پیام مزوّرانه میرحسین موسوی در تقابل روشن با نه مردم به بقای جمهوری اسلامی است
ایرج شكری
چند روز پیش میرحسین موسوی در پیامی اعلام کرد که در انتخابات شرکت نمی کئد و دلایلی هم برای این اقدام خود بیان کرده است. نخست وزیر دهه سیاه و خونین 60 و کشتار اعضای گروههای سیاسی و مبارزان راه آزادی و برابری، و سالهای جنگ پوچ و ویرانگر خمینی با صدام گفته است:« در صورت تداوم بدعت نظارت استصوابی، عنوان جمهوری اسلامی ایران در زمانی نه چندان دور بیمعنا خواهد شد». می بینید! از نظر موسوی نخست وزیر مورد حمایت «امام خمینی ره»، اگر نظارت استصوابی حذف شود، خطر از «جمهوری» بودن و جمهوریت نظام برطرف می شود. در واقع خواست او و البته «اصلاح طلبان» رژیم از هر باندی، چیزی جز بازگشت به «دوران طلایی امام » که «خط امام»ی ها که« ایشون» هم در شمار آنها بود و بخش بزرگ و غالب رژیم پلید خمینی را تشکیل می دادند نیست و اگر «نظارت استصوابی برداشته شود،«جمهوری اسلامی» از خطری که این عنصر کارنامه سیاه حزب اللهی دوران حیات خمینی از آن نگران است، بر طرف خواهد شد. همان جمهوریتی که در آن از آغاز آزادی های فردی و اجتماعی شهروندان مورد یورش قرار گرفت، و خمینی خونریز پلید در روزهای آغازین خرداد 58 به عنوان ماموریتی از طرف خدا مبارزه با نویسندگان و روشفکران را تکلیف شرعی برای و تعیین کرد و در هفته آخر مرداد از این که از اول «چوبه های دار در میدانهای بزرگ» برای «درو کردن» دست اندر کاران احزاب و گروههای سیاسی و مطبوعات مستقلی که او آنها را «مطبوعات فاسد» می نامید برپا نکرده است، اظهار پشیمانی و توبه کرد و خط و نشان کشید که اگر لازم بداند، مثل «امیر المومنین آن مردم نمونه عالم» در گردن زدن هفتصد نفر در یک روز از یهود بنی قریظه عمل خواهد کرد.
گویی آن اولین انتخابات نظام منحوس اسلامی برای مجلس خبرگان قانون اساسی که خمینی آن را با نیرنگ و سوء استفاده از بلاهت جماعتی که مقلد امامشان بودند، جای مجلس مؤسسانی که قرار بود تشکیل شود و قول آن را داده بود گذاشت، و انتخابات مجلس اول، مهندسی شده و پر تقلب نبود. این ها در آن روزها که هنوز فضای انقلابی و حضور نیروهای سیاسی آزادیخواه و پیشرو آنقدر پرنگ بود که این خنازیر ابن کلب را به احتیاط در بروز دادن بعضی از تمایلات و اهداف ضد ایرانی و ضد آزادیشان وادارد، «عنوان» مجلس شورای ملی را که یادگار و دستاورد انقلاب مشروطه بود، برای مجلس قانونگذاری پذیرفته بودند، اما بعدا در اصلاح قانون اساسی، در سال 68، این عنوان را که با ماهیت رژیم و با هداف و افکار «بنیانگذار جمهوری اسلامی» و هویت ضد ملی در تضاد بود، و با توجه به این که خمینی قبلا همانگونه در مرداد 58 گفته بود، همه دست اندرکاران احزاب و مطبوعات مستقل را به نوعی «دور» کرده بود و دیگر اختناق فضایی هم برای اعتراض نگذاشته بود، اسم آن را مجلس شورای اسلامی گذاشتند که کاملا اسم با مسما و مناسبی برای دستگاه قانونگذاری این رژیم ضد ایرانی مردم ستیز جنایتکار است. اینها اگر ضد ملی نبودند آن همه نسبت به مصدق کینه ورزی نمی کردند و هنوز هم مانع از تجمع مردم بر سر مزار او برای بزرگداشت او نمی شدند. «جمهوری اسلامی» مورد نظر میرحسین موسوی، زمانی نظارت استصوابی وجود نداشت و «ایشون» هم هیچ نگرانی برای «جمهوری» و جمهوریت بیکران آن نداشت و خودش نخست وزیر آن بود، یک تشکل تخصصی و غیر سیاسی مثل نظام پزشکی را که رییس آن را خودشان انتخاب می کردند تحمل نکرد و در تابستان سال 1365 ضمن سرکوب وحشیانه حرکت اعتراضی پزشکان کشور با چنگ اندازی به سازمان نظام پزشکی، میر حسین موسوی یک رئیس انتصابی از سوی «نظام جمهوری اسلامی» برای آن گماشت. میر حسین موسوی در حکم انتصاب منافی به ریاست سازمان نظام پزشکی تاکید کرد که :« توجه دارید که برخورد جنابعالی به عنوان نماینده دولت در این سمت با معدود افراد سودجو و ضد انقلاب که شرف اجتماعی و حرفه ای و نام و لباس مقدس پزشکی را در شرایط اوج و ایثار و ایستادگی ملت بزرگ و در مقابل استکبار به ارزشها و امتیازات آمریکایی فروخته اند، قاطع و انقلابی خواهد بود». آخوند محتشمی ( دو سه هفته پیش به علت ابتلا به کرونا مرد)، که وزیر کشور دولت «ایشون» بود، تهمت های سنگین تری به پزشکان زد و دراطلاعیه ای در 24 تیر65 اعتراضات پزشکان را «تحرک عوامل نفوذی استکبار جهانی در کسوت مقدس پزشکی و تحت عنوان نظام پزشکی» دانست که در «شرایطی که خون پاک شهیدان مظلوم در حال به ثمر رسیدن است و پیروزی نهایی را نوید می دهد…برای امپریالیسم جهانی زمینه سازی می کنند». تعداد زیادی هم از پزشکان معترض دستگیر و روانه زندان شدند...
این میرحسین موسوی پدر معنوی حسین شریعتمداری گرداننده روزنامه کیهان است.در دروغپردازی و تهمت زدن به منتقدان و نیروهای آزادیخواه و عدالتخواه و پراکندن کینه و نفرت نسبت به کمونیستها، روزنامه جمهوری اسلامی تحت سردبیری او، علمدار بود و در گستردگی کار همتا نداشت.
همین میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر در اوائل اسفند 62 با بخشنامه محرمانه ای، خروج پسران متولد سال 1348 و قبل از آن را ممنوع کرده بود. یعنی خروج بچه های 14 ساله از کشور را ممنوع کرده بود تا مبادا از جمعیت پسربچه هایی که از آنها برای اعزام به جبهه های جنگ خمینی پلید با صدام برای «رفع فتنه از عالم» در قالب سازمان بسیج سربازگیری می کردند و به عنوان «گوشت دم توپ» از آنان استفاده می شد، چیزی کم نشود. همین «ایشون» در مقام نخست وزیر عربده می کشید که «تا یک آجر سالم به خانه یی بافی مانده ما به جنگ ادامه خواهیم داد» یا «همه باید در جنگ ذوب شویم». این همه تاکید بر اهمیت آن جنگ ویرانگر و ادامه آن، البته حربه ای بود برای حقیر و ناچیز شمردن خواستهای به حق مردم و به اعتراضات مردم برچسب توطئه آمریکا و استکبار زدن و آنرا حرکتی در برابر «ایثار گری های رزمندگان و خون شهدا» قرار دادن و سرکوب کردن هر اعتراضی توسط «جمهوری اسلامی» مورد ستایش میرحسین موسوی که خود نخست وزیر آن بود..
اکنون مردم معترض به رژیم کارنامه سیاه که قاطعانه اعلام می کنند رای بی رای و «جمهوری اسلامی نمی خواهیم»، اعتراض خود را به رژیم و کارگزارنش محدود نکرده و کسانی را که مردم را به پای صندوق رای رفتن تشویق می کنند و کسانی را که می گویند در رای گیری شرکت خواهند کرد، مورد یورش و انتقاد شدید قرار می دهند.
آن تحلیل گرانی که ضمن تایید وخامت بحران و وضع بشدت نابسامان رژیم، دائم بر لزوم پیش گرفتن راه و روشی «با هزینه کمتر» تاکید می کنند، در واقع در کنار رژیم ماندن و سرپا نگهداشتن رژیم و پیدا کردن راهی برای کنار آمدن با آن را تبلیغ می کنند؛ اگرچه این امر را به صراحت بر زبان نیاورند. اینان ویرانگری و نتایج مصیبت بار عملکرد رژیم را گویی نمی بینند. وضعی که بیش از چهل سال است ادامه دارد. غوغا و قشقر راه انداخته بودند که فشار تحریم ها به مردم وارد می شود و تحریم خواهان را مورد حمله قرار می دادند؛ اما دیدیم که در ماجرای انتخابات آمریکا، بنا بر اخبار، آدمهایی از خودیهای رژیم که استاد دانشگاه بودند، و در سانه ها اظهار نظر می کنند گفتند که میلیونها ایرانی خواهان برنده شدن ترامپ هستند و این گرایش هم به خاطر چیزی نبود جز فشارهای ترامپ به رژیم که با تحریمها اعمال می کرد. معنی واقعی و پیام این «هزینه کمتر» به مردم، چیزی جز این نیست که: ای مردم اگر چه زیر فشار فقر و انواع کمبودها دائما شکستن استخوانهای خود را حس می کنید و اگر چه آن لجنزاری که تا زیر چانه شما بالا آمده و جمهوری اسلامی نام دارد و پر از مارهای زهرآگین و حشراتی است که نیش کشنده و بیماری زا دارند و اگر چه هوای آلوده؛ نفس کشیدن را هم برای شما با دشوار و با خطر بیماری همراه کرده و اگرچه…، ولی در عوض زنده اید. مبادا به فکر بهم ریختن بیخ و بنیان این رژیم باشید که کشور به «وضع سوریه» دچار می شود! پس سعی کنید زنده بمانید و به تغییرت تدریجی قانع باشید. اینان نه کشته شدن کولبران مظلوم کرد و نه بچه های مظلومی را که به خاطر نداشتن تلفن همراه دست به خود کشی زدند، نه بغض و اندوه میلیونها ایرانی که زیر خط فقر زندگی می کنند، نه این بگیر و ببندها و نه حرمت شکنی های رژیم را هزینه سنگینی که مردم و کشور می پردازند به حساب نمی آورند.
اما سوای مساله شرکت یا عدم شرکت در انتخاب و یا این یا آن تغییر ساختاری احتمالی و حتی تغییر قانون اساسی با رفراندم – که هرگز اتفاق نخواهد افتاد - که آنهم حاصلی جز بقای همین رژیم توسط بخشی از گردانندگان آن که توانسته اند با عوامفریبی و برای نجات رژیم خود را خواهان تغییراتی برای باز کردن فضا و پیگری خواستهای مردم نشان بدهند و احتمالا فضا باز کردن به گروهی در اسم «اپوزیسیون» و در عمل «عقبه» رژیم، از جمله همانهایی که با دستاویز «کمترین هزینه»، در خارج کشور مردم را به شرکت در انتخابات و به این یا آن کاندیدای رژیم رای دادن تشویق می کنند و خودشان هم به کنسولگری های رژیم میروند و البته با گذرنامه یی جمهوری اسلامی که دیگر سالهاست دریافت کرده اند، رای می دهند؛ مساله جنبه های هویتی و فرهنگی مردم که رژیم در 40 سال گذشته با صدها دستگاه و ترفند و روش تبلیغاتی و راه انداختن «مناسک» سعی در تخریب و تغییر آن با تزریق معجونی از مهملات و خرافات و «از گهواره تا گور» به جامعه ایرانی و مردم داشته به کم و بیش ادامه خواهد داشت و از سوی دیگر این همه توهین و تحقیر و سرکوب شدید و جنایت و کشتاری که رژیم از آغاز برقراری اش بر مردم روا داشته، بدون حسابرسی و مجازات باقی خواهد ماند. شاخص تغییر و بیرون آمدن مردم و جامعه ایرانی از این دوران سیاهِ حاکمیت شریعت و نکبت بر ایران و ایرانی، باقی ماندن یا نماندن مقبره خمینی است. تا آن مقبره سرپا و برجاست، یعنی هیچ تغییر اساسی به نفع مردم برای خروج از دوران سیاه شریعت و نکبت و گام گذاشتن به سوی آینده ای که شایسته مردم ایران است صورت نگرفته است و باز هم امثال خاتمی و روحانی، با لفّاظی و شعبده ایران و مردم ایران را در لجنزار عفن آخوندی - اسلامی و برپایه اسلامی که خمینی از زمان ربودن انقلاب مردم در ایران گسترد همچنان باقی خواهد ماند. ایران و مردم ایران به تغییراتی نیازمندند که در آن جنایتکاران و خنایز ابن کلبی که امامشان سید روح الله خمینی - امامی که «نکاح و تفخیذ» با کودک شیرخواره را جایز می شمرد- به کیفر برسند و مقبره آن آخوند ضد ایرانی خون ریز در جشنی بزرگ با شرکت مردم تخریب شود.
------------------------
۲۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷ ژوِیًن ۲۰۲۱
منبع:پژواک ایران