در صفحه شطرنج ايران چه مي گذرد
کاوه احمدی علی آبادی
در صفحه شطرنج ايران چه مي گذرد
جنگ، شايد وقتي ديگر
دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
آنچه در صفحه شطرنج ايران در خاورميانه مي گذرد، براي يك تحليلگر آماتور مي تواند بسيار فريبنده باشد و براي خوانش درست حركات و پيش بيني شان بايد به درستي شرايط حاكم بر روابط كشورهاي طرف مقابله و وضعيت حساس كنوني خاورميانه را به همراه استراتژي هايي كه اينك مي رود تا به نتيجه برسند، بدرستي درك كنيم. من ناگزيرم كه تنها به خوانش خطوط اصلي اين شطرنج اكتفا كنم.
اسرائيل در آستانه ورود به حمله پيشگيرانه به ايران به منظور استارت جنگي منطقه اي كه به سرعت آمريكا نيز به نفع او وارد جنگ شود و كشورهاي حاشيه خليج فارس نيز بدان كشيده شوند، قرار داشت كه سرويس هاي امنيتي آمريكا خبر حمله قريب الوقوع اسرائيل به ايران را به اوباما رساندند. اوباما طي مذاكراتي كه با مقامات اسرائيلي داشت و با گفتگوهاي فشرده و پشت درهاي بسته بين مقامات امنيتي و نظامي دو كشور پيرامون سناريوهاي احتمالي جنگ، وقتي ديد كه تندروهاي اسرائيلي مصمم به حمله پيشگيرانه هستند و از آنجايي كه متوجه بود كه اين حمله را اسرائيل به پشتوانه ورود آمريكا به جنگ مي خواهد انجام دهد، اما در مورد حتي زمان شروع آن نمي خواهد با كسي مشورت كند، به مقامات اسرائيلي در نهايت گفت كه اگر بدنبال حمله اي يك جانبه هستند، روي همراهي آمريكا با اسرائيل درخصوص جنگ به وقوع پيوسته بين اسرائيل و ايران نمي توانند حساب باز كنند. توقف حمله اسرائيل به ايران، خود گواه آن است كه اسرائيل براي اين حمله تا به چه ميزان روي ورود آمريكا به جنگ حساب باز كرده و مي خواهد خود تنها نقش آغازگر جنگ را بازي كند. البته اسرائيل براي كشيده شدن پاي آمريكا و ساير كشورهاي منطقه به جنگ، سناريوهاي پيش بيني شده اي را مدنظر داشت و با حضوري مداومي كه موساد روي نهادهاي امنيتي ايران داشت و اطلاعاتي كه پيرامون همكاري آمريكا و ساير كشورهاي عربي در حمله اسرائيل به خاك ايران از طريق فيلتر اين مقامات امنيتي -كه روي تصيمات روضه خوان ها و پاسداران بي سواد تسلط كامل دارند- به مقامات ايراني مي رساند، باعث حمله بي ترمزهاي بي تفكر ايراني به اين كشورها و پايگاه هاي آمريكا در منطقه مي شد و عملاً آنان ناگزير به دفاع و ورود به جنگي ناخواسته بودند. چون از قبل تمامي تله هايي كه براي اين اقدام لازم بود، توسط همين مهره هاي امنيتي به مقامات سياست ندان ايراني به عنوان فرصت عرضه شده بود. براي ورود قطعي آمريكا به جنگ تنها وقوع يكي شان كافي بود: حمله به پايگاه هاي آمريكا در منطقه، بستن تنگه هرمز، حمله به كشورهاي منطقه با اطلاعات غلط همكاري ايشان در حمله اسرائيل به منطقه. وقتي بالاترين مقامات نظامي ايران هنوز نتوانند چهار جهت اصلي را درك كنند كه سپر دفاع موشكي كشورهاي حاشيه خليج فارس كه در جنوب واقع است، چه ربطي به اسرائيل كه در فاصله اي دور از غرب ايران واقع است، دارد، بازي دادن اين نادان ها مثل آب خوردن است. حكم آن را نيز قبلاً گرفته بودند كه از هر جا به ما حمله شد، به همانجا حمله كنيد. كافي بود يك اطلاعات غلط درخصوص مثلاً استفاده از خاك عربستان يا رادارهاي ناتو در تركيه براي حمله اسرائيل به اين روضه خوان هاي بي سواد و پاسداران بي ترمز رساند تا همه چيز تمام شود و تا بيايند بفهمند اطلاعات نه تنها درست نبوده، بلكه توسط اسرائيل مهندسي شده بود، جنگ تمام شده است. اساساً از كساني كه هنوز تفاوت آب هاي بين المللي با آب هاي ساحلي را نمي فهمند، جوجه لات بازي هاي توي محله شان با اقتدار ملي و لج بازي هاي روضه خواني با استراتژي هاي حساب شده، در افق درك شان نمي گنجد، بيش از اين چه انتظاري مي توان داشت؟
به خصوص كه روي وجه رواني اينان سال ها بود كه كار مي كردند و خوب مي دانستند كه مهره هاي حكومتي و نظامي اي كه مهندسي كرده اند تا به رأس هرم هاي قدرت برسند، سال هاست در روياي جنگ با آمريكا و اسرائيل بسر مي برند و روضه خوان هاي لب گور براي آن كه اين اواخر كه اعتبارشان را حتي در بيت هايشان از دست داده اند، و براي يك حسن ختام خوب در حسرت جنگ با "دشمن" و "استكبار جهاني" بسر مي برند، مي توان به راحتي بدان سو هل داد و تنها يك جرقه كافي است.
از آن سوي استراتژيست هاي آمريكا از يك طرف هم متوجه شمارش معكوس براي هسته اي شدن ايران بودند و هم متوجه نگراني هاي اسرائيل و ساير كشورهاي منطقه از اين بابت و هم بايد مديريت كار چنان حساب شده صورت مي گرفت كه محدوديت ها براي انتخابات رياست جمهوري پيش روي آمريكا را در نظر گيرند. در حالي كه، اطلاعات جاسوسي خبر از خطر گذر ايران از مرز هسته اي شدن در زماني پيش از انتخابات آمريكا مي داد، تحليل گران نظامي آمريكا به اوباما رساندند كه با فرض رسيدن ايران به اين توانايي، امكان نصب كلاهك هسته اي روي موشك ها و آماده سازي شان براي عمليات خود يك سال وقت مي برد. اين دقيقاً همان زماني بود كه اوباما بدان نياز داشت. اما مشكل اصلي آنجا بود كه طرف ايراني آنقدر شوت بود كه حتي نمي دانست كه از فرصت ها چگونه استفاده كند، چه رسد كه بفهمد چگونه مي تواند از اين زمان بهره برد. آنان هنوز ميان مهندسي سلام هاي گرم يا سرد به يكديگر وا مانده بودند، حالا بايد به اينان مي فهماندي كه اسرائيل كاري را مي خواهد بكند كه آمريكا مايل بدان نيست، اما مقامات ايراني دارند دقيقاً حركات موردپسند اسرائيل را انجام مي دهند. پس آمريكا ناگزير بود كه حركات درست ايران را نيز به او برساند، تا بتواند با اين تقلب رسانده به مقامات ايراني مانع از شروع قريب الوقوع جنگ شود. شروع گفتگوهاي هسته اي پس از مدت ها توقف بدين منظور رقم خورد. مشكل ديگر آن بود كه مقامات اسرائيلي دقيقاً وقايع را رصد مي كردند. پس بايد فضا را چه بسا خلاف وقايع روي داده مثبت نشان داد. اوباما مجبور شد كه به روضه خوان هاي ايراني برساند كه بگويند، ساخت بمب هسته اي از نظر اسلام آنان حرام است تا با اين حربه بتواند رويه هاي رسمي ورود به جنگ را آرام سازد. از آنجايي كه مقامات ايراني قادر به درك موقعيت پيش آمده نبودند و هنوز تفاوت انعطاف با عقب نشيني را نمي دانستند –چون نيروهاي امنيتي موساد در ايران مدت ها بود كه قضيه را برايشان ناموسي كرده بودند- بايد به جاي ايران نيز حركات درست را بازي مي كردند. به همين سبب بود كه گفتگوهاي هسته اي حتي وارد پيشنهادات مشخص نشد و به ضيافت شامي دوستانه و تعيين قرار براي گفتگوهاي بعدي تقليل پيدا كرد تا مقامات آمريكايي بتوانند به اسرائيل بگويند كه مذاكرات مثبت و سازنده بود و بايد ادامه پيدا كند. از آن سوي، هالوهاي ايراني از همه جا بي خبر كه هيجان زده شده بودند، به فكر گرفتن جايزه از بابت اين شيرين كاري شان افتادند و در سوداي رفع تحريم ها نيز هستند! و نمي دانند كه بالا بردن سطح انتظارات بازي به نفع اسرائيل است.
از سويي ديگر، استراتژيست هاي آمريكايي متوجه شدند، از آنجايي كه مقامات ايراني عادت كرده اند كه در گفتگوهاي رسمي براي حفظ رياكاري نزد افكار عمومي انعطافي نشان ندهند –و زماني كه بخواهند امتيازات بيشتري را بفروشند، اتفاقاً صداي شان را در ظاهر بلندتر مي كنند- ولي در گفتگوهاي غيررسمي حاضرند قراردادهاي بدتر از تركمنچاي و گلستان را ببندند –چنان كه در قراردادهاي مربوط به سواحل درياي خزر و خليج فارس كه با چين و روسيه بستند و اخيراً لو رفت، پيداست- هيئت هاي غيررسمي شان به گفتگو با مقامات ايراني براي انعطاف هاي غيررسمي پشت درهاي بسته كه رسانه اي نشود، فعاليت شان را همزمان انجام مي دهند تا بتوانند صلح را تا پس از انتخابات آمريكا نيز تضمين كنند. اظهارات حساب شده برخي از مقامات باتجربه ايران پيرامون گفتگو با آمريكا نيز در همين راستا و درحقيقت معطوف به گذشته بود، نه آينده و ايشان مي خواستند چون موارد گذشته خرابكاري هاي ناشي هاي حكومتي را توجيه كنند كه تعدادي از همه جا بيخبر انتقاد كردند، تو گويي براي پذيرش قطعنامه و صلح با عراق كه سال ها بر طبل جنگ آن كوبيده مي شد، و خريد اسلحه از اسرائيل و آمريكا، كسي از ايشان نظر خواسته بود، كه حالا براي مذاكره با آمريكا نظر بخواهد! ولي چيزي كه مقامات ايراني متوجه نيستند، آن است كه روي خطوط قرمزي كه براي جنگ تعريف شده، حتي براي يكي از آن ها اگر انعطاف نشان ندهند، جنگ حتمي است و كشش تصميمات گرفته شده در گفتگوهاي رسمي تنها به اندازه زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكاست و بعد از آن اگر انعطاف عملي روي قضاياي ناموسي شده شان نشان ندهند، جنگ حتمي است. اگر مقامات ايراني خواسته هاي جهاني را براي انعطاف در تمامي موارد خواسته شده صورت ندهند، اسرائيل خود يكجانبه به ايران حمله مي كند و ارتباطاتي را نيز براي گسترش جنگ به ساير كشورها و آمريكا سناريوسازي خواهد كرد. چيزي كه روضه خوان هاي حكومتي اصلاً متوجه اش نيستند و هنوز در ژست هاي حق به جانب خود وامانده اند!!
منبع:پژواک ایران