به سوي دموكراسي انساني، نه درگيري هاي مذهبي و قومي
کاوه احمدی علی آبادی
اين پيامي است كه سياستمداران اسلام گراي تركيه و رهبران تونس مي بايست براي خاورميانه و اقوام و اديان مختلف شان، به خصوص اسلام گرايان داشته باشند. در حالي كه، راهي كه اسلامگرايان تندرو و به ويژه سلفي ها در پيش گرفته اند، بدون شك به جنگ هاي مذهبي و سپس قومي در كشورهاي خاورميانه كشيده مي شود، و هرگز به چنان ثباتي نمي رسند تا از مواضع كشورشان دفاع كنند، چه رسد دفاع از ساير كشورها و فلسطينيان. دولت اسرائيل بدين نكته واقف است، در صورتي كه دولت هاي دموكرات ميانه رو –اسلامي يا ملي- در خاورميانه به قدرت رسند، به نفع منافع خود نمي بينند و آنان را متحد در راه منافع كشور مستقل فلسطيني ارزيابي كرده اند و از اين روي براي انزواي بيشتر اسرائيل خطرناك مي پندارند. به همين سبب، موساد در اقدامي عاجل، به قدرت رسيدن سلفي هاي تندرو را در دستور كار قرار داده تا آنان كه از حقيقت اسلامي چيزي نمي فهمند، چه رسد به اين كه به حقوق انساني واقف باشند و براي حقوق همه اقوام و اديان احترام قائل شوند، عملاً كشور را به ورطه جنگ هاي داخلي خواهند كشيد (و مردم را از دين و ايمان بيزار خواهند كرد؛ همچون مذهبيان كنوني ايران). اين اتفاقي است كه با درايت اسلامگرايان ميانه رو تونس خنثي شد، اما با ناداني اسلام گرايان مصر دارد مي رود كه به نقشه موساد جواب دهد. درست است كه هم اخوان المسلمين و هم اسلامگرايان تونس، خود را ميانه رو مي دانند، اما از مواضعي كه اينك مي گيرند، پيداست كه چنين نيست. رهبران اصلي اسلامگرايان تونس هم تحصيلات دانشگاهي از مراكز معتبر دنيا دارند و هم تجربه زندگي در غرب و جوامع ديگر، كه اين به ايشان وسعت ديد و درك عميقي تر از حقيقت همه اديان بخشيده است، اما اين چيزي است كه در مورد اخوان المسلمين صدق نمي كند، چه رسد سلفي ها. اينان اكثراً از حوزه تنگ سنت هاي عشيره اي فاصله نگرفته اند و آنچه را كه به عنوان اسلام مي شناسند، عمدتاً همان سنن قبيله اي و تعصبات عشيره اي است و حالا كه آدم كشي هاي القاعده اي نيز بدان افزوده شده است. سه اشتباه مهلكي كه هم اينك پيش از رسيدن به قدرت مرتكب شده اند، گواه آن است: 1-به اعتراضي كه براي نگارش قانون اساسي شده تا آن را نه فقط با تعصبات سلفي ها و حتي باور اسلامگرايان، بلكه مبتني بر حقوق همه اديان و اقوام و مهمتر از همه، رعايت حقوق انساني و عدم دخالت دولت در حوزه خصوصي افراد نگاشته شود، پاسخ منفي داده اند. كه پيداست متأسفانه در اين مورد چندان تفاوتي با سلفي ها نمي كنند. 2-متوجه نيستند كه اگر با حذف ساير اقليت ها، اينك به قدرت رسيدن اند، در مرحله بعدي توسط همين سلفي ها، حذف خواهند شد و اين اتفاقي است كه در انقلاب ايران افتاد. ارتش مي بايست زماني كه يكي از احزابي كه اكثريت را در اختيار دارد، با زور، زر يا تزوير، خواست همه كرسي هاي قدرت را تصاحب كنند، مانع شود و اگر ارتش مصر نتواند اين نقش را ايفاء كند، همچون ايران قدرت مداران و متعصبان، حكومت مردم را به نفع خود قبضه مي كنند؛ درست مثل تحولات سياسي ايران كه آخوندهاي متعصب، انقلابيون متنوع را قرباني و از صحنه بيرون كردند و اينك نوبت خودشان رسيده و توسط نظاميان از صحنه بيرون مي شوند. 3-همين قدر نمي دانند قرارداد صلحي كه مصر با اسرائيل بسته، در ازاي آن، صحراي سينا به مصر باز گردانده شده و لغو آن، يعني اشغال مجدد آن! آن هم با اين شرايط بحراني مصر كه حتي نياز به جنگ هم نيست و ارتش اسرائيل طي 48 ساعت تا كانال سوئز را اشغال مي كند. يعني همان آرزويي كه تندروهاي اسرائيلي بدنبال آن هستند. با اين بي اطلاعي چگونه مي خواهند قانون اساسي قرن بيستم را در كشوري حساس همچون مصر بنويسند و چگونه كشور را اداره كنند! نكند، فكر كرده اند به راحتي آماده كردن نذري است؟!
در اين ميان، نقش تركيه باز بسيار كليدي است و البته رهبران تونس – و حتي احزاب اسلامگراي مراكش- نشان داده اند كه در شمال آفريقا پيشرو هستند و اگر همين گونه جلو رود، بزودي نقش رهبري شمال آفريقا از مصر به تونس منتقل خواهد شد. اقدام عاجل تركيه در تشكيل احزاب ميانه رو و پايبند به دموكراسي و حقوق انساني بسيار موثر و به موقع بود و حتي در همان مصر نيز. ولي بايد توجه كرد كه كشور مصر بسيار حساس است و هدايت اسلامگرايان تازه پا مي بايست مداوم باشد و ارتباط شان را مدام در طي تصميمات كليدي حفظ كنند. هم رهبران تركيه و هم تونس مي بايست در نگارش قانون اساسي مصر بدان ها كمك كنند. نخست اين كه در طيف سياسي احزاب كهنكار كه تحت عنوان "عدالت و آزادي" يا "عدالت و توسعه" روي كار مي آيند، از نسل نو و جوان ترشان براي فعاليت هاي سياسي استفاده شوند و قديمي ها و سنتي ها، همچون اخوان المسلين، در همان فعاليت هاي اجتماعي و خيريه باقي بمانند.
دوم، حرام دانستن فعاليت هاي سياسي توسط سلفي ها و حلال شدن يك شبه آن و ورود ناگهاني به عرصه سياست بودار است! تشكيل حزب و حتي طي نمودن روال اداري آن مستلزم زماني قابل ملاحظه است، بماند كه احراز دريافت رسميت به عنوان يك حزب پيش نيازهاي متعددي را ضروري مي سازد. حزب در ادبيات سياسي داراي تعريف و شرايط مشخصي است و هر گروهي كه در دوران انتخابات ليست معرفي كند، نمي تواند حزب به شمار آيد. نظاميان با اسلامگرايان و همين طور جواناني -كه بنيان گذاران حقيقي انقلاب مصر و منطقه همان جوانان دموكرات هستند- يك بررسي مجدد كنند كه اين شرايط در انتخاب لحاظ شده يا نه و اگر نه و انتخابات با تعجيل صورت گرفته، به طوري كه آحاد ملت نتوانستند در آن شركت كنند، دستور انتخابات مجدد صادر شود؛ چون قرار نيست انقلاب توسط كساني كه آن را پديد نياوردند، دزديده شود. براي نگارش قانون اساسي نيز احزاب، نبايد تعيين كننده باشند، بلكه تعدادي حقوق دان خبره و حتي مستقل نياز است كه با علم كافي، قانوني را كه حقوق همه مردم را در نظر گرفته و از دخالت مراكز قدرت در حقوق خصوصي شهروندان ممانعت به عمل آورد، به رشته تحرير در آورند.
سوم، نقش منفي عربستان در منطقه متأسفانه حتي از سپاه قدس ايران نيز مخرب تر اشت. بارزترين مورد آن را در تقويت و تهييج همين گروه هاي سلفي در خاورميانه مي بينيد كه با توهم خنثي سازي دخالت ايران نيز تقويت شده اند. در حالي كه، ايران با حكومتي شيعي در خاورميانه عربي با اكثريت سني، هيچ آينده اي ندارد، ولي متأسفانه سني هاي سلفي به كشتگاه مطلوب شان در اين محيط دست يافته اند و اشتباهات عربستان فاجعه مي آفريند، گرچه تصور مي كنند كه نقشي مفيد بازي مي كنند. تركيه هم عربستان و هم قطر را بايد متقاعد كند كه حمايت از سلفي ها يعني پروراندن افعي در دامن از ترس عقرب و براي مقابله با عقرب. هيچ گونه كمك مالي، معنوي و غيره نبايد به سلفي ها انجام شوند و آنان در همان فضاي اجتماعي به كارهاي خيريه بپردازند كه تنها نقش مثبتي است كه مي توانند ايفاء كنند.
در سوريه كاري دشوارتر در پيش داريد و علاوه بر سلفي ها باقيمانده حزب بعث درصدد بر خواهند آمد هم در سوريه و هم در عراق ناامني ايجاد كنند و با تقويت و تهييج گروه هاي تندرو بر درگيري هاي قومي و قبيله اي بيافزايند تا هرگز دولتي دموكرات و مقتدر بر سر كار نيايد. سياسيون تركيه براي تنبيه تندروهاي اسرائيلي نبايد از حضور در مجامع مطرح بين المللي و سياسي خود را محروم كنند، بلكه بايد دقيقاً برعكس با حضور موثر، اين تندروها باشند كه در انزواي عملي افتند؛ تندروهاي دست راستي كه اقدامات شان اينك حتي ميانه روهاي اسرائيلي را نگران كرده –چه رسد چپ ها- و رئيس جمهور اسرائيل اقدامات شان براي هل دادن منطقه به سوي جنگ را مورد نكوهش قرار داده است. درضمن، هيچ اقدامي براي خروج دولت تندروي اسرائيل از انزوا نبايد توسط تركيه و كشورهاي عربي صورت گيرد و به اقدامات لفظي شان نيز اعتماد نكنند و تا هنگامي كه كشور مستقل فلسطيني را در مرزهاي 1967 به رسميت نشناسند، بايد در انزوا بمانند. در اين ميان، نبايد سياسيون در كار ورزشكاران و هنرمندان دخالت كنند و آنان بايد در فضايي كاملاً انساني و دوستانه به تعامل بپردازند تا مدام به سياستمداران گوشزد كنند كه درگيري ها اصيل نيستند و بايد از آن ها گذر كرد و تنها صلح است كه در ميان انسان ها بايد اصيل بماند.
منبع:پژواک ایران