اعلان جنگ داخلی توسط خامنه ای،«توزرد»ی سبز و ضرورت آمادگی مردم
ایرج شكری
یکی از قلمزنان «جنبش سبز» در مطلبی با عنوان «جمهوری ایرانی و دیوار واقعیتها»*، به مطرح شدن این شعار که از روز قدس به این سو، در تظاهرا ت شنیده می شود پرداخته و ضمن تصریح این که این شعار فراتر از توانائیها و ظرفیت جنبش سبز است، دست به یک تحریف و قلب واقعیت هم زده و آن این که و نوشته است:« در نهایت (و با تاکید مجدد که اینجا ارزیابی درستی یا نادرستی این شعار در عالم ایدهال مدّ نظر نیست) شعار جمهوری ایرانی در ساحت عمل به نفع نیروهای سرکوبگر بوده چراکه آنها توانستهاند با توسل به این شعار، پایگاه اجتماعی محدود اما به هر حال موجود خود را به حرکت درآورند». اما واقعیت این است همچنان که خود موسوی و کروبی هم انتظار واکنش خشم آلود و خروشی که از مردم در نتیجه کودتای انتخاباتی به ظهور پیوست را نداشتند، جناح هار به رهبری ولی امر مسلمین از این خروش خیلی بیشتر شوکه شدند. توحش روز 30 خرداد کودتا گران در سرکوبی خشن شرکت کنندگان در تظاهرات و یورش به خانه های مردم در مناطقی از تهران، به همراه توحشی که در کهریزگ با قتل و تجاوز علیه دستگیرشدگان اعمال شد، واکنشی فوری و ضربتی برای ایجاد رعب و جمع کردن تظاهرات از سوی ستاد کودتا بود. اما تظاهرات با توحش نیروهای سرکوبگر خاموش نشد و روز قدس به رغم تهدید ها و هشدارهای شخص خامنه ای در تاکید بر جلوگیری از تفرقه و شعارهای انحرافی و تهدیدات فرماندهان نیروهای سرکوب رژیم در برخورد شدید با «تفرقه افکنان»، شعارهایی مثل نه غزه نه لبان جانم فدای ایران که در این روز شنیده شد و شعار جمهوری ایرانی هم که ابتکار خود مردم برای اولین بار در همین تظاهرات روز قدس شنیده شد، علائم هشدار دهنده کافی بود، برای احتمال انفجار مهار ناپذیر خشم مردم که ممکن است به هر انگیزه اتفاق بیفتد. از این رو کودتاگران به ارزیابی توانایی و امکانات خود و تجدید سازمان آن پرداختند. تغییرات در ساختار و تشکیلات سپاه و بسیج و گماشتن چهره منفوری چون نقدی به بفرماندهی بسیج و عنصری مثل آخوند طائب فرمانده پیشین بسیج در تشکیلات نو بنیاد سازمان اطلاعات سپاه همه حکایت از آماده شدن کودتاچیان برای پیش گرفتن یک سیاست«دینامیک» با درون مایه نیروماند ، برای یورش پیوسته وگسترده به اعتراضات مردم است. اظهارات پاسدار جعفری در جمع مسؤلان بسیج دانشجویان در 10 مهر ماه و هندوانه زیر بغل آنان دادن در که« فرماندهان جوان جبهه جنگ نرم باید با عرصه های سیاسی و فرهنگی این میدان آشنا شوند و در هر مکانی که هستند، عکس العمل های مناسب نشان داده و روشنگری کنند و منتظر دستور مسئولین بالادست نباشند » همه نشان از عزم قاطع جناح هار برای سرکوبی اعتراضات مردم دارد. نکته یی که باید به آن توجه داشت این است که بکار بردن ادبیات نظامی در رویا رویی با اعتراضات مردم از سوی کسانی چون فرمانده سپاه پاسداران و شخص خامنه ای تصادفی و یا «اشباه لپی» نیست، یک انتخاب آگاهانه است برای نشان دادن این که آنها در برابر اعتراضات مردم، شرایط را برای موجودیت خودشان جنگی می بینند و برای آغاز آن آماده شده اند و حمله هایی هم به صف دشمن که همان مردم معترض هستند انجام داده اند. قبل از فرمانده سپاه، خامنه ای در دیدار نمایندگان بعضی تشکلهای دانشجویی ذوب در ولایت و نمایندگان «نخبگان عملی و فرهنگی دانشگاهها»، در 4 شهریور خطاب به آنان گفته بود« دانشجويان ، افسران جوان در جبهه مقابله با جنگ نرم دشمنان و جريان شيطاني متکي بر زور و تزوير و پول هستند». بنا بر شواهدی که به آن اشاره شد، بسیجی که رژیم برای جمع کردن سیاهی لشکر روز 13 آبان راه انداخت، ربطی به شعار جمهوری ایرانی و این که به ادعای قلمزن جنبش سبز، این شعار باعث فعال شدن پایگاه احتماعی محدود جناح مقابل شده ندارد. خامنه ای در همان 29 خرداد که چند کلمه با« آقا امام زمان» که کشور و انقلاب را متعلق به او دانست، صحبت کرد، قاطعیت خود بر ایستادگی تا پای جان در برابر معترضان و تغییر خواهان اعلام کرد و گفت:« من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همهى اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. .. ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد». روشن است که جناب میرحسن موسوی و خاتمی و کروبی، که اسلامگرایانی خمینیست هستند و اصلا انگیزه به میدان آمدنشان حفظ و بقای جمهوری اسلامی است، به هیچ خواستی و هیچ روشی که تهدیدی برای برچیده شدن این رژیم مذهبی لعنتی با عزم و اراده توده ها باشد، تن نخواهند داد. مقاله نویس جنبش سبز نوشته است که جنبش سبز در عمل گرایی دنبال راههای کم هزینه است و«جناب آقای موسوی با فراست سیاسی بالای خود به همین نکته اشاره کردند وقتیخواستار خلق روشهایی شدند که حتا برای "زنان باردار و کودکان خردسال" نیز به قدر کافی امن باشد. از این جهت، شعار جمهوری ایرانیکه در کنه خود دعوت به مسیری پر هزینه را نهفته است، بیشک ورای طاقت جنبش سبز است». این که جناب میرحسین ارزشی برای جان انسانها قائل شده، همان میرحسینی که زمان نخست وزیری پیشانی بند یا ثار الله، و الله اکبر به سر می بست و بالباس بسیجی به سخنرانی برای کودک سربازان «یکبار مصرف» برای اعزام جبهه های جنگ ضد میهنی و ضد مردمی خمینی برای صدور انقلاب اسلامی و فتح قدس از راه کربلا سخنرانی می کرد، همانی که در مقام نخست وزیر دستور محرمانه ممنوع الخروج بودن پسران چهارده سال به بالا را صادر کرده بود تا برای اعزام به جبهه یک نفر را هم که شده از دست ندهد، تحول مثبتی است. اما آن فرمایشات ایشان، نه به خاطر ارزش جان و حیات شهروندان ایرانی، بلکه ناشی از نگرانی از انفجار غیر قابل کنترل خشم مردم است. آقایان یک مساله را فراموش کرده اند یا به روی خود نمی آورند و آن این که از روز پیدایش این رژیم، این اپوزیسیون نبود که «راه پر هزینه» را انتخاب کرد، این انحصار طلبی خمینی و دست اندر کاران رژیم که خود جناب میرحسین موسوی هم یکی از آنها بود، راه پر هزینه را به اپوزیسیون تحمیل کرد. میرحسین موسوی کسی است که در دورانی که خمینی پلید خون ریز، با تکیه بر جهل و تعصب توده های محروم، در ایجاد اختناق و در سرکوبگری مرزی نمی شناخت، نخست وزیر خط امامیِ برخوردار از حمایت کامل خمینی بود. همین عالیجناب، بری تشکلی تخصصی و غیر سیاسی مثل سازمان نظام پزشکی ایران، حق موجودیت مستقل قائل نبود و با برچسپهای رایج در خط آمریکا بودن و مهملاتی از این قبیل سازمان نظام پزشکی را منحل و وزیر بهداری خود را در راس آن گماشت و به سرکوبی پزشکان مبادرت کرد. این رژیم منحوس اسلامی بنیادش بر مردم فریبی، بر تبعیض و مردم کشی و آزادی کشی برپا شده که سخنان خمینی در همان ماههای اول به قدرت رسیدن به ویژه در سخنان سوم خرداد و 26 مرداد 58 به خوبی نمایان است**. اکنون بعد از سه دهه انباشت مطالبات مردم، ماجرای «کودتای» انتخاباتی، شکنندگی این رژیم را در بالا به جایی رساند که خشم دونسل از پایینی های سرکوب شده در بستر اعتراض به نتیجه انتخابات، جاری شد و همانطور که مدرس دانشگاه آقای حاتم قادری هم در مصاحبه یی به درستی مورد توجه قرار داده بود***، در همان هفته اول بعد از انتخابات، مرم از میرحسین موسوی عبور کردند. این تنها آقای حاتم قادری محقق و استاد دانشگاه نیست که میرحسین موسوی را به عنوان انتخاب ناگزیر مردم به عنوان رئیس جمهور و «نه نماینده خواستها و منافع آنان» ارزیابی کرده است، بسیاری از کسانی که در خیابان با عکس میرحسین موسوی و یا نماد نوار سبز به خیابان آمده و در تظاهرات شرکت داشته اند، کاملا اگاهانه و از موضع انتخاب «بین و بد و بدتر» به حمایت از موسوی برخواستند. این امر در فیلم نیمه مستندی هم که دختر مخملباف در مورد انتخابات ساخته، نیز منعکس است. بنا براین، طنین انداز شدن شعار جمهوری ایرانی از سوی مردم، به فاصله دو سه ماهی بعد از کودتای انتخاباتی، در حالی که اقدامی جز سخنان یا پیامهایی که کاملا با رعایت اصل آسته برو آسته بیا، از سوی کسانی که ظاهرا رهبری اعتراضات مردم را دارند بیان شده، دیده نشده است، تعجبی ندارد.
من کمترین شانسی برای خروج مسالمت آمیز از بحران کنونی و اعاده حقوق لگدمال شده مردم زیر سم خمینی و روحانیت شیعه نمی بینم. این رژیم در آغاز با گله سگان حزب اللهی در یورش به اجتماعات جوّ رعب در جامعه ایجاد می کرد و فضا را برای فعالیت مسالمت آمیز سیاسی دگراندیشان می بست، و چندی بعد با دستگیری گسترده و کشتار ازادیخواهان و ترقیخواهان ایران، پایه هایش را استوار شده کرد. دموکراسی برای این رژیم مذهبی مثل طناب دارد است. یکه نکته که به نظر می رسد آن بخش از اپوزیسیون که به طور مطلق طرفدار روشهای قانونی و مسالمت آمیز و اجتناب مطلق از روش قهر آمیز است، توجه چندانی ندارد این است که ما با یک رژیم مذهبی که رهبرش جانشین امام زمان است طرف هستیم. در این رژیم حتی روحانیون خیلی تغییر و یافته و اهل «حمایت از حقوق شهروندان»،وقتی پای انتخاب بین حق مردم و حقوق شهروندی یا حق اسلام و خدا قرار بگیرند، مطمئنان حق اسلام و خدا و پیغمبر را مقدم بر حقوق شهروندان خواهند دانست. حتی آقای حسینعلی منتظری. اسلام دین بدترین تبعیضها بین زن و مرد و مسلمان و غیر مسلمان است. دیه زن یا ارزش جان یک زن برابر نصف ارزش جان مرد است و... آخوندها از نرم شدها باشند یا سخت سر و یاسداران ارتجاع، هرگز به آزادی احزاب به معنی رایج آن در دنیا، تن نخواهند داد. چطور ممکن است سپاه پاسداران سرپا و برقرار باشد و ما در کشور حزب سوسیالیست یا کمونیست یا حتی حزب لیبرال غیر مذهبی داشته باشیم در حالی که به مذهبی- لیبرالها هم اجازه فعالیت رسمی تاکنون داده نشده است . چطور ممکن است سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرپا و برقرار باشد و درکشور زنان از آزادی داشتن یا نداشتن حجاب برخوردار باشند. خیلی حقوق پیش پا افتاده فردی دیگر که این رژیم منحوس از مردم سلب کرده است همین وضع را دارد. با توجه به مطالبی از موضعگیری های خامنه ای و فرماندهان سپاه و اقدامات آنان برای رویارویی با معترضان که در عمل هم در سیزده آبان دیدیم و فردا در سالگرد روز دانشجو در شانزده آذر ماه خواهیم دید، در حالی که دشمن به مردم اعلان جنگ داده است، آیا در برابر شیپور جنگ و برطبل جنگ کوبیدن و هر از گاهی حمله کردن و قربانی گرفتن دشمن، پیوسته پرچم صلح به حرکت در آوردن و بر مبارزه قانونی پا فشردن، فرسودن و هدر دادن پتانسیل انقلابی جامعه نیست؟ این کار را قبلا یک دوره 8 ساله آقای خاتمی کرد. به نظر من سرکوبگریهای رژیم از بعد از انتخابات، برای ولایت فقیه حاصلی جز افزودن به نفرت و خشم مردم از این رژیم نخواهد داشت. این مرحله که شاید تا انتخابات ریاست جمهوری آینده ادامه داشته باشد، مرحله انباشته شدن هرچه بیشتر نفرت از رژیم ولایت فقیه در مردم است. با اتهامات و ادعاها و فحاشی های بکار گرفته شده از سوی کیهان و فرماندهان سپاه، علیه سران جنبش سبز، می توان پیش بینی کرد که اینان در انتخابات آینده کاندیدا نخواهند بود، یعنی شورای نگهبان کاندیدا توری آنها را رد می کند. علاوه بر این، در هر حال عزم خامنه ای و سپاه، برای مبارزه با «انقلاب مخملی» و«جنگ نرم است». خامنه ای خود جنگ داخلی به شکل نه چندان «نرم» را از نماز جمعه 29 خرداد آغاز کرده است. به نظر من باید مردم را به طور ذهنی و روانی برای رویارویی با جنگ اعلام شده توسط خامنه ای آدماده کرد. در غیر این صورت ممکن است در پی یک سری شورشهای پراکنده و سرکوبگری، باز هم برای مدتی مثلا یک دهه پتانسیل انقلابی جامعه کاهش یاید. متاسفانه رویا رویی با رژیم ولایت فقیه یعنی مرحله تخریب. بدون ویران کردن و واژگون کردن این رژیم، هیچ حرکتی برای تغییر ممکن نیست. گواه این مدعا همین جنایات بعد از انتخابات و همین دانشجویان زندانی و فعالان سندیکایی زندانی مثل منصور اسالو هستند. باید این تاریکخانه اشباح را در هم کوبید و به جای آن بنایی بر اساس سلیقه و پسند مردم ساخت.
منبع:پژواک ایران