لرزه های اضطراب، در نعره های اقتدار
ایرج شكری
در پی ماجرای اخیر اقدام به ترور دو استاد فیزیک دانشگاه، که بنابر اطلاعاتی که منابع رسمی و محافل اینترنتی رژیم انتشار دادند دستی هم در فعالیتهای اتمی رژیم و برو بیایی هم با وزارت دفاع داشتند، مقامات ریز و درشت رژیم آخوندی ، یک صدا آن را توطئه یی از سوی صهیونیسم و غرب علیه رژیم و برای توقف پیشرفتهای علمی دانستند. رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم در پیامی گفت « اقدام مذبوحانه و ناجوانمردانه عوامل تروریست در به شهادت رساندن و مجروح ساختن دو دانشمند متعهد کشورمان، قطعاً ریشه در حقد و کینه از پیشرفتهای علمی هستهای جمهوری اسلامی ایران دارد » و پاسدار وحیدی وزیر دفاع رژیم مدعی شد که این کار « توسط رژيم صهيونيستي و با هماهنگي دستگاههاي اطلاعاتي غرب به ويژه آمريكا و انگليس و كارگزاري منافقين مزدور صورت گرفته است». وارد آوردن این اتهامات به غرب و به صهیونیستها احتمالا می تواند به دلایلی که بعدا به آن اشاره خواهد شد، دو از واقعیت هم نباشد ، اما با توجه به رجز خوانیها و خود برتر بینی های رژیم در به خاک مالیدن پوزه غرب و صیهونیسم، در جنگ تبلیغاتی با طرفهای غربی، این اتهامات شکل تیغ دولبه را دارد که لبه دیگر آن به خودشان و آنچه «اقتدار جمهوری اسلامی» و هارت پورتهایش به ویژه در زمینه دستاوردهای سربازان گمنام امام زمان است، لطمه میزند. به عبارت دیگر، اذعان و پذیرش این که آن ترورها توسط عوامل آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است، نشان از ضربه پذیری رژیم از «صهیونیسم و استکبار غرب»، و نا کارآمدی دستگاه اطلاعاتی رژیم در کشف و خنثی کردن این توطئه است. دستگاه اطلاعاتی این رژیم ننگین که برای یک وزارتخانه دارد که پر از گله های بیشمار سگهای ردیاب و هار است، و یک بازوی نظامی عظیم مثل سپاه پاسداران و بسیج را هم درکنار خود دارد، در آدم ربایی در خیابان و یورش به خانه های مردم و دستگیری روزنامه نگاران و دانشجویان یا کارگران فعال برای احقاق حقوق خود، یا مردمی از اقوام ایرانی که خواهان حقوق قومی خود هستند، بسیار موفق! عمل می کنند. اما وقتی به این رویداد که رژیم آن را طراحی شده از سوی اسرائیل و غرب می داند، نگاه می کنیم، معلوم می شود که اگر دنیا را آب برده باشد، سگان پاسدار نظام ولایت فقیه در کسوت سربازان گمنام امام زمان را خواب برده بوده است. دو اقدام همزمان در دونقطه برای کشتن «مغزهایی» که در امری فعالیت می کنند که «نقطه قوت» و امتیازی برای چانه زنی رژیم با طرفهای خارجی به ویژه غرب است، ضربه سنگینی هم به کل دستگاه سیاسی و هم به دستگاه امنیتی رژیم است. به ویژه این که حدود یک سال قبل یک استاد دیگر فیزیک دکتر مسعود علی محمدی با انفجار بمب کنترل از راه دور در جلوی منزلش کشته شده بود و رژیم آن را هم به ضد انقلاب و آمریکا و اسرائیل نسبت داد، اگر چه نمی توان گفت که الزما آن ترور این دو ترور از مرکز هدایت شده است. در ترور سال قبل، به خاطر حمایت قربانی از میرحسین و موسوی، خود رژیم در افکار عمومی مورد اتهام بود. کمی مساله را مورد برسی قرار بدهیم اهمیت این ضربه به لحاظ اطلاعاتی بیشتر ظاهر می شود و این در واقع «وهن» نظام و ضربه یی تحقیر کننده برای «وزارت اطلاعات » و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عنوان بازوی نظامی تا دندان مسلح آن است. وزیر اطلاعات رژیم آخوند مصلحی مدعی است که « در اين ترورها يكي از اقدمات جديدي كه سرويسهاي اطلاعاتي موساد و سرويسهاي اطلاعاتي انگليس انجام دادند، استفاده از گروههاي شكست خوردهاي بود كه در مقابل جمهوري اسلامي ايران نتوانستهاند به جايي برسند». مساله این است که بدست آوردن اطلاعات مربوط به این دو استاد فیزیک – چه در مورد فعالیتهاشان چه در مورد محل اقامت و ساعات رفت و آمدشان-، نیاز به شبکه یی از عوامل دارد و نمی تواند توسط همان عوامل اجرای طرح در صحنه صورت گرفته باشد.بنابر این «سرویسهای اطلاعاتی موساد و انگلیس»، این توانایی را داشته اند که در ام القرای اسلام چنین شبکه و عواملی را داشته باشند و به خدمت بگیرند. برخی از محافل رژیم، مایلند پای مجاهدین خلق را در این اقدام به میان بکشند و در این میان سایت هابیلیان تحت هدایت وزارت اطلاعات، صریح تر، این اتهام را به مجاهدین چسبانده است. این هم از وخامت مساله چندان کم نمی کند، چرا که سالهاست رژیم ادعای ریشه کن شدن مجاهدین را در داخل دارد و از طرف دیگر شرکت کنندگان در آن اقدام، طبعا باید آدمهای ورزیده و بسیار جوان تر از کسانی باشند که در دهه 60 با رژیم درگیر شدند و در پی سرکوبی و کشتاری که بعد از سی خرداد 1360 شروع شد بسیاری از آنان یا در درگیری کشته شدند یا دستگیر و اعدام شدند و یا ناچار به ترک کشور شدند. در میان مطالب مربوط به این دو ترور، مطلبی هم در سایت عصر ایران درج شده بود که در آن نویسنده مقاله مدعی شده که «مهندس شهریاری دانشمند هسته ای که روز دوشنبه ترور شد جایگزین مهندس علی محمدی نماینده ایران در طرح علمی" سزامی" بود. سزامی پروژه علمی منطقه ای است که علاوه بر ایران و دیگر کشورها، اسرائیل نیز در آن مشارکت دارد. به نظر می رسد با عضویت این افراد به نمایندگی از ایران در طرح علمی سزامی، به راحتی اطلاعات آنان در اختیار اسرائیل قرار می گیرد تا آنها بتوانند به ترور دانشمندان هسته ای ایران بپردازند». http://www.asriran.com/fa/news/147343
اگر این ادعا درست هم باشد و اسرائیل اطلاعاتش را به همین نحو به دست آورده باشد، باز هم مساله این است که اجرای دو طرح همزمان برای کشتن دو استاد فیزیک، بدون شبکه یی از عوامل مجرّب و حرفه ای نمی توانست عملی شود و در این زمینه وزارت اطلاعات رژیم و سپاه پاسداران که با درنده خویی به لت و پار کردن مردم در خیابانها و زندانی و شکنجه دانشجویان و روزنامه نگاران و کارگران در زندانها مشغولند، یا خبرنگاران خارجی را که در مورد یک اقدام ضد انسانی که مجازات سنگسار است گزارشی تهیه کرده اند،به عنوان جاسوس دستگیر می کنند، در آن ماموریت اصلی که کشف و خنثی کردن اقدامات عوامل «سرویسهای اطلاعاتی موساد و انگلیس و...» است، از طرف مقابل ضربه تحقیر کننده یی دریافت کرده اند. این اقدام البته محکوم است چه کار خود رژیم باشد ، چه کار اسرائیل و آمریکا و انگلیس باشد که واکنشی در محکوم کردن این اقدام از آمریکا و انگلیس و ... من ندیدم در حالی در واکنش به اقدام جندالله در عملیات انتحاری که منجر به کشته شدن دوتن از فرماندهان سپاه شد، صداهایی در محکوم کردن آن از غربیها شنیده شد.
همزمانی این رویداد با حضور سعد حریری نخست وزیر لبنان در ایران و دیدارش با خامنه ای، مساله یی است که نمی توان آن را از نظر دور داشت. اخیرا در مساله رسیدگی به ترور رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان(در سال 2005) پای حزب الله لبنان و رژیم به وسط کشیده شده و حتی بنا بر ادعای منتشر شده در یک نشریه لبنانی، گفته شده بود که سردار پاسدار ربوده شده یا پناهنده شده به غرب – علیرضا عسگری –شهادت دهنده دست داشتن رژیم در این ماجراست *. بنا بر این اقدام برای ترور دو استاد فیزیک و صاحب نقش در فعالیتای اتمی رژیم در دوشنبه 8 آذر، همزمان با حضور سعد حریری در تهران، این گمان را که ممکن است این اقدام از سوی اسرائیل و آمریکا برای دادن هشداری به رژیم صورت گرفته باشد – به این معنی که شاخ و شانه کشی و بحران آفرینی در بغل گوش اسرائیل و تهدیدات امنیتی از سوی رژیم نمی تواند به طور نامحدود ادامه یابد و بی پاسخ بماند- تقویت می کند. اگر بپذیریم که مقامات رژیم در متهم کردن اسرائیل و انگلیس و آمریکا به طراحی این اقدام به بیراه نمی روند و حق با آنهاست، آن وقت تردید در مورد آن چه در اطلاعیه سپاه پاسداران در مورد علت انفجاری که در یک پادگان سپاه در لرستان همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در لبنان افتاق افتاد (منجر به کشته و مجروح شدن گروهی پاسدار شد)، آمده بود ، یعنی سرایت آتش سوزی به یک انبار مهمات) بیشتر می شود. در آن رویداد سپاه در اطلاعیه توضیح نداده بود که علت آتش سوزی چه بوده است؛ اما نماینده خرّم آباد در مجلس رژیم ادعا کرد آتش سوزی علفهای خشک و سرایت آن به انبار مهمات سبب این حادثه بوده است. بنا بر اخباری که در برخی رسانه های غربی انتشار یافت موشکهای دور برد شهاب در پادگان مذکور نگهدای می شود.
نعره های «اقتدار» گردانندگان رژیم مردمکش ولایی البته نمی تواند اضطراب آور بودن شرایط برای اینان را از نظر ها پنهان کند. به ویژه با افشارگریهای اخیر ویکیلیکس، معلوم می شود که در پشت تعارفات احترام آمیز دیپلماتیک و تظاهربه خوب بودن روابط ، بعضی از همسایگان صاحب نفوذ و دوستان آمریکا در منطقه مثل عربستان، خواهان آنند که «سر این مار از تنش جدا بشود». یک نشانه جدی بودن تهدید نظامی از بیرون و طبعا نگرانی در مورد آن برای کارگزاران نعّار نظام ولایی را می توان در نعره های پاسدار حسین همدانی فرمانده سپاه رسوالله - که ماموریتی نظیر گارشاهنشاهی در نظام شاه را عهده دارد- دید. این حرامزاده تاریخی، در سخنانی در 9 مهر با اشاره به اختلاف نظر سپاه با محمود احمدی نژاد و اطرافیانش، ضمن این که به صراحت گفت که «ما بامنشور کوروش مخالفیم و این رامخالف سیره امام و آقا می دانیم»( در این مورد درست گفته) یاد آورشد «اما آنچه مهم است این است که ما الان در معرض یک تهدید نظامی جدی قرار گرفته ایم. لذا امروز عقل سلیم حکم میکند ولو اینکه شما مطالبه از دولت دارید به خاطر آن خطر از این موضوع ها عبور کنیم». او برای تاکید در مورد جدی بودن خطر گفته است : «اگر به جای آقای احمدینژاد بنی صدر هم بود حکم میکرد که ما شرایط را بررسی کنیم و به نفع منافع ملی و مردم فعلا درگیری داخلی خود را متوقف کنیم. لذا میبینید که بعد از حوادث سال گذشته ما تنش داخلی نداریم»**. این در واقع یکی از آن موارد پیدا شدن لرزه های اضطراب در عربدههای اقتدار این مردمکشان است، حتی اگر بخواهند این خطر خارجی را مستمسکی برای تشدید سرکوبی مردم قرار بدهند. اما مبارزه مردمی را که کشتار ددمنشانه دهه 60 در زمان حیات امام خبیثشان نتوانست خاموش کند، چه سرکوبی آن هم در شرایط کنونی و فشارهای شدید بین المللی که بر رژیم وارد می شود و با توجه به رشد مبارزات دانشجویان و کارگران، و تشدید تضادها حتی در صف«اصولگرایان» و تلاشی درونی رژیم و «سران فتنه شدن» خادمان بلند پایه نظام،می تواند خاموش کند؟ این رژیم آزادی کش مردم ستیز را از فرو افتادن در پرتگاهی که پیش رو دارد گریزی نیست. من به این امر ایمان دارم.
منابع:
* http://www.alarabiya.net/articles/2010/11/15/126215.html
** http://aftabnews.ir/vdcdon0fjyt0zo6.2a2y.html
13 آذر 1389 – 4 دسامبر 2010
http://iradj-shokri.blogspot.com
منبع:پژواک ایران