پاسخی به اوباش «ترانه خوان گروه هنری ارتش آزادیبخش و سیمای آزادی» مسعود و مریم رجوی
ایرج شكری
اسماعیل وفا یغمایی در وبلاگ خود - دریچه زرد- نقد و تحلیلی با دقت نظر و درخور تحسینی در مورد «ترانه» یی که به اسم کلکسیون توسط گروهی از «هنرمندان ارتش آزادیبخش و سیمای آزای» تولید و خوانده شده که سراپا توهین به اسماعیل و ایرج مصداقی و کریم قصیم و منتقدان و معترض دستگاه رجوی بود و عکس و من و تنی چند از منتقدان هم در متن آن و زمینه آن قرار داشت نوشته بود و من در ستون نظر کاربران یادداشت زیر را گذاشتم. تولید کنندگان هنری سیمای رجوی و ارتش آزادیبخش او که به نظر می رسد بعد از مطلب اسماعیل و واکنشهای نشان داده شده به نبوغ خود متوجه تعفن گند کار خود شده اند، آن را از یوتیوب برداشته اند. من آن را دانلود کرده بودم و می شود آن را اینجا دید(کلیک کنید). خواند مقاله اسماعیل را به همه توصیه می کنم. یادداشت من هم در ستون نظر کاربران دریچه زرد در زیر آمده است.
اسماعیل عزیز تحلیل و ارزیابی خوب و درستی کرده ای از منشاءو منبع تولید آن «ترانه» و هویت و تفکر و هدف نهفته در آن. به هر منتقدی برچسب و اتهام خائن و دشمن زدن، اگر در عمل زمینه مجازات کردنش فراهم شود، با طلبکاری از زمین و زمان و از تاریخ و از از خلق که «رهبر مقاومت»، به عنوان حقی خدایی و اسلامی و مبارزاتی و «به بهای خون شهیدان»از آن خود می داند، حضرت و نوچه گانش می توانند فضایی از ارعاب و وحشت و سرکوب اعدام راه بیاندازند که دوران خدایی لاجوردی جلاد در مقام دادستان دادگاه انقلاب اسلامی مرکز و خلخالی در مقام حاکم شرع، دوران صدور احکام «شرمگینانه» کیفر دادن منتقدان و مخالفان قدرت حاکم در ایران جلوه کند. من به آن گوساله هنرمند که از سفره رهبری عقیدتی و مهرتابان آزادی تغذیه می کند و سر آن بساط رشد و نمو پیدا کرده ایراد چندانی نمی گیرم، اما مثل تو اورا تبرئه نمی کنم. به این دلیل که برای آدمی مثل او دسترسی به اطلاعات نباید دشوار باشد. او و کسانی چون او را نباید نفهم دانست و به دلیل نفهمی شان حکم برائت برای آنها صادر کرد.
آنها آگاهانه و با دریافت هویت از رهبر و مهرتابانش، چنین گ... خوری هایی می کنند. مثل محمد اقبال و آن سایرین پنهان شده پشت اسمهای مستعار. اما این را هم با ایمان و یقین می گویم که به رغم این عربده ها و هتاکی ها شخص رهبر یعنی مسعود رجوی که خود هم مربی و معلم و هم پیشگام در انجام و بکار گرفتن این روش یعنی لجن پراکنی و حرمت شکنی در مورد منتقدان بوده است، مفلوک تر و خاک بر سرتر از اینها، گمان نمی کنم در قرن گذشته و در قرن حاضر هیچ گروهی سیاسی در هیچ جای دنیا پیدا شده باشد. زمانی مدعی بودند که دلمشعولی بزرگشان درست امتحان دادن در زمانی است که به قدرت رسیده باشند، چون خود را در موضع «ایثار و فدا» می دیدند و نه بدهکار کسی و نه نیاز به امتحان دادن. می گفتند که اگر از سرانجام شاه و خمینی درس نگیرند پس از چه چیز درس خواهند گرفت. اما می بینم که به قدرت نرسیده، در حالی که اعتبار و تاثیر حضورشان در مساله ایران را حمایتی که از آنان بشود، تعیین می کند، با کارهای احمقانه و مستبدانه و با هتاکی به منتقدان، منفور و منزوی در نظر مردمی شده اند که تا خرداد سال 60 و حتی بعد از آغاز کشتار ها از اینان حمایت کردند. مسعود رجوی در آخرین پیامش بعد از حمله اخیر به لیبرتی جای هیچ تردید باقی نمی گذارد که حاظر به دست برداشتن از استبداد رای و بیرون آمدن از هپروت و قبول اشباهات خود و انتقاد از خود نیست و به کشتن دادن تا آخرین نفر کسانی که تحت امر او هستند، بدون این که آن بیچاره ها امکان مقابله و حمله به دشمن را داشته باشند، برایش «کارزار سرنگونی» به شمار می آید. ما باید در برابر این یاوه گویی ها و گ...خوریها که در این «ترانه » و یکی دو نوشته به لقمه های کله گربه ای، صورت گرفته است، محکم به ایستیم و برخورد کوبنده بکنیم، برخوردی که مثل کوبیدن با پاشنه پا به دهن یاوه گویان باشد البته با هدف قرار دان همزمان کله و مغزبیماری که خط دهنده اصلی یاوه گویی ها عناصر مهمل و لمپن صفت است، این کاریست که تو در همین تحلیل به درستی انجام داده ای. هرچه کوبنده تر بهتر. ***
و یاداشت دیگری در پاسخ به کامنتی که نویسنده آن که مدافع گروه هنری لمپنی و دستگاه رجوی بود،گفته ما(کسانی چون من) به دیگران فحش می دهیم
ایرج شکری
تحریف حقایق و دروغگویی و اتهام زنی و هتاکی وقتی در تشکیلاتی به عنوان روشی برای مقابله با منتقدان مجاز شمرده شد، تعجبی هم ندارد که نوچه ها و مریدان دون اشل و پیش پا افتاده، مثل ناصر اهوازی برای احساس «بزرگی» کردن،به همان روش متوسل شوند.ما به دیگران فحش و ناسزا نمی گوییم. جدل های قلمی من با دیگران( یک مدعی سینمای ایران ، انتقاد از اظهارات رضا پهلوی، انتقاد از دیدگاههای یک استاد روابط بین المللی، انتقاد از دیدگاه تایید آمیز یک محقق تاریخ از دوران شاه و...) را لابد خیلی ها دیده و خوانده اند و آنها به هر حال در وبلاگ من درفش و در پژواک ایران موجودند. در انها من به کسی فحش نداده ام. اما در دستگاه مسعود رجوی حتی در بالاترین سطوح نفراتش به نزدیکان خود که منتقد رجوی بودند فحاشی کرده اند، مثل عموجان فرمایه گفتن شهرزاد صدر حاج سید جوادی به عموی خود علی اصغر حاج سید جوادی، یا فحاشی و دروغپردازی رذالت آمیز محمد اقبال به خواهرش، یا دیگرانی که از سوی مجاهدین به فحاشی به کسانی مثل اسماعیل واداشته شده اند، یعنی به آنها تکلیف شده مثلا چرا شما ساکتید، مثل فحاشی جلال کنجه ای به آقای روحانی و قصیم .
دستگاه رهبر مجاهدین و به ویژه مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی باید بدانند که وقتی قلدرمنشی پیشه کردند، دیگر لیاقت مورد اعتماد بودن را از دست دادند و وقتی حرمتی شکنی و لکه دار کردن حیثت دیگران را پیش گرفتند، دیگر قابل احترام هم نیستند.، به چه دلیل باید به کسانی احترام گذاشت که نه تنها هیچ احترامی برای کسی قائل نیستند، بلکه گمان می کنند این حق مسلم آنان است که به محض انتقادی، راه برچسب زنی و توهین پیش بگیرند. با یاد آوری این نکات می خواستم روی این نکته تاکید کنم که کسانی که حرمت شکنی در برابر انتقاد پیش بگیرند، و گه...خوری هایی از آن نوع که در ترانه ساخته شده در تشکیلات اسلامی - انقلابی مسعود رجوی مشهود است بکنند، فحش دادن به آنها اگر مناسب ترین برخورد نباشد، از جمله روشهایی است که خوب است بکار گرفته شود. همگان شاهدند که ما(کسانی مثل من و اسماعیل و...) به دیگران فحش نداده ایم، ما به نوچه مریدهای عوضی و هتاک مسعود رجوی آن هم نه همه هتاکی های آنها، پاسخ مناسب داده ایم.
منبع:پژواک ایران