اجلاس سران کشورهای جنبش غیر متعهد در تهران بدون حادثه ای در دهم شهریور به پایان رسید. نفس برگزاری بدون حادثه آن –اگر چه با تعطیل 5 روزه تهران همراه بود که خودهزینه گزافی است- طبعا برای رژیم یک موفقیت بود. منظورم از حادثه آن رخداد هایی است که ممکن بود مردم ناراضی و بیزار از رژیم در داخل کشور سبب ساز و بازیگری آن باشند. در این میان همه توجه «اپوزیسیون» روی تهران متمرکز بود و گویی اگر به جای تهران که در قُرق پاسداران بود، مردم در مشهد و کرمانشاه و تبریز دست به تظاهرات می زدند، بیفایده می بود و جایی انعکاس نمی یافت. در حالی که با توجه به وضعیت رژیم و اینکه نمایش «اقتدار» و صدای مردم را خفه کردن که خواست و سیاست دانمی رژیم است، تظاهرات و اعتراضات به ویژه اگر با شعله های آتش و ستون های بلند و متراکم دود، مثلا با آتش زدن لاستیک های فرسوده اتومبیل یا به آتش کشیدن مقر نیروهای سرکوبگر همراه می شد، در هرکجای ایران که اتفاق می افتاد خبرش در این عصر انقلاب در فن آوری ارتباطات و با توجه به پر شماری تعداد خبرنگاران و گزارشگران در کنار اجلاس، به گوش شرکت گنندگان در کنفرانس و جهانیان حتما می رسید و به زمزمه های نزدیک به همهمه یی بین شرکت کنندگان در اجلاس تبدیل می شد و احتمالا پرسش ها در این زمینه از سوی مهمانان بر سرمیزبانان و کارگزاران رژیم می بارید و اعصاب آنها را خرد و لب و لوچه شان را آویزان و رنگ رخسار منحوسشان را زرد می کرد.
تآدیب رژیم توسط بان کی مون و تحقیر آن توسط مرسی
اما این «موفقیت» که چیزی جز سلطه پلیسی و حاکم کردن جوّ ارعاب نبود (و در عین حال سبب پاک شدن صورت مساله هم نشد، چنانکه سخنان دبیرکل سازمان ملل در مورد ضرورت شنیده شدن صدای مردم در انتخابات آینده از سوی رژیم گواه آن بود)، تحت الشعاع افتضاحاتی نظیر تحریف سخنان رئیس جمهور اسلامگرای مصر و تودهنی دریافت کردن ولی فقیه از دبیرکل سازمان ملل در دیدار با او به خاطر اظهاراتی که در مورد نابودی اسرائیل کرده بود قرار گرفت. در واقع دو مقام بسیار مهم و «شاخص» شرکت کننده در این گردهمایی بسیار پرهزینه، یکی رئیس جمهور اسلامگرای مصر بود و دیگری دبیرکل سازمان ملل که رژیم روی حضور یافتن ایندو خیلی مانور داده و حساب باز کرده بود. اما حضور این دو بر خلاف تبلیغات رژیم در اطراف آن، «نامبارک» شد. علاوه بر کشیده شدن گوش خامنه ای و احمدی نژاد، توسط بان کی مون، محمد مرسی هم رژیم را بور کرد. خامنه ای مستبد که خودش را «ولی امر مسلمین» می داند، تحولات ضد دیکتاتوری کشورهای شمال افریقا را - که با شورش و قیام مردم علیه زین العابدین بن علی دیکتاتور فاسد در تونس شروع شد و سپس شعله های آن در مصر و لیبی نیز سربرکشید و «بهار عربی» خوانده می شود-، به دلخواه خود «بیداری اسلامی» نام گذشته است و تبلیغاتچی های رژیم تحولات مذکور را الهام گرفته از رژیم منحوس آخوندی قلمداد می کنند. اما محمدمرسی رئیس جمهور مصر، در سخنانش در اجلاس کنفرانس غیر متعهد ها هم به لحاظ اختلاف نظر سیاسی هم به لحاظ تضاد «عقیدتی» و بینش اسلامی، تو دهنی سنگینی به رژیم و به ویژه به رهبر و «ولی امر مسلمین » خامنه ای زد. مرسی از آنچه در کشورهای اسلامی روی داده بود به عنوان «بهار عربی» یاد کرد و نه بیداری اسلامی، صفتی که خامنه ای متکبر برای آن ساخته. این «بیداری اسلامی» که دلخواه خامنه ای است در داخل حاکمیت و از سوی باند حاج محمود احمدی نژاد هم مورد «عناد» است و او از آن رویدادها با عنوان «بیداری انسانی» نام برده است. در زمینه سیاسی موضع او در مورد سوریه تودهنی سنگینی به رژیم بود چرا که اختلاف صدو هشتاد درجه یی با موضع رژیم داشت. او رژیم سوریه را به شدت محکوم کرد و خواهان کنار رفتن آن شد و این موضعگیری او سبب شد که هیات سوری محل را ترک کند. تحریف(یا به قول سایت انتخاب ترجمه معکوس) سخنان مرسی توسط رادیو تلویزیون رژیم و قرار دادن نام بحرین به جای سوریه افتضاح بزرگ تبلیغاتی این اجلاس توسط رژیم وبرای رژیم بود. بعد از این که دفتر ریاست جمهوری مصر اعلام کرد که او اسمی از بحرین نبرده است، کشور بحرین به خاطر این اقدام به رژیم اعتراض کرد و خواهان عذر خواهی شد. بعد از آن (13 شهریو- 3 سپتامبر) شورای همکاری خلیج فارس نیز خواهان عذر خواهی رژیم از این بابت شد. در این میان ضرغامی رئیس رادیو تلویزیون رژیم در ماست مالی کردن این مساله گفته است که این یک اشتباه سهوی و به خاطر خستگی مترجم بوده است. کسی در یادداشتی در سایت بازتاب به او یاد آور شد اگر این اشتباه سهوی و به خاطر خستگی بود باید به جای سوریه مثلا گفته می شد روسیه نه بحرین و اضافه کرده بود «از سوریه تا بحرین خیلی راه است». تودهنی دیگری که رژیم از محمد مرسی دریافت کرد و می توان آن را تضاد عقیدتی وتضاد در بینش اسلامی و مذهبی دانست این بود که بنا بر انچه که در بعضی رسانه های اینترنتی رژیم مورد«حاشیه نگاری» قرار گرفت، او سخنانش را با درود به ابوبکر و عثمان و عمر و البته علی، خلفای بعد از وفات پیامبر(خلفای راشدین)، آغاز کرده بود و این برای رژیم شیعه سنی سیتز آخوندی که احترامی به آن سه خلیفه دیگر نشان نمی دهد و حتی گویا برای سنیان ایران انتخاب نام آن سه تن را برای فرزندانشان را ممنوع کرده است، و تاریخ رویدادهای عربستان بعد از پیدایش اسلام را هم مثل تاریخ ایران - به ویژه ایران بعد از پیدایش جنبش مشروطه- را تحریف می کند، باید خیلی سخت و ناگوار بوده باشد. سختی اظهارات رئیس جمهور مصر بر دست اندرکاران رژیم منحوس ولایت فقیه را، می توان اظهارات بلاهت بار محمد جواد لاریجانی دریافت. لاریجانی در واکنش به سخنان مرسی گفت: «بیان نظرات مخالف از سوی محمد مرسی و بان کی مون در اجلاس تهران بزرگی و سعه صدر جمهوری اسلامی ایران را نشان می دهد ».این معاون اسبق وزارت خارجه رژیم، که با افشای مذکرات خصوصی اش با نیک براون در اسفند سال 75 در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد 76 بین خودیها مفتضح شد و یکبار هم ولایتی از مخالفت وزرات اطلاعات رژیم در دوره وزارت ریشهری، با ادامه اشتغال لاریجانی در وزارت خارجه و کنار گذاشته شدن او به همین دلیل، سخن گفته بود(1)، نگفت که جمهوری اسلامی اگر سعه صدر نشان نمی داد، چه غلطی می توانست بکند؟ مثلا با رئیس جمهور کشوری که به اجلاس سران کشورهای غیر متعهد دعوت شده، همان معامله یی را می کردند که با روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان و کسانی مثل عبدالفتاح سلطانی و فریبرز رئیس دانا می کنند و سربازان گمنام امام زمان اورا به اوین برده و آنجا از او «پذیرایی» می کردند؟ یا دبیرکل سازمان ملل را به خاطر «جسارت» نسبت به «مقام معظم رهبری» مورد یورش قرار می دادند؟
تضاد دیگر عملکرد مرسی با گرایشات و سیاست های منطقه ای رژیم
نکته قابل یاد آوری دیگر در مورد عملکرد رئیس جمهور اسلامگرای مصر و تضاد عقیدتی – سیاسی آن با رژیم، این که در رویداد مربوط به حمله گروهی از اسلامگرایان افراطی به پاسگاههای بازرسی نیروهای مصری در صحرای سینا که منجر به کشته شدن 16 نظامی مصری شد،او دستور حمله ارتش به آن گروه و سرکوبی شدید آنها را داد. این اسلامگرایان افراطی آن گونه که در بعضی خبرها دیده شد، به همان گرایشی تعلق دارند که سروان خالداسلامبولی، ضارب و قاتل انوار سادات رئیس جمهور وقت مصر داشت و عنوان عمومی «تکفیری» بر آنها نهاده شده است. «التکفیر و الهجره» عنوانی بود که به گرایش خالد اسلامبولی داده شده بود اما، عضویت او در جهاد اسلامی مصر ذکر شده است. گویا گروهی هم که جدا شده از اخوان المسلمین بوده است همین اسم(التکفیر و الهجره) را برای خود انتخاب کرده بود اما در در مطلبی در مورد بنیاد گرایی در یکی از سایتهای مبلغ اندیشه اسلامی آمده بود که، التکفیر و الهجره اسمی است که به گروههای داده شده که خود را مسلمان واقعی می دانند و را دیگران تکفیر کرده و می گویند باید کشور را ترک بکنند.. بعد از اعدام خالد اسلامبولی رژیم اسم خیابانی را که سفارت مصر در آن قرار داشت(خیابان وزرا قبل از انقلاب ) به اسم خالد اسلامبولی تغییر داد و حتی اگر اشتباه نکنم یک تمبر پستی هم به برای بزرگداشت او منتشر کرد که این اقدام مورد اعتراض اتحادیه جهانی پست واقع شد و تصیمیم برآن گرفته شد که نامه هایی که این تمبر روی پاکت آن باشد، توزیع نشود. نامگذاری خیابانی به اسم ضارب رئیس جمهور مصر علاوه بر آنکه واکنش متقابل نامگذاری خیابانی در قاهره به اسم رژیم سرنگون شده سلطنتی ایران را در پی داشت، پیوسته مورد اعتراض دولت مصر بود و به یک پیش شرط در امکان برقراری مجدد رابطه بین دو کشور تبدیل شده بود. در زمان تصدی شهرداری تهران توسط احمدی نژاد تصمیم گرفته شد که نام خیابان به «انتفاضه» تغییر یابد. این تصمیم در آن زمان مورد اعتراض گروهی از«جوانان مسلمان و انقلابی» قرار گرفت و دیداری هم با چمران رئیس شورای شهر تهران داشتند. در دانشنامه ویکی پدیا هم آمده است که نام خالد اسلامبولی از آن خیابان برداشته شد. .اما ممکن است این طور نباشد چون در بیانیه یی که «ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام » در18 مهر سال قبل(90) مصادف با سالگرد ترور سادات توسط خالد اسلامبولی، در انتقاد از تلاشهایی که برای خذف نام خالد اسلامبولی صورت می گیرد صادر کرد که در ماده 6 آن از جمله آمده است:« اين روزها آفت پليد حذف خالد به اردوگاه انقلابيون ايراني هم نفوذ كرده و به موازات طرح زمزمه هاي بي منطق در حذف نام شهيد از تارك خيابان خالد اسلامبولي كه بواقع افتخاري براي ام القراي اسلام و همشهريان تهراني است، ملاحظات مشكوك ديگري نيز مبني بر لزوم حفظ حرمت سادات فاسد معدوم در ايران هم مطرح مي شود! »(2). از این جملات چنین بر می آید که در زمان صدور آن بیانیه هنوز تلاش برای تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی ادامه داشته است. نکته در خور توجه در تضاد دیدگاههای ولی امر مسلمین با آنجه در مصر می گذرد است که با این که از سید علی خامنه ای، در مصر با بیداری اسلامی رژیم حسنی مبارک که با «رژیم صهینونیستی» در صلح بود از قدرت به زیر کشیده شده ولی رئیس جمهور برخاسته از «اخوان المسلمین» اکنون کمر به سرکوبی گرایش دیگری از «اسلام انقلابی و کفر سیتز» در مصر بسته است که نظام جمهوری اسلامی در آن «قهرمانی» چون خالد اسلامبولیِ خور تجلیل داشته یافته است. چنانکه یک مزار نمادین هم در بهشت زهرا بین قبور «شهدای انقلاب اسلامی» برایش درست کرده اند. گروهی که به دستور مرسی مورد حمله گسترده ارتش قرار گرفت گویا خیال عبور از مرز و عملیات در اسرائیل را داشته است. سالها پیش محمد قائد روزنامه نگار تیز بین و نکته سنج (از اعضای شورای سردبیری روزنامه «آیندگان» که مورد خشم امام خمینی و یارانش از همه رنگ بود)، در مقاله ای که با عنوان «در فضیلت نامها» در مجله حمل و نقل درج شده بود، ضمن اشاره به این نامگذاری و نامگذاریهای مشابهی که شده بود، اشکال و نامطلوب بودن این گونه نامگذاری را به نحوی که آخوندها و حزب اللیهای وحشی را هم اندکی به فکر کردن در مورد مساله وادارد یاد آور شده بود(3)
از رویداد های «حاشیه» این اجلاس تودهنی خوردن «جنگ نرم»ی «برادر حسین»، نماینده ولی فقیه و صاحب اختیار در روزنامه کیهان از منتقدان بود. تودهنی ها هم از قضا با استناد به مواضع مرسی بود و به «برادر حسین» یاد آور شدند که قبلا هم در ارزیابیها غلطش از تحولات ترکیه به خاطر قبضه قدرت توسط اسلامگراها در ترکیه و روسری بسر بودن همسر رئیس جمهور و نخست وزیر ترکیه، و این که اردوغان در کنفرانسی در اعتراض به اسرائیل جلسه را ترک کرده بود، شادمانیها کرده وخروار خروار گردو دمش شکسته بود. منتقدان با یاد آوری مواضع ترکیه در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی در مساله سوریه، به او یاد آور شدند که گردوشکستن با دمش در مورد قدرت گرفتن اسلامگراها در مصر و ارزیابیهایش در این مورد با توجه به مواضع مرسی - به ویژه این که او به صلح بین مصر و اسرائیل پایبند است - نیز غلط دیگری بر غلطهای سابق او افزود. ارزیابی بلاهت باری هم خبرگزاری مهر از انتقال ریاست غیر متعهد از مصربه جمهوی اسلامی کرد و نوشت که «جمهوری اسلامی رهبری 120 کشور» را عهده دار شد.
اما از نکات بسیار جالب در خلال برگزاری این رویداد – که به نظر می رسد دستگاه رادیو تلویزیون رژیم تلاش کرده «جلو چشم» نباشد و توجه بینندگان را از آن منحرف کند، شرکت چند زن در مقام وزیر خارجه در این اجلاس بود. به غیر از حنا ربانی وزیر خارجه جمهوری اسلامی پاکستان، وزیران خارجه کشور فقیر آفریقای مرکزی، کشور آفریقای جنوبی، و کشور مسلمان بنگلادش زن بودند. شاید از کشورهای دیگر هم زنان در سمت وزرات شرکت داشته اند که نگارنده اطلاع ندارم و دلیل آن هم همان تلاش برای «قیچی» کردن خبر و تصویر و مانع از روی آنتن رفتن این مساله از سوی رژیم بوده است. اما به هر حال به احتمال زیاد بخشی از مردم که علاقمند به اخبار سیاسی هستند به احتمال زیاد از این موضوع بی خبر نیستند و اگر چه زن سیتزی آخوندهای مرتجع امر پوشیده ای نیست اما، حضور آن زنان در مقام وزیرخارجه، خود یک سند زنده برای مقایسه میزان زن ستیزی و ارتجاعی بودن این رژیم برای مردم بود، مردمی که بتازگی از محدویتهای ایجاد شده براساس جنسیت برای تحصیلات دانشگاهی دختران، خشمگین شدند.
تحریف ادامه دار گفتارشخصیتهای خارجی
آبروریزی با انتشار اخبار تحریف شده، بعد از کنفرانس نیز ادامه پیدا کرد. این بار دسته گل را علی اکبر ولایتی مشاور رهبر در اموربین المللی در گفتگو با خبرگزاری فارس به آب داد. او مدعی شده بود که بان کی مون در گفتگو با خامنه ای او را «رهبر مسلمانان جهان» نامیده است، اما مارتین نسیرکی سخنگوی دبیرکل سازمان ملل در پاسخ به سوال بی بی سی در این زمنیه مساله را تکذیب کرد و یاد آور شد که غیر ممکن است دبیرکل سازمان ملل چنین عنوانی برای خامنه ای بکار برده باشد. خبرگزاری فارس که در انتشار اخبار دروغ و مصاحبه های ساختگی با شخصیتهای خارجی کارنامه ای « پر بار» دارد، با انتشار توضیح دفتر دکتر ولایتی که در آن متن انگلیسی جملات منتسب به دبیرکل سازمان ملل مورد استناد قرار گرفته (و البته در این جملات خامنه ای نه رهبر جهان اسلام بلکه رهبر مذهبی «نه تنها ایران بلکه این منطقه» نامیده شده است)، تاکید دوباره بر این گذاشت که «دکتر علی اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل پس از برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران، در گفتوگو با خبرنگار فارس با اشاره به دیدار رهبر معظم انقلاب با دبیرکل سازمان ملل گفت: دبیرکل سازمان ملل حضرت آیتالله خامنهای را رهبر جهان اسلام خواند». اکنون روشن نیست که آیا واقعا ولایتی چنین غلطی کرده و حالا در تلاش برای رفع و رجوع آن است یا این که خبرگزاری فارس بر حسب عادت و روش معمول کارش که هوچی گری و دروغ پردازیهای وقیحانه چه در مسائل داخلی و چه مسائل سیاست خارجی است، این غلط را کرده است اما به قیمت «خراب کردن» مشاور «مقام معظم رهبری» در امور بین المللی از رو نمی رود. خبرگزاری فارس در این زمینه چنان «محکم» ایستاده که با این که تقریبا تمام سایت های اینترنتی رژیم بیانیه دفتر ولایتی را با تیتر «دفتر ولایتی سخنان سخنگوی بان کی مون را تکذیب کرد» یا «تکذیب دفتر دکترولایتی» منتشرکردند، اما این خبر گزاری واژه «تکذیب» را برای آن بکار نبرد(4).
مسخرگی در گفتار رهبر و درابتکارات عُمّال نظام
از مسخرگیهایی برگزاری این کنفرانس، یکی آغاز کار اجلاس با تلاوت قرآن بود. این کار چیزی جز نمایش تمایلات انحصار طلبانه و تحمیل تمایلات مذهبی خود به دیگران و خود برتر بینی معتفنی که آخوندها دارند، نبود. حالا اگر این اقدام مسخره را در کنفرانس کشورهای اسلامی مرتکب می شدند که قبلا در سال 76 مرتکب شده بودند، شاید چندان زننده نمی نمود نادیده گرفتی بود.همین انحصار طلبی منحط و خود برتر بینی متعفن که از عناصر اصلی تشکیل دهند استبداد درنده آخوندی است، منشاء ستم و فشارهای غیر انسانی بسیار بر پیروان سایر ادیان و مسلمانان اهل سنت در ایران بوده است ستمی که همگان از آن آگاهند. مسخرگی دیگر در سخنان خامنه ای در گشایش اجلاس سران بود، در آن بخش از فرمایشات! که به دنیا درس رفتار دموکراتیک می داد:« سخن ما آن است كه اتاق فرمان جهان نبايد با ديكتاتورى چند كشور غربى اداره شود. بايد بتوان يك مشاركت دموكراتيك جهانى را در عرصهى مديريت بينالمللى شكل داد و تضمين كرد». این مستبد از خود راضی به روی نامبارکش نمی آورد که چه معامله ای با میرحسین موسوی و کروبی کرده است، حالا سرکوبی اعتراضات دانشجویان و سرکوبی کارگرانی که خواهان داشتن سندیکا هستند، سرکوبی وکلای دادگستری که جرمشان وکالت و دفاع قانونی از موکلینشان بوده و هزاران جنایتی که او کارگزاران تحت امرش علیه مردم کرده اند، به کنار. بنا بر اعلام خودشان میرحیسن موسوی که نفر بعد از احمدی نژاد ادر انتخابات اعلام شد، رای 14 میلیون نفر را داشت. در کجای دنیا که دموکراسی اندک جایی در عملکرد نظام داشته باشد، با اپوزیسیون قانونی چنین رفتار می شود و هوادارانش چنین لگد کوب می شوند که در جمهوری اسلامی تحت رهبری ولی امر مسلمین شده است؟
شهید پروری و تبلیغات
بهره برداری تبلیغاتی در مظلوم نمایی و نمایش شهید پروری از دیگر ابتکارات رژیم در این حاشیه برگزاری این اجلاس بود. خود روهای «دانشمندان اتمی» قربانی ترور را به محوطه برگزاری اجلاس برده بودند و آن دخترک معصوم «آرمیتا» فرزند داریوش رضایی نژاد یکی از قربانیان ترورهایی که رژیم به عوامل موساد نسبت می دهد، هم شده بود عروسک این خیمه شب بازی و افراط در استفاده تبلیغاتی از این کودک معصوم، چنان بود که کسی در سایت باز تاب مطلبی با عنوان «پیشنهاد استفاده از آرمیتا را خودمان دادیم، اما نه در این حد» این رفتار رژیم را مورد انتقاد قرار داد. اگر مساله استفاده تبلیغاتی از این طفل پدر از دست داده به همین اجلاس و این ماجرا ختم شود، می شود گفت که او شانس آورده، چرا که از رژیمی که مراسم «شیرخوراگان حسینی» به مناسبت عاشورا برگزار می کند و برای گریاندن کودکان شیرخوار و تزریق ماتم و عزا به مناسبت عاشورا – که آماه کردن زمین برای کشت و برداشت پر حاصل از تعصبات مذهبی و مرید و مقلد و حزب اللهی پروری است-، ممکن است چند سال دیگر،ضمن برگزاری «جشن تکلیف» اسم آرمیتا را به «ام البنین» تغییر بدهند و ازاو یک محجبه با حجاب مضاعف و مقعنه و یک «حافظ قرآن» و مرید «مقام معظم رهبری» بسازند.
سیلی اردوغان به رژیم
آخرین خبر از پیامدهای برگزاری اجلاس غیر متعهد ها که حتما خبر ناخوشایندی برای رژیم است، این است که رجب طیب اردوغان در صفحه شخصی خود در تویتر، در یادداشتی سخنان مرسی در اجلاس تهران سیلی محکمی به رژیم دانسته و نوشته است:« محمد مرسی با اظهاراتش در تهران، سیلی محکمی به ایران زد! این بیسابقهترین سیلی یک رئیسجمهور مسلمان عرب به صورت ایران بود که پس از سقوط امپراطوری عثمانی بر صورت ایران زده شده است». این مطلب را بازتاب به http://baztab.net/fa/news/13947 نقل از روزنامه جمهوری اسلامی گزارش داده است
اخیرا بر سر مساله سوریه رابطه رژیم با ترکیه دچار تنش شده است. خبر دستگیری چند نفر در ترکیه به اتهام جاسوسی برای رژیم جمهوری اسلامی و شایعات مربوط به کمک رژیم به پ ک ک برای حملات مرگبار علیه ترکیه نشانه هایی از تنش اخیر در رابطه رژیم با ترکیه است.
خشم ومبارزه مردم پایان ناپذیر است و پایان رژیم گریز ناپذیر
به هر حال اجلاس سران غیر متعهد ها هرچقدر هم «لبریز از موفقیت» بوده باشد، تاثیری در اصل مسأله یی که رژیم با آن رو به روست ندارد. مساله یی که به محض این که منفذ کوچکی از زیر آوار سنگین اختناق پیدا کند،مثل آتشفشانی نمایان می شود و اگر با سرکوبی سنگین مهار نشود، می تواند با انرژی متراکمِ ستم سوز خود،ریش آخوندها و پاسدارنش و ریشه این رژیم ارتجاعی ضد مردمی را بسوزاند. نمونه این آتشفشانها را بارها دیده ایم. آخرینش در رویدادهای مربوط به اعتراض به نتیجه انتخابات بود. اما زمانی خواهد رسید که این مهار کردنها هم دیگر امکان پذیر نخواهد بود. مگر برای بشار اسد که رژیم با تمام توان از او حمایت می کند، با تمام توحشی که او در سرکوبی مردمش بکار می برد، مهار اوضاع عملی است؟ ماها که دوران شاه را دیده ایم و رعب اختناقی را که شاه با ساواک جنایتکارش در جامعه برقرار کرده بود به یاد داریم، این را هم به یاد داریم که کارتر رئیس جمهور آمریکا، در سفرش به ایران در دیماه 56 - یعنی یکسال قبل از انقلاب-، در سخنانی ایرانِ تحت استبداد آریامهری را، «جزیره ثبات در منطقه» نامید. تنها یک سال بعد، با توفان و آتشفشان انقلاب مردم سلطنت در ایران واژگون و درهم کوبیده شد و جزیره ثبات بهم ریخت. اگر چه آخوندها با تمایلات به شدت ارتجاعی و ضد کمونیستی سالها متحد عملی آمریکا در سرکوبی و کشتار آزادیخواهان و انقلابیها در ایران و حمایت از اسلامگرایان در افغانستان بودند، اما خب اوضاع تغییر می کند. چنان که بن لادن دست پروده سیا هم با آمریکا دچار اختلاف شد.
بشار اسد، چند ماهی قبل از شروع اعتراضات در سوریه در خلال گفتگویی اختصاصی با کریستین مالار گزارشگر یکی از کانالهای تلویزیونی فرانسه برای نشان دادن استحکام رژیمش، او را سوار اتومبیل خود کرد و بدون اسکورت و محافظ به گردش در خیابانهای دمشق برد تا تسلط استحکام و امنیت بی خدشه رژیمش را از طریق گزارش او برای غرب به نمایش بگذارد و در حالی که خودش رانندگی می کرد رو کرد به او گفت: اتومبیل من ضد گلوله نیست می توانید[برای مطمئن شد از درستی این مساله] شیشه در را پایین بیاورید. می گفت مساله یی برای نگرانی در مورد امنیت نیست. اما حالا از آن نمایشات نمی تواند بدهد. اوضاع با انفجارهایی که در مکانهایی با بالاترین درجه حفاظت و امنیت رخ می دهد، بسیار نا امن و سرنوشت تیره یی که در انتظار اوست، گریز ناپذیر است. خمینی پلید فرزندان انقلابی و آزادیخواهان و مردم حق طلب را «درو» کرد تا مزاحمان انحصار قدرت و امامت منحوسش را از سرا راه بردارد، اما مبارزات مردم در قشرهای مختلف و به شکلهای مختلف در تمام این سالها آهسته و پیوسته ادامه داشته هم چنان که شقه و شکاف در بین خودیهای رژیم در بالا. شکاف و تنافر، درد بی درمان در بین این برادران دینی و بین بالائیهاست و این رژیم سرانجامی جز فروپاشی ندارد. نفرت عمومی از این رژیم چنان است که اکنون بازیگران فیلم «قلاده طلا» که به کرگردانی یک عنصر امنیتی و با کمک ناقابل یک میلیارد تومانی وزارت ارشاد برای تحریف رویدادهای سال 88 ساخته شده بود، مورد انزجار مردمند. ولایت فقیه و«سلطنت فقیه» به همان جایی خواهد رفت که سلطنت آریامهری رفت.
منابع و توضیحات:
3 - نمی دانم میانه دهه هفتاد بود یا اوائل دهه هشتاد، محمد قائد روزنامه نگار نکته سنج و نقّاد و خوش قلم در مطلبی با عنوان «در فضیلت نامها» در مجله «صنعت حمل و نقل» ضمن نگاهی به مساله نامگذاری و انتخاب نامها به موضوع نامگذاری مکانها نیز پرداخته بود و ضوابط یا معیارهایی را که در این مورد ، بکار گرفته می شود مورد توجه قرار داده بود و در همین قسمت اشاره یی هم به نامگذاری خیابانهایی در تهران یکی (که سابقا وزرا نام داشت و سفارت مصر در آن بود) به اسم خالد استاتبولی – ستوان ارتش مصر که انور سادات را کشت- و خیابان فرشته در شمال تهران به اسم سلیمان خاطر (سرباز مصری که توریستهای اسرائیلی را در شبه جزیره سینا به رگبار بست، و احمد قیصر (یک جوان لبنانی متولد روستایی در حومه صور لبنان و در ارتباط با حزب الله لبنان که به روایت منابع «ارزشی» رژیم در سال 82 دست به عملیات «استشهادی » علیه محل مقر نیروهای «صهیونستی » زده و سبب کشته شدن 141 نفر شده بود)، یاد آور شده بود که « درهمه جای دنیا نام اشخاصی که جان بر سر آرمان می گذارند دریادها و در کتابها می ماند؛ اما نامگذاری خیابان به یاد کسی که مغر یک نفر دیگر را با گلوله پریشان کره است مرسوم به نظر نمی رسد. این ندیده گرفتن چه از روی سهو و چه عمد، جای سرزنش ندارد. چه بهتر که کشتن افراد چاره ناچار و ضرورتی مکروه تلقی شود تا عملی شایسته تجلیل». او با تیز بینی یاد آور شده بود که:« ظاهرا اگر کسی یک یا چند عنصر نا مطلوب را در هرجای جهان بکشد، احتمال دارد در ایرن یک خیابان جایزه بگیرد. نام سربازی مصری، سلیمان خاطر، و نام شخصی موسوم به احمد قیصر، اهل لبنان، که سربازانی آمریکایی و توریستهای اسرائیلی را از بین برده اند بر دو خیابان این شهر گذاشته شده است. مبارازان فلسطینی شاید نامها را در حاشیه تاریخ مبارزات خود ثبت کنند اما در کشور خود مختارشان چنین نامهایی را زنده نکرده اند. روزی هم که کاملا مستقل شده باشند بعید است چنین کاری بکنند». مقاله یاد شده در نشانی زیر می توان یافت
بیانیه دفتر ولایتی در خبرگزاری فارس: - 4
16 شهریور 1391 – 6 سپتامبر 2012
منبع:پژواک ایران