حكم قتل براي ارتداد در صدر اسلام نيست
اين بود روش امامان؟
کاوه احمدی علی آبادی
آيا اين بود روش پيامبر و امامان؟! به خاطر توهين به خودشان، حكم قتل كسي را صادر كردند؟ وقتي مشركان زدند دندان پيامبر را شكستند، صحابه او را در گوشه اي از مسجد ديدند كه دست به دعا داشت و نجوا مي كرد و از خدا مي خواست كه اينان را ببخشايد، چون آنان نادان اند و نمي دانند چه مي كنند!! اين گونه بود كه او دل هاي حتي تعدادي جاني را فتح كرد. كساني كه از هيچ جنايتي فرو گذار نبودند، فقط وقتي بازنده شدند، صلح طلب گشتند، آن ها را كه حق داشت قصاص كند، از سر وسعت قلب خود بخشيد. همين جانيان سوريه را نگاه كنيد كه تنها بيش از يك سال است كه مدام جنايت مي كنند، حالا اگر شكست بخورند و وقتي كه براي دستگيري و محاكمه شان اقدام كنند، بگويند باشد ما صلح را قبول داريم! مگر نمي گوييد صلح؟ حالا ما قبول داريم! كاملاً واضح است كه اينك او صلح طلب نيست، بلكه فرصت براي او جهت جنايتي ديگر فراهم نيست و منتظر فرصتي ديگر است. در صدر اسلام مشركان نه يك سال كه ده سال همين بازي موش و گربه را در پذيرش صلح و سپس ابطال آن - زماني كه قدرت داشتند- دنبال كردند. به همين سبب، پس از آخرين نقض پيمان صلح حديبيه، آيات برائت نازل شد كه گفت آن مشركان (يعني مشخصاً همان جنايت كاراني كه ده سال تظاهر به صلح و اقدام به جنگ مي كردند و پيش از فتح مكه، كم آورده بودند) را هر كجا كه ديديد، بكشيد. حالا حتي بسياري از علما شأن نزول آن آيات را نمي فهمند و تصور مي كنند كه قتل مشرك و كافر جايز است. در حالي كه قرآن نه تنها به هيچ وجه به خاطر عقيده و حتي توهين حكم قتل را جايز نمي شمرد، بلكه به صراحت مي گويد كه تنها در دو مورد جايز بوده است: «به این جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را جز به قصاص قتل، یا به جزای فسادگری در روی زمین بکشد مانند این است که همه مردم را کشته باشد و هر کس کسی را زنده بدارد مانند این است که همه مردم را زنده داشته باشد؛ و پیامبران ما معجزاتی برای آنان آورده اند. آن گاه بسیاری از آنان پس از آن در سرزمین خویش زیاده روی پیشه کردند.» سوره مائده، آیه 32. چنان که مشهود است، خداوند می فرماید که حتی آنچه بر موسی و بنی اسرائیل نیز نازل شده تنها شامل دو مورد حد قتل می شده است. یکی قصاص قتل و دیگری کسی که مفسد فی الارض باشد. نه هیچ چیز دیگر. ممکن است برخی ادعا کنند که توهين به پيامبران و امامان (يا مثلاً زنای محصنه) نمونه ای از فسادگری روی زمین است. اما چنين چيزي هرگز صحت ندارد، چون در صدر اسلام مشركان و كافران به كرات به پيامبر اسلام توهين مي كردند و بعضاً حاكمان اموي نيز به برخي از امامان، و ايشان هرگز براي آن حكم ارتداد صادر نكردند، چه رسد كه حكم قتل دهند. درضمن، کسی هرگز با چند فساد، مفسد فی الارض نمی شود، چنان که کسی با چند دزدی سارق نمی شود. سارق کسی است که شغل اش دزدی باشد و مفسد فی الارض کسی که کارش فساد باشد (دزدي، رياكاري، تجاوز، افترا، شكنجه، فروش كالاي فاسد –مثل موادمخدر- و آدم كشي را همه با هم). چنین اصطلاحاتی بسیار دقیق در قرآن به کار می رود.
به همين سبب است كه در صلح حديبيه، بندي بود كه مي گفت اگر كسي از مشركان مكه فرار كرد و اسلام آورد، مسلمانان بايد او را تحويل مشركان مدينه دهند (چون دين از نظر آنان اجباري بود)، ولي در همان پيمان نامه مي گفت كه اگر كسي از مسلمانان برگشت (مرتد شد) و به مكه فرار كرد، مكيان ملزم به تحويل شان به مسلمانان نيستند. چون دين از نظر پيامبر اجباري نبود و جالب اين كه حتي برخي از صحابه نسبت بدين بند اعتراض داشتند، اما پيامبر برايشان توضيح داد كه وقتي كسي نمي خواهد با ما باشد چرا بايد به زور او را پس بگيريم. يعني دقيقاً برخاسته از حقيقت اسلام بود كه حكايت از عدم اجباري بودن دين داشت كه در قلب پيامبر نشسته بود، ولي بسياري از تازه مسلمانان درك نمي كردند. آيات مربوط به كساني نيز كه از اسلام خارج شده اند، چنان كه برخي از محققان و مراجع و علما بدرستي درك كرده اند، به انسان ها اجازه قتل نمي دهد، بلكه مي فرمايد كه آنان بدست خداوند هلاك خواهد شد و مهمتر از آن اگر در همان آيات دقت كنيد، مي گويد كه چگونه كسي كه هدايت شده باشد، گمراه مي شود؟ يعني مي خواهد بفهماند كه راه يافتن به سوي اسلام، به اين كه كسي لفظاً گفته مسلمان است، نيست و آنان از ابتدا حقيقتاً اسلام نياورده بودند كه حالا از آن خارج شوند و خداوند است كه از مكنونات قلبي خبر دارد، نه ديگران كه برحسب آن بخواهند حكم ارتداد صادر كنند، چه رسد كه براي ارتداد حكم قتل دهند. چند مورد از مرتديني را كه پيامبر حكم قتل داد، چون آنان پس از ارتداد قتل كردند و پيامبر نه براي ارتداد، بلكه براي قصاص قتل چنان كرد كه اتفاقاً اين ها در تاريخ اسلام هست، ولي انگار روحانيون ترجيح مي دهند كه به جاي رعايت اصول اسلامي، سينه چاك نشان دهند تا ارادت خود را به اسلام و اهل بيت ثابت كنند، شايد كه حوريان و غلامان بهشتي نصيب شان شود؟! با اين كارها تنها اسلام را بدنام و دين خدا را لكه دار مي كنيد و تبليغ امامان و اهل بيت كه نمي كنيد هيچ، بلكه ضد تبليغ شان را مي كنيد. نمونه اش همان كشيش بود كه چند وقت پيش قرآن را مي خواست آتش بزند و وقتي دليل اش را از او مي پرسيدند، صادقانه مي گفت كه اصلاً قرآن را نخوانده است، اما چون بسياري از كساني (تروريست هاي به اصطلاح جهادي) كه آدم كشته اند، خودشان مي گويند، از اين كتاب الهام گرفته اند، پس نمي تواند كتاب خوبي باشد. اما بعد از اين كه به او گفتند كه آنان برداشت غلطي از دين داشتند، منصرف شد تا شنيد كه در ايران تعدادي كشيش مسيحي و نوكيش را به خاطر اعتقاد و تغيير دين، ولي با برچسبي ديگر به زندان انداخته اند و قرار است اعدامش كنند كه دوباره تغيير نظر داد و قرآني را آتش زد. قبلاً هم به شما گفتم كه نوكيشان را آزاد كنيد و گوش نكرديد و زود است كه با اين نامه اعمال آخرت تان را ببازيد.
مشكل بزرگترتان آن است كه حتي بسياري از شما كه صلح طلب اند و اين احكام را قبول ندارند، هنوز حقيقت آن را درك نكرده اند و تصور مي كنند كه اين كارها فقط براي تبليغ دين بد است و دشمنان سوء استفاده مي كنند و غافل از آن اند كه اين احكام نه مصلحتي، كه حقيقتاً در اسلام نيست، بلكه احكامي جاهلي است كه پيامبران براي ابطال آن ها نازل شدند، نه رعايت حجاب و خواندن نماز و ذكر و غيره. آيا آيات قرآن خود به صراحت نمي گويند كه اي واي بر نمازگزاران؟ سپس از خوردن حق يتيم و ديگران سخن مي گويد؟ تا بفهماند كه نماز مي خواني براي آن حقيقت كه حقي را ضايع نكني (به همين سبب مي گويند كه مال غصبي نماز ندارد). وقتي نماز خواندي و مال فقرا را خود به عنوان حق امام (!) برداشتي و درجيب گذاشتي تا بيشتر مفت بخوري و حكم قتل اين و آن را صادر كني، نمازت را در روز جزا دو دستي مي زنند بر سرت، كه بگير نمازي را كه بايد از تو انساني مسئول مي ساخت، از تو يك مفت خور قاتل (بدتر از حيوان) ساخته است.
همين خواننده را من مي شناسم (از دور) و ايشان نه معصوم است و نه حتي خود ادعاي در اين خصوص دارد و اگر اشعارش را فهميده باشيد، او خرافاتي را كه نسبت به امامان باور داريد، مسخره كرده است و نه امامان را و از اين كه در مقابل ظلم بايستيد و در سوي حق ميدان قرار گيريد، نشسته ايد و نشانه هاي ظهور را مي شماريد (تو گويي روايت ها به شما گفته اند كه به جاي مبارزه در راه حق، نشانه ها را بشماريد!)، باورهاي شما را تمسخر كرده است. حكايت آن سرباز ناداني كه فرمانده اش گفت وقتي نارنجك را كشيدي، پس از هفت ثانيه منفجر مي شود، پس براي آن بشمار و سپس نارنجك را پرتاب كن. سرباز هم تا هفت شمرد و نارنجك در دست اش منفجر شد!! خاطر نشان كرده است كه چون ملاها عادت دارند، همه چيز خوب را در دنياي و آخرت براي خود بخواهند، به كنايه گفته است، حالا كه منجي بشريت را هم مال خود كرده ايد و كسي به داد كهريزكي ها نمي رسد، پس امام ديگري (امام نقي) كه كمتر مشهور است، شايد سهم جوانان شود و به فرياد و بيدادشان از بابت ظلم شما جاهلان و متعصبان شود!
آقايان فقها و به خصوص مراجع بسيار مراقب باشند كه تا چيزي را خود نديده و نسبت بدان علم ندارند، اظهارنظر نكنند، چه رسد كه فتوا دهند، و به شنيده ها از ديگران اكتفا نكنند و مواظب متعصبان و به خصوص جوجه اطلاعاتي رژيم باشند كه با مهندسي غلط اطلاعات سعي مي كنند كه از شما در راه منافع زشت و غيراسلامي خود مجوز بگيرند و مواظب باشيد كه آخرت تان را بابت اين نااهلان نفروشيد و نبازيد. شاهين نجفي انسان آزاده و وارسته اي است و زماني كه شما از ترس مجازات هاي حكومتي، ساكت شده بوديد و سر منبر براي مردم از قيام امام حسين بر عليه ظلم سر منبر قصه تعريف مي كرديد، و سفيران حكومتي شما در برزيل و جاهاي ديگر داشتند بشدّت كارفرهنگي (!) مي كردند، او براي نداها و سهراب ها و جوانان باوجداني كه در راه حق شهيد شدند، اشعاري تكان دهنده خواند تا فطرت الهي خفته امثال شما را بيدار كند (و من با شنيدن آن اشعارش، بغض در وجودم نشست) و خبرگزاري هاي اطلاعاتي رژيم نيز كه حكم قتل او را برنامه ريزي كرده اند (با همين كار نيز لو دادند كه واقعاً چكاره هستند و تنها نقاب رسانه بر چهره دارند)، از همين بابت دل خوني از او دارند و امامان را نيز چون همه باورهاي ديني مردم –مثل سابق- تنها بهانه ساخته اند و شاهين نيز پيش از اين ها خود را براي شهادت در راه حق آماده كرده است، چنان كه ديگر جوانان جنبش سبز ثابت كردند كه خود را براي آزار و شكنجه و تجاوز و حتي شهادت آماده كرده اند؛ چنان كه شاهين نيز در اشعار ديگرش گفته كه براي همه چيز خود را آماده كرده است، چرا كه از جهنم مي آيد: ايران ستمزده امروز.
منبع:پژواک ایران