حكومت ايران، منفور ملل منطقه و الگو گيري براي ديكتاتوري هاي منطقه
کاوه احمدی علی آبادی
آنچه در منطقه تحت تأثير متغيرهاي مختلفي در حال شكل گيري است كه برخي از بابت مشكلات و كمبودهاي مردم منطقه است و برخي متأثر از شرايط جديد جهاني و مردم منطقه از مبارزات هم، ياد مي گيرند و به يكديگر ياد مي دهند، و به نظر مي رسد كه حكومت هاي سركوبگر منطقه نيز از يكديگر مي آموزند. تنها نشانه اي كه از تأثيرپذيري حركت هاي مردمي عربي از حكومتي كه در ايران خود را اسلامي مي نامد، بدست مي رسد نحوه سركوب مردم خود توسط حكومت هاي عربي است. حكومت مصر در زمان مبارك وقتي با چند روز سركوب مردم از طريق نيروهاي پليس و ضد شورش به نتيجه نرسيد، البته وقاحت را به تجاوز و اعتراف گيري نرساند، اما با الگو گرفتن از لباس شخصي هاي ايراني، با لباس هاي مردم عادي به معترضان و مردم حمله كرد و چون به نظر مي رسد كه همچون لباس شخصي هاي ايراني، موتور به اندازه كافي نداشت، از فرهنگ بومي نيز بهره برد و با شتر به سركوب مردم پرداخت، اما ارتشيان شان نشان دادند كه بسيار مردمي تر از نظامياني هستند كه در ايران به سركوب مردم رو آوردند. دولت يمن هم از روش تك تيراندازهاي امنيتي حكومت ايران ياد گرفت و پس از كشتار و بالا گرفت اعتراضات حتي دولت هاي خارجي، همچون رژيم ايران گفت كار نيروهاي خودسر بوده و كشته شدگان شهيد محسوب مي شوند، ولي وقاحت را به مرحله شهيد دزدي و راه انداختن كارناوال و فيلم هاي ساختگي –آن هم تحت عنوان مستند- از كشته شدگان نرساند، تا ثابت كند كه مخالفت هاي ظاهري ملاك حقانيت حكومت ها نيست و چه بسيار نيروهاي سركوبگري كه وقيحانه ظلم مي كنند و در مقابل هم قرار مي گيرند، اما هر دو باطل اند، چون در روش و منش غيرانساني هستند. در بحرين هم نيروهاي حكومتي همچون ايران مردم را زير آماج باتوم و گلوله گرفتند و همچون رژيم ايران، كشورهاي خارجي را به عنوان تحريك كنندگان اصلي معرفي كردند. البته جاي شكر دارد كه علما و مراجع را به زور وادار به حمايت از خود نكرده و مسئولاني كه از نوع ظلم رفته بر مردم دچار بهت و سكوت شده اند، به زور به صدا و سيما نياورده تا آنچه را كه تعدادي بازجو و نظامي بي سواد مي گويند، تكرار كنند. گر چه براي توجيه جنايات شان، همچون نظاميان و روضه خوان هاي حكومتي ايران گفتند كه خطر اعتراضات از جنگ چند ساله براي نظام بيشتر بود! عربستان هم حقوق شيعيان و تروريست هاي القاعده –چون حتي يك تروريست هم حقوقي انساني دارد كه بايد رعايت شود- را پايمال مي كند، هنوز آنقدر وجدان دارد كه خانواده شان را نيز محكوم و مجازات نكند و آنقدر مردانگي و شرف دارند كه مادران عزادار را هم زنداني و سركوب نكند و بگذارد لااقل آنان فرياد خود را به سوي آسمان بكشند، چون در شام غريبان نيز يزيديان، آه و ناله بر عزيزان از دست رفته را بر اسيران و اهل بيت حسين حرام نكردند.
قذافي نيز كه از ابتداي انقلاب ايران با رهبران اش ارتباطي تنگاتنگ داشته و در زمان جنگ ايران و عراق به همراه سوريه تنها رژيم عربي بوده كه جانب ايران را گرفته بود و سپاه قدس نيز در آنجا پايگاهي فعال –به علاوه كشور سودان- داشت و واحدهايي از آن نيز تا آخرين لحظه از قذافي دفاع مي كردند، با اين توجيه كوركورانه كه ناتو و امريكا را در آنجا زمين گير كنند، تا جامعه جهاني را در مقابل خود ديده، جهان اسلام را براي دفاع از خود و همراهي در جنگي كه خود عامل اش است، فرا خوانده و ياد جنگ هاي صليبي افتاده است! اما بي شك رژيم بعثي سوريه كه گوي سبقت را در الگو گرفتن از حكومت ايران ربوده و مردم خودش را كشته و به ديگر كشورها مي گويد كه مسأله داخلي است و به آن ها ربطي ندارد و قادر نيز حتي تعهداتي را كه خود، بدان قول داده حتي يك روز بدان پايبند باشد. تا جامعه جهاني را در مقابل خود ديده، جهان اسلام را براي دفاع از خود و همراهي در جنگي كه خود عامل اش است، فرا خوانده و ياد جنگ هاي صليبي افتاده است. در دروغگويي نيز به همراه رژيم هاي سوريه و ايران حرف نگفته و قول نداده نگذاشته است، به طوري كه اعلام آتش بست مي كنند، ولي همچنان به جنگ ادامه مي دهند؛ مي گويد صلح مي خواهند، اما مردم خود را مي كشد. ادعا مي كنند كه در كشور فقط آنان تصميم گيرنده نيستند، اما همه كاره است و تمام كشور را با خود به سوي جنگ و خونريزي مي كشد و همچون حكومت ايران مي گويند كه آماده گفتگو و وحدت است، اما وحدت و گفتگو با خود! ولي باز خوب است، در رسانه هايش هنوز تعدادي دلقك و لوده و معتاد و نيروي امنيتي و لات كوچه و بازار را مسئول و مدير و مشاور و معاون خود نكرده است و آنان را صادق ترين و سالم ترين مبارزان ضد استكبار معرفي نمي كند. در تمامي اين ديكتاتوري ها برخلاف حكومت ايران، تعداد واقعي كشته شدگان را مخفي نكردند و وقاحت را به آن آستانه نرساندند كه در حالي كه مردم خود را سركوب مي كنند و دستگير كرده و مي كشند، ديگران كشورها را كه رفتاري ملايم تر از آنان داشتند –با وجود رفتارهاي غلط آنان نسبت به مردم- به مدارا و گوش كردن به خواست مردم و اصلاحات ترغيب كنند، چه رسد به اين كه داعيه دفاع از مظلم را نيز داشته باشند و علما و بزرگان ديني اين كشورهاي عربي و اسلامي كه توسط روحانيون قم و نجف، به وابستگي به حكومت و عافيت طلبي محكوم مي شوند، آنقدر ديندار بودند كه تصور نكنند، براي رد گم كني از طرفداري از سركوب وحشيانه حكومتي كه خود را اسلامي نيز مي نامد، كشورهاي ديگر را محكوم نكنند و آنقدر سواد ديني دارند كه بفهمند در نزد خداوند، ظلم به ديگران، ظلم خودشان را توجيه نمي كند و اگر حقيقت را پنهان كردند، خداوند را نمي توان فريب داد (حال برويد، آداب طهارت تان را حفظ كنيد!).
با اين همه، اگر حكومت هاي مراكش، تونس، اردن و عمان از نظر سيستم، دموكرات نيستند، با پذيرش سريع اصلاحات نشان دادند حاكمان شان آنقدر فهيم هستند كه راه تغييرات را بدون محكوم كردن معترضان و متهم نمودن كشورهاي خارجي، در پيش گيرند و فهم شان به آن ميزان هست كه بدانند، اگر برحسب خواسته هاي مردم و معترضان و مخالفان، تغييراتي در كشور اعمال كردند، به مفهوم عقب نشيني نيست، چون اساساً حكومت ها تنها با خواست مردم مقبوليت و اصطلاحاً مشروعيت مي يابند و حاكمان حقي ندارند كه واگذاري آن به مردم را عقب نشيني تعبير كرد و تغييرات با مردم و برحسب خواست مردم است و حاكماني كه در مقابل آن مقاومت كنند، در مقابل حق مردم ايستادگي كرده و از اين روي ظالم و باطل اند، چه رسد كه اسلامي و انساني شمرده شوند.
اگر مي بينيم كه قسم هاي حضرت عباس مقام هاي حكومتي ايران همچون همه ديكتاتوري هاي منطقه براي مشروعيت بخشي به جنايت ها و ظلم هايشان بلند شده، براي اين است كه فهميده اند، نه تنها امروز در منطقه به منفورتر از استعمارگران در نزد ملت ها بدل شده اند و پرچم و عكس شان را آتش مي زنند و شعارهاي اصلي بر عليه حكومت شيادانه ايران شليك مي شود، چون فهميده اند كه دينداري براي اين مزوران تنها نقابي است، جهت سلطه زورگويانه بر مردم منطقه؛ يعني همان بلايي كه دارند سر مردم ايران مي آورند، حالا مي خواهند با تسلط بر ساير كشورها بر سر ساير ملت ها نيز بياورند، از اين روي، با قسم هاي متعدد و حتي كارهاي انتحاري و تروريستي و بمب گذاري اول به خود به باورانند كه ضد استكبارند و سپس به بيت هايشان كه ديگر بدان ها اعتماد ندارند، چه رسد اعتقاد، بقبولانند كه هنوز خبري است و دود از كنده بلند مي شود. در حالي كه، ديگر نمي توانند با اشكال گرفتن از سايرين، ظلم ها و جنايت هايشان را پوشانده يا توجيه كنند و اينك همان گروه هاي اسلامي كه در گذشته بدان ها اعتقاد داشتند، چون بزي گر از انان فاصله مي گيرند و مهمتر از گفتار، در عمل اسلامگريان تركيه را الگوي خود ساخته اند و اسلام حكومتي ايران را صادق و درستكار و اصلاً اسلامي نمي شمارند.
منبع:پژواک ایران