آنچه ما نمي بينيم، اما نسل امروز مي بيند
کاوه احمدی علی آبادی
تكان دهنده! اين تنها چيزي است كه با شنيدن حرف هاي نسل امروز ديدم. ديدم، آنچه را كه من و نسل من و نسل پيش از من نمي بينيم، اما نسل امروز مي بيند. شوكي كه مي بايست ما را بيدار كند. من و نسل هاي پس از من كه واقعيت جنگ و فجايع آن را بياد داريم، پس مخالف جنگيم. مخالفيم، چون نمي خواهيم در تاريخ همچون بسياري از جنگ طلبان، برايمان جز شرمساري و حسرت، حرفي براي گفتن نمانده باشد؛ چون نه تنها ديگران، بلكه خودمان نيز آن شرايطي را كه موجب شد به جنگ ناگزير شويم، چون در آينده ديگر حاكم نيست، فراموش كرده ايم؛ همان گونه كه بسياري از انقلابيون فراموش كرده بودند كه چرا در سه دهه پيش انقلاب كردند و تنها پس از برخاستن انقلاب هاي عربي بود كه بسياري دوباره انقلابي شدند و به ياد آوردند كه چرا در گذشته نيز انقلابي شده بودند. با اين همه، هنوز هستند كساني همچون من كه كشتار و اسارت و فقر و فلاكت دوران جنگ را نمي پذيرند و مبارزه مسالمت آميز را بهترين گزينه براي تصاحب حقوق مدني جامعه مي بينند.
با اين وجود، آن نبايد موجب شود كه آنچه را كه نسل امروز مي بيند، ما ناديده بگيريم. آنچه نسلي كه در همين انقلاب بدنيا آمده، بزرگ شده و با آن كه تحت تأثير رسانه هاي (سر تا پا دروغ) همين رژيم پرورش يافته، اما ديگر وضع موجود را به هيچ قيمتي نمي پذيرد. اين براي آناني كه در انقلاب 57 نيز سخنان همه مردم را نشنيدند و حرف هاي خودشان را در دهان مردم گذاشتند و چرخاندند (و برخي در جنبش سبز نيز هنوز چنين مي كنند)، تمريني است تا براي آينده نيز ياد بگيرند تا خواسته هاي همگان و به خصوص آناني را كه اختلافات ريشه اي با ايشان دارند، همان گونه كه مي گويند و مي طلبند، بشنوند (و در حالي كه نسبت به بازگشت دوران كوپني شدن بيم مي دهند، آراء و عقيده را هم كوپني كرده اند و اصرار دارند تا هر كس به اندازه كوپن اش حرف بزند و از قرار معلوم چون مسئول توزيع كوپن هم خودشان اند و كوپن بيشتري نيز براي خود صادر كرده اند!!). سخناني كه نسل امروز در شرايط بحراني امروز مي گويد و در اس. ام. اس ها و وبلاگ ها انتشار گسترده اي داشته است:
قاتل موبور؛ قاتل ریشو
«اگرقرار باشد با شلیک یک سرباز بمیرم، ترجیح میدهم موبورباشدتاریشو. شاید تعجب کنید که «مگر چه فرقی میکند؟». برای خودمدلایلیدارم. حوصلهکنید.
چونبعد پدرم، مادرم، همسرم، برادر و خواهر و دوستانم فرمانبهخفقاننمیگیرند. چون آنها فرصت میکنند تا با خیالی آسوده مراسمتشییعو دفنمرا برگزار کنند. اصلاً هم نگران دزدیده شدن جسدم نباشند.
خانوادهو دوستانم حتامیتوانند مجلس ختم هم در محلهمان بگیرند– همهبدون ترس میآیند. مطمئنم خانوادهو دوستانم میتوانند هر هفتهبدوننگرانی و دغدغه به سر مزارم بیایند.
سربازموبور وقتی من از پای افتادم، کارت پایگاه خودشان رادر جیبمنمیگذارد.
چونسرباز موبور که مرا هدف قرار داد به زنان کشورم درخیابان به خاطرظاهرشانکاری ندارد. آنها را روی زمین نمیکشد. شوخی نیست– دست کمنصفمردم کشورم از دست آن سرباز موبور در امان هستند.
چونسرباز موبور که مرا زد، و من از این بابت از او دلخورم،به دختر وپسرهایکشورم در هر گوشهی شهر گیر نمیدهد. حتا اگر سرووضعشانناجورباشد. یا دست در گردن هم انداخته باشند. یا حتا بدتر از آن، باتفنگآبپاشبه همشلیک کنند.
سربازموبور به نویسنده و شاعر و نوازنده و خواننده وهنرپیشه و نقاشومجسمهساز و ورزشکار و ... کاری ندارد. یعنی برای این کار بهاوحقوقنمیدهند.
سربازموبور اگر چیزی از درون خانهی ما بخواهد، حتا اگر آنچیز روی پشتبامباشد،در خانه را میزند و وارد میشود.
سربازموبور باید مواد فلان معاهدهی سرزمینهای تحت اشعالمصوبسالفلان در ژنو یا اسلو یا بالاخره یکجائی را رعایت کند. وگرنهباید بهفرماندهاشجواببدهد. حتا ممکن است محاکمه شود.
سربازموبور مهمان چند روزه و چند ساله است. بالاخره که چی؟باید بهخانه وزندگی خودش هم برسد. آن وقت دیگر نیست که پسر ۹ و دختر ۶سالهام،کهده-پانزده سال بعد ممکن است جائی باشند و سروصدائی بکنند را همبزند.
سربازموبور ممکن است مقداری از نفت را هم ببرد، ولی سربازریشوحتماًمیبرد. تازه سرباز موبور بعضی کارها را هم که من فقط بعضی شانرایادمبود و گفتم، نمیکند».
مي بينيد كه چگونه مو بر وجود انسان راست مي كند! تك تك مواردي را كه گوشزد كرده اند، دقيقاً كارهايي است كه شما با مردم كرديد و كوچكترين مبالغه اي صورت نگرفته است و جالبتر اين كه، در مورد قاتل موبور نيز به رسانه هاي به قول شما بيگانه استناد نكرده، بلكه همان گونه كه رسانه هاي شما، آنان را معرفي مي كنند، ارزيابي مي كنند، ولي همزمان قادرند كه ببينند با اين وجود، آنچه در كشورشان بر سرشان آورده اند، به مراتب بدتر است و آن حقيقت را نيز مراجعي را كه تنها گرامي مي داريد و برايشان مراسم برگزار مي كنيد، به شما هشدار داده بودند كه استبداد ديني، بدترين نوع استبداد است و اينك نسل جديد مي افزايد كه استبداد ديني، بدتر از استعمار است.
اين زنگ بيدار باشي ست براي ما نيز كه اينك بدنبال بحث هاي بيهوده پيرامون توافق يا عدم توافق با حمله هستيم و متوجه نيستيم كه اولاً كسي براي حمله قرار نيست، نظر ما را بپرسد، چون حمله قرار نيست براي سقوط حكومت صورت گيرد، بلكه براي بازداشتن از فعاليت هاي هسته اي است كه ديگر نياز به نظرسنجي از مردم ندارد و ثانياً داوطلباني كه هم خود را ضد جنگ مي دانند و از اين روي مدعي اند كه تنها با مبارزه مسالمت آميز موافق اند، و هم هنوز كسي نظري از ايشان نخواسته جلو جلو فرمان مي دهند كه براي دفاع از نظام به جنگ مي روند و طبق معمول گذشته تكليف شان با خودشان هنوز روشن نيست، براي ديگران نيز تعيين تكليف كرده و از طرف ديگران نيز قول مشاركت در جنگ مي دهند (!)، بشنوند و دوباره تأمل كنند!؟ ثالثاً كدام ميدان جنگ و جبهه؟ مگر جنگ متعارف در پيش داريم كه از رفتن به جبهه سخن مي گوييد؟ سخن از حمله به مراكز هسته اي است و چون عده اي نادان و بي ترمز در كشور مي رانند (با فرض بي ترمزي نيز يك راننده حرفه اي مي داند چگونه با كمك دنده ها، وسيله اي را كه مسئوليت اش را برعهده دارد، كنترل كند)، متقابلاً مي خواهند علاوه بر اهداف نظامي غرب در منطقه بلكه به تمام دنيا حمله كنند! پس جنگ اگر در حمله نخست هسته اي نباشد، در حمله بعدي قطعاً هسته اي خواهد بود و شما خيلي فرصت كنيد، همان عبايتان را بتوانيد بكشيد روي سرتان، خيلي هنر كرده ايد.
منبع:پژواک ایران