نمایش خشم و عصیان، با نشان دادن پستان عریان
ایرج شكری
مقدمه - نقطه اوج مخالفت خمینی با شاه در ماجرای اصلاحات سال 1341 به ظهور رسید. شاه اصلاحاتی را در 6 ماده در ششم بهمن همانسال به رفراندام گذاشت که بعد «انقلاب سفید» و «انقلاب شاه و ملت» نامیدش. ماده پنجم این اصلاحات، اصلاح قانون انتخابات و دادن حقوق سیاسی برابر به زنان با مردان در رای دادن و در انتخاب شدن بود که تا آن زمان، زنان مثل دیوانگان یا مجرمانی که از حقوق اجتماعی محروم باشند، از چنین حقی محروم بودند.حالا کاری نداریم که انتخابات در رژیمی که آزادی بیان و آزادی احزاب وجود ندارد، چه معنی می تواند داشته باشد. همین ماده بود که خمینی آن را تهدید بزرگ برای اسلام دید که از نظر او روحانیت و قرآن را هدف قرار داده بود. همین ماده بود که سبب اعلام عزا و تحریم نوروز سال 1342 از سوی او شد. خمینی پلید در اعلامیه یی که به این مناسبت منتشر کرد گفته بود:« دستگاه جابر در نظر دارد تساوي حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند. يعني احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعني دخترهاي هجده ساله را به نظام اجباري ببرد و به سربازخانهها بكشد، يعني با زور سرنيزه دخترهاي جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد. هدف اجانب، قرآن و روحانيت است. دستهاي ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند»(1).
خمینی در ادعای زیر پا گداشته شدن «احکام قرآن کریم» با برابرشدن حقوق زنان با مردان البته بر حق بود، چرا که قرآن کریم به برتری مردان بر زنان تصریح دارد و خدای محمد و خمینی در قرآن گفته است:«الرجال قوامون علی النساء...»( آیه 34 سوره نساء). این که حالا بعضی ها در رژیم اسلامی می خواهند این مساله را به شیوه گوناگون ماست مالی کنند و آن را این طور تفسیر کنند که منظور از این برتری مسئولیت بیشتر مرد در اداره امور زندگی است، با نظرات صریح «حضرت امام» در اطلاعیه عزا گرفتن در نوروز 42، و آن چه به زنان ایران در این بیش سال روا داشته اند، همخوانی ندارد. با چرخش دوران و پانزده سال بعد از صدور آن اطلاعیه، در پی رویدادهایی که منجر به قیام و انقلاب علیه رژیم سرکوبگر و دست نشانده محمدرضا شاه شد، همین خمینی به عنوان نایب امام زمان و با عنوان «امام خمینی» بر اریکه قدرت تکیه زد. این آخوند مرتجع مردم فریب و جنایتکار، از وقتی که قدرت را به دست گرفت دائم در سخنرانیها می گفت که ادرات ما مرکز فحشا بود آموزش پرورش ما مرکز فحشا بود... با به قدرت رسیدن خمینی، پایمال کردن حقوق و ارعاب زنان ایران، با زمزمه های آزاد شدن تعدد زوجات و سرکوبی آشکار زنان، با شعار «یا روسری یا تو سری» آغاز شد و البته می دانیم که این قدم اول بود و به زودی دوران فرو کردن زنان در کیسه هایی به رنگهای تیره که «مانتو اسلامی» نام گرفت و تا مچ پای زنان فرود می آمد، فرارسید. در فرهنگ و بینش آخوندی زنان به طور کلی مایه فساد و گمراهی هستند، چون با معیارهای آخوندی ، مرد مسلمان در واقع مثل سگ یا چرنده و درنده یی است که به بوی همنوع ماده «تحریک» می شود و رابطه بین مرد مومن مسلمان با زن رابطه «نر»، با «ماه» است رابطه همکار، رابطه استاد و دانشجو، رابطه بیمار و پرستار، اینها معنی ندارد. تنها عامل انسانی در این مکتب که آن رااز دنیای چارپایان یا درندگان متفاوت می کند، مساله «محرم و نامحرم» است. فقط در رابطه محرم به عنوان مادر و خواهر و خاله وعمه و بستگانی که شرعا مجامعت با آنان حرام است، مسلمان نر، دیگر از ماده بودن همنوع تاثیر نمی پذیرد واز آفت و انحراف در امان است. با معیارهای همین دیدگاه، حضور همنوع ماده در زندگی اجتماعی محدویت هایی را الزامی می کند که آوار همه این محدویتها بر سر زنان فرود می آید. جمهوری اسلامی خمینی با چنین بینشی بر ایران سال 57 تحمیل شد و مقاومت زنان در برابر آن هم از همان ابتدا و با راه پیمایی اعتراضی زنان در اسفند همان سال شروع شد. زنان در گروههای پیشرو انقلابی فعالانه شرکت داشتند و با کشتاری که خمینی علیه گروههای سیاسی به راه انداخت، در شکنجه گاهها و زندانها با تحمل رنج جانکاه، ازجمله تجاوز جنسی، اعدام شدند و جان باختند. در مواردی کودکانی که همراه مادرشان دستگیر شده بودند، یا بعد از دستگیری زنان حامله در زندان به دنیا امده بودند از توحشی که مکتب خمینی علیه زنان بکار می گرفت در امان نبودند و نمونه های جگر سوز آن را در گزارش تحقیقی که شادی صدر در مورد تجاوز جنسی در زندانهای رژیم خمینی در دهه 60
نوشته می توان دید.
****
گلشیفته فراهانی و عصیان عریان
انتشار عکس نیمه تنه عریان گلشیفته فراهانی هنرمند وبازیگر سینما و ویدئو کوتاهی که در آن سینه خود را عریان می کند، واکنشهایی متفاوتی را سبب شد. در ام القرای اسلام البته با نوعی «استقبال» در سایتهای رژیم رو به رو شد تا گلشیفته را مورد حمله قرار بدهند. رژیمی ها خشنود بودند از این که می توانند از این اقدام بهره برداری دلخوهشان را بکنند و در سیاتهای ولایتمدار یاد وارشوند که پیوستن به سینمای هالیود«سقوط اخلاقی» را به همراه دارد و سایت تابناک با موذی گری تلاش کرد که این موضوع را هم به کاربران القاء کند که این اقدام گلشیفته برای تحت الشعاع قرار دادن برنده جایزه گلدن گلوب شدن فرهادی بوده است.
گلشیفته به خاطر بازی در فیلمی آمریکایی در کنار لئوناردو دوکاپریو، به نام «مجموعه دروغها»، از سوی وزارت اطلاعات رژیم مورد بازجوئیهای متعد قرار گرفت و آنطور که در یکی از مصاحبه یش گفت پوست او را کنده بودند. طبیعی است که تحت فشار قرار گرفتن توسط بازجویان همان دستگاهی که درنده خویی و بی شرمی آنها در بازجویانش در ماجرای بازجویی از همسر سعید امامی، با درزکردن به بیرون و انتشار در اینترنت و یوتیوب خیلی ها از آن آگاه هستند، باید برای هنرمند جوانی چون او که هیچ کار خلافی هم نکرده بود خیلی تکان دهنده بوده باشد. به هرحال این اقدام گلشیفته فراهانی یک اعتراض و دهن کجی به رژیمی است که علاوه بر سرکوبی و اخنتاق گسترده و سانسور در آثار فرهنگی و هنری، با تحمیل معیارهای ارتجاعیش به زنان(شبیه رفتار یهودیان ارتدوکس اسرائیل نسبت به زنان) ظلم مضاعفی را به زنان ایران تحمیل کرده است. من گرچه موافق این روش نیستم اما از گلشیفته حمایت می کنم و معتقدم باید از او در کشیده سنگینی که به گوش متشرّعان مستبد نواخت، حمایت کرد. این نسل، نسلی که زیر سیطره رژیم اسلامی کودکی راطی کرده و به جوانی رسیده و در حال عبور از سالهای جوانی است، به مراتب بیش از آن چه ما در سنین جوانی در رژیم گذشته تحت فشار و ارعاب بودیم، تحت فشار و ارعاب و در رنج از کمبوها بوده اند. در رژیم گذشته حریم زندگی خصوصی و ظاهر افراد مورد تعرض پلیس نبود و یکبار هم یک رئیس شهربانی در دستور بازداشت جوانان مو بلند(که بیشتر بالای شهری ها بودند) و تراشیدن سر آنان را داده بود، فورا از کار برکنار شد. تلاشهای رژیم برای قالب گرفتن رفتار جوانان و امت سازی از آنان البته شکست خورده و واکنشهای گونانی در این زمین دیده می شود. طنز روزگار آن که زیر ابرو برداشتن مردان ، بین ورزشکاران و بین مجریان مرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم راه یافته چنان که انتقاداتی در این زمینه در سایتهای رژیم درج شده است2. این رژیم حتی با عروسک باربی مشکل دارد و آن را تهدیدی برای ارزشهای آخوندی می داند. مدل اسلامی «دارا» و «سارا» از بدو تولدش شکست خورده بود و حجت اسلام زم که زمانی تولید سینمایی اسلامی را مدیریت می کرد و خود مبتکر تولید «عروسک ملی» بود(3)، خود حدود ده سال پیش به این شکست اعتراف کرد. اخیرا رژیم دوباره دست به جمع آوری عروسک باربی زده و روز اول بهمن در اخبار آمده بود که چندین مغازه به خاطر عدم رعایت ممنوعیت فروش عروسک باربی پلمب شده است. اگر امروز موراد متعدد اسید پاشی به صورت زنان اتقاق می افتاد، زمینه ساز و عامل اصلی آن به نظر من اداره کشور توسط صاجبان همان تفکری است که به «آیه شریفه» یی که قبلا به آن اشاره شد و آموزهایی از این دست،معتقدند و تعلیمات و تبلیغات و رفتار زن ستیزانه یی است که رژیم نسبت به زنان در جامعه گسترده که در یک کلام، در اطاعت طلبی از زن خلاصه می شود. واژه «زن ذلیل» هم به نظر می رسد از ابداعاتی است که «فرهنگ سازان» ولایت مدار در مورد مردانی به کار می برند که رعایت نظر همسرانشان را می کنند.
کالای جنسی شدن زن، منزلتی ندارد
در پایان لازم می دانم نظر خودم را در مورد یک نکته هم بیان کنم. من با این فرمایشات که جسم زن به خودش تعلق دارد و هرکاری دلش خواست می تواند بکند، مخالفم. این اختیار نمی تواند بی مرز باشد. اگر این اختیار زن را تا حد یک کالای جنسی تنزل داد، دیگر ابتذال است که آغاز می شود. تن فروشی آخر خط آن نوع اختیار است. این نوع حدود در این سوی دنیا هم هنوز وجود دارد و پولسازی و کسب در آمد به هر شکلی، نتوانسته آن را کاملا لگدمال کند. چند سال پیش در پاریس یک طراح مد لباس زیر زنان، دست به «ابتکار»ی زده بود و آن این بود ایشان (خودش هم زن بود)، برای نمایش آن لباسهای زیر زنانه، آن را بتن مانکها کرده بود و آنها را به پشت و ویترین های فروشگاه بزرگ و لوکس پاریس که گالری لافایت نام دارد آورده بود که با قرار دان صندلی و میز توالت و تخت و به شکل اتاقهایی برای حضور مانکها آماده شده بود. در پی این اقدام، هم انجمن زنان کاتولیک و هم زنان فمنیست، در اعتراض به آن تجمع و تظاهراتی در برابر آن فروشگاه که از مراکز اصلی خرید توریستهایی است که از همه جای دنیا به پاریس می آیند، به راه انداختند. آنها این اقدام توهین به حرمت زن و تنزل آن تا حد یک کالا می دانستند و اصرا داشتند باید این تبلیغ کالا تعطیل شود و چنین نمایشی باید در سالن و به روال نمایش مد صورت بگیرد. اگر اخبار این ماجرا درست به یادم مانده باشد این تظاهرات دو یا سه روز ادامه داشت و وقتی پایان یافت که به آن نمایش پایان داده شد. نکته دیگر مثل عریان شدن در فیلماست. هیچ دلیل ندارد که ما به پذیریم یا فکر کنیم که اگر در فیلمی صحنه «رختخوابی» به ویژه از نوع «اکشن» ولخت درهم پیچیدن و بالا پایین رفتن نبود، آن فیلم خوب از آب در نخواهد آمد. در خیلی از فیلمهای غربی و برخی کشورهای دیگر چنین صحنه هایی دیده می شود. اما واقعا به غیر از این هم ممکن است و در بین فیلمهای غربی هم فیلمهای بسیاری هستند که چنان صحنه هایی در آنها نیست و فیلمهای خیلی خوبی هم هستند. هنرمند سینما هم می تواند انتخاب کند که چه نقش و شرایطی را بپذیرد یا نپذیرد. کلودیا کاردیناله هنرمند سرشناس دهه های پررونق سینما در نیمه دوم قرن بیستم، چند سال پیش در یک برنامه تلویزیونی ضمن پاسخ به پرسش هایی که در مورد خاطرات و کارهایش می شد، یاد آور شد که در هیچکدام از دهها فیلمی که بازی کرده است، در برابر دوربین لخت نشده است.
در سینمای قبل از انقلاب، زنان نیمه عریان و با سینه های عریان را در فیلمهای مختلفی می توان دید که نمونه هایی از آن در یوتیوب هم قابل دسترسی است. سُس سکس با نمایش «لنگ و پاچه» همراه با رقصهای کپل جنبان برای به خورد تماشاچی دادن فیلمهایی که لمپنیسم فرهنگ جاری در آن بود، ویژگی بخشی از فیلمهای آن روزگار بود. به هر حال این به خود گلشیفته مربوط است که چه مسیری را انتخاب کند. اما به نظرمی رسد که در هر حال او دو انتخاب در برابر خود دارد، یکی صرفا تلاش برای یافتن نقش و بازی در فیلم با پذیرفتن همه آنچه در این دیار از او خواسته می شود است با قطع ارتباط کامل با ریشه و بی اعتنا مردم سرزمینش، یکی با در نظر گرفتن معیارهای زندگی عرفی مردمی که به آن تعلق دارد و آن چه برای بخش سینما دوست و سینما رو مردم در ایران و دوستدارانش قابل هضم است. البته روشن است فیلمهای گلشیفته هرچه باشد، تا این رژیم هست، در ایران نمایش داده نخواهد شد اما تردیدی نیست که کپی های فراوانی از آن به داخل کشور خواهد رفت.
---------------------------------------------------------
منابع و توضیحات:
اعلاميه خميني به مناسبت تحريم نوروز 1342
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
روحانيت اسلام امسال عيد ندارد
دستگاه حاكمة ايران به احكام مقدسة اسلام تجاوز كرده و به احكام مسلمة قرآن قصد تجاوز دارد، نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابر با تصويبنامههاي خلاف شرع و قانون اساسي ميخواهد زنهاي عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند.
دستگاه جابر در نظر دارد تساوي حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند. يعني احكام ضرورية اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعني دخترهاي هجده ساله را به نظام اجباري ببرد و به سربازخانهها بكشد، يعني با زور سرنيزه دخترهاي جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد.
هدف اجانب، قرآن و روحانيت است. دستهاي ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند. ما بايد به نفع يهود امريكا و فلسطين هتك شويم، به زندان برويم، معدوم گرديم، فداي اغراض شوم اجانب شويم.
آنها اسلام و روحانيت را براي اجراي مقاصد خود مضر و مانع ميدانند، اين سد بايد به دست دولتهاي مستبد شكسته شود.
موجوديت دستگاه، رهين شكستن اين سد است. قرآن و روحانيت بايد سركوب شود. من اين عيد را براي جامعة مسلمين عزا اعلام ميكنم، تا مسلمين را از خطرهايي كه براي قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر ميكنم. من به خداي تعالي از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم. دستگاهها با سوء تدبير و با سوءنيت گويي مقدمات آن را فراهم ميكنند. من چاره را در اين ميبينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسي كنار برود و دولتي كه پايبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد. بارالها من تكليف فعلي خود را ادا كرم: «اللهم قد بلغت» و اگر زنده ماندم تكليف بعدي خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد.
خداوندا، قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده .
روحالله الموسوي الخميني
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=197&SP=Farsi
http://www.asriran.com/fa/news/60100 2-
http://aftabnews.ir/vdcc0xqo.2bqm18laa2.html
3- آخوند محمد علي زم در مورد عدم استقبال كودكان و خانواده هاي ايراني از عروسك «دارا و «سارا» در روزنامه همشهري 21 و 23 ارديبهشت سال (1382) نوشته بود: «- بحث طراحی و ارائه عروسكهای ملی را برای اولين بار در ابتدای دهه شصت در حوزه هنری مطرح كردم. به خاطر دارم كه در يكی از همان اولين جلسات گفتم كه داشتن يك عروسك ملی برای ملتی كه تصميم گرفته استقلال و اقتدار فرهنگی داشته باشد ضرورتی اجتناب ناپذير است. - دارا و سارا سعی در حفظ سنتها دارند و میخواهند ارزشهای به ميراث رسيده را حفظ كنند اما تكليف كودك را در رويارويی با مدرنيسم روشن نمیكنند- باربی دست كودك شما را گرفته و با خود به جايی برده است كه سارا هم اگر رويش میشد لباسش راعوض مي كرد و به دنبالش مي تاخت. - اگر برای انعطاف حركات بدنی، امتيازی در نظر بگيريم و مثلاً نمره باربی را در اين زمينه پانزده از بيست بدانيم متأسفانه بايد به سارا و دارا گفت كه بروند و شهريور برگردند».
محمد علي زم تا سال 1380 در راس حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي قرار داشت، جایی که کانونی برای پرورش و حمایت از کسانی مثل محسن مخملباف در فیلمهای اولیه اش، و «شاعران» و نویسندگانی از ستایشگران خمینی بود.
2 بهمن 1390 – 22 ژانوبه 2011
http://iradj-shokri.blogspot.com/
منبع:پژواک ایران