خمینی با پیمان شکنی در وعده یی که در سخنرانی بهشت زهرا برای برگزاری محلس مؤسسان داده بود و تغییر دادن روندی که قرار بود برای استقرار قدرت سیاسی بعد از سرنگونی رژیم شاه پیش گرفته شود و سوء استفاده از احساسات مذهبی بخش بزرگی از مردم، از همان آغاز جمهوری اسلامی را به مردم تحمیل کرد و بعد مجلس خبرگان 70 نفری اش - که جای مجلس مؤسسان را گرفته بود-، قانون اساسی آن را نوشت و بعد هم با به راه انداخت ماجرای اشغال سفارت آمریکا، هر صدای انتقاد و اعتراضی را در غوغای تبلیغاتی آن محو کرد و آن قانون اساسی را به «رفراندم» گذاشت و به تایید «امت امام» رساند و به رژیمش و به ولایت و امات خودش بر مردم، شکل قانونی داد. این که با بودن کسانی چون بهشتی و رفسنجانی، خمینی مهندس بازرگان را برای تشکیل دولت موقت انتخاب کرد، برای کسانی که آن روزها را دیده اند، دلیلی روشنی داشت و آن این که در فضای سیاسی آن روزها، انتخاب یک آخوند به ریاست دولت آن قدر مسخره بود که نه آخوندها و نه خمینی به فکر آن نیافتند. چون خمینی هم این را خوب می فهمید که باید برای جمع و جور کردن اوضاع بهم ریخته بعد از انقلاب کسی را انتخاب کند که ضمن مطمئن بودن از مسلمان و مؤمن بودنش، برای بخش «با سواد » مردم که نظر خوشی به آخوند نداشتند و در ضمن همانها هم بخش بزرگ بدنه دستگاه اداری کشور را تشکیل می دادند که با اعتصاب خود رژیم شاه و دولت بختیار را ساقط کردند، دافعه نداشته باشد. نامزد اولین دوره ریاست جمهوری از سوی، حزب جمهوری اسلامی (جلاالدین فارسی) بود که به خاطر بحث ایرانی الاصل نبودنش کنار گذاشته شد و بعد این حزب حسن حبیبی را معرفی کرد، این در حالی بود که بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای از مؤسسان و بنیانگذاران این حزب بودند. این هم دلیل روشن دیگری بر دافعه یی بود که آخوند برای قرار گرفتن در بالاترین مقام سیاسی کشور داشت.
بازرگان خواهان اجبار در حجاب برسر زنان کردن و اجبار در به نماز خوانی واداشتن کارکنان دولت نبود. البته بد نیست یاد آوری شود که اگر چه بازرگان یکبار که در پیام و گزارش تلویزیونی خود به مردم، وقتی به آیه یی از قرآن اشاره کرد و آنرا تفسیر کرد، اضافه کرد که:«البته نخست وزیر نباید تفسیر قرآن بکنه ولی مگه ما چیمون مثل آدمیزاده که این باشه»(نقل به مضمون) اما وزیرخارجه دوران نخست وزیری وی، جناب دکتر ابراهیم یزدی، تحصیل کرده آمریکا، برای دیپلمات ها و مدیران وزارت خارجه جلسه تفسیر قرآن می گذاشت و آنها را «چار زانو» روی زمین (در سالن) می نشاند و برای آنها سوره «التکاثر» و... را ترجمه و تفسیر می کرد. در آغاز دوران سیاه این حکومت مذهبی آخوندی، زمانی که مرتجعی مثل محمد علی رجایی، در پست نخست وزیری قرار گرفت، دستور تعطیلی کار در همه جا در زمان نماز ظهر را صادر کرد و در اداره ها و سازمانهای دولتی، آخوندی هم به عنوان پیشنماز برای برگزاری نماز ظهر به جماعت، تعیین شده بود و انجمن های اسلامی هم گزارش دهنده غیبت کارمندان در نماز جماعت به مقامات بالا بودند که می توانست به پرونده سازی برای «پاکسازی» آنان بیانجامد. خمینی این امام و پیشوای مرتجعان، در آن ماههای آغازین تکیه زدن بر قدرت که نیروهای پیشرو وکمونیست ها حضور فعال در جامعه داشتند و موضوع و هدف مبارزات مردم را آزادی و برابری و قطع وابستگی سیاسی و اقتصادی به «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» و کوتاه کردن دست غارتگران داخلی و خارجی از دارایی و ثروتهای متعلق به مردم می دانستند و برای آن تبلیغ می کردند، در سخنرانیهایش در برابر مریدان و مقلدان و مردم محرومی که به غلط او را نجات بخش و اعتبار و عزّت دهنده خود یافته بودند، دائما تکرار می کرد مردم ما برای اسلام جوانهاشان را دادند و خون دادند نه برای این که «کشورشان مثل سوییس بشود». سید روح الموسو الخمینی، به صراحت اعلام می کرد که اقتصاد مال الاغ است و مردم اسلام را می خواهند. او همچنین معتقد بود که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» باید برای سید الشهدا گریه کنیم؛ این گریه ها مارا نجات داد! یکسال و چند ماه بعد از تکیه زدن به قدرت، خمینی انقلاب فرهنگی راه انداخت و دانشگاههای کشور را تعطیل و شروع به تصفیه استادان و دانشجویان دگراندیش و نیز کتابخانه های کشور از کتابهای «ضاله» کرد و می خواست که دانشگاههای کشور را اسلامی و مثل حوزه بکند. در روند همین اسلامی کردن بود که لطمه فاجعه باری هم به آرشیو فیلم ایران زدند و بنابر خبری که خودشان اعلام کردند، بعد از تفکیک فیلمها، 42 کامیون فیلم آرشیو فیلمخانه ملی ایران را که خلاف شرع یافته بودند، با به بیابان برده و به آتش کشیدند.
بعد از دو سال که باز گشایی دانشگاهها(ابتدا در رشته پزشکی که نیاز مبرم به آن به خاطر جنگ وجود داشت)، شروع شد، در مورد قبول شدگان در کنکور تحقیقات محلی به عمل می آمد - از جمله این که فرد مورد تحقیق، نماز جمعه میرود یا نه و آیا هوادار «گروهکها» بوده یا نه - و اگر از سوی بسیج و امام جمعه مسجد محل گزارشی مبنی بر این که قبول شده کنکور از معتقدان و حامیان رژیم نیست داده می شد، در دانشگاه پذیرفته نمی شد. اگر چه کنکورها و آزمون ها در برگیرنده سوالات مربوط به «بینش دینی» هم بود که درست به یادم نیست که این سولات در طی مصاحبه پرسیده می شد یا به طور کتبی. می دانیم که در این سالهای سیاه،« اسلامی» ها، گذشته از تعقیب و کوبیدن سرِدگراندایشان دارای گرایشهای سیاسی مختلف، به بخش بسیار گسترده مردم عادی هم به خاطر تحمیل معیارهای ارتجاعی خود توهین و ستم بسیار روا داشته اند که ریختن مزدوران رژیم به جشها و میهمانی ها، از اقدامات همیشگی در ارعاب و سرکوبی بوده است. آزار و توهین به زنان به بهانه بد حجابی، از جمله فروبردن پای آنها در کیسه های پر از سوسک از اقدامات «مردان خداجو»ی مرید خمینی بوده است. فروبردن پای زنان(زنانی که به جرم بد حجابی یا شرکت در میهمانی هایی که خلاف شرع تشیخص داده شده بود دستگیر می شدند) در کیسه پر سوسک، در تبلیغات انتخاباتی از سوی احمدی نژاد به عنوان اقدامی که جناح رقیب زمانی که جناح غالب بود به آن مبادرت می کرد، یاد آوری شد. فروبردن پونز روی پیشانی دختران بد حجاب که زمانی باکشیدن روسری روی پیشانی بدحجاب و تثبیت آن انجام میشد، هنوز توسط گروههایی درنده گله سگهای حزب اللهی انجام می شود. کشیدن تیغ به لبهای زنان و دختران آرایش کرده و قیچی کردن کروات مردان، در سالهایی که اکنون بیش از دو دهه از آن دور شده ایم، از کارهایی بود که خبر آنها «دهان به دهان» شنیده می شد. در آغاز فیلم «زندگی خصوصی» که ماجرای آن در سالهای اخیر اتفاق می افتد، صحنه ای از فرو کردن پونز به پیشانی یک «بدحجاب»، باز آفرینی شده است *.
انواع روشها برای تزریق ایمان اسلامی
تهدیدها و سرکوبگریها، همچنان که همه می دانیم در تما این سالهای سیاه در زیر آسمان سنگی جمهوری اسلامی همراه بوده است با انواع تبلیغات برای اسلام و قرآن و جان انداختن ارزشهای آخوندی و پرورش «الله اکبر» گو و نسل عاشاقان «اهل بیت عصمت و طهارت » و عزاداران حسینی، چنان که برای کودکان شیرخوار هم مراسمی به اسم «شیرخوارگان حسینی» برگزار می کنند. تبلیغات خدا پرستی به سبک آخوندی در مدارس گاه قربانیانی هم به جا گذاشته است. 21 سال پیش روزنامه رسالت که خود به یکی از جناحهای متحجر رژیم تعلق دارد، در گزارشی در شماره ۱۸ دیماه ۱۳۷۰ از میزگردی که همین روزنامه در مورد علل قتل و خودکشی ترتیب داده بود، تهیه کرده بود، از قول یک بازپرس ویژه قتل- شرکت کننده در آن میزگرد-، در مورد:« فهم نادرست از یک موضوع دینی» به عنوان علت و انگیزه خود کشی نوشت:« به عنوان مثال در یکی از دبیرستانهای تهران، به فاصله ده روز سه دختر دانش آموز با پرت کردن خود از ساختمان مدرسه خود کشی کرده بودند. در تحقیقات مشخص شد که دو معلم امور تربیتی صبحها با سخنرانیهای پی در پی در این مدرسه در مذمّت و پوچی دنیا به تفصیل سخن می گفتند و حتی با بردن دانش آموزان به بهشت زهرا، آنان را در قبر می خواباندند و عکس هم گرفته بودند. این دختران به دلیل فهم نادرست از یک موضوع فلسفی و تأثیر پذیری از یک بد آموزی مذهبی تحت عنوان عشق به خدا و عدم تحمل دوری او، دست به خودکشی زده بودند و این کار را در وصیتنامه های خود به تفصیل نوشته بودند. بازپرسی که این مدرسه را مورد بازدید قرار داده بود، در گزارش خود، جوّ خودکشی را این مدرسه را بسیار بالا توصیف کرد و اظهار داشت حداقل چهل نفر از دختران این مدرسه قصد خودکشی دارند. البته پس از این ماجرا به جای این که معلمان را جا به جا کنند، همه [آن] دختران دانش آموز را از آن مدرسه پراکنده و هر کدام را به مدارس گوشه و کنار تهران منتقل کردند». سفرهایی هم با نام «راهیان نور» راه می اندازند و دانش آموزان و دانشجویان را به مناطق عملیات جنگی می برند، نه با هدف تقویت احساسات میهن پرستانه که در واقع آخوندها آن را مخرّب ایمان مذهبی و به زیان پایگاه استوار بر جهل و تعصبات دینی خود می دانند، و جنگ «رزمندگان اسلام» با کفر، که جنگ برای «رفتن به کربلا» و بعد «فتح قدس از راه کربلا» بود، از آن نیرو نمی گرفت، بلکه در آنجا توضیحاتی داده می شود و احتمالا نوحه یی هم خوانده می شود تا مساله «شهادت رزمندگان اسلام» بیشتر برای بازدیدکنندگان زنده شود و آنها به خاطر بسپرند که برای «جمهوری اسلامی» چه خونها داده شد و چقدر همه باید به معیارهای رژیم پایبند باشند. هدفی که رژیم در داخل شهرها با ارعاب مردم توسط نیروی انتظامی و با گشت ارشاد و با مزدوران لباس شخصی و بسیجی، دنبال می کند. این کاروانهای راهیان نور، در موارد متعدد با تصادف های دلخراش همراه بوده و راهیان نور را راهی گور کرده و خانواده ایشان را داغدار. یکی از آخرین نمونه های تصادفهای دلخراش «راهیان نور»، در مهرهاه سال جاری رخ داد که 26 دانش آموز دختر از شهر بروجن، کشته شدگان آن حادثه بودند.
مسجد سازی فراوان با هزینه های بسیار
در طول سالهای سیاه و سنگین و ننگین حیات رژیم روضه خوانها، مساجد بسیاری ساخته شده و می شود، پولهای فراوانی برای «قرآن خوان» پروری و نوحه خوان پروری خرج شده و می شود، اما اخباری از نگرانی اسلام پناهان از گسترش دین گریزی و خدا گریزی جوانان در لابه لای اخبار به طور مکرر دیده می شود. در مورد افزایش پولی که در این زمینه هزینه می شود ذکر چند نمونه از سخنان دست اندرکاران رژیم گواه این امر است:
- سایت بهار نیوز 6 آذر ماه (سال جاری) به نقل از مشاور شهردار تهران و رئیس مرکز فعالیتهای امور دینی شهرداری تهران که آخوندی به نام ناصحی است نوشت:« به گزارش ایسنا، حجت الاسلام ناصحی در مراسم کلنگ زنی احداث ۵ باب مسجد در این منطقه -که بطور پایلوت در محله شاد آباد برگزار شده بود-، افزود: مرکز فعالیتهای دینی شهرداری تهران در طول ۷ سال اخیر به امورات تعداد ۲۰۰۰ مرکز مذهبی رسیدگی ميکند، بطوری که با تدابیر دکتر قالیباف در سال جاری اعتباری بالغ بر یکصد میلیارد تومان به امر توسعه، تجهیز و بازسازی این اماکن اختصاص پیدا کرده است». این آخوند اضافه کرد:« در نشست اخیر شورای شهرداران مناطق، قالیباف تأکید داشتند که ميبایست تا اوایل سال آینده تعداد ۷۲ زمین اهدائی برای احداث مساجد به ۲۰۰ قطعه افزایش یابد تا شهروندان برای انجام امورات دینی و مذهبی خویش دغدغه ای نداشته باشند».
-اوائل بهمن، محمد بنیادی «مدیر کل قرآن عترت و نماز وزارت آموزش و پرورش»، در اظهاراتی که در چند سایت رژیم منعکس شد، گفت:« اعتباری بالغ بر 100 میلیارد تومان برای توسعه مدارس قرآنی درنظر گرفته شده است و تا سال آینده تعداد مدارس قرآنی به 500 هزار میرسد».
- خبرگزاری تسنیم 11 اسفند گزارش داد:« علی سرابی, قائممقام شورای عالی قرآن و رئیس هیئت مدیره اتحادیه تشکلهای قرآنی کشور در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، درباره بودجه نیمدرصدی قرآن گفت: کل بودجههای قرآنی که به دستگاههای مختلف برای انجام فعالیتهایی چون مسابقات و آموزشهای قرآنی و امور تبلیغی ترویجی پرداخت میشود، شاید به حدود بیست تا سی میلیارد نرسد؛ این در حالی است که آن مبلغی که از بودجه نیمدرصد تخصیص پیدا کرد رقمی در حدود 200میلیارد تومان بود که بیش از پنج برابر بودجه سنواتی دستگاهها بود که رقم قابل توجهی است. سرابی در ارتباط با برنامههایی که برای هزینهکرد این بودجه به تصویب رسید، تصریح کرد: برنامهها کمابیش برنامههای جامعی بود؛ شورای توسعه فرهنگ قرآنی و نیز هرکدام از کمیسیونهای آموزش عمومی، تبلیغ، ترویج و پژوهش چند ماه کار کردند و برنامههای جامعی را که تمام فعالیتهای قرآنی را به نوعی پوشش میداد، به تصویب رساندند. ». این بودجه نیم درصدی، باید همان بودجه یی باشد که سایت دولت در کارنامه سال نود دولت احمدی نژاد، در شمار اقدامات انجام شده آورده است و آن عبارت است از« تصویب اختصاص 5/0 درصد بودجه های جاری و عمرانی کشوربه مسایل قرآنی». در ضمن از نمونه هایی که ذکر این نکته هم روشن است که تشکلهای متعدی که برای تبلیغات قرآنی و ... به وجود آمده است، خود « دفتر و دستکی» دارند که طبعا هرکدام از آنها برای خود هزینه ای دارند که به احتمال زیاد خارج از بودجه «قرآنی» در نظر گرفته شده است و چون زائده و غده یی چسبیده به دستگاههای اجرایی، به کار مشغولند.
- سایت دولت در کارنامه خود برای سال 90، در زمینه « اقدامات پرورشی و تربیت بدنی» از جمله اقدامات زیر را آورده است:
ایجاد 10 هزار مدرسه قرآنی و افزایش آن به 20 هزار مدرسه در سال 90
•سامان دهی فعالیت های قرآنی کشور با 1 هزارو700 میلیارد تومان
•تألیف 83 عنوان کتاب خودآموز قرآن
•تصویب احداث 400 باب نماز خانه و کتابخانه و 100باب سالن ورزشی با همکاری استانداری ها در راستای طرح احداث 2 هزار باب نماز خانه و کتابخانه
•آغاز احداث 20 هزار نمازخانه و کتابخانه در مدارس کشور
•تصویب اختصاص 5/0 درصد بودجه های جاری و عمرانی کشوربه مسایل قرآنی
اعزام 600 هزارنفر فرهنگی و دانش آموز در قالب کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس. در حالی که شرکت کنندگان در سال87 تنها 30 هزار نفر بوده و در سال 88 این رقم به 300 هزار نفر افزایش یافته است و برای سال 90 اعزام یک میلیون و دویست هزار نفر هدف گذاری شده
- چند سال پیش از این هم حسین صفار هرندی وزیر ارشاد وقت احمدی نژاد از 20 برابرشدن بودجه های قرآنی وزارت ارشاد خبر داد و یاد آور شد که « بودجه اي كه مركز ترويج فعاليت هاي قرآني وزارت فرهنگ و ارشاد دارد، بودجه اي معادل يا حتي بيش از معاونت هاي اين وزارتخانه است» و خود او تاکید کرد که « اين در حالي است كه بسياري از دستگاه هاي ديگر نيز فعاليت هاي قرآني دارند.
گریز از دین و شرم از نماز خواندن
اما برخلاف این همه دستگاه و این همه تشکیلات و هزینه و ریخت پاش، از برخی اظهارات و گفته ها در لابه لای خبرها، چنین پیداست که دین گریزی در بین جوانان رو به گسترش است و حتی «نماز خوان» بودن باعث شرمندگی است و خیلی از نماز خوانها مایل به «ابراز» آن نیستند و اگر آنچه را که در 30 دی سایت بازتاب نوشته بود بپذیریم حتی «حوادث سال 1388 و استفاده حداکثری از دین و باورهای مذهبی برای مقابله با معترضان، موجب شد تا بی دینی به صورت یک سونامی در میان جوانان درآید، به نحوی که اکنون تعداد زیادی از افراد عدم التزام خود به رفتارهای دینی و حتی عدم باور خود به خدا را به صورت علنی در شبکه های اجتماعی ابراز می کنند». مبارک است این سونامی. امید که با امواجی چنان بلند و پرقدرت برآید که با حوزه علمیه و «مرقد امام راحل» بدتر از آن کند که سونامی در اندونزی و ژاپن با خانه های مردم و ماشینهای پارک شده در خیابان کرد. حالا شاید ارزیابی نویسنده مقاله بازتاب مبالغه آمیز باشد، شاید هم نه. اما آن چه گفتم از لابه لای اخبار و گفته ها می شود فهمید، نمونه های متعدد دارد. مثلا خبرگزاری فارس مصاحبه یی داشت با ده نمکی در مورد آخرین فیلمش «رسوایی» که به نظر می رسد فیلمی است باهدف منزه و پاک و قابل اعتماد نشان دادن «روحانی» و آخوند که روشن است که مورد انزجار مردم هستند. در جایی در این مصاحبه ده نمکی گفته است« اینکه ما جوان ها را متهم به دین گریزی کنیم و بگوییم مسجد نمی آیند پس نسبت به آنها مسئولیتی نداریم شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است» ده نمکی در پاسخ به سوال دیگری در مورد این که «روحانی» فیلمش با مردم ارتباط تنگاتنگ دارد در حالی که در شهرهای بزرگ ارتباط مردم با روحانیت متفاوت است گفته است:« اتهامی که به جوان ها در شهرهای بزرگ زده می شود دین گریزی است، چون روحانیون ما در شهرهای کوچک و روستاها مثل مردم زندگی می کنند [...]شاید یکی از دلایل دین گریزی جوان ها همین امر باشد». منظور او «همین امر»، تفاوت زندگی روحانیون با مردم در شهرها بزرگ با مردم است که در همین مصاحبه یاد شده به طور سربسته و استعاره یی از آن با عنوان «شیشه های دودی» که و سبب فاصله روحانیون با مردم است یاد کرده که منظورش، ماشین های گرانقیمت با شیشه های دودی رنگ (و شاید در مواردی هم ضد گلوله) است.
الهام نداف تهیه کننده فیلم «سر به مُهر»- که وزارت ارشاد به دلیل «برداشت نادرست» از آن به مدت یکسال حاضر به دان اجازه ساختت به آن نبوده است-، در حرفهایی که سایت خبر آنلاین نقل کرده گفته است: «این فیلم را ساختم برای اینکه برخی از افراد شهامت ابراز نماز خواندن را ندارند. این دلیل اصلی بود، اینکه یک آدم به دلایل مختلف شهامت ابراز نماز خواندن را ندارد. ... در جامعه امروز و در میان جوانان ابراز به دینداری کار ساده و راحتی نیست. برخی از افراد در ابراز به دینداری خجالت میکشند». حال علاوه بر این موارد، اگر آنچه شیخ قرائتی گفته، درست باشد، معلوم می شود که تمام تلاشها و انقلاب فرهنگی و تصفیه کتابخانه های کشور و بکارگرفتن سانسور شدید در مطبوعات و در تولیدات سینمایی و موسیقی و استفاده انحصاری از رادیو و تلویزیون؛ برای از بیخ و بن «اسلامی» کردن ایران و مردم ایران، و در ضمن خندیدن به ریش علم و نشاندن حوزه برسر دانشگاه؛ همه به باد رفته است. قرائتی که به نظر من اورا به لحاظ تبلور «فضل و علم» ویژه آخوندها باید بعد از ملاحسنی قرار داد و مثلا اگر ملاحسنی«جواهری» باشد مثل «دریای نور» بر تارک نظام عمامه داران او مثل «جقه» یی از الماس و زمرد بر سینه آن است، در سخنانی «رنجنامه» گونه، «دردمندانه» گفته است:« يكی از اساتيد دانشگاه از دانشجويان خود خواسته است كه آيات قرآن را در متن پاياننامه و تحقيقات خود نياورند بلكه در پاورقی بياورند تا ارزش علمی كارشان كم نشود». برای اهمیت موضوع باید توجه داشته که دانشگاههای کشور علاوه بر تصفیه گسترده در « انقلاب فرهنگی» و اخراج استادانی که برچسب «طاغوتی» یا «غرب زده» خورده بودند، و جایگزین شدن ریشوها و شریعت پناه ها به جای آنها، همیشه تحت نظارت و تصفیه و اخراج استاد و دانشجو به بهانه های گوناگون بوده است. سخنان قرائتی این آخوند ضد علم که قبلا گفته بود کتاب نمی خواند و آنچه هم که مربوط به اخبار است فقط خلاصه آن را می خواند، توسط خبرگزاری (بین المللی)قرآنی رژیم - ایکنا (تشکیل شده از حرف اول کلمات تشکیل دهنده اسم آن در انگلیسی «اینترنشنال قرآن نیوز ای جنسي »! است) گزارش شده، خواندنی است**. یکی از نظر مسائلی که مورد تاسف اوست، مسائلی که نشان دهنده ناتوانی رژیم ملاها در کنترل جامعه پویای ایران و ناتوانی آن در تحمیل معیارهای ارتجاعی آخوندی به آن است و یکی هم در مورد شناختن افکار مهمل و گندیده او که یکی از چهره های رسانه ای رژیم و با برنامه آموزشی در تلویزیون در طی سالیان دراز این سالهای سیاه سنگین و ننگین نظام آخوندی بوده است و هنوز هم برنامه تلویزیونی دارد و وراجی می کند. در سخنرانی مورد اشاره به قرائتی گفته است هرجا دانشگاه بیشتر است، جرم و جنایت هم بیشتر است!
اما طنز گزنده یی که آن هم نشانه روشن شکست ویرانگر برای آخوندهای متکّبر مستبد متحّجر است، آخوندهایی که موسیقی و ورزش و هنرهای نمایشی را در آغاز یا ممنوع کردند یا با هزار مانع روبه ساختند، آخوندهایی که بیش از سی سال با گله های اوباش وبا مزدوران نیروی انتظامی به آزار و اذیت زنان پرداختند و با ایراد گرفتن از لباس و آرایش آنها به ضرب و شتم آنها در خیابان و بازداشت و بردن به پاسگاهها و کلانتری ها پرداختند، اوقاتشان را تلخ و چشمانشان را اشکبار کردند، این است که در جامعه یی با انواع «معیارهای اخلاقی» و رفتاری و این همه فشار، کشتی رژیم اسلامی به طرف دیگری کج شده است. جسته و گریخته خوانده وشنیده بودم که بعضی از مردان هنرپیشه یا فوتبالیستها، «زیر ابرو» بر می دارند، کاری که زنان و دختران در آرایش چهره می کنند. اما وقتی که مرضیه دباغ که یکی از سه نفری بود که حامل پیام خمینی به گرباچف بود، در مصاحبه با خیرگزاری فارس، در پاسخ به سوالی که از چه چیز بیشتر رنج می برد، از زیر ابرو برداشتن مجریان و گویندگان برنامه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شکوه کرده بود، دیگر نمی توان در مورد درستی موضوع، تردید کرد. مرضیه دباغ یاد آورشده که چند بار تلاش کرده با ضرغامی تماس بگیرد اما « متأسفانه یا میگویند جلسه است یا میگویند شماره بگذارید که متأسفانه هنوز موفق نشدهایم با ایشان صحبت کنیم »***. آخوندها و مقلدان خمینی روز به روز خود را در کنترل مردم و به ویژه نسل جوان بیچاره تر و «ارزشهای دینی و فرهنگی» خود را مطرود تر می بینند.
منابع:
در لینک بالا می شود فیلم زندگی خصوصی را دید. این فیلم با فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم م یکی نیست. آن فیلم دیگر با بازی کنان دیگری استد
۱۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۳ مارس ۲۰۱۳
منبع:پژواک ایران