آیا آمریکا همان بازی را با رژیم می خواهد بکند که با مجاهدین کرد؟
ایرج شكری
حدود یک هفته بعد از این که کارگزاران دیپلمات رژیم با وانمود کردن داشتن « دست پر»، از مذاکرات طولانی که جلسات پایانی اش در لوازن سوئیس برگزار شد، به ایران برگشتند خامنه ای سکوت سوال برانگیز خود را، روز 20 فروردین شکست و ضمن یک موضعگیری « آویزان» به بعضی از اظهار نظرها در زمینه نتیجه مذکرات و نقش خودش در آن پاسخ گفت. خامنه ای با گفتن این که با نتیجه به دست آمده «نه مخالف است و نه موافق» به عنوان رهبر نظام که مذاکره با امریکا با اراده و تصمیم او عملی شده و نیز گفتگوها با چهارچوب و «خط قرمز»هایی که او تعیین کرده بود انجام شده است موضعگیری خنده داری کرد و خودش را در حالت «آویزان» و نه مستحکم قرار داد و در همین حالت به پاسخگویی و اظهار نظر در بحث های پیش آمده بعد از اعلام تفاهم لوزان پرداخت. خامنه ای در توجیه سکوت خود گفت: « برخی سؤال میکنند چرا رهبری درباره مذاکرات اخیر هستهای موضع گیری نکرده است؟ علت موضعگیری نکردن رهبری این است که جایی برای موضع گیری وجود ندارد؛ زیرا مسئولان کشور و مسئولان هستهای میگویند هنوز کاری انجام نگرفته و هیچ موضوعالزام آوری میان دو طرف بوجود نیامده. چنین وضعیتی نیاز به موضعگیری ندارد».
خامنه ای در واکنش به دست افشانی ها و برای این که توّهم و القاء خوشبینی مفرط به مردم، بعدا سبب یأس و سرخوردگی شدید نشود، یاد آور شد که « آنچه که تاکنون اتفاق افتاده نه اصل توافق، نه مذاکره منتهی به توافق و نه محتوای توافق را تضمین نمیکند و حتی این موضوع را هم تضمین نمیکند که این مذاکرات به توافق منتهی شود؛ بنابراین تبریک گفتن معنایی ندارد» اگر اینطور باشد، یعنی رئیس جمهور و گروه مذاکره کننده و شخص ظریف وزیرخارجه همه را سرکار گذاشته اند و آن هلهله و شادی را، با کلاهبرداری از مردم کاسب شدند و به جییب زدند!
آنچه خامنه ای یاد آور شده یعنی همه چیز«رو هواست» و به همین دلیل ممکن است اوضاع در پایان ماه ژوئن(یازده تیر) نه تنها به نقطه صفر(قبل از مذاکرات) برگردد بلکه ممکن به سمت تشدید اختلاف و قطع گفتگو و تشدید تحریمها کشیده شود . بیچاره «رئیس ستاد کل نیروهای مسلح»، سرلشکر بسیجی فیروز آبادی که در پیام تشکر و سپاسگزای به خامنه ای، ضمن قدر دانی از روحانی و تیم مذاکره کننده و دستاورد آنها - که البته تاکید کرده بود در «درسایه هدایت های آن رهبر فرزانه» امکان پذیر شده است-، آن را «گام دیگری در جهت احقاق حقوق مسلم نظام مقدس جمهوری اسلامی» دانسته بود. با این فرمایشات رهبر خیلی «بور و کنفت» شد. بنابر آن چه «رهبر معظم » در سخنان اخیر به آن توجه داده است و نکاتی از آن یاد آوری شد، معلوم می شود که رئیس کل ستاد نیروهای مسلح، در تبریکی که گفته و «افتخار»ی که کرده است، کلا نامربوط گفته و خوش خیالی پوچی نشان داده است. همچنین فرمانده کل سپاه هم که با تاخیر به جمع تایید کنندگان دستاورد مذاکره پرداخته و در سخنانی گفته بود «به فضل الهی فرزندان انقلابی ایران اسلامی در نبرد دیپلماتیک خود تا به امروز توانستهاند از حقوق ملت ایران به شایستگی دفاع کنند و ملت ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از تلاشهای صادقانه و مجاهدتهای سیاسی این عزیزان و ایستادگی روی خطوط قرمز تعیین شده، قدردانی میکنند» به نظر می رسد که حالا از «ابهامات» موجود ناراحت و عصبانی است و در یک سخنرانی در گردهمایی فرماندهان نواحی و سپاههای استانی روز شنبه 22 فروردین که روی همین مذاکرات متمرکز شده بود از جمله گفت« راهحلهایی بدست آمده و به نظر میرسد اصول و خطوط قرمز جمهوری اسلامی در مباحث فنی، از سوی دشمن پذیرفته شده، لکن هنوز درنحوه برداشتن تحریمها، ابهاماتی وجود دارد که باید شفّاف شود و باید بدانیم که همین موضوع چگونگی لغو تحریمها، میتواند به عدم توافق نیز منجر شود». خامنه ای در سخنان 20 فرودین یاد آور شده است که خطوط کلی و خط قرمزها را تعیین می کند اما دنبال جزئیات نیست و این هم واکنشی بود به اظهار نظر علی مطهری که در برابر نق زدن و انتقادهایی که ابهامات موجود در بیانیه شده بود، گفته بود که رهبر در جریان جزئیات مذاکرات قرار دارد.خر تو غریبی در نظام الهی جمهوری اسلامی برپاست. کسانی از بوزینه های دلواپس، نسبت به دستاورد لوزان و عملکرد گروه مذاکراه کننده اظهار بدبینی کرده بودند و استنادشان هم این بود که «فکت شیت» منتشر شده از سوی آمریکا از تفاهم لوزان، با آنچه از سوی ظریف اعلام شد، تفاوت دارد و در همین تفاوت ها بود که «فاجعه» دیده بودند و روی آن انگشت گذاشته بودند. تردیدها در مورد دستیابی به توافقی نهایی در 30 ژوئن (یا تا آن تاریخ ) برای عمل به آن در روابط طرفین مساله، اندکی بعد از انتشار بیانیه یا سند تفاهم در لوزان، به خاطر اظهار نظر از سوی آمریکائیها در واشنگتن و تاکید بر برداشتن تدریجی تحریمها و نه یکباره آن، شروع شد.
خامنه ای از اول تاکید کرده بود که توافق دو مرحله ای را نباید پذیرفت و باید تحریم ها همزمان با اعلام توافق برداشته شود و مذاکره کنندگان رژیم هم وانمود می کردند که در لوزان به این تفاهم رسیده اند و قبلا هم تاکید کرده بودند که «اگر روی همه چیز توافق نشود، روی هیچ چیز توافق نخواهد شد» و ادعا کردند که تحریم ها یکجا برداشته خواهد شد. اما ظاهرا آمریکا بلافاصله ساز دیگری زده است. اما اقدام دیگری هم از سوی اتحادیه اروپا در روز 20 فرودین صورت گرفت که افق مذاکرات آینده را برای رژیم تیره می کند و آن بر قراری تحریم بانک تجارت و 32 شرکت کشتی رانی ایران با حکم دادگاه اتحادیه اروپا بود که قبلا لغو شده بود. سخنگوی وزارت خارجه رژیم این اقدام را «مایه تاسف» دانست. حرفهای تندتری را وزیر دفاع آمریکا در مصاحبه با تلویزیون سی ان ان زده است که سایت فارسی العربیه آن را روز 10آوریل(21 فروردین) از جروزالم پست نقل کرد. اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا گفته است که گزینه نظامی کنار گذاشته نشده است و بمبهای ویژه انهدام سازههای بتنی زیر زمینی آمریکا (می توانند تاسیسات را در عمق بیش از 66 متر در زیر زمین ، منهدم کنند) آماده بکار گرفته شدن علیه تاسیسات اتمی ایران هستند.
مساله یی که ممکن است در هر زمان بهانه و دلیل برای آمریکا برای زدن زیر هر تفاهمی باشد، اصرار به بازرسی از تاسیسات نظامی و تولید موشک است که خامنه ای قبلا تاکید کرده بود اجازه چنین کاری داده نخواهد شد. خامنه ای در اظهار نظر در مورد تفاهم لوزان در سخنان 20 فروردین«درباغ سبز»ی هم به آمریکا برای دستیابی به تفاهم در مورد سایر مسایل را نشان داد، آنجا که گفت:« البته مذاکرات درخصوص موضوع هستهای یک تجربه است. اگر طرف مقابل از کجتابی های خود دست بردارد، این تجربه را میتوان در مسائل دیگر ادامه داد اما اگر طرف مقابل به کجتابیهای خود ادامه دهد، تجربه قبلی ما در بی اعتمادی به امریکا تقویت خواهد شد». این البته به نظر من به خاطر نگرانی او از احتمال سر سختی آمریکا و قرار گرفتن مساله در مسیر تخاصم بیشتر است که ممکن است در نهایت بکار گرفتن گزینه نظامی از سوی آمریکا را در بر داشته باشد و خود خامنه ای بهتر می داند که در برابر موشک و بمباران هوایی امریکا، زیان خواهد کرد و امکان مقابله به مثل و زدن ضربه تلافی جویانه به امریکا را ندارد. گزینه تلافی ضربه آمریکا با ضربه زدن به اسرائیل با شلیک موشکهای دوربردی که گویا در اختیار دارند و یا از طریق موشک پرانی حزب الله لبنان، اگر چه می تواند اقدامی باشد که خامنه ای و پاسداران شاید به عنوان برگی در دست خود به آن فکر کنند، اما در آن صورت چرخشی در اوضاع صورت می گیرد که رژیم را به انزوایی بین المللی بمراتب بیشتر از آن چه که اکنون در آن قرار دارد فرو می برد و از سوی دیگر تشدید کوبیدن و به زانو در آوردن آن را در افکار عمومی غرب توجیه می کند. در ماجرای عملیات نظامی برای پس گرفتن تکریت از داعش، خواستن عذر رژیم و مستشارانش در شرکت در آن و تاکیدات بعضی مقامات رژیم بر خطراتی که رژیم برای ثبات منطقه دارد، نشان دهنده آن است که بازنگری در محاسبات مربوط تضاد منافع آمریکا با رژیم در مسائل مختلف، امری است که همیشه در روابط جریان دارد و آمریکا بر اساس منافع خودش ممکن است از نفع همراهی رژیم به خاطر زیانهای بعدی ناشی از نفوذ رژیم صرفنظر کند. در همین زمینه اقدام تلافی جویانه احتمالی رژیم علیه اسرائیل، این را هم نباید فراموش کرد که اسرائیل بمب اتمی دارد و در صورت تهاجم مستقیم رژیم به آن، چگونه می توان مطمئن بود که آدمی مثل نتانیاهو که در یورش پنجاه روز به غزه، به طور متوسط در هر ساعت یک کودک فلسطینی را کشت، از آن استفاده نکند.
به هر حال اگر چه حرفهای خامنه ای در بیمورد شمردن تبریک گویی ها- که حتما باید سبب بور شدن سرلشکر بسیجی فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح شده باشد-، این گمانه زنی نگارنده را که قبلا در ارزیابی از پیامدها و واکنش های مربوط به تفاهم لوزان، نوشته بودم که فیروز آبادی آن پیام تشکر به خامنه ای را احتمالا با مشورت و خواست خامنه ای برای شکستن جو منفی علیه نتیجه مذاکرات لوزان، به خامنه ای فرستاه است و آن را «پوزه بندی» برای منتقدان دانسته بودم، می تواند نفی کند، اما مساله ای که رژیم امکان گریز از آن ندارد و در آن نوشته یاد آور شده بودم این است که رژیم به هرحال ناچار شده است به افساری که 1+5 برایش آماده کرده و می خواهد به آن بزند، تن در بدهد. اگر صورت مساله را مرور کنیم و وضعیت و امکانات دو طرف را در نظر بگیریم، خلاصه مساله و احتمالات این است: رژیم در برابر پذیرفتن محدویت ها خواهان لغو تمام تحریم ها به یکباره است. آمریکائیها اصرار دارند که برداشتن این تحریم ها به طور تدریجی و با راست آزماییِ عمل به تعهدات از سوی رژیم عملی خواهد شد و اروپایی ها هم در این زمینه به نظر می رسد به همان سمت گرایش دارند و خلاصه کلامشان این است که هنوز تصمیمی در این زمینه گرفته نشده و جزئیات زیادی باید مورد رسیدگی قرار بگیرد.
یک موضوع را هم آمریکا و هم اروپایی ها قبلا تاکید کرده اند و آن این که اگر رژیم تن به محدودیت ها و کنترل ندهد، تحریم ها به شکل شدیدتری از سر گرفته خواهد شد. گزینه و امکانی که برای رژیم در تقابل با آمریکا و اروپا وجود دارد آن است که غنی سازی با درجه خلوص بالا و تعداد سانتریفیوژها را افزایش بدهد. واکنش آمریکا در برابر آن که البته حمایت اتحادیه اروپا را هم می تواند با خود داشته باشد، علاوه بر تشدید تحریم می تواند حمله موشکی و هوایی به تاسیسات اتمی و چه بسا به پایگاهها و تاسیسات نظامی و پادگانهای سپاه پاسداران باشد. حالا سوال این است که سانتیریفیوژ بیشتر و غنی سازی بیشتر که گزینه رژیم در رد شرایط تحمیلی آمریکا و اتحادیه اروپا و در رویا رویی با آن است، چه تاثیر و خاصیتی در خنثتی کردن اثرات تحریمهای تشدید شده می تواند داشته باشد که رژیم اینهمه اصرار برای برداشتن آنچه در حال حاظر اعمال می شود دارد و چه مساله ای از رژیم – جز هارت و پورت کردن دلواپسان ابله و فرماندهان نادان سپاه - را می تواند حل کند؟ روشن است که هیچ. مردم نان و کار می خواهند نه «کیک زرد» و اورانیم غنی شده. خامنه ای البته به نحو آشکاری شیفته قدرت و انحصار قدرت است و رفتارش با کسانی از خادمان رژیم چون کروبی و موسوی و خاتمی که در آنها تمایلاتی در تقابل با اقتدار و یکه تازی خود و یا خارج شدن از اطاعت کامل از رهبر می دید، این را نشان می دهد. خامنه ای از این که دستی در جنگی داشته باشد، و نیز جنگ تبلیغاتی با غرب و قدرت نمایی، به اندازه نوجوانانی که از بازی های جنگی کامپیوتری لذت می برند، خوشش می آید و«رسانه باز» است.
شاید مدتی با رجز خوانی هایی از همان نوع که در سخنان اخیرش هم دیده می شود، حس قدرت طلبی و خود محور بینی خود را راضی کند، ولی این کار می تواند به «دهن باز کردن زمین زیر پایش» هم منجر شود. گفتم خامنه ای از جنگ تبلیغاتی خوشش می آید و رسانه باز است. برای این تمایل او من موارد مشخصی را می توانم مثال بزنم. یکی در مورد زمان اعلام انتصاب عزیز جعفری به فرماندهی سپاه پاسداران است. خبر این انتصاب چند دقیقه مانده به ساعت 9 و نیم شب در رسانه های اینرنتی رژیم به نقل از پایگاه اطلاع رسانی «رهبری» ظاهر شد. در آن زمان این سوال مطرح بود که چه شده است و چه خبر شده که خامنه ای ساعت 9 و نیم شب، فرمانده سپاه (یحیی رحیم صفوی)را عوض کرده و کس دیگری را جایگزین او کرده است. چون معمولا این گونه اقدامات در روال عادی در ساعات اداری معمول انجام می شود و خبرش هم همان موقع در اختیار رسانه ها قرار می گیرد. هیچ مساله خاص و اضطراری اتفاق نیافتاده بود. من بحثی را هم در این مورد در صدای آمریکا شنیدم که در آن کسی شرکت داشت که قبلا از عناصر رژیم و از نویسندگان اساسنامه سپاه بود و بعدا در آمریکا مستقر شد، او جوابی برای این اقدام غیر منتظره به ذهنش نمی رسید و جوابی برای آن نداشت و گفت باید منتظر بود و صبر کرد تا علت این کار را روشن شود. اما اتفاقی که افتاده بود این بود که روز قبل از این انتصاب، جرج بوش رئیس جمهور آمریکا به همراه وزیر دفاع آمریکا در یک جلسه سه ساعته با حضور کارشناسان وزارت دفاع شرکت کرده بود که در آن اوضاع عراق و مداخله رژیم در آن و راههای مقابله با آن مورد بررسی قرار گرفته بود. این خبر را صدای آمریکا پخش کرد که طبعا نشان دهنده اهمیت جلسه مذکور و به گوش رژیم رساندن بود. واکنش خامنه ای به آن جلسه انتصاب فرمانده جدید روز بعد بود و در این مورد با در نظر گرفتن اختلاف ساعت حدود 9 ساعته واشنگتن و تهران، با آن اعلام شبانه، در واقع خبر را حدود بین ساعت 12 ظهر تا یک بعد از ظهر روی تحریریه رسانه های آمریکا و رفتن روی آنتن در مهمترین بخش اخبار شب تلویزیونهای آمریکا، فراهم کرده بود.
رویداد دیگر مربوط به ارتقاء درجه پاسدار سلیمانی بود. خامنه ای زمانی که مساله رسیدگی به ترور رفیق حریری در دادگاه بین المللی رسیدگی ترور حریری و متهم شدن خودش به عنوان آمر ترور و دست داشتن سلیمانی در اجرای آن از طریق بکار گرفتن عماد مغنیه، که در ژانویه(دی) 2011 در بعضی رسانه های غربی و عربی مطرح و در رسانه های فارسی زبان خارج از ایران نقل شده بود، در بهمن ماه به سلیمانی متهم به دست داشتن در ترور رفیق حریری، درجه سرلشکری داد. حالا در شرایطی که آمریکا به خاطر مسائل مختلفی، با رژیم مشکل دارد و خصوصا به خاطر مساله یمن و حمایت رژیم از حوثی ها به شدت ناراضی است و دوستان عربش به ویژه سعودی در این ماجرا در گیرهستند و خواهان مهار رژیم، خامنه ای به سعودی ها به خاطر تهاجم به یمن خط و نشان می کشد که «بینی شان به خاک مالیده» خواهد شد. بهای تمایلات قدرت پرستانه و استبداد خمینی پلید و خامنه ای را مردم ایران خیلی سنگین پرداخته اند.
قدرت در دست اینها مثل «تیغ در کف زنگی مست» است. باز هم باید این مساله را یاد آور شد که این کشمکش هم مثل پافشاری به آن جنگ «اسلام علیه کفر» و «فتح قدس از راه کربلا» است. این هم مثال بالا رفتن از دیوار سفارتخانه هاست. این کشمکش ناشی از تمایلات توسعه طلبانه رژیم است و به منافع مردم ایران ربطی ندارد اما بهای سنگین آن را مردم می پردازند و مصائب اش را باید تحمل بکنند. به نظر می رسد حوداث دارد شتاب می گیرد و البته ممکن است در این شتاب گیری حوداث، خیلی چیزها از کنترل طرفهای دارای نقش در درگیری خارج شود. در آنسوی دنیا در آمریکای جنوبی به نظر می رسد که رویداد ها در مسیری هدایت شده و برای رفع تضادها و گسترش همکاری بین آمریکا و دولتهای آن منطقه پیش می رود و در این سوی دنیا، اطرف ایران اوضاع به شدت آشفته است و رژیم مستقر در ایران روابط پر تضادی که ناشی از مداخله جویی با تکیه بر اختلافات شعیه و سنی است، با دولتهای منطقه دارد و این دولتها دوستان آمریکا هستند و مورد حمایت آمریکا. به خاطر همین تضادهاست که این گمان هم به ذهن آدم می رسد که آمریکائیها با پافشاری به مرحله ای و تدریجی بودن تحریم، آیا قصد دارند روشی شبیه آنچه با مجاهدین پیش گرفتند، با رژیم پیش بگیرند.
آمریکائی ها گفته بودند ترک اشرف - که رهبر مجاهدین حاضر به دست کشیدن از آن نبود- و انتقال افراد مستقر در آن به لیبرتی برای انجام کارهای مربوط به تنظیم پرونده پناهندگی و انتقال آنها به کشور ثالث ضروی است و باید صورت بگیرد و در ضمن خارج کردن سازمان مجاهدین از لیست تروریستی را منوط به تخلیه کامل اشرف کردند. اما نیمی از وعده داده شده انجام شد و انتقال آنها از لیبرتی به کشور ثالث(که البته رهبر مجاهدین مسعود رجوی در آخیرین پیام خود در عاشورای گذشته هم نشان داد که خواهان آن نیست) هنوز به طور کامل عملی نشده است. در ضمن مجاهدین ضربه های مرگبار تروریستی همه در لیبرتی و هم در اشرف تحمل کردند و هیچ اتفاقی هم برای آمران و عاملان آشکار و پنهان آن نیافتاد. خلاصه این آنچه از وعده داده شده انجام شده است، و نفراتی که از لیبرتی به خارج از عراق منتقل شده اند، در برابر تعداد باقی مانده است خیلی کم است و معلوم نیست که وقتی این انتقال «قطره ای» به پیایان برسد(اگر برسد) چند سال دیگر از عمر مجاهدین سالمند در شرایط فرسایشی سپری شده است.اروپا هم همانطور که می بینیم همگام با آمریکا حرکت کرده است.
اگر چه رهبری مجاهدین با ارعاب و ترور شخصیت و فشارها و یا جوّسازی های روانی «شب قدر» و«شب عاشورا»یی که باز هم نمونه اش در سال گذشته در آن پیام «عاشورایی» با فریادهای بی ربط «یا حسین، یا حسین » مسعود رجوی(که بی ربط بودنش در اعزام خیل عظیمی از زائران در مراسم اربعین به عراق توسط رژیم که به زیارت کربلا رفتند و اسمی از مجاهدین و رهبر مجاهدین که خودش را حسین زمان می داند و مردم ایران را اهل کوفه و خوانخواه حسین از یزدیان زمان است در میان «عاشقان حسین» شنیده نشد، محک خورد) همراه بود، توانسته فعلا چیزی به اسم سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را زیر مُهر خودش نگهدارد، اما در مورد رژیم، تشدید و ادامه وضع فرسایشی به ویژه اگر با تحقیر رژیم با ضربه نظامی آمریکا همراه باشد، ممکن است با اعتراضات عمومی بزرگی همراه شود که «به خاک مالیدن بینی رهبری» و کشیدن او از تخت ولایت و خلافت و جبّاریت به زیر اولین خواست آن اعتراضات باشد. مردم به نان و آب آشامیدنی سالم و هوای پاک نیاز دارند، مردم به کار و مسکن نیاز دارند، سانتریفیوژ و اورانیم غنی شده و «آب سنگین» برایشان اولویت ندارد.
یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲ آوریل ۲۰۱۵
http://iradj-shokri.blogspot.fr
منبع:پژواک ایران