او ما را از جنگ به دور داشت
کاوه احمدی علی آبادی
ما در آستانه يك جنگ ويرانگر در منطقه قرار داريم و از اين روي، لازم است تا آخرين حجت ها را با كساني كه توهمات غلط از طرف اطرافيان شان، اينان را به سوي يك جنگ ويرانگر كشانده تمام كنيم.
در تاريخ جهان، سيري از تكوين تحولات را در سطوح مختلف شاهديم كه علت موفقيت يا زمين خوردن بسياري از كشورها را نشان مي دهد. داشتن درايت و رهبراني با درايت، يكي از اين عوامل بود. رهبراني كه درايت را با رياكاري عوضي نگيرند و تحت تأثير احساسات غيرقابل كنترل خود نشوند. در جنگ هاي ناپلئون بود كه كاملاً مشخص شد، تعداد كمي و حتي كيفي توانايي هاي نظامي طرف هاي جنگ نشان دهنده سوي پيروز ميدان نيست و نحوه استفاده از آنان به مثابه يك شطرنج حرفه اي است كه برنده را معرفي مي كند؛ همان كاري كه ناپلئون در فتوحات اش با ارتش هاي بزرگ تر از ارتش فرانسه كرد، ولي نه كسي كه تنها شطرنج باز نظامي و سياسي باشد. به همين سبب چيزي نگذشت كه ناپلئون شطرنج در زمينه هاي ديگر را به رقبا باخت. در جنگ جهاني اول، آلمان شكست بزرگ نظامي اي متحمل نشد، اما فروپاشي از درون نظام رخ داده بود و وضع نابسامان اقتصادي موجب شد تا هم ماشين جنگي آلمان از حركت بازايستد و هم تداوم آن تنها با خسران بيشتر مردم توأم باشد، پس رهبران آلمان جام زهر را سركشيدند تا ويراني اي بيش از آن براي ملت شان رقم نزنند. همان جام زهري كه اهميت اش را هيچ گاه هيتلر نفهميد تا آلمان را در جنگ جهاني دوم خاكسترنشين بر ويرانه ها ساخت و نماند تا نظاره گر باشد و جان ناقابل اش را گرفت، چون قادر به تحمل آنچه بر سر آلمان آورده نبود. بعد از جنگ ايستاي جهاني اول، جنگ جهاني دوم با اهميت فاكتور سرعت شروع شد و سپس هماهنگي در چند قواي ارتش كه قبلاً مهم بود تا سطح تفكر و عمليات "سيستمي" نسبت به همه نهادهاي مختلف يك كشور- به مثابه يك ماشين يا نظام به هم پيوسته كه اختلال در هر بخش آن مي تواند اختلال در بخش هاي ديگر و كل سيستم را سبب شود، كشيده شد. ضربات به بخش هاي صنعتي، اقتصادي، شهري ... و كليت نظام كشور متخاصم، به گونه اي كه آن از حركت باز ايستد، بخشي از برنامه هاي جنگي قرار گرفت. كمبود سوخت در آخرين ماه هاي پايان جنگ، يكي از دلايل اصلي شكست نيروهاي نظامي آلمان در اكثر مناطق جنگ بود. توليد صنعتي نيز ناگزير بود تنها به توليدات نظامي محدود شود، چون اندك مواد اوليه و سرمايه موجود قادر به راه اندازي ساير بخش هاي صنعتي و اقتصادي جامعه نبود و بايد براي ماشين جنگي، سلاح توليد مي كرد. شهر برلين با بمب هاي آتش زاي انگليسي، تقريباً جايي براي زندگي نداشت و اگر همان زمان نيز جنگ فرضاً متوقف مي شد، شهروندان آلماني بايد زنده زنده نازي ها را مي خوردند، چون مرگ، ويراني و گرسنگي، ايشان را از مرز استيصال گذرانده بود. شوروي نيز بازنده جنگ نبود و در نابودي آلمان نيز نقشي پررنگ تر از بقيه متفقين داشت، اما مرگ بيش از 20 ميليون روس و ويراني تقريباً تمامي ساختارهاي نظامي، اقتصادي و شهر و روستا، خبر از پيروزي نمي داد. برنده اصلي جنگ آمريكا بود. هيتلر با ناداني ها و مواضع افراطي اش، و حمله به شوروي و اعلام جنگ به آمريكا، پيروزي هاي شگفت انگيز اوليه اش را با اين تدابير غلط، همه را باخت. چرچيل در خاطرات اش از بابت اين بهت زده بود كه درست در زماني كه آلمان مي بايست با شوروي متحد شود، به آن حمله مي كند. چون هيتلر يك سياستمدار شطرنج باز چون چرچيل و روزولت نبود، بلكه يك قمارباز بود و قمار يعني همين، كه ريسكي مي كني و زماني مي بري و زماني مي بازي و چون عادت به قمار كرده اي، آنقدر ادامه مي دهي تا عاقبت روزي همه را مي بازي! چرچيل به بازي دوگانه در ظاهر جنگ و در پنهان ساخت و پاخت و ارسال سيگنال هاي متناقض به هيتلر ادامه مي داد و روزولت مدام براي ورود به جنگ از طرف چرچيل از او امتياز مي گرفت. در همان زمان چرچيل در خاطرات اش نوشته بود كه در اين مدت براي راضي كردن روزولت به همياري و ورود به جنگ، آنقدر ناز او را كشيده و به او امتياز داده كه تاكنون هيچ عاشق دلباخته اي در حق معشوق اش چنين نكرده است. حتي زماني كه هيتلر رسماً به آمريكا اعلام جنگ داد، روزولت توجه اي به او نكرد. چون از جنگ جهاني اول بود كه آمريكا دريافته بود، عدم ورود به جنگ برايش بيش از هر كشور پيروز در جنگ جهاني اول، دستاورد داشته است و با يك جهش خود را به استعمارگران كهنه كار رسانده و حالا در حال پيشي گرفتن و جايگزيني به جايشان بود. كانديداي پيروز انتخابات پس از جنگ جهاني اول نيز كه رئيس جمهور بعدي آمريكا شد، تبليغات انتخاباتي اش را با اين عنوان تيتر كرد: «او ما را از جنگ بدور داشت». اين درايت، افتخاري براي نه تنها يك سياستمدار پخته كه رهبري آينده نگر بود. همين مديريت آينده نگر آمريكا بود كه رقيبان قديمي را كنار زد و آن كشور را به سرعت ابرقدرت جهان ساخت، نه نطق هاي آتشين موسوليني، سوءاستفاده از احساسات تهييج شده مردم و جوانان توسط هيتلر و جاه طلبي هاي امپراطور ژاپن. حتي تكنولوژي برتر آلمان نسبت به ساير كشورها نيز به او كمك نكرد و هيتلر بدترين كابوس براي آن پيشرفت بود تا تمامي پيشرفت هاي چند دهه را با جنگي ويرانگر به صفر برساند. افق پيروزي بر شوروي را نيز در همين پايان جنگ جهاني دوم مي شد ديد و شوروي ويران شده شانسي براي رقابت با آمريكاي رونق يافته نداشت، مگر اين كه در زمينه نظامي، خود را موازي با آن رشد مي داد كه آن مي توانست به فروپاشي ساير اركان جامعه منتهي شود كه چنين نيز شد. آن تجربه بزرگي بود براي شكست خوردگان بزرگ جنگ كه به بهايي سنگين بدست آمد: تفكري كه مدام بدنبال دشمن يابي، دشمن سازي و دشمن ستيزي است، حتي به عنوان يك قمارباز نيز شانسي براي پيروزي ندارد. ژاپن و آلمان تنها با همت و دوري از همان تله "دشمن سازي" بود كه دوباره به كشورهايي پيشرفته بدل شدند.
به همين سبب بود كه قرآن صلح حديبيه را فتح الفتوح مسلمانان نمي نامد، نه هيچ يك از پيكارهاي مشركان و كافران عليه پيامبر را و در حالي كه پيامبر آگاه بود، نفس پيروزي حقيقي را برگزيده، بسياري از تازه مسلمانان مخالف صلح بودند و آن را نقطه ضعف براي خود مي شمردند (كه مبتني بر فرهنگ جاهليت عرب بودند)، و به همين خاطر بود كه امام حسن سازش اش را با معاويه، پر بركت تر از هزاران پيروزي از طريق جنگ اعلام مي كند كه باز هنوز بسياري آن را درك نكرده اند.
منبع:پژواک ایران