صداقت و شهامت آقای دكتر ملكی
ایرج شكری
آقای دكتر ملكی اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب را من از نزدیك ندیده ام و هیچ گونه آشنایی با او نداشته ام، اما صداقت و شهامت او در آن اوائل انقلاب در محكوم كردن رفتار حزب اللهی ها كه در محیط دانشگاه تشنج ایجاد می كردند، خاطره یی فراموش نشدنی در ذهن من از او باقی گذاشته است. چون در آن زمان دست اندركاران و مقامات رژیم اسلامی تازه مستقر شده، حاظر نبودند حزب اللهی ها كه تجمعات و میتینگ های سازمانهای سیاسی را مورد یوروش قرار داده و سنگ باران می كردند، بساط كتاب و نشریه هوادران آنها را كه در پیاده روهای خبابانهای اطراف دانشگاه و خیابان كارگر بیشتر مستقر بودند، بهم می ریختند و آنها را مضروب می كردند، محكوم كنند بلكه برعكس از آنها، به عنوان مردم«مسلمان» ناراضی از رفتار گروههای سیاسی حمایت می كردند. اما اعتراض دكتر ملكی به رفتار حزب اللهی ها در برهم زدن آرامش محیط دانشگاه و ایجاد تشنج در آنجا، در آن اوائل به قدرت رسیدن خمینی در ایران، از او تصویر یك انسان مسئول و با صداقت در ذهن من باقی گذاشته است. علاوه بر این آقای دكتر ملكی كه رنج 5 سال زندان رژیم خمینی را از سال 60 تا 65 تحمل كرده است، همواره منتقد و معترض به عملكرد رژیم ولایی و عملكرد رهبر آن بوده است كه در نوشته های اخیر او هم مشهود است.
در اوائل آیان 1358 بود كه گروهی اوباش چاقوكش مرید خمینی وارد دانشكده فنی شده و اقدام به پاره كردن پوسترها و ایجاد تشنج در دانشگاه كردند. این اقدام با اعتراض دانشجویان رو به رو شد. در گزارش خبرگزاری پارس كه خبرگزاری رسمی كشور بود و (هنوز مهر منحوس جمهوری اسلامی روی آن نخورده بود)، و در كیهان 8 آبان 58 درج شد، از جمله آمده بود:« این عده كه با اعتراض دانشجویان مواجه شده بودند، دست به چاقوكشی و ارعاب دانشجویان زدند كه در نتیجه چند تن از دانشجویان زخمی شدند». دانشجویان گروهی از این اوباش را دستگیر كردند و بنا بر همان گزارش در آمفی تئاتر دانشكده فنی در حضور «سرپرست موقت دانشگاه» ( دكتر ملكی)، مقامات دانشكده فنی و قریب به هزار نفر از دانشجویان به محاكمه و پرس و جو و نكوهش آنان پرداختند «تا درصورت لزوم آنان را تحویل مقامات قضایی كنند» . در گزاش یاد شده آمده است كه« در پایان سرپرست موقت دانشگاه تهران ضمن محكوم ساختن اینگونه اعمال ]اوباشگری حزب اللهی ها[ گفت: خارج از محیط دانشگاه هیچ مقامی از من پشتییانی نمی كند، من فقط به حمایت دانشجویان متكی هستم.». جلسه «محاكمه» اوباش حزب اللهی در روز 7 آبان از ساعت 2 بعد از ظهر تا ساعت 5 طول كشید، و فردای آن روز دكتر ملكی در گفتگو با خبرنگار كیهان، در مورد رویداد مذكور از جمله گفت:«تا به حال هر اقدامی كرده ایم و بخشنامه كرده ایم كه دانشگاه جای دانشجو است و میتنگ و تظاهرات باید با اجازه مسئولان دانشگاه باشد كسی گوشش بدهكار نیست و در این میان افراد فرصت طلب و حرفه ای هم خود را وارد دانشگاه می كنند و اتفاقاتی نظیر آنچه رخ داد به وجود می آورند... ما در دانشگاه هرچند یكبار شاهد قضایای اینچنینی هستیم. یكبار زهرا خانم نامی را تحریك می كنند و بكبار اشخاص دیگر و به همین دلیل كار درس و كلاس را در دانشگاه مختل می كنند»(1). دكتر ملكی یاد آور شده بود كه ماجرای دانشكده فنی به سپاه پاسداران اطلاع داده شد و چند پاسدار آمدند و افراد دستیگر شده توسط دانشجویان را، بردند و دو تن از دانشجویان هم همراه آنان رفتند. بنا بر گزارش خبرنگار كیهان دكتر ملكی گفت« متاسفانه بعد از جلسه دیروز شخصی در محوطه جلوی مرا گرفت كه: شما به چه حقی دستور دادید برادران ما را بگیرند؛ و خلاصه هزار خط و نشان برای من كشید...». كیهان در 9 آبان 58 به نقل از خبرگزاری پارس گزارش داد:« در جلسه یی كه به منطور بررسی چگونگی حمله به دانشكده فنی با شركت خبرنگاران رسانه های گروهی و با حضور مدیریت موقت دانشگاه] دكتر ملكی[ ، مسئولان دانشكده فنی و شورای هماهنگی دانشكده و نمایندگان دانشجویان مبارز طرفدار آزادی طبقه كارگر، انجمن دانشجویان مسلمان، دانشجویان پیشگام، دانشجویان دموكرات، سازمان دانشجویان مسلمان و نمایندگان كار كنان این دانشكده تشكیل شد، شركت كنندگان نقطه نظر های خود را در زمینه چگونگی حمله به دانشكده فنی و دستگیری و بازجویی مهاجمان از سوی دانشجویان بیان كردند و خواستار مجازات مهاجمین از سوی مسئولین مملكتی شدند». بنا بر گزارش یاد شده « در این جلسه دكتر محمد ملكی سرپرست دانشگاه تهران در باره نحوه برقراری امنیت در دانشگاه گفت: به هر حال محیط این دانشگاه باید از امنیت برخور دار باشد و این خواست همه دانشجویان، استادان و كسانی است كه در این محیط كار می كنند. وی افزود: در مورد چگونگی برقرای نظم و امنیت در دانشگاه نقطه نظرهای متفاوتی تاكنون عنوان شده است و ما معتقد به تشكیل شورایی از همه دانشكده ها هستیم و معتقدیم كه خود دانشجویان باید حفط امنیت محیط تحصیل خود را به عهده بگیرند». دكتر ملكی هشدار داده بود كه « اگر مهاجمان دانشكده فنی آزاد شوند استعفا می دهم». این جوّ و شرایط آن روز دانشگاهها بود. دانشجویان گرایشهای سیاسی مختلف در دانشگاه حضور داشتند، اما مزاحمت توسط دسته های اوباش از بیرون به دانشگاه تحمیل می شد. همچنین فكر و گرایش اداره شورایی امور دانشگاه كه از آن صحبت شده است، گرایشی بود كه در كانونهای اعتصابی ماههای انقلاب هم شكل گرفته بود و به طور مثال شورای موسس اتحادیه كاركنان رادیو و تلویزیون، خواهان آن بود كه رادیو و تلویزیون كشور تحت نظارت هیئت امنایی از نمایندگان شورای موسس اتحادیه كاركنان سازمان رادیو و تلویزیون، نمایندگان سازمان چریكهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران، نماینده كانون وكلا، نماینده كارگران و ... اداره شود. اما خمینی پلید و پیروان و كارگزارانش از آغاز در همه جا شروع به تصفیه و اخراج و سركوبی كاركنان مبارز زمان انقلاب، به اتهامات و برچسبهای گوناگون كردند. آقای دكتر ملكی 10 سال پیش در مصاحبه یی با نشریه لوح (كه توسط محمد قائد از روزنامه نگاران با سابقه كه تا زمان مصادره آیندگان در آن روزنامه قلم می زد، منتشر می شود)، به نفشه و برنامه تعطیل كردن دانشگاهها كه توسط حزب جمهوری اسلامی و دبیر سیاسی آن حسن آیت برنامه ریزی شده بود، و به نقش جلال الدین فارسی در ستاد انقلاب فرهنگی طرفدار روش خشونت آمیز بوده ، در تصفیه استادان و دانشجویان دانشگاهها تاكید كرده است.(2). در مورد جلاالدین فارسی كه كاندیدای حزب جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری بود، و به خاطر بحثهایی كه در مور ایرانی الاصل نبودن او برانگیخته شده بود، خمینی تاكید كرد كه او كنار برود، این را هم باید یاد آوری كرد كه او در روز جمعه سوم مهر ماه سال71 هنگام شكار كبك در روستایی در اطراف طالقان فردی به اسم بهمن رضا خانی را كه به او اعتراض كرده بود با شلیك 4 گلوله به قتل رساند. روزنامه سلام 5 مهر 71 نوشت كه اعتراض مقتول به خاطر غیر قانونی بودن شكار كبك در محل بوده است و «قاتل كه قصد فرار از محل ارتكاب جنایت را داشته توسط روستائیان دستگیر می شود...» این جنایت توسط رژیم ماست مالی شد و جلال الدین فارسی هنوز كیفر جنایت خود رانیافته است و جناب ایشان در فرمانیه( احتمالا در یكی از خانه های مصادره شده متعلق به مقامات تیرباران شده رژیم شاه) سكونت دارد.
در ماجرای دانشكده فنی كه به آن اشاره شد، از رادیو و تلویزیون، همكار ما كه خبر نگار با سابقه مسائل اقتصادی بود، برای تهیه گزارشی از ماجرای دانشكده فنی رفته بود و گفتگویی با دكتر ملكی انجام داده بود. شب موقع تدوین گزارش فردی كه به عنوان مسئول خبر تلویزیون از سوی رژیم گماشته شده بود، قصد سانسور سخنان دكتر ملكی در محكوم كردن رفتار حزب اللهی ها را داشت كه من به شدت به او اعتراض كردم. الان یادم نیست كه آن گزارش بدون حذف حرفهای دكتر ملكی در محكوم كردن مهاجمان پخش شد یانه. این ماجر و خاطراتی از سانسور در تلویزیون توسط كارگزاران رژیم اسلامی را شاید در فرصتی دیگر بنویسم.
این گزارش را به نشانه احترام به آقای دكتر ملكی كه پایبندی به بیان حقیقت را به فرصت طلبی و مقام پرستی نفروخت و او را یك ایرانی دلسوز به سرنوشت نسل جوان و نگران آینده میهن خویش و آدم آزادیخواهی می دانم نوشتم.
اظهارات اخیر خامنه ای در روز اول خرداد در دیدار با اعضای ستاد برگزاری نوزدهیمن سالگرد مرگ خمینی
خونریز، كه در آن حفظ مرز خودی و غیر خودی را به اندازه حفظ مرزهای جغرافیایی داری اهمیت دانست و بر آن تاكید كرد(3)، و این كه روش خمینی در« انتخاب كلمات» برای حفظ این مرز بندی، از جمله این كه خمینی مخالف جمهوری دموكراتیك بود و بر جمهوی اسلامی تاكید كرد، و به جای حكومت كلمه ولایت را بكار گرفت، فكر می كنم پاسخ روشنی است به نامه اخیر آقای دكتر ملكی به خامنه ای یعنی این كه مقام ولایت فقیه به چیزی جز انحصار قدرت و اعمال ولایت فكر نمی كند، اگر چه گمان می كنم آقای دكتر ملكی هم هیج توهمی در این كه نامه ایشان و امر به معروف و نهی از منكر، تاثیری در جهت تغییر رفتار خامنه ای بگذارد، ندارد.
1- این زهرا خانم مورد حمایت قطب زاده سرپرست منصوب شده از سوی خمینی برای رادیو و تلویزیون هم بود.
در فیلم نیمه پنهان ساخته خانم تهیمنه میلانی صحنه كوتاهی به یوروش حزب اللهی ها به بساط كتاب هواداران گروههای سیاسی و نقش زهرا خانم هم اشاره شده است. البته فیلم یاد شده با سانسور زیاد همراه بوده و برای كارگردان دردسر آفرین شد.
2- قسمتی از مصاحبه آقای دكتر ملكی با نشریه لوح شماره هفتم، دیماه 78
لینك مصاحبه در زیر مطلب آمده است.
«... به این ترتیب در دانشگاه بسته شد. بعدها معلوم شد كه این جریان توطئهاى سیاسى و از پیش طراحى شده بود. برنامهاى بود كه قبل از این جریانات، گروهى به سركردگى آقاى حسن آیت براى بستن دانشگاهها برنامهریزى كرده بودند و جریان طورى پیش رفت كه رئیس جمهور هم موافق بستن دانشگاه شد. بعدها نوارى در آمد كه در آن معلوم شد توى این جریان آقاى بنىصدر هم رو دست خورد. آن نوار معروف آیت در این كتاب (غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب) بهطور كامل آمده است. آقاى آیت در حزب جمهورى اسلامى نقش بسیار مهمى داشت و دبیر سیاسى حزب بود، یعنى كسى كه براى حزب برنامههاى سیاسى مىریزد. آیت پیشترها یكى از اعضاى حزب زحمتكشان بود كه با دكتر بقایى ارتباط داشت. ثابت شده كه دكتر بقایى همكار ساواك و وابسته به سیا بود و توطئه مىكرد. آیت گفته بود كه دانشگاه بسته شود. در این نوار حملات شدیدى به بنىصدر شده بود و بنىصدر به همین دلیل نوار را منتشر كرد، چون توطئه علیه خودش بود. در دانشگاه را بستند و او را از ریاست جمهورى عزل كردند و آقاى آیت هم آمد با افتخار گفت این كار را او كرده. این توطئه بود، نقشه بود كه در دانشگاه را ببندند.
.... وقتى ستاد انقلاب فرهنگى دست یك نفر باشد، آن هم فردى مانند جلالالدین فارسىكسى كه كاندیداى ریاست جمهورى شد و شخص امام مخالفت كردندآن یك فرد چه مىكند؟ آقاى جلالالدین فارسى یكى از مدافعان سرسخت اخراج و خشونت بود».
http://mghaed.com/lawh/interviews/int.maleki.htm
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8703010535 حرفهای خامنه ای 3-
پ- 4 خرداد 1387 – 24 مه 2008
منبع:پژواک ایران