محكوم به شكست بودند، چون دين و عقيده را اجباري ساخته بودند
دولت مسئول است
کاوه احمدی علی آبادی
اينك طرح هاي مخرب فرهنگي به گونه اي بي سر و صدا در حال تداوم است؛ يا با تغيير موج رسانه اي يا با تغيير نام. طرح تفكيك جنسيتي با عنوان جلوگيري از اختلاط دانشجويان در دانشگاه ها جلو مي رود، آن هم با دستوراتي كه در هر منطقه به شيوه اي دنبال مي شود. دولت بايد درخصوص جلوگيري از آن اقدام كند و نه تنها دانشگاه، بلكه كليه فضاهاي عمومي كه قبلاً تفكيك جنسيتي صورت گرفته، برداشته شود، چون درخصوص نه تفكيك جنسيتي و نه اختلاط جنس مخالف در اسلام هيچ حد و سفارشي نيامده و گذاشتن حدي بيش از آنچه اسلام تعيين كرده افراط و از اين روي، ضد اسلام است، زيرا اسلام دين اعتدال است. آن ها بايد با هم تعامل كنند و بجوشند تا ياد بگيرند، همچون شما تنها با نگاه جنسي به مرد و زن ننگرند، بلكه به چشم يك انسان همديگر را بشناسند و چون شما متحجر و متعصب و افراطي كه احكام من در آوردي را به دين تجويز و تحميل مي كنيد، تربيت نشوند. اساساً در تاريخ اديان همواره افراط همين گونه پديد آمده و رشد مي كند و با تصور حركت به سوي كمال و خلوص كنش ها، بر شدت و حدت شريعت و حدود و احكام مي افزايند كه نتيجه اش افراط گرايي است. برويد كمي سواد ديني تان را افزايش دهيد كه با احكام ناشيانه تان، بيش از اين براي دين و مردم مشكل ساز نشويد.
اينك مهمتر از توقف پژوهش هاي باستان شناسي، تخريب آثار و ميراث فرهنگي و ملي كاملاً سازمان يافته توسط يك تيم امنيتي در كشور كليد خورده و دنبال مي شود. آن هم به بهانه جلوگيري از رشد تمايلات ملي گرايانه. قرار نيست چهارتا جوجه اطلاعاتي بي سواد براي مملكت طرح بدهند و راهكار براي بحران ها بريزند و تعدادي مقام و مسئول هم امضاء كنند. دولت كه با ارائه طرح مكتب ايراني موجب تشديد اين حساسيت ها شده، مسئول اصلي است و بايد مانع از اين تخريب سازمان يافته حكومتي شود. تاريخ ايران زمين همچون هر ملتي فراز و فرود زياد داشته و هر مقطعي از تاريخ و هر سلسله اي و حتي دوران هر حاكمي، وضع ثابت نبوده است. اما اگر با معيارهاي علمي و تاريخي به محك سلسله ها به زعم كلي بخواهيم بپردازيم، ايرانيان هم پيش از اسلام و هم پس از اسلام داراي افتخاراتي بودند، همان گونه كه همچون هر ملتي داراي اشتباهات و فراز و افول هايي نيز شده اند. در اين ميان، در پيش از اسلام، دوران هخامنشيان يكي از پرافتخارترين دوران ها به سبب آزادي واقعي اديان و اقوام مختلف بود و حتي پس از جنگ با ساير سرزمين ها، اقدام به انتقام گيري و ويراني ملل مغلوب نمي كردند –امري كه چه در آن دوران و چه پس از آن بسيار متداول بود- و منشور كورش سندي رسمي و معتبر در اين مورد است؛ گرچه نوع حكومت كوروش و داريوش با خشايارشاه و پادشاهاني كه دورهايي كوتاه به قدرت مي رسيدند، از نظر اين منش متفاوت بود. در دوران اسلام نيز ايرانيان پس از تغيير تدريجي دين كه اجباري نبود، بسياري اسلام پذيرفتند و برخي نيز نپذيرفتند و در شكوفايي تمدن اسلامي، يكي از اقوام مهم بودند، به طوري كه شهرسازي و كشورداري اسلامي تحت تأثير و الگوگيري از ايران و روم، هنر اسلامي را ساخته و پرداخته كردند، البته با نوآوري هايي كه خاصه دوران اسلامي بود و در گذشته خويش نيز –چون شما- مدفون نشدند. دين اسلام اجباري نبود و جزيه اي نيز كه از غيرمسلمانان مي گرفتند، بدان سبب بود كه مسلمانان جملگي خمس و زكات مي دادند و اگر غيرمسلمانان جزيه پرداخت نمي كردند، بسياري به سبب فقر مجبور مي شدند تا يا تغيير دين ندهند يا از اسلام به دين ديگري برگردند (تا مالياتي پرداخت نكنند) و در شرايط جنگ نيز تنها مسلمانان بايد به جنگ مي رفتند و بقيه اديان مكلف نبودند.
اما ساسانيان به ويژه در اواخر حكومت، بسيار ضد مردمي و ضد انساني شده بودند. دلايل آن نيز مختلف بود، اما مهمترين عوامل، نخست اين بود كه دين همچون امروز حكومتي شده بود و حكومت از احساسات ملي و ديني مردم براي مشروعيت بخشي به خود استفاده مي كرد. دوم غيرمردمي بودند، چون حتي بدتر از نظام هاي برده داري كه اسيران را به بردگي مي گرفتند، شهروندان ايراني طبقه بندي شده (درجه يك و دو و ...) بودند، تحت عنوان نظامي كاستي، آن هم طبقه بندي كه موروثي بود، نه اكتسابي، يعني ظلمي مضاعف، و چون شما كه امروزه به نام عدالت، ضد انساني ترين رفتارها را انجام مي دهيد و حد رجم را كه در قرآن فرهنگ جاهلي ذكر شده، به عنوان رحمت تجويز مي كنيد، همان ستم ها را با نام دين و قانون اعمال مي كردند. سوم ساسانيان شكست خورده بودند، چون به جاي معيارهاي انساني براي افتخار، به معيارهايي ظاهري چون درفش كاوياني و ثروت هاي آنچناني و شكوه كاخ هايشان افتخار مي كردند، اما انسان ها در آن با هم برابر شمرده نمي شدند و قادر نبودند كه بفهمند اعراب بدوي، به سبب سوسمار خوردن جاهل نبودند (چون همين امروز بسيار از ملل شرقي سوسمار و مار و حتي سگ مي خورند، ولي بسيار متمدن هم هستند و سوسمار نخوردن ملاك تمدن نيست)، بلكه چون دشمنان كه هيچ، جگرگوشه شان را زنده به گور مي كردند (و چون برخي در امروز بدان افتخار نيز مي كردند!؟) اما تنها پس از معجزه محمد تبديل به انسان هايي شدند كه حتي حقوق اسيران را محترم مي شمردند و براي همه انسان ها، از هر قوم و ديني ارزش يكسان قائل بودند و دين را اجباري نشمرده و حقوق ملل مغلوب را نيز چون دوران هخامنشيان رعايت مي كردند، از اين روي ديگر حالا جاهل و وحشي نبودند. چهارم ساسانيان محكوم به سقوط بود، چون جنايت و حق خوري و ستم به نام دين و توسط دينداران رسمي و حكومتي اعمال مي شد. چون هزاران ايراني را به جرم تغيير دين گرفتند و شكنجه كردند و وادار به تغيير دين نمودند؛ درست همچون شما كه امروز با جواناني كه تغيير كيش يا دين مي دهند، چنان مي كنيد. دين زرتشتي محكوم به تغيير بود، چون خود را مي خواست به زور تحميل كند و با قدرت مشروع سازد و هزاران مزدكي را كه براي عدالت اجتماعي تلاش مي كردند، از دم تيغ گذراند؛ آناني كه از موبدان زرتشتي كه به روحانيون حكومتي تبديل شده بودند و انوع امتيازات حكومتي را به نام دين در انحصار خويش در آورده بودند و جوانان و مردم عادي از آن محروم بودند، اعتراض كردند. پس محكوم به شكست بودند (و حمله نظامي اعراب، تنها آخرين پازل آن سقوط بود)؛ يعني درست همچون امروز. ولي آنان در قرن ها پيش چنين بودند و عجبا كه شما در قرن بيست و يكم كه دوران شكوفايي علم و تكنولوژي است!!
دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
منبع:پژواک ایران