خدا در کنار جلّادان در اشرف و شادی و شعف از پاسداران از شقاوت
ایرج شكری
جنایت هولناک و بیرحمانه در کشتار مجاهدین در اشرف در 10 شهریور و انتشار اطلاعیه سپاه پاسداران در واکنش به آن که لبریز از خرسندی خاطر و شادی و شعف عمیق گردانندگان سپاه پاسداران بود، جای تردیدی در نقش و دست داشتن رژیم در این جنایت نمی گذارد. سپاه در اطلاعیه خود، این اقدام را «انتقام تاریخی فرزندان رشید مجاهدان شهید عراقی» و «اقدامی انقلابی» از سوی آنان برای انتقام از مجاهدین به خاطر «جنایت مشترک صدام و منافقین در انتفاضه شعبانیه»(سرکوبی شیعیان در سال 91) که در آن «هزاران زن و کودک بی گناه عراقی به شهادت رسیدند» دانسته و از آن با عبارت«عبرتی جاودانه و رشادتی ماندگار» تجلیل کرده است. سپاه در پایان اطلاعیه خود به این جنایت وحشیانه جنبه آسمانی و خدایی داده و آن را «انتقام الهی و از وعده های خدواند تبارک و تعالی» در سالروز کشته شدن رجایی و با هنر دانسته است. آن دو در شهریور8 سال 1360 در انفجار دفتر نخست وزیری که رژیم آن را به مجاهدین نسبت می دهد کشته شدند. اطلاعیه سپاه پاسداران در ساعت 20 و 4 دقیقه 57 ثانیه در روی سایت روابط عمومی سپاه قرار گرفته است و با توجه به این که حمله از نیمه شب آغاز شده بوده است، سپاه پاسدارن وقت کافی برای دریافت و جمع آوری اطلاعات را داشته است. در اطلاعیه سپاه پاسداران جهل و بیداد و کشتار، تعداد قربیان را حدود 70 نفر ذکر شده است. در خبری که خبرگزاری تسنیم از حاشیه برگزاری جلسه هیات دولت منتشر کرد، سوالی هم از وزیر اطلاعات آخوند سیدمحمود علوی در مورد حمله به اشرف و چگونگی ماجرا شده بود که جواب او این بود که:« مدت مدیدی است که بین دولت عراق و افرادی که مقر اشرف را در تصرف خود دارند، بحث و گفتوگو انجام میشود، ممکن است آنها با اراده حاکمیت عراق مقابله کرده باشند و عراق نیز از حاکمیت خود دفاع کرده باشد». این اظهارات که تناقض کامل و آشکاری با اطلاعیه سپاه پاسداران دارد، هم نشان دهنده «کم تجربگی» وزیر اطلاعات است و هم نشان دهنده این است که سپاه همچنان یک ارگان و خود یک «نظام» درون نظام آخوندی است که برای خودش عمل می کند و دست بالا را در نظام مردم ستیز جمهوری اسلامی دارد. کم تجربگی وزیر اطلاعات در آنجاست که او با این اظهار نظر در حد حدس و گمان هم که شده، دولت عراق را دخیل در ماجرا دانسته، حال آن که در اطلاعیه سپاه، نه تنها پای دولت عراق به میان کشیده نشده بلکه اصلا مسئول مشخصی چه به شکل حزب یا تشکل چه به شکل فرد برای آن نام برده نشده است. خبرگزاری تسنیم،که مجاهدین آن را وابسته به سپاه قدس می دانند خبر یورش به اشرف و کشته شدن نزدیک به 70 نفر را ساعت 5 بعد از ظهر و سه ساعتی قبل از اطلاعیه سپاه گزارش داده و آن را اقدام « جریان مردمی فرزندان انتفاضه شعبانیه» ذکر کرده بود که معادل و مشابه «جریان مردمی» در ایران اسلامی، می شود حزب اللهی ها. در اطلاعیه سپاه حتی این هم به شکل مبهمی درآمده است و گویی عده ای خشمگین و بدون سازمان و تشکیلات ریخته اند سر گروهی که کینه دیرینه از آنها داشته اند و آنها را مضروب کرده و کشته اند، حال آنکه کشتن یک آدم دسته بسته با شلیک گلوله به چشم، یا به سر و گلویش، کار نیروهای ویژه کشتار و جلادان تعلیم دیده و با سابقه است. بعید از است که در خشم و شورش خود به خودی، مردم عادی از روی خشم و کینه قادر به چنین کاری باشند.
یورش وحشیانه و به خاک و خون کشیدن به مجاهدین به سلاح و بی دفاع و کشتن مجاهدین با دستهای بسته، و با شلیک گلوله به سر یا صورت یا گردن آنان، در واقع اعدام کردن آنان است و این که صادر کنندگان اطلاعیه، شور شعف زیادی از این جنایت ضد بشری نشان داده اند، این که بین این جنایت و سالگرد کشته شدن رجایی و با هنر در انفجار نخست وزیر رابطه برقرار کرده اند، این که تا پایان روز دوشنبه،زمان نگارش این سطور(بعد از جنایت) هم اطلاعیه در صدر اخبار در بالای صفحه اصلی سپاه نیوز قرار داشت، اینها نشان دادن آگاهانه نشانه ها برای اعلام نقش داشتن در این جنایت است که سپاه پاسداران ارتجاع و اختتاق از آن به عنوان« انتقام الهی و از وعده های خدواند تبارک و تعالی»، تجلیل می کند و نام می برد. سپاه می خواهد بفهماند که انتقامجوئیش در این اقدام نقش داشته است.
دو روز قبل از این جنایت وحشیانه،خبرگزاری العربیه(بخش فارسی) روز جمعه 8 شهریور گزارش داد که واثق البطاط رهبر «جیش المختار»- همان که قبلا حمله با راکت و خمپاره به لیبرتی را که 7 کشته تعداد زیادی مجروح به جا گذاشت، به عهده گرفته بود- گفته است که« در صورت حمله آمریکا به سوریه ارتش المختار که تحت فرماندهی اوست، ضربات دردناکی را به منافع و پایگاههای آمریکا در عراق وارد خواهد کرد ». آن واکنش «پیروزمندانه» سپاه نسبت به این جنایت هولناک و اظهارات این جنایتکار مورد حمایت رژیم، این گمان را به وجود می آورد که جنایت در اشرف و کشتار مجاهدین که از لیست تروریستی آمریکا خارج شدنشان هم مورد خشم رژیم بود، مجاهدینی که مورد حمایت گروهی از نمایندگان و سناتورها و بعضی از ژنرال ها و سیاستمدرانه باز نشسته هستند، مجاهدینی که سروصدای زیادی در حمایت از «ارتش آزادی» سوریه می کنند، و رژیم مدعی است آنها در سوریه در کنار مخالفان اسد پیکار می کنند، می تواند پیامی به آمریکا هم باشد به مفهوم توانایی رژیم در ایجاد مساله برای آمریکا با سرانگشتان خویش در اینجا و آنجا.
اما این رویداد درد ناک مساله دیگری را هم در خود را نشان می دهد، و آن بازهم غلط بودن ارزیابیها و سیاستهای رهبری مجاهدین است. این همان اشرف «امن تر»ی است که دستگاه رهبری مجاهدین برای باز گرداندن مجاهدین مستقر در لیبرتی به آنجا تجمع ها و تظاهرات و کنفرانس و سخنرانی، به راه انداخت و سخنرانان خارجی هم در تایید همین خواست گردانندگان سازمان مجاهدین حرف زدند و آن گردانندگان هم برای انها کف زدند. در عکسهایی که از جنازه قرباینان این جنایت از سوی مجاهدین منتشر شده، اکثر آنان جلیقه ضد گلوله به تن دارند و کلاه خودی در کنارشان روی زمین افتاده است، آن چیزی که کمبود یا نبود آن برای ساکنان لیبرتی، از شکایات مجاهدین بود. دستگاه رهبری مجاهدین با در الویت قرار دادن بازگرداندن مجاهدین مستقر در لیبرتی به اشرف – امری که غیرقابل قبول بودن و غیرعملی بودن آن برای مراجع ذینفع(عراق، آمریکا، سازمان ملل) به اندازه درخواست بازگرداندن مسئولیت حفاظت اشرف به نیروهای آمریکایی که قبلا دو- سه سالی مجاهدین به عبث به خاطر آن نیرو وقت زیادی اختصاص و هدر دادند، روشن بود، در واقع خیال مسئولان و کسانی را که باید یقه آنها برای خارج کردن مجاهدین از عراق گرفته می شد، راحت کرد چون فشاری روی آنها نبود، چون بازگرداندن مجاهدین به اشرف، کار آنها و در اختیار آنها نبود. نگارنده این سطور در 8-7سال گذشته بار ها بر غلط بودن سیاست ماندن در عراق در مطالبی که نوشته ام، تاکید کرده ام و و بعضی سیاست ها و اظهارات رهبر مجاهدین در آنچه مربوط به ارزیابی وضع موقعیت مجاهدین در عراق است مورد انتقاد قرار داده ام.
اکنون مساله دیگری هم روی میز می آید و آن این که جناب رجوی، «فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی» که به یکانهای ارتش خود در ایران فرمان برپا داده است و سال جاری را هم از سوی دستگاه ایشان و شخص مهرتابان آزادی در مراسم تحویل سال، سال سرنگونی اعلام شده است، در بخشی از آن سخنان طولانی خود تحت عنوان موسسان چهارم کارزار سرنگونی، اخطار کرده بود که اگر رژیم و عواملش در عراق، باز هم دست به حمله و تعرض به مجاهدین بزنند این اقدام، دست ارتش آزادیبخش را برای عملیات مسلحانه باز می کند. حالا باید دید که «یکانهای ارتش آزادیبخش» در برابر این جنایت هولناک که سپاه پاسداران در مورد آن اطلاعیه داده و در حال گردو شکستن با دمش است، کاری خواهند کرد یا نه. چون آن که جنایت علنی با شرکت نیروهای عراقی در 19 فرودین 90 بود، به رغم کارهای تبلیغاتی و محکومیت مالکی در این ماجرا در دادگاهی در اسپانیا، بدون کیفر ماند، در این یکی که «کی بود کی بود من نبودم» از آغاز شروع شده، اصلا مشخص شدن متهم اصلی خیلی مشکل به نظر می رسد چه رسد به محکوم و مجازات کردنش.
اگر اراده تمایل واقعی برای انتقال مجاهدین از عراق به آمریکا و کشورهای اروپایی وجود داشت، نباید مساله اینقدر به شکل پیچیده در می آمد و طولانی می شد. درست به همین دلیل است که رهبری مجاهدین باید تمام تلاش و فشار تبلیغاتی خود را روی انتقال فوری از عراق متمرکز می کرد نه اصرار بیهوده و برای باز گشت به اشرف که در صورت تحقق هم تازه چیزی جز از همان دلخوشکُنک ها و «پیروزیها بزرگ» پوچ و بی خاصیت نمی توانست در برداشته باشد. مساله تعیین تکلیف اموال و دارایی مجاهدین و گرفتن غرامت از عراق هم نباید بهانه یی برای ماندن در عراق باشد. نگارنده چهار سال پیش در مطلبی، با عنوان من متهم می کنم سیاست آقای رجوی در مورد تعیین تکلیف مساله اموال و منوط کردن خروج مجاهدین از عراق به حل آن را مورد انتقاد قرا دادم. * این مساله را باید تعیین وکیل حل کرد.
نکته دیگری هم که دستگاه رهبری مجاهدین باید به توجه کند این است که این جنایت بزرگ ضد انسانی بی تردید نفرت بسیار- به اندازه همان شادی بزرگ منعکس در اطلاعیه سپاه پاسداران- برای رژیم می آورد، اما نه حقّانیت برای طلبکاری از مردم و نه حقّانیت هتاکی به منتقدان برای رهبری مجاهدین. این نکته را دستگاه رهبری مجاهدین خوب به خاطر داشته باشند. خوب است رهبری مجاهدین این فاجعه را به فرصتی برای باز نگری و تغییر روش و رفتار خود محوربینانه کند.
عکسهایی از این جنایت و اسامی قربانیان منتشر شده است و طبعا خانواده های آنان از فاجعه آگاه و دردمندند. خصوصا که باید آنان به دلایل امنیتی کمترین امکان تماس یا دیدار با عزیزان خود را داشته بوده باشند. انسانهایی که به خاک و خون کشیده شدند و تنی چند هم گروگان جانیان هستند، همه در واقع عمری را در شرایط بسیار سخت و پر اضطراب(مثل دو حمله آمریکا به عراق و پیامد های آن) و کار برنامه ریزی شده برای تمام روزهای خود، بسر برده بودند. این فاجعه را به خانواده های آنان و دوستان این جانباختگان تسلیت می گویم، و امیدوارم التیام این زخم جانکاه را درسرنگونی این رژیم ددمنش مردم ستیز آزادی کش، پیدا بکنند.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-17065.html *
۱۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۲ سپتامبر ۲۰۱۳
http://iradj-shokri.blogspot.fr/
منبع:پژواک ایران