مردم جان برلب رسیده، رژیم جبّار خون ریز و مساله «خشونت»
ایرج شكری
وقایع دو روز تاسوعا و عاشورا در تصاویر و در شعارهایی که در این سوی دنیا، در خارج هم در یافت شد، مسائلی را بر همگان در داخل و خارج کشور باید روشن کرده باشد، این که مردم جان برلب رسیده از این رژیم ارتجاعی سرکوبگر، خواهان برچیده شدن آن هستند. به عبارت دیگر مردم معترض و به ویژه جوانان با شعارهایی چون «ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما» و «می جنگم می میرم کشور را پس می گیرم» و شعارهای نظیر این، نشان دادند که خواست آنها برچیده شدن این رژیم مذهبی لعنتی است. در عکسها حقایق بیشتری را می توان دید: توحش از سوی نیروهای سرکوبگر، شجاعت جوانان در ایستادگی در برابر آنان و نیز کنترل خشم و اجتناب از انتقام گیری در زمانی که نیروهای سرکوبگر در محاصره قرار گرفته بودند. توحش ماموران انتظامی ولایت فقیه را در زیرگرفتن عمدی و دو سه بار عبور کردن از روی کسی که مصدومش کرده بودند، همگان دیده اند و در تلویزیونهای خارج کشور مثل سی ان ان هم نشان داده شده است، هم چنانکه که کشته شدن تظاهر کنندگان در اثر تیراندازی و زخمی شدن از ناحیه سر. این بیرحمی و توحش البته تکیه گاه «عقیدتی» دارد و از تعالیم اسلامی خمینی گرفته شده است، همان خمینی پلیدِ مستبد که با مردمفریبی و سوء استفاده از جهل و احساسات مذهبی توده های محروم، انقلاب سال 57 را ملاخوردن کرد و از اولین ماههای تکیه زدن بر قدرت، بارها کسانی را که پیرو او نبودند به سرکوب کردن تهدید کرد، تا این که زمانی که هنوز شش ماه از به قدرت رسیدنش نگذشته بود در سخنان 26 مرداد 57 در قم، اظهار تاسف و در پیشگاه خدا توبه کرد از این که چرا از اول همه احزاب و جبهه ها را تعطیل نکرده و« فقط یک حزب، حزب الله» را دایر نکرده و چرا همه روزنامه ها و نشریاتی را که مبلغ راه و مکتب ارتجاعی او نبودند و او آنها را فاسد می خواند، تعطیل نکرده است و تاسف خورد و توبه کرد که چرا از اول «چوبه های دار در میدانهای برزگ» بر پا نکره است و سران احزاب و گروههای سیاسی و دست اندرکاران مطبوعات را«درو» نکرده است. او در همان سخنرانی تاکید کرد در مبارزه با منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی منحوسی که برپا کرده بود، با سرمشق قرار دادن امیرالمومنین در گردن زدن هفتصد نفر در یک روز از یهود بنی قریظه، به قتل عام مخالفان خود مبادرت خواهد کرد.* اگر چه حتی خیلی قبل از این سخنرانی، دسته های اراذل و اوباش، با دادن شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله، با حمله به اجتماعات گروههای سیاسی و حمله به بساط فروش نشریه و کتاب آنها که آن روزها در پیاده روهای مناطقی مثل اطراف دانشگاه و چهار راه کالج قرار می گرفت، و ایجاد فضای رعب و تهدید، امکان فعالیت آزاد و مسالمت آمیز از گروههای سیاسی را می گرفتند. در آن روزها این جناح در اپوزیسیون قرار گرفته کنونی با بقیه برادران دینی خود در جناح هار موسوم به اصولگرای کنونی، همه باهم پشت سر خمینی ایستاده و به غارت انقلاب و تنگ کرده عرصه بر نیروهای سیاسی مشغول بودند. اکنون اوباشِ سازمان یافته در گروههای مسلح «لباس شخصی» کار حزب اللهی های دیروز را،خیلی سازمان یافته تر و در ارتباط ارگانیک با وزارت اطلاعات و قوه قضائیه رژیم انجام می دهند. اسماعیل مقدم فرمانده نیروی انتظامی، جلسه یی خبری در مورد وقایع روز عاشورا، ضمن دادن توضیح در مورد تعداد دستگیر شدگان توسط نیروی انتظامی تعداد آنها را 500 نفر ذکر کرده و یاد آور شده است که:« دستگیری ها تنها به وسیله نیروی انتظامی انجام نشده و وزارت اطلاعات و ضابطین دیگر هم افرادی را دستگیر کرده اند و تمام دستگیرشدگان در اختیار قوه قضاییه قرار دارند، لذا آمار دقیق دستگیرشدگان در اختیار دستگاه قضایی است». معنی این حرف این است که غیر از نیروی انتظامی که در واقع نیروی اصلی «حفط نظم» است و وزارت اطلاعات رژیم، نیروهای دیگری هم در صحنه بوده اند که به نیروی انتظامی وصل نبوده اند، و آنها همین اراذل و اوباش مسلح که «لباس شخصی» نامیده می شوند و تیراندازی و قتل شرکت کنندگان در تظاهرات توسط آنها صورت می گیرد- و هیچ دستگاهی هم مسئولیت اداره آنها را نمی پذیرد- و نیروهای بسیجی هستند که آنان نیز اراذلی سازمان یافته و متصل به سپاه جهل و جنایت هستند. وقاحت فرمانده نیروی انتظامی رژیم چنان است که با وجود قرار گرفتن فیلم زیرگرفت عمدی یک نفر در خیابان توسط خود رو نیروی انتظامی- که دور سه بار هم از روی قربانی این توحش رد شد- در یوتیوب و نمایش آن در رسانه های بین المللی، در پاسخ به سوال خبرنگاری در این زمینه، با وقاحت خبرنگار را به دروغگویی و سوء استفاده متهم می کند و می گوید:«نبايد حرف بيربط زده شود. بايد تصاوير و مدارك خود را ارائه كنيد. اين گونه نيست كه سوالي دروغ بپرسيم و سوءاستفاده كنيم.هيچ تصويري در خصوص زير گرفتن مردم توسط خودرو پليس وجود ندارد»( روزنامه دنیای اقتصاد 10 دیماه). روزنامه خراسان دهم دیماه در گزارشی در همین زمینه نوشت که فرمانده نیروی انتظامی در پاسخ به خبرنگار گفت که:«این هم از همان دروغ هاست و شما هم این را تکرار نکنید، خبرنگاران هم از این پس حق ندارند هر چیز بی ربطی را سوال کنند شما این مسئله را ثابت کنید و تصاویر خودروی نیروی انتظامی را بیاورید و دروغ نگویید. هیچ تصویری وجود ندارد و تنها تصویر خودروی نیروی انتظامی است که آتش گرفته و ماشین هم شناسایی شده است». این هم از نشانه های بارز بی قانونی و اختناق افسار گسیخته است که فرمانده نیروی پلیس چنان از دست باز در افسار گسیخته عمل کردن برخوردار است دارد که خبرنگاران تهدید می کند حق ندارند هر سوالی خواستند بکنند. خبر نگار دیگری از فرمانده نیروی انتظامی سؤال کرده:« طبق اطلاعیه اول پلیس، برخی از افراد بر اثر شلیک اسلحه ساچمه ای جان باختند و چندین گلوله به صورتشان اصابت کرده است» و در انتظار توضیح در این زمینه بوده است. پاسدار احمدی مقدم پاسخ داده است: «پلیس اطلاعیه ای نداده است، بلکه اشتباهی بود که صورت گرفت و یک گزارش اولیه ای بود که در روی سایت پلیس گذاشتند و بلافاصله برداشتند، البته خبر اصلاح شده این موضوع هم داده شد. در هر صورت پلیس هم در دفاع از خودش مجاز به استفاده از تجهیزات ضدشورش است». و البته بنابر اخبار و گزارشها، تفنگهایی با گلوله های ساچمه ای از تجهیزات پلیس ضد شورش است و عکسی هم از یکی از شرکت کنندگان در تظاهرات یا عابران که تنش پر از جای اصابت ساچمه است منتشر شده است.
در پی تظاهرات روز عاشورا( یکشنبه) رژیم ولایی و دولت کودتایی، تظاهرات دولتی در تایید ولایت فقیه و نثار فحش و تهمت به موسوی و کروبی و خاتمی و شعارهای اعدام باید گردد، به راه انداخت. قبلا در واکنش به رویدادهای عاشورا، پیرکفتاران مردم ستیزی که اکثرشان عنوان آیت الله را دارند، چنگ و دندان برای دریدن معترضان و به دار آویختشان را با تأسی به تعلیمات اسلامی و روش خمینی نشان داده بودند. آیت الله طبسی «سران فتنه» را محارب نامیده بود و آخوند رئیسی معاون قوه قضائیه «حرمت شکنان روز عاشورا» را. پیرکفتاری از اعضای مجلس خبرگان به نام حائری شیرازی که اوهم آیت الله است، در مصاحبه یی تلویزیونی با اشاره به اعدامهای آغاز دهه 60 توسط موسوی تبریزی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی(حالا جزو اصلاح طلبان است) و این که او در یک روز دستور اعدام 30 تن از دستگیرشدگان تظاهرات همان روز را داد و اسامی آنها هم از رادیو تلویزیون اعلام شد و اتفاقی هم نیفتد، این گونه اعدامها را خواست مردم دانسته و خواهان کشتار معترضان توسط نیروی انتظامی شد. در نماز جمعه روز 11 دی (اول ژانویه 2010)،خرناسها و چنگ و دندان نشان دادن برای دریدن معترضانِ رژیم سرکوبگر آخوندی، از امام جمعه های مرتجع مردم ستیز با صدای بلند تری در شیراز و اصفهان شنیده شد. در اصفهان آيت الله سيد يوسف طباطبايينژاد مردم معترض به استبداد و سرکوب را «گروه فتنه گر» و اقدام آنها را محاربه باخدا و خودشان را مفسد فی الارض نامید و گفت:« دستگاه قضايي بداند كه اين اعمال عين فساد بوده و حكم آن به دستور خدا و قرآن اعدام است». او «سران و گردانندگان» این گروهها را هم تهدید کرد که اگر آنها از این کارها تبری نکنند آنها هم در مفسد فی الارض هستند و با آنها هم برخورد قانونی خواهد شد. در شیراز آيتالله حاج شيخ اسدالله ايماني گفت «حركاتي كه توسط چند دلقك در روز عاشوراي امسال انجام شد متعلق به رقاصان غير مسلماني بود كه شعور نداشتند و گرنه توپ در زمين دشمن نميانداختند و اينان ايراني نبودند بلكه رقاصههايي بودند كه گردانندگانشان آنها را با الكل و مواد مخدر به خيابان فرستاده بودند». این مسلمان متعبد و تجلیگاه الله که شیعه گری و ولایتمداری و پیروی از احکام اسلام را«سمبلیزه» می کند، تاکید کرد که:« مخالفت با ولايت فقيه يعني مخالفت با رسولالله، اميرالمؤمنين و امام عصر و يعني كفر و ارتداد» و افزود«بنا به فرموده حضرت امام راحل اينان ديكتاتورهايي هستند كه در مقابل ملتي كه اسلام را ميخواهد، ايستادهاند و ميخواهند اقليتي بسيار اندك را بر اكثريت وسيع مردم تحميل كنند». یعنی سهراب و ندا و دیگرانی که به دست عمال ظلم و فساد خونشان ریخته شد و مردان و زنانی که تنها طالب حقوق شهروندی خود هستند و سرکوب می شوند، دیکتاتور هستند. در تهران آیت الله جنتی که بنا به گفته مخلمباف به شکرانه اعدام شدن فرزندش(که هوادار مجاهدین بوده است) در آغاز دهه سیاه 60، روزه گرفته بود، در سخنانی ضمن مفسد فی الارض خواندن شرکت کنندگان در تظاهرات و یاد آوری این که «در اوائل انقلاب امثال آنها مجازات شدند» خواهان آن شد که:« دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي هم بايد به وظايف خود عمل كنند و اگر اين افراد بخواهند دوباره پررو شوند و در خيابانها حرمتشكني كنند نبايد امانشان داد و بايد سريعا دستگير و محاكمه شوند، همچنين براي رسيدگي به پروندههاي آنها بايد از قاضيهايي مانند قاضيهاي سال 57 استفاده كرد نه قاضيهاي بيحال». به روشنی دیده می شود که عزم جزم دستگاه ولایت فقیه تشدید هرچه بیشتر خفقان و سرکوب است. با توجه به شعارها و تصاویری که علیه خاتمی و موسوی و کروبی در راه پیمایی دولتی چهار شنبه دیده شد و با توجه به توهین هایی نظیر«موسوی گوساله اعدام باید کردد» که از تلویزیون رژیم پخش شده است، چشم اندازی برای برون رفت از راههای قانونی و مسالمت آمیز حتی در «بالا» دیده نمی شود. چون شعارها و خواستهایی که در « پایین» مطرح است و در تظاهرات عاشورا مکرر شنیده شد، برچیده شدن نظام ولایت فقیه است.
راه حل پیشنهادی موسوی جناح ولی فقیه، کودکی که مرده به دنیا آمده است
آن چه هم اکنون به عنوان محکی برای برون رفت مسالمت آمیز از بحران سیاسی بین «بالائیها» پیش روی ماست آخرین پیام میرحسین موسوی در روز 11 دیماه (اول ژانویه 2010) است. میرحسین موسوی در این پیام مصالحه جویان به درستی یاد آور شده است که:«بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی[کردن]کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد . سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهره های منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون[آن]نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت. گوساله و بزغاله خواندن بخش عظیمی از جامعه و خش و خاشاک نامیدن آنان و مباح کردن خون عزاداران حسینی فاجعه ای است که هم اکنون توسط افرادی مشخص و صدا و سیما در جامعه رخ داده است. این چه سخنرانی است که از تریبون دولتی مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت می کند و یک عده را حزب الله می نامد و عده ای دیگر را حزب الشیطان؟ بارها در یک سخنرانی کوتاه اعلام می کند مردم توجه کنید جنگ است! آیا این سخنان دعوت به جنگ و شورش داخلی نیست ؟ »**این مساله را نگارنده این سطور در مطلبی در 30 خرداد، بعد از سخنان خامنه ای در نماز جمعه 29 خرداد که آن را اعلان جنگ به معترضان به نتیجه انتخابات دانسته بودم***، یاد آوری کرده بودم و اکنون 6 ماه بعد می بینیم که جناح ولی فقیه کمترین راه تنفسی را برای رقبا در «بالا» و برای مردم معترض را می خواهد ببندد. دستگیریهای بعد از عاشورا و تهدید های نماز جمعه نشانه های بارز آن هستند. ولی فقیه نه تنها حقی حتی معادل آرایی که خودش برای میرحسین موسوی قائل شده یعنی 14 میلیون رای، برای این رقیب ریاست جمهوری و چهره شاخص اوپوزیسیون قانونی، قائل نیست بلکه از چپ و راست مشغول برچسب زنی به او هستند تا سرش را زیرآب بکنند. میرحسین موسوی در پیام خود، ضمن تکرار انتقاداتی که به عملکرد دولت و نا به سامانیهایی که رژیم با آن دست به گریبان است، کرده است برای برون رفت از بحران و ایجاد فضای آرام 5 پیشنهاد ارائه کرده است و یاد آور شده که: «کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود».میرحسین موسوی هیچ اشاره یی به مساله غیرقانونی بودن دولت نکرده بلکه در ماده اول پیشنهاد خود با تاکید بر«اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایت های غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعف هایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است» در واقع آن را در عمل به رسمیت شناخته است، اما پیشنهادات او از جمله آزادی دستگیر شدگان، آزادی تشکیل احزاب، رعایت اصل 27 قانون اساسی برای آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات تعطیل شده...، خواستهایی نیستند که ولی امر مسلمین و یارانش به آن تن بدهند. اگر چه محسن رضایی دست افشان و شادان به مناسبت انتشار این پیام موسوی در نامه یی به «رهبری» با تاکید بر اهمیت راهیپیمایی «پرشکوه» چهارشنبه و جشن گرفتن به خاطر آن ! پیشنها کرده است که:«صدور پيامي از سوي حضرتعالي و يا رهنمودهايي در يک سخنراني مي تواند حرکت جديدي که براي وحدت، همدلي، برادري، گذشت و ايثار در جامعه شروع شده را تقويت و استمرار بخشد تا هم کساني که در جناح هاي سياسي اشتباهاتي داشته اند از اشتباه خود برگردند و همکاري با يکديگر را آغاز کنند و هم از شروع فعاليت افراط گرايان جلوگيري و دشمن کمين کرده را نا اميد سازند»، اما به گمان نگارنده نیاز به استدلال ندارد که این پیشنهاد پوچ که بر زمینه یی از «توّاب» نشان دادن موسوی استوار شده است، در صورت عملی شدن- یعنی دادن پیام همدلی- مساله یی را حل نخواهد کرد. چون در پیام موسوی بر خلاف برداشت احمقانه یا تلاش موذیانه دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برای توّاب نشان دادن او، هیچ نشانی از توبه و پشیمانی و یا قبول این که اشتباهی در کارش بوده نیست. پیامی از سر احساس مسئولیت برای بقای نظام و راهیبابی برای مشکلات عظیمی است که رژیم با آن دست به گریبان است، صادر شده است و در عین او محکم و استوار بر نقطه نظرها و انتقادات خود پافشرده است.
مساله خشونت
رویدادهای عاشورا که در آن شرکت کنندگان در تظاهرات در برابر توحش نیروهای انتظامی به مقابله برخاستتد و یک پاسگاه و یک خود رو نیروی انتظامی و اما کنی مثل مقر بسیج را به آتش کشیدند، در برخی رسانه ها به عنوان مرحله جدیدی که معترضان در آن به خشونت متوسل شده اند، ارزیابی شده است و این مساله مورد بحث قرار گرفته است. برخی که خود را در شمار ایوزیسیون می دانند و از آن دسته کسانی هستند که پیوسته با چشم دوختن به این یا آن کاندیدای «اصلاح طلب» در هر انتخاباتی مردم را به شرکت در انتخابات و طبعا ریختن رای به سود کاندیداهای مورد نظر تشویش می کنند، به کلی «بکار گرفتن خشونت» را مذموم و مردود می دانند و مردم را از بکار گرفتن آن پرهیز می دهند. کسانی هم البته تاکید کرده اند که اصولا خشونت را دولت بکار می گیرد نه مردم و آن چه در این تظاهرات اتفاق افتاد، دفاع در برابر خشونت بود. اما از این که بگذریم مساله این است که از این ببعد با این خط و نشان کشیدنها و تهدیدها، آیا مردم باید بروند به چیند در خانه هایشان و یا اگر به خیابان آمدند و نیروی انتظامی قصد دستگیری آنان را داشت(که معمولا با یورش وحشیانه و ضرب و جرح همراه است)، فقط فرار کنند و در خانه قایم شوند، یا این که با آن به مقابله برخیزند و سبب بالا رفتن هزینه ایجاد خفقان شوند. باید توجه داشت که اگر چه مقاومت و رویا رویی مردم با نیروی انتظامی، سبب آسیب دیدن بیشتر آنان می شود، اما این امر نتیجه دیگر هم می تواند داشته باشد، این که خشونت نیروی انتظامی مجهز به سپر و کلاه خود و باتون علیه مردمی که با دست خالی برای تظاهرات علیه استبداد به خیابان آمده اند، هم در صفوف خود نیروهای انتظامی امکان دارد نارضایی هایی را از نقشی که به آنها سپرده شده، ایجاد کند و هم خشم مردم را از این وحشیگیرها افزون تر می کند. برخی گزارشها حکایت از نافرمانیهایی از سوی گروهی از نیروهای سرکوب داشت. شاید این امر به خاطر تقارن این تظاهرات با روز عاشورا بوده باشد و آنان که حتما از بین کسانی استخدام شده اند که دارای اعتقادات مذهبی هستند، عامل اعتقاد مذهبی شان مانع از این کار شده است، اما تردید نیست که در تدوام درگیری مردم با نیروی انتظامی این ظرفیت نیروی انتظامی است که ممکن است در جاهایی برای ایفای نقش«نکشد» و این مردم هستند که نیروی بی پایانی دارند و اگر راه اتحاد و سازمان یافتگی را بیابند، حتما می توانند نیروی سرکوبگر را در عرصه کشور، مستآصل و بیچاره بکنند. به همین خاطر من بر این باورم اعمال قهر و آنچه خشونت نامیده می شود از سوی مردم – به همین شکلی که در عاشورا اتفاق افتاد- نه تنها باید به شکل گسترده تر اتفاق بیفتد، و تعداد هرچه بیشتری خود رو و موتور سیکلت پلیس و بسیج و پاسگاه پلیس و مقر بسیج به آتش کشیده شود، و هرچه بیشتر گروههای مامواران انتظامی را در تله بیاندازند و با گرفتن و تخریب تجهیزاتشان آنها را رها بکنند بهتراست، بلکه باید آتش زدن خود روهای پلیس و به آتش کشیدن مقر بسیج ضد مردمی از هدفهای دائمی باشد و به مواقع تظاهرات محدود نشود. تنها به این روش است که می شود تغییری در تعادل قوا بین نیروی سرکوبگر و مردم به نفع مردم ایجاد کرد. اما برخورد با لباس شخصی ها که جنایتکارانی هستند که قتل مردم در تظاهرات بیشتر توسط آنها صورت می گیرد و هیچکس نهاد و ارگانی مسئولیت آن را نمی پذیرد، باید گونه دیگری باشد. اینها را نباید سالم رها کنند. باید چنان تنبیهی بکنند که هم مدتها از رده عملیاتی خارج بشوند و هم بعدا قابل شناسایی. با تشدید و گسترش درگیرهای مردم با نیروهای انتظامی در تظاهرات امکان شعله ورشدن چاشنی اعتصابات سراسر هم هست.و اگر این عامل به عنوان ابزار مبارزه مردم علیه رژیم بکارگرفته شود، طبعا تعادل قوا به نحو استراتژیک به نفع مردم تغییر خواهد کرد.
خامنه ای و سپاه پاسداران وزارت اطلاعات و قوه قضائیه و پیرکفتاران آیت الله و امام جمعه نشان داده اند، برای معترضان بین سکوت و در کنج خانه خزیدن یا مفسد فی الارض و محارب شمرده شدن و در نتیجه مرگ، هیچ انتخابی نگذاشته اند. برای تغیر تعادل قوا در این معادله به نفع مردم، هیچ راهی جز سازمان یافتگی و اتحاد برای مقابله با دشمن وشکستن جوّ رعب ندارد.
منابع و توضیحات:
سخنان امام جمعه ها از خبرگزاری فارس نقل شده است.
http://www.pezhvakeiran.com/
http://www.rahesabz.net/
http://www.pezhvakeiran.com/
پاسخ فرمانده نیروی انتظامی به خبرنگاران:
http://www.khorasannews.com/
اول ژانویه 2010 – 11 دی 1388
http://iradj-shokri.blogspot.
منبع:پژواک ایران