صحنه ای تکان دهنده از رفتن ندا از بین ما و ماندن ندا در فریادها و یادها
ایرج شكری
روز شنبه، آغاز آخرین هفته در آخرین ماه بهار، برای ندا آقا سلطان (دانشجوی رشته فلسفه به گزارش آژانس ایران خبر) که در بهار زندگی بود، روز پربر شدن و به خاک افتادن و درخون خویش خفتن بودن. گل عمر او با گلوله شلیک شده از کلت اوباش پاسدار ولایت خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی پرپر شد. بنا به شرحی که آژانس خبری یاد شده، در این زمینه داده* است ندا دقایقی برای صحبت با تلفن موبایل از جمع راه پیمایان تظاهرات عقب می افتد و در همین وقت دو موتور سوار لباس شخصی بسیجی ، به او نزدیک شده و با سلاح کلت قلب او را هدف قرار می دهند، بقیه این رویداد تلخ و این جنایت سگان آستان ولایت در تصویرهای گرفته شده می توان دید.
http://www.youtube.com/watch?
همراهانش پیکر او را که قسمتی از لباسهایش هم آغشته به خون است به کناری می کشند و او را به نظر می رسد از حال رفته است و چشمانش باز و از حرکت مانده است، سعی می کنند با ماساژ قلب به حرکت وادارند، تکرار «ندا بمون ندا بمون» یکی از همراهانش که احتمالا از همکلاسانش بوده، با بیرون زدن خون از دهان وبینی ندا در اثر فشار به قفسه سینه او برای ماساژ قلبی، تبدیل به فریادی از درد و وحشت از سوی او دیگر همراهان می شود. حرکتی از ندا دیده نمی شود چشمانش گویی خبره به نقطه ای در دور دست باز مانده است. نقطه ای که شاید مسیر راهی است که باید ادامه یابد و طی آن «حسینیه امام خمینی» و مقر ولایت فقیه در هم کوبیده شود و نفطه ای که او هم مثل میلونها ایرانی که نه فقط در این رژیم منحوس مذهبی بلکه از آغاز قرن گذشته تا آمروز در آرزوی رسیدن به آن بوده اند، یعنی استقرارآزادی و دموکراسی و عدالت در میهن. راه و هدفی که دهها هزار ایرانی در راه تحقق آن یا در شکنجه گاهها یا در برابر جوخه های اعدام و یا مثل نداد در تظاهرات، جان باخته اند. من در آن روزهای زدوخوردهای خیابانی انقلاب سال 57 و در 30 خرداد 60 زخمیها و تیر خورده هایی را دیده ام، اما این صحنه ثبت شده که اکنون با مدد فن آوری کنونی امکان ضبط و پخش آن میسر شده، به مراتب تکان دهنده تر از فیلم کشته شدن یک دانشجو در تظاهرات 13 آبان سال 57 است که پخش آن زیر فشار کارکنان اعتصابی رادیو تلویزیون، به مدیریت وقت منصوب شده از سوی رژیم شاه تحمیل شد و البته با واکنش سریع نفرات ارتش شاهنشاهی که در حکومت نظامی اعلام شده با چندین تانک چیفتن در محوطه سازمان رادیو تلویزیون مستقر شده بودند، برای جلوگیری از پخش آن روبه رو شد. اما با مقاومت کارکنان فنی پخش، کار ازکار گذشت و پخش آن گزارش مثل بنزینی بود که روی آتش بپاشند. شعله های خشم مردم را علیه رژیم آریامهر بسیار بلندتر و غیر قابل مهار کرد. شاه ناچار شد صدای انقلاب را بشنود و برای آرام کردن خشم مردم، تعهد بکند و به مردم قول بدهد که دیگر خیلی از غلطهایی که در گذشته می کرده نخواهد کرد اما در عین حال دست به اقدام ابلهانه برقراری دولت نظامی زذ. شاملو درست گفته بود که همه دیکتاتور ها «مشنگ» و دیوانه اند. شاه و خمینی و صدام و سیدعلی همه شیفتگان انحصار قدرت، مبتلا به جنون خود بزرگ بینی هستند و وجودشان از تکبر و خود خواهی متکاثف و تغلیظ شده تلنبار شده و شعورشان زیر همین خود خواهی و تکبر متکاثف مختل شده است و تا زمانی که دو آتش خشم مردم تنفس را برایشان دشوار نکرده حاظر به دست برداشتن از تکبر نیستیند. اکنون رژیم بشدت عقب مانده و ارتجاعی و استبدادی، و آمیخته به تبعیضهای گونان علیه زنان و مذاهب و اقوام ایرانی؛ به مراتب درمانده تر از رژیم شاه در انقلاب سال 57 در بکار گرفتن سانسور خبری است. در آن زمان اگر روزنامه ها در اعتصاب بودند و رادیو تلویزیون در کنترل رژیم، اما هزاران اطلاعیه و خبر نامه از سوی گروهها مختلف منتشر می شد و بخشی از دیوار بیمارستها پوشیده از اینگونه اطلاعیه ها بود و گورستان بهشت زهرا نیز محلی بود برای اطلاع از تعداد کشته شدگان و نیز تجمعات گونان گون همراه با توزیع اطلاعیه ها و مبادله خبرها. اکنون اگر مردم نتوانند با هزاران تلفن همراه با پیامک و مکالمه، به خاطر از کار انداخته شدن شبکه تلفن همراه خبر رسانی بکنند، با دوربینهای تلفن های خود صحنه ها را به صورت عکس و فیلم ضبط می کنند و با استفاده از اینترنت - که رژیم نمی تواند آن را از کار بیانداز، چون خود نیز به آن نیاز دارد و در صورت از کار انداختن آن، تمام امور گردش کار عادی روزانه در موسسات دولتی و غیر دولتی، کارشان مختل خواهد شد-، آنها را قابل دسترسی برای جهانیان می کنند. صحنه تلخ و تکان دهنده شهادت ندا، یکی از آن صحنه بود که یک روز بعد از وقوع آن، انعکاسی گسترده و جهانی یافت. این صحنه چون عکس کشتار جمعه 17 شهریور سال 57، چون گزارش تلویزیونی 13 آبان و چون عکس اعدامهای جنایتکارانه در مرداد 58 در کردستان توسط خلخالی حاکم شرع گماشته خمینی به عنوان سندی از مبارزات مردم ابران برای آزادی و نیز سندی از توحش و درنده خویی مستبدان و مرتجان در تاریخ ایران خواهند ماند و یاد و نام ندا آقا سلطان، در مبارزه در حال جریان با رژیم ملایان درنده خود، شعله های خشم مردم علیه این رژیم را افروخته تر وبلندتر و شمار آنان را در صفوف تظاهرات و مبارزه بیشتر و عزم آنان را راسخ تر خواهد کرد.
در این دو روز گذشته من با نگاه و بررسی شمارش گر وبلاگم متوجه شده ام که مراجعه های متعدی در جستجوی سرود «برپاخیز» که اوائل انقلاب روی یکی از سرودهای مردم شیلی ساخته شده بود و من در مطلبی به آن اشاره کرده بودم**، صورت گرفته است. پخش این سرود که شعر آن انعکاس دهنده تمایلات چپ ایران بود خیلی زود از رادیو تلویزیون توسط رژیم ممنوع شد، مثل هر آنچه که گرایشات چپ را منعکس می کرد و مثل ندیده گرفتن و سانسور رویداد بزرگ تاریخ مبارزات مردم ایران علیه محمد رضا شاه یعنی حماسه سیاهکل و مبارزات چریکی. در اینجا، لینکی برای شنیدن آن سررود را به پایان این یادداشت اضافه می کنم.
گرامی باد یاد ندا و جانباختگان مبارزه با رژبم ددمنش آخوندی.
https://www.ina-newsagency.
http://iradj-shokri.blogspot.
در ویکی پدیا در مورد این سرود آمده است:برپاخیز یکی از سرودهای معروف انقلاب ایراندر سال ۱۳۵۷است که توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج ازکشوردر همین سال ساخته شد. آهنگ این سرود از سرود شیلیایی معروف «خلق متحد» اقتباس شده و شعر آن از سیاوش کسراییاست. با اینحال این سرود پس از چندی بدلیل حال و هوایی کمونیستی دیگر از رادیو و تلویزیون ایران پخش نشد.
سرود خلق متحد(El pueblo unido jamás será vencido) در سال ۱۹۷۳توسط آهنگساز شیلیاییسرجیو اورتگاساخته شد. این سرود که به سرعت میان مردم شیلی معروفیت یافت، اندکی بعد با وقوع کودتای پینوشهدر شیلی ممنوع شد.
برای شنیدن سرود در جدول سردوها روی برپاخیز کلیک کنید:
http://zariab.blogfa.com/8507.
پ – اول تیرماه 1388 – 22 ژوئن 2009
http://iradj-shokri.blogspot.
منبع:پژواک ایران