مطهری مورد یورش قرار گرفت، اما گند به سر روی نیروی انتظامی منفعل، زده شد
ایرج شكری
مطهری نماینده مجلس رژیم که برای سخنرانی در دانشگاه شیراز به آن شهر رفته بود، روز... در شیراز مورد یورش دار و دسته اوباش قرار گرفت، اوباشی امثال سردار قالیباف ها در سال در آغاز به قدرت رسیدن «امام خمینی». همان دسته اوباشی که به «برکت» وجود آنان نظام الهی ولایت فقیه در ایران مستقر شد و آزادی در ایران به چهار میخ کشیده شد.
دسته های اوباش سازمان یافته توسط حزب جمهوری اسلامی به رهبری و «مهندسی» بهشتی معدوم در آن روزها، با سر و دست شکستن و ایجاد اختناق و رعب ، عرصه را برای فروختن نشریه یا تجمع و سخنرانی گروههای دگراندیش تنگ می کردند. و در آن روزها همه سران رژیم از جمله هاشمی رفسنجانی زنده و حاضر و رجایی و بهشتی و باهنر معدوم، نه تنها هیچوقت اقدام آنها را محکوم نکردند بلکه همیشه از آنان به عنوان مردم مسلمان که از عمل گروها ناراحت هستند و اعتراض می کنند، یاد می کردند. البته یاران بی عمامه و کرواتی «امام» نیز جز دمیدن به همان کوره کار دیگری نمی کردند. تنها دکتر ملکی اولین رئیس دانشگاه بعد از انقلاب، در بین آنان که در زمان آغاز دوران خمینی مقامی عهده دار شدند، یک استثنا بود که در اعتراض به عملکرد همان اوباش چماقدار و بی عملی دستگاه قضایی و مقامات صاحب قدرت، از سمت خود استعفاکرد.
من یادم هست که مهندس بازرگان مؤمن و مسلمان که خودش با خمینی و آخوندها مساله داشت و از جمله اهل شعار «یا روسری یا توسری» نبود، ولی در مرگ مطهری دروغی گفت که من گمان نمی کردم تا این اندازه بی ربط بگوید و در اتهام زنی علیه منتقدان تا این حد پیش برود. او در سخنانی به مناسبت چهلمین روز کشته شدن آخوند مطهری ، پدر همین علی مطهری نماینده مجلس، که ترور شده بود، در تجلیل از مطهری گفت «مطهری به خاطر خدماتش به اسلام، به دست مارکسیسم و ضد اسلام کشته شد». با این که در آن زمان شواهدی از این که گروهی به اسم «فرقان» دست به ترور او زده در دست بود و حتی اینطور یادم مانده که صدر حاج سید جوادی وزیر دادگستری او در مورد این که گروهی به اسم فرقان وجود دارد حرف زده بود(یعنی این که آن گروه اسمی گروهی موهوم برای رد گم کردن نبود) ولی مهندس بازرگان در آن سخنان که از تلویزیون پخش می شد این حرف را زد و من حیرت کردم که او چه اندازه تعصب و تحجر مذهبی دارد که چنین حرفی را به قصد برانگیختن گروههای نا آگاه و مذهبی مردم و «امت امام» علیه نیروهای چپ، می زند .
«حضرت امام» و یاران کلاهی و کرواتی و تحصیل کرده در آمریکا و اروپایش، در یورش ارتجاعی و ضد انقلابی به دانشگاهها برای «انقلاب فرهنگی»، در واقع خود نقش سردسته اوباش و چماقداران را به عهده گرفتند. اگر چه آنها که گله وار پشت سر اینان بودند، «امت امام و مردم مسلمان» بودند، مردم مسلمانی که هنوز هم می توانند این فاشیسم مذهبی را هر وقت نیاز به سرباز داشت، گله گله و «لبیک» گویان تقویت و «بیسج» او «سپاه پاسداران» او را تقویت کنند و خیابانها را نعره کشان پر کنند و مثلا«حماسه 9 دی» برپا کنند. اینها چه با ساندیس آورده شده باشند، چه خودشان مثلا به خاطر احترام قلبی زیر تابوت آخوندی مثل مهدوی کنی یا محمدی گیلانی بروند و دنبال تابوت این جنایتکاران راه بیفتند، تنها ارتش ذخیره فاشیسم هستند و نه هیچ چیز دیگر. فرقی هم نمی کند که دانشجو باشند یا کارگر یا معلم یا کارمند، استاد دانشگاه باشند یا از «تجّار محترم».
به هرحال، در تعقیب خشونت بار مطهری در شیراز در روز 18 اسفند که شیشه ماشین حامل او شکسته شد و خود او نیز جرات مختصری برداشته بودف او برای گریز از دست آنها به کلانتری پناه برده بود و اوباش حتی او را تاکلانتری تعقیب کرده بودند. مطهری در در یادداشتی که برای سایت عصر ایران در شرح حمله ای که به او شده بود و باز بودن دست اوباش مهاجم و عدم برخود نیروی انتظامی و مسئولان با آن، از جمله نوشته است « در راه بازگشت بیاختیار به یاد سخن امام(ره) بودم که فرمود در جمهوری اسلامی حتی کمونیستها آزادند که حرف خود را بزنند، و سخن شهید مطهری که فرمود در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی میتوانند فعالیت داشته باشند مشروط به این که با تابلوی خودشان فعالیت کنند، و یاد تأکید دلسوزانه رهبر انقلاب بر کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها افتادم و از جهالت آن افراد و منافقان زیرکی که این جاهلان را ابزار نیل به اهداف خود قرار میدهند تأسف خوردم».
می بینم که وقاحت در اینها ویژگی عمومی است و این آیت الله زاده به روی خودش نمی آورد که خمینی به همان تعارف «آبدوغ خیاری» که آن را قبل از قبضه قدرت و زمان اقامت در پاریس بیان کرده بود زیاد پای بند نماند. این حرف را خمینی در اولین مصاحبه با خبرنگاران ایرانی زده بود که در کیهان 3 بهمن 57 درج شد و تازه درهمان جوابی که او به سوال خبرنگار داده، انحصار طلبی و استبداد او کاملامشهود است از او می پرسند«در مورد آزادی عقیده و بیان شما چه حدودی را در نظر دارید و آیا فکر می کنید باید محدویت هایی قائل شد؟»، خمینی جواب می دهد«اگر چنانچه به حال ملت مضر نباشد آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد». سوال:«آیا فکر می کنید گروههای چپ و مارکیسست هائی که درایران هستند...»، در اینجا خمینی وسط حرف خبرنگار می دود حرف او را قطع می کند و به نظر می رسد که اصلا تحمل شنیدن اسم گروههای چپ و مارکیست را ندارد و پاسخ می دهد:«اگر مضر به حالت ملت باشد جلوگیری می شود و اگر نباشد، فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد».
در اینجا به روشنی معلوم است که خمینی اظهار عقیده را به شرطی که «مضر» نباشد، یعنی هیچ تاثیر در مردم نداشته باشد و هیچ اقدام عملی برای سازمان دادن مردم در پی آن نباشد، خلاصه اظهار عقیده، اگر در حد نوشتن شعار روی دیوار مستراح قهوه خانه ای باشد، ممکن است تحمل کند. زدن برچسب «مضر به حال ملت» برای «امام امت» و صادر کردن فتوای قلع و قمع مفسیدن در پی آن، «تکلیف شرعی» بود که خمینی در انجام آن کوتاهی نکرد. پرسش قطع شده توسط خمینی در سوال دیگری دنبال می شود و از او می پرسند:« یعنی منطورتان این است که احزاب آزاد خواهند بود؟». خمینی جواب می دهد:« احزاب و همه مردم آزادند، مگر حزبی که مخالف مصلحت مملکت و مردم باشد».
علی مطهری به روی خود نمی آورد که خمینی در یک سخنرانی3 خرداد 58 مندرج در کیهان 5 خرداد همان سال با تیتر«امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد» درج شد، برای روشنفکران خط ونشان کشید و گفت « بعضی از این نویسنده ها حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان بک کلمه اسلام بکار ببرند ولو برای این که ما را بازی بدهند. ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که با محمدرضا کردیم برای این که توطئه در کار است. نه قضیه آزادی. آزادی [بله] لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را در هم و برهم و راه انداختن [ آنها] به هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و [به ] دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست».
از این روشنتر را هم در سخنان مندرج در کیهان 27 مرداد 58 زد آنجا که استغفار کرد چرا از اول «چوبه های دار در میدان های بزرگ» برپا نکرده و مسئولان احزاب و نشریات را درو نکرده است. در لینک زیر می شود ویدئو این قسمت سخنان خمینی را دید.
https://www.youtube.com/watch?v=3nrYcW01RoI
مطهری برای خامنه ای دستمال ابریشمی بدست گرفته و از اهمیت «آزاد اندیشی» برای خامنه ای تمجید می کند، اما به روی خود نمی آورد که تعطیل «فله ای» مطبوعات متمایل به جناح «اصلاح طلب» با خط دادن های شریعتمداری و رضایت خاطر خامنه ای صورت گرفت و او هیچ مخالفتی با این کار نکرد.
یادداشت مطهری در شرح واقعه شیراز 19 اسفند در عصر ایران منتشر شد. روز قبل از آن، این سایت در مطلبی با عنوان «اولین پیام اوباش به فرمانده جدید نیروی انتظامی» سوالات چندی را مطرح در برابر فرمانده نیروی انتظامی رژیم گذاشت. البته آینده نشان خواهد داد که به رغم این که خامنه ای در حکم انتصاب فرمانده جدید نیروی انتظامی، سفارش اور را با تاکید بر این که « از قوای سهگانه، بویژه وزارت کشور، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، صدا و سیما، ستاد کل نیروهای مسلح و سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، انتظار میرود که در شرایط حساس کنونی، حمایتهای لازم از نیروی انتظامی را در ابعاد مادی و معنوی، به عمل آورند» کرده است، اما چیزی عوض نخواهد شد، یا به فرض اگر نیروی انتظامی حفاظت و حمایتی از کسانی مثل علی مطهری در انجام برنامه سخنرانی به عمل آورد، دسته اوباش که «امت همیشه در صحنه» و نیروی ذخیره سپاه اسلام هستند، باز هم در صحنه حضور خواهند داشت و به خاطر اوباشگری شان محکوم و تنبیه نخواهند شد.
در مقاله مورد اشاره در سایت عصر ایران فرمانده نیروی انتظامی رژیم از جمله در برابر این سوال قرار گرفته است که «آیا اوباشی که در روز روشن ، نماینده مردم را کتک زده اند ، ماشین اش را خرد کرده اند، از ابزار غیرقانونی مانند گاز فلفل استفاده کرده اند، برنامه قانونی را به هم زده اند، در خیابان ها تظاهر به قدرت کرده اند ، مقر پلیس را محاصره کرده اند و ... شناسایی، دستگیر ، بازجویی و تحویل دستگاه قضایی خواهند شد؟». مقاله نویس افزود ه است که «نمی شود که یک عده اوباش ، هر چه خواستند بکنند و پلیس هم دست روی دست بگذارد! این انتظار مردم ایران از فرمانده جدید پلیس ایران است که با اقدام قاطع و قانونی در همین ابتدای فرماندهی اش در برابر اوباش، به پیامی که آنها دیروز به پلیس دادند، پاسخ جدی دهد و به آنها بفهماند که دوران توحش ، قانون شکنی ، کتک زدن مردم ، برهم زدن برنامه های قانونی و عربده کشی های خیابانی به پایان رسیده است».
اما سرکوب شدگان این رژیم متعفن مذهبی، به خوبی می دانند که به پایان رسیدن عربده خیابانی، یعنی پایان «حماسه سازی» هایی مثل 9 دی و طبعا رژیم این را نمی خواهد. آن نهادهایی که برای اجرای قانون همین رژیم و حفظ حقوقی که برای شهروندان درهمان قوانین تعیین شده، هستند، خود بزرگترین قانون شکنان هستند. در رژیمی که وکلای دعاوی را به خاطر انجام کارشان و وکالت و دفاع در چارچوب قوانین رژیم از حقوق شهروندانی که از سوی رژیم، متهم به انجام خلافی شده اند، با اتهامات نامربوط و برچسب زدن دستگیر و به زندان طویل المدت محکوم می کنند، قانون معنی ندارد. اگر بنا باشد به اوباشگری و عربده کشی پایان داده شود، این اول باید از سپاه پاسداران و بسیج شروع بشود و پوزه بندی قانونی به سرداران دائما درحال پارس کردن سپاه و آن فرمانده نادان بسیج زده شود و باید نباید تعیین کردن هاشان برای مردم و و نیز دستگاه اجرایی به ویژه در امر سیاست خارجی ممنوع شود. چون اینها سوژه هایی هستند که اراذل و اوباش با مستمسک قرار دادن آن و خط گرفتن از مراجع یاد شده، وارد صحنه می شوند. اما این امر تا این رژیم هست، اتفاق نخواهد افتاد، چون اهرم اصلی قدرت در دست سپاه است و این نیروی خود سر مهار شدنی نیست. چاره در رفع شرّ کلی این رژیم از سر مردم است و برای این کار هم باید سپاه پاسداران همان بشود که با گارد شاهنشاهی شد.
در زیر لینک مطلب عصر ایران با تیتر «اولین پیام اوباش به فرمانده جدید نیروی انتظامی» و نیز یادداشت مطهری در مورد حادثه آمده است
http://www.asriran.com/fa/news/386539
یادداشت مطهری:
http://www.asriran.com/fa/news/386652
پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲ مارس ۲۰۱۵
http://iradj-shokri.blogspot.fr
منبع:پژواک ایران