از نفرين فرعون تا نفرين مادران عزادار
كابوس ها تعبير مي شوند
کاوه احمدی علی آبادی
زماني كه مقبره توتن خامون توسط باستان شناسان كشف شد و جسد موميايي او در ميان تابوتي كه در آن قرار داشت، مورد پژوهش تيم باستان شناسان قرار گرفت، هيچ كس هشدارهاي مردم محلي را پيرامون "نفرين فرعون" جدي نگرفت تا پس از مدت كوتاهي، تمامي تيم محققان بيمار شدند و بر اثر مرگي مرموز جان دادند. در آن زمان خبرهاي مرگ سريالي محققان و شايعات مربوط به نفرين فراعنه تيتر اول روزنامه ها بود. مردم عادي مي توانستند نفرين فرعون را باور كنند، اما دانشمندان و باستان شناسان بايد دليلي علمي مي يافتند. عجيب آن كه ترجمه اي از هيروگليف هاي معبد، از علائم مبتلا شدگان به نفرين فرعون به دقت سخن گفته بود و عجيب تر آن كه دقيقاً همان نشانه هاي بيماري و سپس مرگ بر سر قربانيان آمده بود. از وضعيت و حالات جسمي و روحي مبتلايان در هفته اول و دوم و سپس علائمي كه به ظاهر نشان مي داد، در هفته سوم رو به بهبودي مي روند و سپس وخامت شديد بيماري در هفته چهارم و مرگ بيماران! تيم هاي مختلف محققان نمي توانستند شواهد و مدارك را باور كنند. مرگي دقيقاً مساوي با پيش بيني هاي هيروگليف و آن هم متأثر از نفرين فرعون!؟ تيمي كه بر روي جسد موميايي تحقيق مي كرد، در نمونه برداري ها و آزمايشات شان متوجه باكتري خطرناكي شدند كه بررسي هاي بعدي نشان داد، عامل "نفرين فرعون" بوده است و مبتلايان را به همين بيماري مرموز و مرگ پس از چهار هفته دچار مي ساخت و باستان شناسان با استنشاق هواي پيرامون موميايي، آن را به بدن شان منتقل ساخته بودند. پس نفرين فرعون واقعيت داشت و پيش بيني هاي متون هيروگليف پيرامون علائم باليني آن نيز دقيق بود و تنها اشتباه از محققان بود كه توجه نداشتند، تعابير متفاوتي كه براي توصيف يك پديده بكار مي رود، مي توان بسيار خلاف انتظار ما و ديگران باشد.
اوضاع كنوني حكومت ايران پس از كودتاي 88 شرايط مشابهي را نشان مي دهد. تو گويي حكومتي كه تصور مي كرد با زور و سركوب، تجاوز و كشتار مي تواند همه چيز را در كنترل در آورد، به هر سوي رو مي كند، به شكست و بن بست مي انجامد. بحران مشروعيت اش از مردم گذشته و به بيت ها رسيده است و آقايان تنها جلوي روي هم مي خواهند به اصطلاح حفظ آبرو و حرمت كنند. دولتي را كه با مهندسي خودشان روي كار آورده اند، چنان برايشان مشكل ساز شده كه ابتدا فكر كردند با خروج عده اي تحت عنوان جريان انحرافي مشكل حل مي شود، اما نشد و كاري با آنان كرد كه دولت اصلاحات نكرد و چنان گرفتار خودزني شده اند كه هيچ توصيه و حتي تهديدي نمي تواند آنان را از تخريب يكديگر براي بقاي خودشان باز دارد. هر روز پرونده اي جديد از دزدي، اختلاس و رشوه فاش مي شود و نه راه پس دارند و نه راه پيش و اگر حالا پرونده را ببندند، مردم مي گويند پس حتماً دست همه شان در كار است! نظامياني كه مي بايست مدافع مردم باشند، در مقابل مردم قرار گرفتند و هم همان اندك وجهه اي كه نزد مذهبي ها داشتند، از دست دادند و هم حالا در سوريه نه توسط تظاهر كنندگان، بلكه توسط كساني كه چون خودشان اسلحه دست دارند، كشته مي شوند و حتي رويشان نمي شود كه نام كشته شدگان را فاش سازند. در منطقه نيز تك تك گروه هاي متحدشان را از دست مي دهند و ترورها و بمب گذاري هايشان، همان بر سر وجهه شان نزد مردم منطقه آورده كه سر القاعده آورده بود. تحريم هايي كه شوخي گرفته مي شد، حالا همگان را دستپاچه كرده است و كساني كه قبلاً ديگران را متهم به ارتباط و گفتگوي پنهاني با مقامات آمريكايي مي كردند، حالا خودشان ديگران را دور مي زنند تا در ساخت و پاخت هاي احتمالي، از ديگران سبقت گيرند! وضع اقتصادي آنقدر خراب است كه تيم امنيتي شان به آخوندهاي حكومتي دستور داده كه براي تنها راهكار، خودشان بيش از مردم از وضع موجود و گراني بيداد كنند، تا از خودشان رفع اتهام سازند (ماجراي فرياد آي دزد، آي دزد، گنده دزد). اطلاعات مربوط به آمار دروغين انتخابات را نيز كه ديگر نمي توانند مهندسي كنند و به مردم درز مي كند و آمارهاي واقعي بدست مردم مي رسد و بدتر آن كه خطر جنگي را پيش رو دارند، كه به اين رأي دهندگان دروغي، ديگر نمي توان اسلحه دست اين لشكريان خيالي داد و به جنگ با استكبار جهاني فرستاد!؟ انقلاب هاي كشورهاي عربي را كه سال ها انتظار مي كشيدند، حالا كه اتفاق افتاده به كابوسي برايشان بدل شده و از يك سوي، بسياري از تحليلگران شروع اعتراض به ديكتاتوري ها را از ايران در سال 88 مي دانند، و از سوي ديگر، متحداني همچون ديكتاتور ليبي و حالا ديكتاتوري سوريه را در حال سقوط مي بينند، نفوذ منفي شان را در گروه هاي فلسطيني از دست داده اند كه آن منجر به اتحاد بيشتر فلسطينيان شده است، و از ديگر سوي، تمامي انقلاب هايي كه در منطقه پيروز شده اند، با فرار و حتي اعلام برائت از الگوي ايران، الگوي تركيه را در پيش گرفته اند. مذاكره با استكبار جهاني را كه تا ديروز تابو ساخته بودند، ناگهان به ساخت و پاخت پنهاني با استكبار تنزل دادند و پيش خود متصورند كه با همين ساخت و پاخت از مهلكه جان سالم بدر مي برند و از تخيلات لغو تحريم ها سخن مي گويند و غافل از آن اند كه خوش بيني هاي حاصل از مذاكرات استانبول كه اگر به مذاكرات بغداد بكشد خيلي هنر كرده، تنها همچون بهبود ظاهري مبتلايان به نفرين فرعون است كه تنها كسي كه از نوع بيماري آگاه نباشد، تصور مي كند بهبودي موقتي در روزهاي پاياني زندگي به معناي رفع خطر مرگ است و تنها كساني كه مشكل را بشناسند مي فهمند كه آن بهبود موضعي به معني خداحافظي هميشگي با زندگي است (همچون مرغي كه پيش از سر بربدن به آن، آب و دانه مي دهند)، چنان كه آن بهبود پيشرفت مذاكرات تنها براي شش ماهي است كه اوباما تا انتخابات بدان نياز دارد و پس از آن كارشان تمام است؛ توگويي نفرين مادران عزادار از ابتداي انقلاب تاكنون ايشان را رها نمي كند و غلظت ظلم هاي شان در حق مردم به آستانه اي رسيده كه خبر از ابتلاي حكومت به "سقوط" مي دهد كه البته براي آن نيز دلايل علمي است. كساني كه براي بيش از سه دهه عادت كرده اند، خود بگويند و خود تحسين كنند، مخالفان را بكشند، منتقدان را به انواع برچسب ها متهم سازند تا نابودشان كنند و حالا آن را به خانواده هايشان نيز تعميم داده اند، در كمال وقاحت پس از سركوب تظاهرات مسالمت آميز مردم بگويند كه اگر مي توانيد با زور قدرت را تصاحب كنيد، بر سر نماز گريه كرده اند تا مجوز قتل و ترور صادر كنند و تجاوز كردند و كشتند و حتي اجازه عزاداري به داغداران را ندادند، چگونه مي توانند آن انعطافي را نشان دهند كه تنها يك منزوي ضعيف در مقابل استكبار جهاني بايد به خرج دهد تا باقي بماند؟ بي شك اين نفرين نيز داراي چنين علل علمي است كه در كتب ديني تحت عنوان "سنتي الهي" از آن ياد شده است و ستمگران وقيح را راه فراري -به جز توبه و تغييرات اساسي، كه البته اگر دير نشده باشد!- از آن نيست.
منبع:پژواک ایران