از سکه افتادن سرداران اسلام و ارزش شهادت در رژیم خر تو خری
ایرج شكری
در رویداد حمله یک هلیلکوپتر اسرائیل در روز یکشنیه 18 ژانویه به هدفی در خاک سوریه در قنیطره، 6 تن از نفرات حزب الله لبنان کشته شدند که جهاد مغینه فرزند عماد مغنیه هم در میان آنها بود. عماد مغنیه از فرماندهان حزب الله که از سوی آمریکائیها متهم به دست داشتن در انفجار مقر تفنگداران دریایی در بیروت سال 83 و عملیات پر تلفات دیگری بود، در در سال 2008 در انفجار اتومبیلی در دمشق که گفته می شد کار موساد اسرائیل بوده، کشته شد.
روز دوشنبه سپاه پاسداران با اطلاعیه یی اعلام کرد که یکی از «سرداران» سپاه به نام سرتیپ پاسدار محمدعلی الله دادی در همان حمله اسرائیل کشته شده است در آن اطلاعیه آمده بود «گروهی از رزمندگان و نیروهای مقاومت اسلامی همراه با سردار رشید اسلام محمد علیالله دادی در حین بازدید از منطقه "قنیطره" مورد حمله بالگرد نظامی رژيم صهیونیستی قرار گرفتند که بر اثر این جنایت این سردار دلاور همراه با تعدادی از اعضای حزب الله به شهادترسیدند».
روز سه شنبه فرمانده کل سپاه در اطلاعیه ای در مورد کشته شدن این سرتیپ پاسدار برای اسرائیل خط و نشان کشید و از جمله اعلام کرد که:« این شهادت ها ثابت کرد که ما نباید از جهاد فاصله بگیریم؛ صهیونیستها باید منتظر صاعقههای ویرانگر باشند آنها در گذشته ظهور خشم ما را دیده اند». با این دو اطلاعیه دیگر مساله کشته شدن یک سرتیپ پاسدار که حالا «شهید» و «سردار رشید اسلام» شده بود، امری بود که رسما تایید شده بود. با توجه به این که «شهادت» یک سرتیپ سپاه، آن هم وقتی با اهدافی بوده که آن «سردار رشید» در نزدیکی مرز اسرائیل دنبالش بوده و در حمله «رژیم صهیونیستی» هم کشته شده بود، قاعدتا باید بسیار مورد تجلیل قرار می گرفت و به آن اهمیت داده می شد، اما نه از «مقام معظم رهبری» که خودش حافظ و مروج ارزشهای «انقلاب اسلامی» و و رهبرجنگ مسلمین با صهیونیسم و استکبار غرب است و اگر آخوند و امام جمعه ای به مرگ طبیعی هم بمیرد در تجلیل او پیام می فرستد، صدایی برخاست و نه از رئیس جمهور نظام که در جلسه روز سه شنبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در مورد محکوم کردن اهانت به اسلام و باورهای اسلام و هم افراطی گری و خشونت به بهانه دفاع از اسلام را محکوم کرد روده درازی فرموده بود.
وزارت خارجه رژیم نیز در این مورد لب فرو بست، اما همین وزارت خارجه، یکی دو هفته پیش، شایعات مربوط به زخمی شدن پاسدار سلیمانی در عراق را تکذیب کرد. حالا چرا چنین است و در این رژیم این از سکه افتادن و بی ارزش شدن «ارزشی» از کجا پیدا شده، و چرا رئیس جمهور حقوق دان که در محرم در حلسه هیات دولت روضه می خواند، در جلسه روز چهارشنبه اول بهمن هم یادی از آن سردار رشید نکرد و تسلیتی برای سپاه و بازماندگان او نفرستاد، دلیلی جز خر تو خر بودن نظام که از اول با این رژیم بوده است، نمی تواند نداشته باشد.
خامنه ای که «رهبر معظم انقلاب» است و پاسداران هرچه دارند از لطف «حضرت آقا»ست و اصولا برای او جان انسانها و به خطر افتادن و از دست رفتن آنها چیز مهمی نیست و مثلا ارزش پیام تسلیت فرستادن برای حوادث ناگواری مثل زنده در آتش سوختن بیش از بیست نفر دانشجو که در راه بازگشت از سفر«راهیان نور» به شهر و دیار خود بودند، نمی بیند. اما سکوت روحانی شاید هم به این دلیل بوده باشد که نه تنها او اصولا هیچ نفوذ و تاثیری در عملکرد سپاه ندارد بلکه از دست اندازی های و رفتارهای خودسرانه سپاه در زمینه های اقتصادی و امنیتی و سیاست خارجی و... ناخرسند است و شاید اصلا از حضور یک سرتیپ پاسدار در سوریه خبر نداشته است.
در هرحال این نظام ولایی که دستاوردش جز کشتار و سرکوب و جنگ و فقر و اعتیاد برای مردم چیزی دیگری نبوده است، به لحاظ «ارزشی» نظام خود ویرانگری هم هست که به طور نمونه هتک حرمتی که از «مراجع تقلید» و «آیت الله العظمی» هایی مثل شریعتمداری و بعد منتظری و بعد هم کسان دیگری شد، و نیز شکست در تحمیل معیارهای ارتجاعی مثل جدا سازی جنسی و محدویت های شدید برای زنان که اکنون پدیده «ازدواج سفید» و زندگی پسر و دختر باهم بدون ازدواج از دل آن بیرون آمده است، از آثار آن است. از این رو به یقین می توان گفت که این رژیم محکوم به نابودی است و هرنوع امیدی به تغییری در این رژیم برای استقرار دموکراسی و رعایت حقوق شهروندان، توّهم و هر نوع توّهم پراکنی در این زمینه، خاک پاشیدن به چشم مردم است. این رژیم را باید به زمین کوبید و بعد دفن کرد تا فضا برای نفس آزاد کشیدن و در آزادی زیستن برای مردم باز شود.
۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱ ژانویه ۲۰۱۵
منبع:پژواک ایران