فرار از مسئولیت آقای منتظری و از مرحله پرت بودن آقای کدیور
ایرج شكری
فتواهایی از آقای منتظری که در تیتر آن بر مهم بودن این فتواها تاکید شده است، در پژواک ایران درج شده است که پاسخی است به استفتاء آقای کدیور از او. استفتاء آقای کدیور بی تردید با این هدف صورت گرفته است که نظر یک مرجع تقلید را در مورد شرایطی که «متصدی و متولی امور عمومی» و «ولی» را از صلاحیت ساقط می کند، جویا شود همچنان که این هدف را در سوال مربوط به «امارت شرعی، ولایت جائر» می توان دید. طبعا استفتاء و فتوای، به طور غیر مستقیم، ولی امر مسلمین و رهبر یعنی سید علی خامنه ای را هدف قرار داده است. البته بعید است که آقای کدیور در مسائلی که طرح کرده ابهامی داشته بوده است بلکه او فقط خواست آنچه خود باور دارد، از زبان مرجع تقلیدی به شکل فتوا بیان بشود تا مشروعیت و اعتبار«شرعی» بیابد. به خاطر همین هم ایشان سراغ آخوند مکارم شیرازی که از آیت الله های دم کلفت و سرشناس است یا سراغ کسان دیگری که عنوان آیت الله العظمی را یدک می کشند و لقب سلطنتی معظم له، در مکاتبات و اعلام نظرات از سوی دفاتر آنان، در مورد آنها بکار می رود، مثل صافی گلپایگانی یا وحید خراسانی و... نرفته است. چون اینان فتواهای مورد نظر آقای کدیور را صادر نمی کردند. حال قبل از هرچیز پرسیدنی است که جناب کدیور با این فتواها، می خواهد، چه دردی را دوا و چه مشکلی را حل کند و این فتواها به چه کار می آیند. آیا می خواهد این فتواها را به گوش خامنه ای برساند؟ خامنه ای اگر ارزش و اعتباری برای منتظری به عنوان مرجع تقلید قائل بود که نباید مساله «حصر» او را ادامه می داد و در سالهای گذشته نسبت به او آزارهایی را توسط دستگاه امنیتی روا می داشت. اگر آقای کدیور این فتواها را می خواهد به گوش عناصر در خدمت خامنه ای برساند که خب این هم کار بیفایده و بی ربطی است. کسانی که به « اصل مترقی ولایت فقیه»! التزام عملی دارند و در چارچوب آن کار می کنند که اهمیتی به نظرات و فتواهای آقای منتظری نمی دهند. قدرت و اختیارات ولی فقیه حتی فراتر از احکام اسلام است. حدود 22 سال پیش بنا به پاسخی که خمینی به سوال همین آقای خامنه ای که از او خواسته بود نظرش را در مورد اظهاراتی که در نماز جمعه(12 دی 66)* در باره نظرات «امام» در مورد اختیارات حکومت اسلامی کرده بود( اظهاراتی که با واکنش و هجمه خط امامیها رو به روشد) و آن را محدود به احکام کلی اسلام دانسته بود، بیان کند، از جمله یاد آور شد که:«... از بیانات جنابعالی در نماز جمعه ، این طور ظاهر می شود که شما حکومت را که به معنای ولایت مطلقه یی از جانب خدا به نبی اکرم (ص) و اهم احکام اللهی است و بر جمیع احکام فرعیه تقدم دارد، صحیح نمی دانید و تعبیر به آن که اینجانب گفته ام حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرصه حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اسلام(ص) یک پدیده ً بی معنا و محتوا باشد[...] باید عرض کنم حکومت ، که شعبه یی از ولایت مطلقه ً رسول الله (ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه و حتی نماز و روزه و حج است[...] حکومت می تواند قرار دادهای شرعی را که خود با مرم بسته است، در موقعی که آن قرار داد مخالف مصالح کشور اسلام باشد، یک جانبه لغو کند و می تواند هر امری را، چه عبادی و یا غیر عبادی باشد که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، مادامی که چنین است از آن جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاٌ جلوگیری کند. آن چه گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آن چه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها با این اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا ٌ عرض می کنم فرضاٌ چنین باشد، این از اختیارات حکومت است(رسالت 17 دیماه 66). دو هفته بعد سید علی خامنه ای رئیس جمهور و امام جمعه تهران در نماز جمعه در سخنانی برداشت و فهم خودش را از اختیارات ولایت فقیه از با توجه به شرح و درسی که امامش- روح الله الموسوالخمینی-، بنیانگذار جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه داده بود، چنین بیان کرد:« نمایندگان مجلس خبرگان چه حقی را دارا هستند که قانون اساسی وضع کنند و اکثریت مردم چه حقی دارند که قانون اساسی را امضا و آن را لازم الاجرا کنند. آن کسی حق امضای قانون اساسی را دارد ولی فقیه است که حاکمیت الهی را، از طریق وارث یپغمبر و ائمه معصومین، در اختیار دارد»(رادیو رژیم 2 بهمن 66). ملاحظه می شود که با آن درسهای استاد در مورد اختیارات حکومت اسلامی، شاگرد ایشان دامنه دیگری برای اعمال این اختیارات اضافه کرد و به کلی زیر آب همان نقش توخالی را که خمینی با شیادی با گفتن میزان رای ملت است برای مردم قائل شده بود، زد و بیست سال هم هست که با همان بینش و برداشت دارد اعمال ولایت می کند. از طرفی هنوز آقای کدیور و مجموعه گروه اصلاح طلبان حکومتی از یک سو و در نقطه مقابل جناح اصولگرای رژیم - یکی با هزار ترفند و کلک و تظاهر به مردم دوستی، یکی به زور و ارعاب-،گمان می کنند که می توانند جامعه متحول وپویا و مردم آزاده و آزادیخواه ایران را در چارچوب احکام و معیارهای ارتجاعی، منجمد و به شدت تبعض آمیز و آزادی کش شرعی نگهدارند. اصولگرایان که وضعشان روشن است، اما این به اصطلاح اصلاح طلبان و منادی مردمسالاری، هنوز شهامت اخلاقی پذیرفتن خطاهای خویش، پذیرفتن واقعیت حاضر و پیش رو از نتایج عملکرد نظام سراسر تقلب و درویی و مردم فریبی و ارتجاعی «جمهوری اسلامی» را ندارند. اینان نمی خواهند این حقیقت را که وقایع سی گذشته گواه ومؤید آن است بپذیرند که جمهوری اسلامی را با تقلب و دروغ ، با سرکوب و ارعاب و کشتار دهها هزار جوان و نوجوان و مرد و زن آزاده و ترقیخواه ایران، به مردم تحمیل کردند، نمی خواهند بپذیرند که آنچه جامعه و مردم ایران را در انقلاب علیه رژیم شاه و سرنگونی آن نظام ضد مردمی و دست نشانده می خواستند، اسلام نبود که شاه اصلا کاری به اسلام مردم نداشت. مردم قطع سلطه بیگانه از طریق شاه دست نشانده از کشورشان و آزادی و عدالت می خواستند. اگر این ادعا دروغ است آقایان بفرمایند که چطور می توانند مدعی شوند که این حجابی که بر سر زنان کرده اند واقعا بنا براختیار و تمایل خود آنان است؟ آیا غیر از این است که اگر تهدید و تعزیر و بگیر و ببند ارگانها گوناگون سرکوب حکومت نباشد، میلیونها زن و دختر ایرانی با شادی و شعف، خود را از این سمبل لعنتی سرکوب و تبعیض و تحقیر نظام ولایت فقیه علیه زنان رها خواهند کرد.
اما نکته بسیار مهم برای یاد آوری در مورد این «فتواهای بسیارمهم» این است که هم استفتا کننده و هم فتوا دهنده، از حرکت و تحول جامعه و خواست مردم بسیار عقب هستند. مردمی که شعار می دهند «خامنه ای قاتله – ولایتش باطله» و «مرگ بر خامنه ای» چه نیازی به فتوای آقای منتظری برای داوری در مورد شرایط متصدیان امور عمومی دارند که تاز آنهم در وحله اول به نظز بزرگان دینی واگذار شده است و بعد مردم. حداقل می توانستند بطورصریح نظرخودشان را در مورد «جائر بودن» خامنه ای اعلام و ساقط کردن او را از ولایت امری و رهبری خواستار شوند.
من یک بار دیگر به آقای منتظری یاد آوری می کنم که کار مفید و مؤثری که ایشان در خدمت به مردم به وپژه به نسل جوان کشور می تواند بکند این است که خود به عنوان یکی از یاران بسیار نزدیک خمینی و پایه گذاران رژیم منحوس و پر از تبغیض و ضد ایران و ایرانی ولایت فقیه، که از آغاز با سرکوبگری و برانیگیختن تعصبات مذهبی مردم محروم و نا آگاه علیه نیروهای دگر اندیش و با استفاده انحصاری از امکانات و ثروت کشور(از جمله استفاده انحصاری از رادیو و تلویزیون) در جهت پیش برد افکار و تحقق امیال روحانیت مستبد شیعه حامی خمینی، به ایران و مردم ایران تحمیل شد و با زیاده طلبیهای احمقانه تحت عنوان صدور انقلاب و مبارزه با دنیای کفر و استکبار فاجعه جنگ ویرانگر 8 ساله و مشکلات عظیم دیگر ناشی از تشنج دائمی در روابط خارجی و پیامدهای آن را برای مردم ایران در پی داشت، از مردم ایران عذر خواهی بکند و تاکید بکند که تحمیل ولایت فقیه و حکومت مذهبی به مردم کار غلطی بود و راه رهایی هم مومنان و معتقدان به اسلام اعم از شعیه وسنی از این بن بست خفقان و سرکوب و هم جامعه و نسل جوان ایران از این شرایط فرساینده، برقرای اصل جدایی دین از دولت و به حال خود گذاشتن مردم ایران در امور اعتقادی و ایمانی و رابطه آنها با خدایشان است. خلاصه این که در قرآن که بالاترین مرجع و متن دینی برای استخراج احکام و روش و رفتار اسلامی است و گفته می شود آیه های ضد و نقیض یا ناسخ و منسوخ کم ندارد، هم از بابت به آتش افکند و زنده سوزندانهای مکرر و کتک زدن زنان و برتر قرار دادن مردان نسبت به آنان (الرجال قوامون علی النساء) می توان آیه یافت، هم در رحمت و تساهل (که البته شاید در این مورد آیات زیاد یافت نشود)، آقای منتظری احتمالا می توانند به سوره الکافرون استناد بکنند و ولی فقیه و سایر آخوندهای متکبر قدرت پرست مردم ستیز را هم به آن ارجاع بدهند تا دست از سر مردم بردارند. چند آیه از آن سوره فکر می کنم مشکل گشای عقیدتی و شرعی خروج از این اجبار ظالمانه سی ساله اعمال شده به مردم در پیروی از مکتب و مسلک خمینی شرور خون ریز است. اگر چه التبه مردم ایران کافر نبودند و نیستند ولی بدتر از کافر هم که نیستند. آقا کاری به کارشان نداشته باشید که ایمانشان به خدا چگونه باشد و چطور احکام شرع را در زندانی روزانه شان رعایت کنند چطور مسلمان باشند یا اصلا اعتقادی به دین و مذهب داشته باشند یا نداشته باشند. همین.
ترجمه آیات از چاپ چهارم قرآن - نشرهاتف- مشهد
ولا انتم عابدونَ ما اَعبدُ، ولا اَنا عابدُ ما عبدتُم، لکم و دینکم ولیَ دین- نه شما پرستندگانید آنچه را که من می پرستم و نه پرستنده ام (می پرستم) آنچه را که شما پرستیدید، شماراست دین تان و مراست دینم.
*بخشی از سخنان خامنه ای در برداشتی که از نظرات خمینی داشت به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 12 دی 1366:
« ...امام که فرمودند دولت می تواند شرط الزامی را بردوش کار فرما بگذارد، این هر شرطی نیست. آن شرطی است که در چارچوب احکام پذیرفته شده اسلام است و نه فراتر از آن[...] سؤال کننده سؤال می کند برخی این طور از فرمایشات شما استنباط کره اند که می شود قوانین اجاره، مضارعه، احکام شرعیه و فتاوی پذیرفته شده مسلم را نقض کرد و دولت می تواند برخلاف احکام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند نه، این شایعه است. یعنی چنین چیزی اصلا در حوزه سوال و جواب وزیر کار و اما وجود ندارد».
پ-20 تیر 1388- 11 ژوئیه 2009
منبع:پژواک ایران