تاثیر عامل فرهنگی بر موقعیت زنان
ایرج شكری
روز 3 ژانویه خانمی در بیمارستانی در پاریس فرزندی به دنیا آورد که مثل هر زایمان روزانه در بیمارستانهای این شهر زایمانی عادی بود و نوازد هم دختری بود با وضع عادی. اما این خانم یک خانم وزیر بود که این هم در این کشور به خودی خود خبر به حساب نمی آید، اما این خانم وزیر که وزیر دادگستری فرانسه است، خارج از رابطه ازدواج باردار شده بود و از زمانی که شکمش بالا آمد و خبرنگاران از او در مورد پدر فرزندنش سوال کردند، او از گفتن نام پدر بچه خود داری کرد و جوابش این بود که این یک مساله خصوصی است. حتی زمانی شایع شد که او از نخست وزیر سابق اسپانیا خوزه ماریا آزنا حامله شده است که این شایعات از سوی نخست وزیر سابق اسپانیا تکذیب شد. این کنجکاوی ها هم به خاطر آن بود که زندگی خصوصی خانم رشیدا داتی مثل موارد زیادی از زندگی زوجهایی که ازدواج رسمی نمی کنند، ولی زندگی زناشویی دارند نبود و تنها بود. مساله حاملگی خانم وزیر دادگستری تنها در حد یک کنجکاوی عادی مورد توجه مطبوعات و خبرنگاران قرار گرفت. مثل برخی کشورها در فرانسه این قببل مسائل چندان جذابه یی برای دنبال کردن اخبار مربوط به آن ندارد. همچنان که وقتی مونیکا لوینسکی که به خاطر افشای «سر و سری» که با بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا داشت، به مناسبت انتشار ترجمه فرانسوی کتاب خاطراتش به فرانسه آمد بر خلاف اشتیاقی که در لندن برای امضا گرفتن از او از سوی خریداران کتابش نشان داده شد، در اینجا نه خودش و نه کتابش چندان توجهی را جلب نکرد. مساله یی که باعث شد من ماجرای حاملگی و زایمان این خانم وزیر را مطرح کنم این است که این خانم وزیر در یک خانواده مسلمان با پدر مراکشی و مادر الجزایری به دنیا آمده است، با این حال او به خاطر این که بدون این که ازدواج کند در روابطی که داشته حامله شده، هیچ گونه مشکل اخلاقی نداشت و این امر در سطح اجتماعی هم هیج مشکلی برای او در موقعیتش به عنوان وزیر ایجاد نکرد.
مورد دیگری که در باره موقعیت زنان و مساله فرهنگی در ذهن من اثر گذاشت مربوط می شود به مراسم درهمین سالگرد مرگ دلخراش پرنسس دیانا. این مراسم از تلویزیون پخش می شد. در این مراسم پرنس هری پسر کوچک او که در زمان حادثه ده یازده ساله بود و در زمان برگزاری مراسم افسر جوان ارتش سلطنتی انگلیس، در سخنانی بعد از سخنرانی برادر بزرگترش در این مراسم در تجلیل از مادر خود گفت که او بهترین مادر دنیا و دوست و محافظ ما بود. این حرف را یک شاهزاده متعلق به یک خاندان سلطنتی اروپایی با سابقه چند ساله که دو قرنی هم بزرگترین امپراطوری استعماری بود، می زد در حالی که از زمان درگذشت مادرش در آن حادثه مطلب و گزارشهای گونان مطبوعاتی تلویزیونی در مورد رویداد منجر به مرگ مادرش منتشر شده بود و او می دانست که مادرش همراه مردی که با او دوست بوده و در پاریس در هتلی بسر می برده و موقعی که از همراه آن مرد از هتل به جایی می رفته در تصادف کشته شده است و این مرد هم نه یک مرد اروپایی و از خاندانهای سلطنتی اروپایی بلکه یک عرب مسلمان میلیونر بوده است. اما این دو عامل یعنی رابطه مادرش با یک مرد خارج از رابطه رسمی زناشویی و غیر اروپایی و عرب و مسلمان بودن او، نه باعث بیزاری این شاهزاده اروپایی از مادرش شده و نه با عث سرشکستگی او. عشق و احترامی که این جوان بلند قامت و شاهزده و افسر ارتش سلطنتی به مادرش در آن سخنرانی ابراز کرد چنان بود که گویی فقدان مادر در آن حادثه تازه رخ داده و او کمبود او را مثل ایامی که کودکی ده ساله بود حس می کند. من با خودم می گفتم اگر یک مادر ایرانی که از همسرش طلاق گرفته بود و بچه هایی به سن بچه های پرنسس دیانا داشت، حتی اگر با مرد محترم و سرشناسی رابطه عاشقانه خارج از ازدواج داشت و اتقاقا در سفر همراه آن مرد کشته می شد، آیا بچه های او در بزرگی به ویژه اگر پسر بودند از این رویداد احساس سرشکستگی می کردند یا این که حق مادر خود می دانستند که کسی را دوست داشته باشد یا با مردی رابطه دوستی برقرار کند. این قبیل مسائل است که به گمان من نیاز به کار فرهنگی و آموزشی زیاد دارد. البته که این کار در حاکمیت ملاها و تا زمانی که احکام منحوس شرع بر قوانین کشور سایه گسترده چندان امکان پذیر نیست. این که گفتم چندان و نه گفتم اصلا امکان پذیر نیست برای این است که به رغم معیارهایی که رژیم ملاها سی سال است تلاش می کند در جامعه جا بیاندازد، جامعه یویای ایران شکافهای بزرگی در آن جدار سختی که رژیم آخوندی می خواست زندگی عرفی مردم را با آن بپوشاند ایجاد کرده و به رغم سانسورهای چند لایه یی که رژیم در کار مطبوعات و سینما اعمال کرده و می کند، کارهایی در برخی فیلمهای سینمایی برای به تفکر وادشتن مردم در این زمینه ها شده است. البته چون من از جامعه ایران دورم، اطلاع چندانی از سایر تلاشهایی که در این زمینه شده ندارم ولی به طور مثال می توانم اشاره کنم به فیلم بانوی اردیبهشت که مساله یک زن بیوه دارای پسری 18 ساله را که مردی به او علاقمند است و او هم مایل است با آن مرد ازدواج و زندگی کند مطرح کرده است که در این میان احساسات پسر جوانش که پیدا شدن مردی در زندگی مادرش برای او امر ناخوشایندی است و این که این زن بین رعایت احساسات پسرش به بهای زیر پا گذاشتن آن چه واقعا دلش می خواهد و به زندگی و عواطفش مربوط است، با آزردن پسر و انتخاب آینده خودش گیر کرده است.
مطرح کردن مسائلی از این قبیل از طریق سینما و رادیو تلویزیون می تواند رفته رفته به فشارهایی را که از طریق روابط اجتماعی و تربیتی، فرهنگ جامعه کهنه بر زنان سنگینی می کند، کم کند. من بر این باورم که روی مساله برابری زن و مرد باید از دوران کودکی و در در دروس دبستانی به نحو مناسب و در خانواده ها با توجه دادن فرزندان به این امر و به وپژه یاد آوری و مداخله مستمر پدر و مادر در این مساله که برادر حق اعمال قدرت و آمریت بر خواهر را ندارد پیگری شود. چند ماه پیش در اخبار حوادث خواندم که در شهری که گمانم زنجان بود پسر جوانی در خانواده یی به از خواهرش می خواهد که پیراهن او را برایش بیاورد، خواهر این کار می کند منتهی همراه با اعتراض که چرا خودت نمیروی پیراهنت را برداری. همین اعتراض برادر را خشمگین می کند و در مشاجره با خواهر با چاقو زخمی به خواهر می زند که در پی خونریز شدید دختر جوان جان خود را از دست می دهد. چند هفته پیش در گفتگویی که یکی از خانمهای فعال در حقوق زنان در داخل کشور با یک تلویزیون فارسی در آمریکا داشت شنیدم که می گفت پدری دختر جوانش را که دچار حالت تهوع بوده به خیال این که این حالت تهوع او ناشی از حاملگی است او را به قتل می رساند( دختر شوهر نکرده بود) بعدا درکالبد شکافی معلوم می شود که تهوع وی ناشی از یک مسمومیت بوده است. البته قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی که گرفته شده از احکام شرعی تحت تاثیر مناسبات قبیله یی بادیه نشینان عربستان است، و بر اساس آن پدر اگر فرزند را بکشد قصاص( اعدام) نمی شود و فقط دیه باید بپردازد، و رفتار سرکوبگرانه رژیم علیه زنان نیز در افسار گسیختگی اعمال خشونت در زمنیه های این چنین نقش دارد. موارد مهمی از تاثیرات عامل فرهنگی در نابرابری علیه زنان هست که باید برای رفع آن کار فرهنگی زیاد کرد. اگر از آنچه در سینما و فیلم مطرح شده بخواهم مثال بزنم مثلا فیلم عروس آتش مثال خوبی است که تبعیضات علیه زنان در بین برخی اعراب جنوب ایران را مورد توجه قرار داده بود و موضوع مجبور کردن خانم دکتر جوانی به ازدواج با پسر عموی خویش بنا بر سنت قبیله و عشیره یی بود که با یک درام که خودسوزی عروس در حجله و قتل داماد بود ختم می شود. تعصبات اعراب جنوب در این زمینه چنان بود که یک سینمای نمایش دهنده این فیلم در اهواز به آتش کشیده شد. مورد دیگری در فیلم بسیار خوب اندیشمندانه «رای مخفی» به کار گردانی بابک پیامی(ساخته شده در سال1380) مورد توجه قرار گرفته بود. در این فیلم مساله رای دادن زنان بیسواد در یکی از جزایر ایرانی خلیج فارس مورد توجه قرار گرفته بود. رای این زنان را باید کس دیگری می نوشت که خود خلاف مقرارت رای گیری است، اما نکته مورد نظر من این بود که این زنان بر اساس آداب و سنن محلی، اجازه ورود به گورستان در مراسم تذفین و سوگواری را نداشتند.البته فیلم مذکور کلا چند مساله را که ظرف مطلقا با محتوا همخوانی نداشت مورد توجه قرار داده بود که یکی از آنها رای دادن بود. به هر حال به گمان من برای تغییر و دگرگونی گسترده در جهت از میان برداشتن تبعیضاتی که زنان در جامعه ما با آن رو به رو هستند، کار فرهنگی کسترده لازم است. بدون چنین تلاشی، دستاوردهای مبارزات زنان در راه رفع بی عدالتی و نابرابری که در شکل قانونی برای آنان تضمین شده باشد، در عمل برای آنان دستاورد تثبیت شده و گسترده نخواهد داشت و آن چه در قانون برای آنها در نظر گرفته شده باشد، می تواند در اثر برخی عوامل فرهنگی و مذهبی که حضور و تاثیری در همه جا حاضر دارند خنثی یا کم ثمر شود.
http://iradj-shokri.blogspot.
پ-4 ژانویه 2009- 15 دیماه 1387
منبع:پژواک ایران