، 5. انجيل‌ دوازده‌ حواري،‌ 6. انجيل‌ برناباس‌، 7. انجيل يعقوب،8 . انجيل عبريان ، 9. انجيل پطرس، 10. انجيل اندريو، 11. برتولوماس، 12. انجيل جيمس، 13. انجيل تديوس، 14. انجيل اپلس، 154. انجيل باسيلدرس، 16. انجيل كرينتوس، 17. انجيل ابينتس، 18. انجيل حوا، 19. انجيل يهوداي اسخريوطي، 20. انجيل صيوه، 21. انجيل مريم مجدليه، 22. انجيل ميتاس، 23. انجيل كاميل، 24. انجيل فيليپ، 25. انجيل راستي، 26. انجيل حقيقت، 27. انجيل كاركيو.

در مجموعه اي از نسخ قبطي كه از نجع حمادي مصر بدست آمد، خوشبختانه نسخه هايي از انجيل هاي گنوستيك يافت شد كه تأويل هايي ديگر در مورد مسيح و منجي را زنده ساخت. آن ها با نگاهي عرفاني به مسيح نگريسته اند و سخنان سرشار از معاني رمزي است يا لااقل چنين پنداشته مي شود. در انجيل منتسب به مريم مجدليه از عيسي با عنوان منجي نام برده مي شود و مدام ضربانِ "منجي گفت، منجي گفت" در آن طنين انداز است. در انجيل منتسب به پطرس نيز چون انجيل مريم مجدليه مصلوب شدن مسيح انكار مي شود. انجيل پطرس مدعي است، شخص ديگري را به جاي عيسي مصلوب مي كنند. فرقه دوستيك و يعقوبيان نيز بر اين باورند، آن كس كه به صليب كشيده شد، تنها شبيهي بيش نبوده است و دشمنان مسيح انتقام خود را از آن شبيه گرفته اند؛ درست همان باوري كه مسلمانان نسبت به عيسي مسيح دارند. چون مسيحيان يعقوبي در صدر اسلام، در حبشه بودند و طبيعي است كه اين باور از آن طريق به ايشان رسيده است. اما قرآن به اين صراحت اظهارنظر نمي كند و تنها مي فرماييد كه نه او (عيسي) را كشتند، و نه به صليب کشيدند؛ بلکه امر بر آن ها مشتبه شد. و نمي گويد كه دشمن اش را به جاي او مصلوب كردند و اين از باورهاي يعقوبيان بود. در انجيل منتسب به پولس از رويايي سخن رفته كه پولس مي بيند و در آن شخصي را مشاهده مي كند كه مصلوب شده و شخص ديگري را كه مسرور است و به او مي گويند كه شخص مسرور، عيسي مسيح حقيقي است؛ پيداست كه اين انجيل و انجيل يعقوب همان انجيل مرجع يعقوبيان بوده اند كه مصلوب شدن ديگري به جاي عيسي را باور داشتند. انجيل منتسب به فيليپ كه از همان مجموعه است، باور به معاد جسماني عيسي را نزد مسيحيان مورد نكوهش قرار داده است و آپکريفای انجيل پطرس حتي منكر جسميت انساني اوست و مي گويد مسيح تنها ظاهري انساني به خود گرفت؛ از اين روي او حتي رنج نيز نكشيد. اما شگفت انگيز اينجاست كه آن پطرسي كه در بخش اعمال رسولان عهد جديد سخن مي گويد، نظري كاملاً مخالف دارد: «... ولی خدا از همين راه آنچه را که به زبان همه پيامبران پيشگويي کرده بود، به انجام رسانيد: اين را که مسيحِ او رنج خواهد کشيد.» در حالي كه در انجيل عبريان درست عكس آن، حتي منكر الوهيت عيسي هستند و او را تنها يك پيامبر مي دانند. جالب اينجاست كه گاه تشابه برخي از آن ها به خصوص انجيل مريم مجدليه و انجيل منتسب به يهودا، آنقدر با كتاب آخرين وسوسه مسيح از نيكوس كازانتزاكيس زياد است كه هر كسي را بر اين تصور سوق مي دهد كه او شايد به طريقي به يكي از اين كتب مخفيه دست يافته باشد! چون نسخه هايي از آن اناجيلي كه ذكرش رفت، در گذشته هر از گاهي در كتابخانه هاي صومعه هاي قديمي يافت شده است.

اما سوال اساسي اي كه در اينجا پيش مي آيد، اين است كه پس چرا قرآن به صراحت از چنين تمايزي بين دو عيسي سخن نمي گويد؟ چون اين حقايق حتي امروزه مي تواند به بحث هاي بيهوده و جنگ هاي بي انتها شود، چه رسد در گذشته. و هدف قرآن اولاً انگشت گذاشتن روي نقاط افتراق نيست تا موجب درگيري بين تازه مسلمانان با ساير كيش هاي ابراهيمي شود و مهمتر از آن، همين عدم پرده برداري از راز آن توسط قرآن و اشاراتي گذرا بدان نشان از اين حقيقت دارد كه اساساً رسالت پيامبران، تصحيح باورهاي مردم پيرامون موضوعات ديني نيست، بلكه هدف خداوند آن است تا "با كلام و پيامبرانش از انسان ها، انسان بهتري بسازد". يهوديان همچون بسياري ديگر از پيروان اديان، هنوز منتظر ظهور منجي مورد انتظارشان هستند، اما به جز معدودي بقيه هرگز منجي شان را نخواند يافت. چون مسيحایي‌  كه‌  يهوديان‌  انتظار  مي‌كشيدند،  هرگز  نيامده‌  و  نخواهد  آمد.  زيرا  آن‌  منجي‌  كه‌  آنان‌  و پيروان ساير اديان منتظر  ظهور و طلوع و پیروزی اش‌  هستند، آنقدر  با   "آرزوها  و  اميدهاي‌  واپس‌  زده‌  شده‌"  بزرگ‌  شده‌،  با "نويدهاي‌  پيامبران"  پيشين‌  تمنا  گرديده‌  و  با   "صفاتي‌  فوق‌ انسانی و حتی غیرانساني"‌  مزين‌  گشته‌ است‌  كه‌  ديگر  هرگز  نخواهد  آمد!!  زيرا  به‌  اندازه‌‌  تمامي‌  تخيلات، خرافات‌  و  اسطوره‌ها  با  واقعيات‌  فاصله‌  گرفته‌ و مهمتر آن که تا سطح‌ دشمنان اش تقليل يافته است!  بنابراين‌،  هرگز  نمي‌تواند  در دنياي‌  واقعي‌  ظهور  كند. پيروان ديني كه تا بدين حد از روح دين فاصله گرفته اند، تنبيه شان همان بس كه تا ابد منتظر بايستند تا منجي شان بيايد.

 

باورمندان و منتظران منجي حقيقي در همه ي اديان بايد مراقبت باشند كه در عمل و شيوه ي زندگي به طريقي نباشند كه پس از ظهور موعودشان، در كمال بهت و ناباوري، او را در مقابل خود ببينند! در جهان‌ نيكي‌ و پليدي‌ وجود دارند، همان‌ گونه‌ كه‌ درون‌ هر كسي‌ هستند و هيچ‌ كس‌ از گناه‌ و اشتباه‌ مبرا نيست‌، همان‌ طور كه‌ مسيح‌ به‌كرات‌ مي‌گويد، نيكي‌ مطلق‌ تنها خداست،‌ و انسان‌ بي‌گناه‌، جايي‌ جز تخيلات‌ ندارد. منجي و مسيح‌ جاودانه‌ مي‌شود، نه‌ بخاطر اين‌ كه‌ سه‌ روز بعد دوباره‌ زنده‌ شد و حواريون‌ او را ديدند، بلكه‌ بدين‌ سبب‌ كه‌ اكنون‌ در اذهان‌ ما زنده‌ است‌ و به‌ عنوان‌ دغدغه‌اي‌ از آن‌ سخن‌ مي‌گوييم‌ و تا هنگامي‌ كه‌ در اذهان‌ و رفتارها بازآفريني‌ شود، جاودانه‌ است، چرا كه‌" تنها معنا (كلمه‌)ست ‌كه‌ جاودانه‌ مي‌ماند".

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


 کاوه احمدی علی آبادی

فهرست مطالب  کاوه احمدی علی آبادی در سایت پژواک ایران 

*راز پیروزی رعدآسای انقلابیون عراقی در استان های سنی نشین؛رهبری، فرماندهی و مدیریت میدانی  [2014 Jul] 
*نقاب هاي دجال كبير انقلاب شخصیت واقعی پشت نقاب رهبر انقلاب را بهتر بشناسیم [2014 Jun] 
*وقتي مفسدان مبلغ دين خدا مي شوند!  شما شهر خدا را با بهشت عوضي گرفته ايد [2014 Jun] 
*تحليلي بر رازهاي تداوم شكست اصلاح طلبان؛ ثمره والاس رقصيدن پنهاني با شيطان!  [2014 May] 
*تحليلي بر انتخابات عراق؛ خوانش سناريوهاي پيش رو در عراق  [2014 May] 
*مبارزات منفي و مثبت ايرانيان با رژيم كه تداوم دارد رژيم ايران در همه عرصه ها قافيه را باخته است [2014 Apr] 
*تحليلي بر تحولات شتابان خاورميانه و شمال آفريقا؛در آستانه فوران توفاني ديگري در منطقه ايستاده ايم  [2014 Apr] 
*همگام با سنفوني حقوق بشري بر ضد رژيم ايران؛  [2014 Apr] 
*حملات حقوق بشري به رژيم ايران بايد ادامه يابد؛ بي وقفه و پي در پي  [2014 Apr] 
*در كوران بحران ها در اينجا و آنجا؛  [2014 Apr] 
*تحليلي بر انتخابات شهرداري هاي تركيه؛ پيروزي كه مي تواند فريبنده باشد!  [2014 Apr] 
*سنفوني ايرانيان به هم مي پيوندد؟ آسوده و آرام يا روي سرير خون حاكمان! [2014 Mar] 
*روسيه كريمه را تصاحب كرد، اما اوكراين را از دست داد!  [2014 Mar] 
*چرا اسلامگرايان امروز بدتر از جاهلان صدر اسلام اند؟ تبديل ميليون ها انسان به مشتي حيوان! [2014 Mar] 
*تحليلي بر شطرنج سناريوهاي پوتين-اوباما؛ از اوكراين تا سوريه  [2014 Mar] 
*بحران كنوني اوكراين، نشان دهنده دورنماي ژئوپالتيك آينده؛ هنوز هيچ چيز از دست نرفته  [2014 Mar] 
*تغيير و اصلاح در اينجا و آنجاي خاورميانه؛  [2014 Feb] 
*معاملات شيطاني؛ براي يك آرماگدون شيطاني   [2014 Feb] 
*خاورميانه به كدام سوي؟ مصالحه يا محاربه!  [2014 Feb] 
*كردها به سوي كنفدراسيون به جاي تشكيل كشور يا تجزيه؛ تشكيل كنفدراسيون بدون فروپاشي سيستم دولت –ملت ها در خاورميانه [2014 Feb] 
*تحليلي بر انقلاب ها و جنبش هاي خاورميانه از ديكتاتوري نظامي و استبداد ديني به سوي دموكراسي [2014 Jan] 
*ايران در سياست هايش در منطقه مي سوزد تحليلي بر گسترش جنگ داخلي از سوريه به عراق؛ [2014 Jan] 
*شكست 9 دي پس از چهار سال جنبش سبز به كوري چشم اقتدارگرايان و دودوزه بازان هنوز زنده است [2014 Jan] 
*تحليلي بر چرخش پازل سوريه؛ با ريزش و تكميل توأمان  [2013 Dec] 
*رنگين كمان جنبش هاي خاورميانه؛  بفرماييد، حالا تحويل بگيريد!  [2013 Dec] 
*پرده اول: مرگ يك دستفروش پرده آخر: رستاخيز يك دستفروش [2013 Dec] 
*تحليلي از توافق ژنو تا مذاكرات ژنو 2 از كيش تا آچمز خاورميانه؛ [2013 Dec] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ ... و اين است ماندلا [2013 Dec] 
*آن يك بمبي كه مي تواند تمام سيستم هاي دفاعي يك كشور را نابود كند، چيست؟  [2013 Dec] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*سلاح هاي آينده؛ و آن آينده همين امروز است  [2013 Nov] 
*تقويت زبان هاي مادري و گويش هاي محلي؛ در كنار توسعه منطقه اي و آباداني محلي مناطق محروم  [2013 Nov] 
*از شاه تا برژينسكي؛ شاه قرباني «فتنه بزرگ»  [2013 Oct] 
*حركات صلح آميز در صفحه شطرنج خاورميانه  [2013 Sep] 
*جنگ و صلح در اديان؛ چرا در سوريه مسئول ايم؟  [2013 Sep] 
*صلح طلبي به قيمت قتل عام همگان؟ يعني بگذاريم تا باز بكشند!  [2013 Sep] 
*بخوان؛ تاريخ دروغ هاي شيرين يك ملت را! ملتي كه نمي خواهد مسئوليت تصميات اش را برعهده بگيرد [2013 Aug] 
*در كوران قيام هاي خاورميانه؛ آيا صداي يكديگر را مي شنويد؟  [2013 Aug] 
*كودتا با تيمي امنيتي و نه نظامي  [2013 Aug] 
*ديگر كافي است، اينك زمان اقداماتي عملي است حق ماندني و باطل رفتني است [2013 Aug] 
*بهاييان و بابيان جزو اهل كتاب اند تبعيض در حق هر انساني به هر بهانه اي به خصوص دين، ظلم است [2013 Aug] 
*ماندلا افسانه خود را گفت و زيست؛ و اين است ماندلا  [2013 Aug] 
*تمام ابعاد شطرنج سوريه را دريابيم  [2013 Jul] 
*چرخش بهار منطقه از ضد ديكتاتوري نظامي به ضد ديكتاتوري مذهبي جنبش ضد استبدادي خاورميانه ادامه دارد؛ [2013 Jul] 
*آن كسي كه بايد ثابت كند، اسلام و دموكراسي تضادي ندارند، اسلام گرايان اند؛ از نظر اسلام گرايان، حق يعني تنها  [2013 Jul] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*جامعه مبتني بر "جنايات و مكافات" ايران؛ من رأي مي دهم، پس برانداز هستم! [2013 Jun] 
*دولت جديد پاكستان از تهديد تا فرصت؛ كمربند سبز يا كمربند انفجاري در راه است؟! [2013 May] 
*چرا حق حاكميت از منظر ديني با انسان هاست كسي كه آزاد نيست، بندگي خدايش بي ارزش است [2013 Apr] 
*تكميل پازل پيروزي نهايي در سوريه  [2013 Apr] 
*مسلمانان مسلماني ز سر گيريد؛ از ديدگاه «همزماني» تا «در زماني» [2013 Apr] 
*قرن بيست و يكم عصر مرگ ايدئولوژي ها انسانيت بدون ايدئولوژي [2013 Apr] 
*در شبه جزيره كره چه مي گذرد؟ تحليلي بر تفكرات پشت بازي هاي رهبران كره شمالي  [2013 Apr] 
*اين يك رستاخيز است  [2013 Mar] 
*اميدي براي كاتوليك ها بازتعريفي از مسيحيت كاتوليك [2013 Mar] 
*نماينده ايران بدون اين كه بداند، گزارش احمد شهيد را تأييد كرد  [2013 Mar] 
*تحليلي بر بازي هاي شيطاني در خاورميانه!؟  [2013 Feb] 
*قواعد بازي در دنيا و منطقه اي را كه زندگي مي كنيم، بشناسيم  [2013 Jan] 
*خاورميانه پيش از آرماگدون  [2013 Jan] 
*آخرين تحولات در بهار عربي؛ عراق دوباره در بهار عربي برخاست  [2012 Dec] 
*حقوق انساني و دموكراسي را در خاورميانه نمي شناسند!  [2012 Dec] 
*افسانه ها را اين گونه واقعيت مي بخشند  [2012 Nov] 
*چگونگي اقدامات رسمي و غيررسمي در خاورميانه؛ تداوم فرار شتابان از الگوي متحجر ايران  [2012 Nov] 
*ستار بهشتي؛ از قهرمانان معنوي ما درك نفس يك زندگي تمام و كمال انساني و برحق [2012 Nov] 
*خاورميانه پس از آخرين تحولات  [2012 Nov] 
*چه موقع منجي ظهور مي كند؟! گزينش در نبرد آخرزمان يعني چه؟ [2012 Oct] 
*نبرد با اشباح در جنگ جهاني دوم  [2012 Oct] 
*به سوی ژئوپولتیکی چند قطبی در خاورمیانه  [2012 Sep] 
*تحلیلی از کنفرانس غیرمتعهدها- مقامات ایران، منزوی حتی در پایتخت خود!   [2012 Sep] 
*چرا دموكراسي در جهان سوم تنها با نظام جمهوري شدني است  [2012 Aug] 
*گرداب سوريه عميق تر مي شود پست ترين بازندگان را بشناسيد [2012 Jul] 
*دانشگاه قرن هاست كه كابوس متعصبان و سطحي انديشان ديني بوده است  [2012 Jul] 
*رژيم فاسد به مثابه "شخصيت حقوقي"  ساختار شبكه حكومتي اساساً فسادپرور ريخته شده است [2012 Jun] 
*قيامي جهاني كه از ايران آغاز شد انقلابي از پاي اينترنت! [2012 Jun] 
*جاه طلبي معنوي خطرناك ترين فريب عالمان عالمي معنوي يا برده خداي قدرت!؟ [2012 Jun] 
*امروز نياز به تفكري استراتژيك به جاي تفكر نظامي  [2012 May] 
*جنايتكاران هم مي ميرند! شيرازه رژيم در آستانه فروپاشي است [2012 May] 
*حكم قتل براي ارتداد در صدر اسلام نيست اين بود روش امامان؟ [2012 May] 
*كمپين هاي بين المللي جنبش ها گسترش يابد  [2012 May] 
*از نفرين فرعون تا نفرين مادران عزادار كابوس ها تعبير مي شوند [2012 May] 
*روضه خوان هاي ايران چه خوابي براي عراق ديده اند؟  [2012 Apr] 
*سخنان كسي كه مي پندارد، عيار عوام فريبي دست اش است! اگر حكومتي به صرف شريعت اسلامي است، پس حكومت يزيد نيز [2012 Apr] 
*شخصيت يك دين چيست؟ شخصيت ديني خود را بشناسيم  [2012 Apr] 
*هر كشوري سود يا ضرر تفكرات حاكمان اش را مي برد آب ها و سرزمين هاي مشترك، فرصت به جاي تهديد [2012 Apr] 
*در صفحه شطرنج ايران چه مي گذرد  [2012 Apr] 
*مديريت منطقه اي با مشاركت جهاني براي بحران سوريه  [2012 Mar] 
*آئين‌هايي‌ نوروزي‌  [2012 Mar] 
*جنبش با اعتراضات نامتقارن و فرسايشي زنده است مرگ يك حكومت پيش از تدفين آن [2012 Mar] 
*بخوان؛ تاريخ مي تواند بسيار بي رحم باشد بياييد، بيش از اين به خود دروغ نگوييم [2012 Mar] 
*قانون مجازات ضد اسلامي و جاهلي تغييرات صوري و رياكارانه اند [2012 Mar] 
*به مبارزان راه آزادي در سوريه نفس متفاوت راه حق و باطل  [2012 Mar] 
*در سوداي دوران جنگ سرد!  [2012 Feb] 
*جهاني شدن با رسانه هاي ديجيتال و مجازي؛ اينجا و اكنون- دکتر کاوه احمدی علی آبادی   [2012 Feb] 
*بصيرت زير برف! هستيم و مي بينيم... [2012 Feb] 
*جنگ؛ از تور تا شبكه  [2012 Jan] 
*فحواي كلام در كتب مقدّس كدام است؟ چون فحواي كلام وحي را نمي فهيم، به نام دين عكس آن رفتار مي كنيم [2012 Jan] 
*او ما را از جنگ به دور داشت  [2012 Jan] 
*قدرت سرد و قدرت نرم در جنگ   [2012 Jan] 
*فتنه گران در حال سقوط! فتنه در تاريخ اسلام چه بود؟  [2012 Jan] 
*«و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم»  [2011 Dec] 
*چراغ ها را ما به موقع خاموش كرديم پشت صحنه وقايع كودتاي 88  [2011 Dec] 
*چرا فرهنگ و دين با زور نمي شود؟ هنوز تفاوت تبليغ با ضدتبليغ را نمي دانيد! [2011 Dec] 
*رازهايي از عيسي منجي به مناسبت ميلاد نمادين عيسي مسيح [2011 Dec] 
*به پيشواز شب يلدا: طلیعه پیروزی نور بر ظلمت  [2011 Dec] 
*چرا در ماجراي پهپاد كسي حرف تان را باور نمي كند؟ كپي پهپاد طلب تان، هواپيماهايتان سقوط نكند [2011 Dec] 
*به سوي دموكراسي انساني، نه درگيري هاي مذهبي و قومي  [2011 Dec] 
*نقش هاي جديد قدرت هاي منطقه اي خاورميانه  [2011 Dec] 
*آنچه ما نمي بينيم، اما نسل امروز مي بيند  [2011 Nov] 
*خشت هاي طلا براي امامان مردم يا پادشاهان زراندوز!؟  [2011 Nov] 
*ايران از سردرگمي تا نقشي منفي در منطقه!  [2011 Nov] 
*آقايان «X» در پرونده هاي واتر گيت، ويروس هاي امنيتي و انفجار ملارد!؟  [2011 Nov] 
*گذر و نظري بر هويت ايرانيان؛ آريايي، عيلامي يا ايراني؟!  [2011 Nov] 
*امواج جنبش ديني چگونه متحول مي سازند شتاب جنبش تغيير كيش و دين جوانان ايراني بهت آور است [2011 Nov] 
*حكومت ايران، منفور ملل منطقه و الگو گيري براي ديكتاتوري هاي منطقه  [2011 Nov] 
*پيروزي صلح آميز بر دشمني با بمب هاي هسته اي چگونه از ظرفيت هاي عضويت هاي جديد فلسطين بهره بريم [2011 Nov] 
*نظام پارلماني با تغيير يك پست تحقق نمي يابد  [2011 Oct] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Oct] 
*حجاب در اسلام هرگز اجباري نبوده و نيست حجاب اجباري بنا بر بينش اسلامي، حقوق زنان را ضايع مي كند [2011 Oct] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  حد سنگسار حتی در شریعت اسلامی نیست، چه رسد به دین اسلام [2011 Oct] 
*حقايق پشت ترور سفير عربستان چرا آمريكا از طرح ترور توسط رژيم ايران متعجب شد؟ [2011 Oct] 
*نقابي براي يك انقلاب!؟  [2011 Oct] 
*چرا موساد اصرار به هدايت گروه هاي تندروي فلسطيني دارد؟  [2011 Oct] 
*كشور فلسطين از بحر الميت (جنازه) تا نهر خون!؟  [2011 Oct] 
*شطرنج در خاورميانه عالي پيش مي رود  [2011 Oct] 
*فساد، دزدي و قاچاق در جوامع مختلف و جامعه ما  [2011 Oct] 
*جنبش تغيير دين، جنبش خاموش جوانان شده است مردم دين "خاك دو عالم بر سر" نمي خواهند [2011 Sep] 
*دانشگاه را به كابوسي براي متحجران بدل خواهيم كرد بگذار كه تاريخ امروز را اين سان خلق كنيم [2011 Sep] 
*ياغيگري حكومتي  [2011 Sep] 
*از گنگ خواب ديده تا وقيح سر گردنه!  [2011 Sep] 
*خطر حمله به ايران با سه سناريو!  [2011 Sep] 
*تاريخ سياسي ما در دوران پيش از ماكياولي ست  [2011 Sep] 
*چرا و چه وقت دزدي هاي حكومتي در كشور لو مي رود؟ آن ها با كسي شوخي ندارند!؟ [2011 Sep] 
*مشكلاتمان از بابت دشمنان است، يا جهان بينی خودمان؟! قابل توجه كساني كه سكسكه "دشمن" گرفته اند [2011 Sep] 
*محكوم به شكست بودند، چون دين و عقيده را اجباري ساخته بودند دولت مسئول است [2011 Sep] 
*مانيفستي براي يك رستاخيز  [2011 Sep] 
*هويت اعتراضات و انقلاب ها در دنياي امروز به بهانه هويت اعتراضات اخير در آذربايجان [2011 Aug] 
*وضعيت خاورميانه پس از آخرين تحولات موضوع داخلي است تا زماني كه مردم را سركوب نكنيد [2011 Aug] 
*‌ونداليسم ‌"بين نسلی" و علل ‌آن‌ در ايران  [2011 Aug] 
*نقش كنش هاى اجتماعى در توسعه  [2011 Aug] 
*چرا محمد را با چنگيزخان عوضي گرفتيد!؟  [2011 Aug] 
*كنش‌ معطوف‌ به‌ قدرت‌ مانع‌ توسعه‌  [2011 Aug] 
*فقاهت در اسلام نيست   [2011 Aug] 
*پژوهشی درباره حد رجم (سنگسار) در اسلام  «و من از شر این که سنگسارم کنید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم» [2011 Aug] 
*حكومت ظالم اسلامي نيست! دفاع از حكومتي كه ظلم كند، مشاركت در ظلم است! [2011 Jul] 
*مشكلات حقيقي دستگاه قضايي و انتظامي كشور كجاست؟  [2011 Jul] 
*اين هم شواهدي بر ادعاي ما  [2011 Jul] 
*فتنه بزرگ قرن؛ ساختاري امنيتي براي نقاب  [2011 Jul] 
*قايل توجه نوكيشان بر اساس قرآن مي توان هر كيشي اختيار كرد و دين اسلام نيز داشت [2011 Jul] 
*استقلال ملت هاي دربند پس از نيم قرن امروز سودان، فردا فلسطين  [2011 Jul] 
*جنبش خاموش ما دموكراتيك پيش مي رود جدي مي گويم: بفرماييد غنيمت تان را برداريد [2011 Jul] 
*جنبش تغيير كيش در راه است؟ چرا ما اقوام و اديان مختلف خود را به رسميت نمي شناسيم!؟ [2011 Jul] 
*در آستانه رستاخيز  [2011 Jul] 
*به پيشواز 18 تير خوانش روند تاريخ يك علم است: جنبش زنده پيش مي رود [2011 Jul] 
*كشتن نوكيشان قتل عمد است، تغيير كيش هرگز تغيير دين نيست  [2011 Jun]