ايران از سردرگمي تا نقشي منفي در منطقه!
کاوه احمدی علی آبادی
مقامات ايراني به جاي اين كه از نقش منفي شان در منطقه نگران باشند، نگران عدم اثرگذاري شان در منطقه و نقش هاي پُر رنگ كشورهاي ديگر –ولو اسلامي مثل تركيه- هستند. نتيجه اين جهان بيني اينك در دنياي عرب كاملاً خود را نشان داده است. ايران نه تنها كشورهاي منطقه، بلكه حتي گروه هايي را كه سال ها در منطقه تحت نفوذ داشت، باخته است. خوشبختانه نقش مفيد و به موقع تركيه مانع شد تا گروه هاي اسلامي سردرگم شده خاورميانه، به دامن تحجر، تعصب و ساير انحرافاتي بيافتند كه در اين سال هاي گذشته دامن گير خاورميانه شده و به ورطه گروه هاي طالباني، ديكتاتوري يا شيادانه فرو غلتيده اند و از سخنان اسلامگرايان تونس و ساير كشورهاي شمال آفريقا پيداست كه اسلامي انساني و مبتني بر احترام به آرا و فعاليت هاي همه اقوام و اديان ساكن در منطقه و عدم دخالت دولت در حوزه حقوق خصوصي و فردي مردم و مبتني بر دموكراسي را همچون تركيه مدنظر دارند.
در اين ميان، ايران حتي بيش از ديكتاتورهاي منطقه و تفكر طالباني بازنده بهار عربي است. دليل اين باخت از چند بعد است. نخست در جهان بيني مقامات ايراني كه جهان بيني شان را نه بر اساس جهان بيني مثبت، بلكه تنها برطبق جهان بيني مخالفت با طرف مقابلشان تعريف كرده اند. اين يعني يك دشمن دانا با چند حركت كوچك انحرافي مي تواند طرف مقابل اش را در سوي غلط ميدان قرار دهد. يعني دقيقاً كاري كه استراتژيست هاي آمريكا در بهار عربي با سياست ندان هاي ايراني كردند و آنان را با توهم تأثيرگذاري بر جريانات مردمي منطقه، وارد گود كردند و به عنوان نيروهاي سركوبگر با مطامع سوء، كاملاً بازنده از صحنه بيرون نمودند. اين جهاني بيني منفي هرگز در اسلام نبوده و پيامبر نه تنها جهان بيني اش را برطبق دشمنان اش تعريف نمي كرد، بلكه با دور زدن نقاط افتراق، مدام در عمل طرف مقابل اش را از دشمن به رقيب و از رقيب به دوست بدل مي ساخت. جهاني بيني منفي محصول دوران جنگ سرد بود كه بلوك شرق با همين جهان بيني سقوط كرد و اينك آن را رها كرده، اما انقلابيوني كه متأسفانه سواد ديني چنداني نداشتند، تنها برحسب تعريفي از انقلاب و انقلابي كه در آن دوران جواني شان مد روز بود، يك اسلام استاليني را در وجودشان تثبيت كرده اند كه هر وقت از طريق منطق، اگر به راه ديگري مي روند، چون شخصيت شان در جهان بيني منفي تثبيت شده، باز ناخودآگاه احساس مي كنند كه از اصول عدول كرده اند، پس دوباره به همان جبهه سابق خود بر مي گردند. اما كدام اصول؟ همان اصول اسلام استاليني كه از جواني در وجودشان حك شده و اينك علاوه بر قرباني كرده خودشان و اطرافيان شان، مي رود كه يك كشور و بخشي از منطقه را قرباني سازد!
مشكل دوم اين است كه اينان از واژه هاي استراتژي و تاكتيك و برخي از اصطلاحات علوم سياسي استفاده مي كنند، اما چون سواد علمي پايه اي درستي ندارند، آن را به شيوه اي غير از آنچه هست درك مي كنند. تبديل تهديد به فرصت را با تهاجم متقابل در هنگام تهاجم طرف مقابل عوضي گرفته اند و حتي بدتر از آن نمي دانند كه هر تهديدي به صرف خود شكست نيست و زماني شكست خواهد بود، كه واكنش مناسب به تهديد را نشناسيد و در تله اش بيافتيد. هر اتهام را با تهاجمي متقابل پاسخ دادن كه چيز تازه اي نيست و سال هاست در دكترين هاي نوين نظامي جايگاهي ندارد و از همان نظامياني كه دوران دافوس و مديريت استراتژيك شان را واقعاً گذرانده باشند و فهميده باشند كه چه مي خوانند، مي توانيد بپرسيد كه اتفاقاً در هر حمله طرف مقابل مي توان از نيروي تهاجمي اش به نفع خود سود برد و اينكاري است كه در بسياري از ورزش هاي رزمي نيز متداول است. در اكثر اوقات، اگر در هر تهاجم دشمن به تهاجم متقابل روي مي آوريد، يعني در تله استفاده از نيروي شما بر عليه تان افتاده ايد كه تنها نتيجه اش شكست است و اينك نتيجه اين شكست را در بهار عربي مي بينيد و بيش از امروز نيز مي بينيد.
علت ريشه اي مشكل آن است كه شما نمي توانيد با چند اصطلاح تخصصي كه نياز به سال ها مطالعه و تحقيق دارد، اما اطرافيان چند نكته از آن را به شما مي رسانند و چند پاره كاغذ كه به شما مي دهند تا از رو بخوانيد -حتي اگر خيلي هم باهوش باشيد- يك مملكت و منطقه را اداره كنيد و نتيجه اش ويراني است كه باز پيش روي تان است. كسي نمي تواند بدون اين كه جامعه شناسي را بشناسد، ادعا كند كه متخصص جامعه شناسي شهري يا آسيب شناسي اجتماعي و غيره است. همان گونه كه كسي بدون اين كه اديان شناس باشد نمي تواند مدعي شود كه اسلام شناس است (اشتباه بزرگ ديگري كه در حوزه دين كرده ايد و فقهايي را كه از اديان ديگر آگاهي نداشتند، اسلام شناس مي خوانيد!!). اگر بر كار كوچكي متمركز شويد كه نسبت بدان تسلط و تخصص داريد، بسيار بهتر است تا در كار بزرگي كه در آن تخصص نداريد و با معلومات عمومي و تقلب هاي رسانده ديگران بخواهيد بر آن بخش بزرگ تأثير بگذاريد كه نتيجه اش فاجعه است؛ همان گونه كه در سوريه ديدم، مشاوره هاي شما، يكي از دلايل اصلي آن است كه سوريه به جنگ داخلي كشيده شده است و بدون نياز به حمله خارجي، حكومت كنوني هر روز به سقوط نزديكتر مي شود. مي بينيم كه برآوردهاي تان نيز درست نبوده و برخلاف اطلاعاتي كه چند جوجه اطلاعاتي شست و شوي مغزي شده توسط موساد به شما داده اند، رژيم كنوني سوريه، ضد اسرائيل نيست و حالا كه دارد سقوط مي كند، مقامات اسرائيل به شدت نگران شده اند و دليل ديدارهاي پنهاني شان با مقامات امنيتي سوريه در اين اواخر نيز همين است. اگر اسلامگرايان سوريه نيز راه اسلام گرايان تركيه را در پيش گيرند، به آينده شان مي توانند اميدوار باشند و گرنه در چنگال خشونت هاي مذهبي و قومي گرفتار خواهند شد.
كارهاي سياسي را بايد سياستمداران انجام دهند و آن حاصل سال ها تجربه تاريخي ملت هاست كه نظاميان اگر وارد هر عرصه اي شدند، آنجا را خشن و بسته مي كنند. در حالي كه همه كارهاي اين مملكت را دست نظاميان و سپاهيان داده ايد و طوري شده كه اگر در كاري دخالت نكنند، جاي شگفتي است! در حالي كه همين سپاهيان در دهه اول انقلاب و آن هم حتي زمان تسويه حساب هاي گروه هاي مختلف انقلابي و هم در زمان جنگ، هرگز درباره انتخابات و طيفي كه بايد يا نبايد كانديدا شود يا بر سر كار بيايد، هرگز اظهارنظر نمي كردند و آن موقع هم سپاه بود و هم بسيج!؟ اما شما انگار خوش تان مي آيد كه راه بيافتيد اينجا و آنجا و چند دوجين نظامي نيز همه جا پشت سرتان به اين طرف و آن طرف بدوند!؟ امروزه كه با ژست هاي پهلوانان بازي وار نمي توان مملكت اداره كرد. از مشت آهنين سخن مي گويد، تو گويي خبر نداريد كه حريفتان بمب اتمي دارد كه مشت آهنين سال هاست كه در مقابل تكنولوژي صفر است. به قول خودتان مشت آهنين تان را نمي بينيد كه نتوانستيد حتي جابجا و پرتاب كنيد و آن را به سوي خودتان برگرداندند! اين يك بيدار باش بود، براي كساني كه اندك عقلانيت و درايت سياسي و نظامي داشته باشند.
آيا عراق يادتان رفته كه در همان اوائل كه كارها در دست نيروهاي امنيتي و نظامي تان بود، بسياري از طيف هاي سياسي را مزدور و دشمن معرفي مي كردند و حتي آيت الله سيستاني را مزدور خوانده و گروه هاي طرفدارتان در عراق مي خواستند او را ترور كنند، اما وقتي كارها به وزارت امور خارجه سپرده شد، همان به خيال تان مزدوران، ديديد كه اشخاصي مستقل از آب بيرون آمدند كه هم از كسي دستور نمي گرفتند و هم نقشي كليدي در آرامش و امنيت عراق به وجود آوردند و به تدريج كه روابط تان با آنان نزديك نيز شد. اينان همان ها بودند كه چند جوجه اطلاعاتي كه با چند پرونده جاسوسي خواندن، متخصص امور بين الملل شده بودند، به شما مزدور و دست نشانده معرفي كرده بودند و تنها با سپردن كار به سياسيوني كه در آن دوران از عقلانيت و دانشي بيش از چند نظامي بي سواد برخوردار بودند، سوءتفاهمات برطرف شد و مهمتر از آن، فضاي ترور مقامات سياسي و فعالان اجتماعي عراقي متوقف شد. در آن دوران يادم هست كه وزارت امور خارجه از مشاوره و كمك سياستمداران كهنه كار ايراني مقيم خارج كه سال ها در دانشگاه هاي معتبر دنيا تدريس مي كردند و مقاله مي نوشتند و تجارب و تعاملات ديپلماتيك متعدد داشتند، براي مشاوره و همكاري استفاده مي برد. برخي از كساني كه از دوستانم بودند، با دعوت همين مقامات بالاي اجرايي كشور و با اين عنوان كه شما بايد زكات علم تان را در ايران بپردازيد، به ايران دعوت شدند و از تجارب شان استفاده برده شد، و ايران در آن دوران از انزوا خارج شده و در روابط بين الملل به كشوري فعال بدل شده بود. اما حالا همين به قول خودتان كارشناسان سياسي تان را كه در شبكه هاي رسمي تان مي آوريد، از علم سياست تهي هستند و واقعاً نمي توان پذيرفت كه اينان در دانشگاهي معتبر مقاطع مختلف دانشگاهي را سپري كرده باشند و تحليل سياسي را با "برداشت هاي خاله زنكي از وقايع سياسي" عوضي گرفته اند و اتفاقات افتاده را برايتان با چند برچسب ايدئولوژيك و شعارهايي كه پست و مقام برايشان بياورد، نقل مي كنند؛ تو گويي قصه گويي همان تفسير سياسي و فحش و بهتان، همان نقد سياسي است! كه البته نتيجه سياست دشمن پروري تان است كه فهميده اند، اگر پست و مقام بخواهند بايد همين حرف هاي تكراري را بزنند تا از طرف تيم امنيتي تان پاداش بگيرند، و گرنه خداحافظ.
شما تاكنون بهار عربي را باخته ايد و اگر بر همين روال باشيد، افغانستان و آسياي ميانه را نيز مي بازيد و نفوذ در دنياي امروز تحريك و تجهيز چند گروه چريكي و ضد حكومتي نيست، بلكه ديپلماسي عمومي و با تكيه درايت و با اولويت فرهنگ است كه ديديد شما كنار گذاشتيد، اما تركيه با صداقت و بدون رياكاري، از آن فرصت بهره برد و هم محبوب مردم منطقه شده و هم كشورهاي عربي از آنان كمك مي گيرند و هم مي تواند به ديكتاتورهاي منطقه فشار بياورد، اما شما هر كسي هر ظلم، جنايت و ديكتاتوري اي كه مي خواهد اعمال كند، كاري نداريد و تنها با شما ساخت و پاخت داشته باشد و به كارهاي ضد حقوق بشريتان گير ندهد، رفيق غارتان مي شود، حال چه كمونيست باشد چه ديكتاتور چه مسلمانان كشورش را بكشد چه در ساير مناطق دخالت منفي نمايد، برايتان اهميتي ندارد.
دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
منبع:پژواک ایران