تودهنی مردم به متشرّعان مستبد ضد ایرانی و منزلت شجریان در نزد مردم
ایرج شكری
برای آقای شجریان
آخوند علم الهدی که نفرت و دشمنی شدید او با موسیقی و کنسرت برهمگان روشن است، با قلدری و خودسری که خرتوخری امور در نظام ولایت فقیه به او امکان بکار گرفتن آن را می دهد، برگزاری کنسرت در مشهد را ممنوع کرده و چند بار در این مورد در نمازجمعه شمشیر عیله موسیقی و کنسرت کشیده و همین کار او را بیشتر از سایر آیت الله های متشرّع عوضی و نفهم، چهره ای رسانه یی کرده است. او اخیرا در پرت و پلاهایی که در دیدار اعضای کانون مداحان در مشهد با او بر زبان رانده، در «ارشاد جوانان» برای این که «استعداهاشان به هرز نرود» گفته است:«یکی از مصادیق هرزرفتن استعدادها به علت عدم نظاممندی، آقای شجریان است که در سنین نوجوانی به فعالیتهای قرآنی و مذهبی اشتغال داشت اما در نهایت از این مسیر خارج شد؛ اگر استعدادها را در مسیر نوکری امام حسین (ع) قرار ندهیم تبدیل به ابزار کفر میشوند و اسباب فساد جوانان را فراهم خواهد کرد. »
معنی این حرف که جرأت نکرده آن را صاف و پوست کنده بگوید این است که از نظر او آواز خوانی شجریان «ابزار کفر و سبب فساد جوانان است» و استعداد او وقتی که او «فعالیت های قرآنی داشته است» مفید بوده است. اما انتقاد و اعتراض گروه بزرگی از مردمی که اهل روزه گرفتن هستند به گردانندگان رادیو و تلویزیون و وزارت ارشاد رژیم، به خاطر عدم پخش «ربّنا»یی که شجریان خوانده است، خود گواه این است که این آخوند خودبزگ بین نفهم، در مورد ابزار کفر بودن هنر شجریان نامربوط می گوید چرا که اگر نظر او درست باشد، پس همه آنهایی که خواهان پخش ربّنای شجریان در ماه رمضان از تلویزیون هستند، یا کافرند یا به بی اعتنا به ابزار کفر بودن استعداد شجریان. در مورد تاثیر استعداد یا همان هنر شجریان بر مردم و قدر و منزلت او نزد مردم من به یک رویداد کوچک اما با مفهمومی به شکوهمندی ایستادگی مردم ایران زمین در طول تاریخ در برابر یورش و کشتار و توّحش بیگانگان اشاره خواهم کرد، اما لازم است اول به پیدایش مشکل رژیم با شجریان و ممنوع کردن پخش«ربّنا» از سیمای جمهوری اسلامی بپردازم. مشکل از آنجا شروع شده که تلویزیون رژیم کلیپی ساخته بود(من آن را ندیده ام) برای تجلیل از خمینی که احتمالا به مناسبت سالگرد ملاخورشدن انقلاب مردم ایران برای عدالت و برابری و قطع سلطه بیگانگان توسط خمینی* بوده است و در آن کلیپ زمانی که لحظات پیاده شدن خمینی از هواپیمای نشان داده می شود،از ترانه ایران ای سرای آمید آقای شجریان استفاده شده است و «بربامت سپیده دمید» روی تصویر آن لحظات قرار گرفته است. آقای شجریان به استفاده از آن ترانه در این کلیپ و ترانه های دیگرش اعتراض کرده است. او چند سال پیش در گفتگویی در یک برنامه رادیو بی بی سی به صراحت بیان کرد که این ترانه برای حالتی بود که در مردم پیدا شده بود و برای خمینی نبود . https://www.youtube.com/watch?v=OOQaAX6eX98
بعضی از سایت ها و محافل رژیم و عناصر ولایتمدار درنده خو سعی کرده اند وانمود کنند که این شجریان است که مخالف پخش ربّنا از تلویزیون است اما او خود این را تکذیب کرده است. او در گفتگوی مفصلی که در خرداد سال 95 روزنامه ایران با او انجام داده است، در مورد این مساله و با اشاره به نامه یی که در سال 74 در اعتراض به سوء استفاده تلویزیون در پخش ترانه های او و استفاده از آنها در کلیپ هایی که ربطی به آن ترانه ها ندارد به لاریجانی رئیس وقت تلویویزیون نوشته بود، تاکید کرده که در آن نامه گفته بود ربّنا را می توانند پخش کنند، ربّنا مال مردم است و برای افطار مردم خوانده است.** در بحثهای مربوط به این مساله بعد از انتخاب مجدد آخوند روحانی به ریاست جمهوری رژیم، مرتضی میرباقری معاون صدای و سیمای رژیم در پاسخ به این پرسش خبرگزاری ایسنا که آیا ربّنای شجریان پخش خواهد شد. با صراحت این مساله را روشن کرد که اگرمواضع شجریان «اصلاح شود پخش» خواهد شد. این فرومایه در پاسخ خود به تحریف بزرگی در مورد دلیل مخالفت رژیم با پخش ربنا دست زده، و نه با انگشت گذاشتن روی اظهارات شجریان در مورد این که ایران سرای امید را برای خمینی نخوانده است. معاون صدای وسیمای رژیم گفت:«اگر از سوی ایشان احترام به انقلاب، احترام به آزادی، امنیت و حاکمیت ابراز شود هیچ منعی برای پخش وجود ندارد». http://www.isna.ir/news/96031006337
آن کسی که آقای شجریان را در خدمت کفر دانسته است «آیت الله» و یکی از «علما و فُضَلا»ست که نماینده «امام خامنه ای» و امام جمعه مشهد است. او کلا با برگزاری کنسرت در مشهد مخالف است و آن را حرمت شکنی نسبت به امام رضا می داند. http://www.asriran.com/fa/news/540998
او در خطبه های نماز جمعه برای مردم و دستگاه اجرایی تعیین تکلیف هم می کند و دستور صادر می کند، از جمله دستورات او ممنوعیت اجرای کنسرت در مشهد، حتی برای آقای شجریان بوده است. هیچ کلامی نمی توانست مثل اقدام چندی پیش او در گذاشتن سنگ مزار بی نام برگور همسر درگذشته اش، «فضل» او را به نمایش بگذارد. این آخوند مستبد و تاریک اندیش، سنگ قبری بر قبر همسرش گذاشته که در آن به جای اسم متوّفی، تنها نسبت او به این آخوند روی آن حک شده و نوشته شده است:«آرامگاه مرحومه مغفوره همسر نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه مشهد آیت... علم الهدی» و زیر آن هم تاریخ تولد و فوت درج شده است. این مساله و عکس آن سنگ در شبکه های اجتماعی به شکل گسترده ای منتشر شد. واکنش این آخوند به آن این بود که «برخی جریانها عکس سنگ قبر همسر بنده را در رسانه ها منتشر کرده وانمود کردند که اسم زوجه من عمدآ روی سنگ قبر نوشته نشده و این نشانه تحجر بنده است که اجازه ندادم اسم همسرم را روی سنگ قبرش بنویسند»! خُب معلوم است که سنگ قبر همانطور حکاکی می شود که سفارش داده شده و اگر نبودن اسم متوّفی، خطای حکاک سنگ قبر بوده است، آیا همسر «حضرت آیت الله نماینده ولی فقیه» در مشهد، این اندازه حرمت و ارزش برای او نداشته است که این «سهو» را با تهیه سنگ قبر دیگری جبران کند و همان را روی قبر نگذارد؟ این آخوند در پرت و پلاهایی انتشار عکس آن سنگ قبر و رسانه یی شدن این موضوع را برای آن دانسته است که «پشت پرده قرارداد ایران با توتال» که به ادعای او بر اساس آن و75 درصد نفت وگاز استخراجی و به فرانسه و 25 درصد به ایران تعلق می گیرد، مورد توجهه مردم قرار نگیرد.
http://www.aftabir.com/news/article/view/2017/07/04/1726896.
این یاد آوری هم بی مناسبت نیست که درگذشت حاج خانم دو سه روزی بعد از دیدار رئیسی داماد علم الهدی با امیر تتلو که چیزی جز«رسوایی» و مورد تمسخر قرار گرفتن و اعتراض و انتقادی کسانی از ولاتیمداران برای رئیسی دربر نداشت، اتفاق افتاد و معلوم نیست که شوک ناشی از آن دسته گل به آب دادن داماد در دیدار با سازنده و سراینده ترانه «تیتیش» در مرگ حاج خام تاثیر داشته یا این که نزدیکی این دو رویداد تصادفی است.
http://iradj-shokri.blogspot.fr/2017/05/blog-post_17.html
آن رویداد کوچکی که به نظرمن تجلیلی بزرگ نسبت به شجریانِ از سوی مردم ایران را در خود داشت و در آغاز به آن اشاره کردم، اجرا و خواندن ترانه «جانِ جهان» آقای شجریان توسط دانش آموزان خردسال یک دبستان دخترانه در مشهد بود که ویدئو آن در دیماه سال گذاشته در شبکه های اجتماعی منتشر شد. این رویداد از نظر نگارنده مفهوم و محتوای بسیار مهمی را در خود داشت. یکی تاثیرگذاری هنرمند برجامعه آخوند زده و تحت سلطه و حکمرانی متشرّعان مستبد و متحجّر خونریز که همه نوع تلاش - از سرکوب و ارعاب گرفته تا تطمیع و پاداش-، برای تبدیل مردم به «اُمتِ امام» و مرید و مقلد روحانیت شدن آنان به کار گرفتند است، و از سوی دیگر ایستادگی این مردم و پویایی جامعه ایرانی در برابر چنین رژیم درنده خویی و حفظ هویت خود که فرهنگ و هنر وجه بسیار مهم آن است؛ چرا که همین مقوله آن وجه تمایز اصلی این مردم با آخوندهاست. به طور مثال عزیزبودن رسم نوروز برای مردم و مطرود بودن آن برای آخوندها تا آنجا بوده که ماهنامه پاسدار اسلام متعلق به حوزه علميه قم در اسفند 67 از این که در رایو و تلویزیون در برنامه هایی از نوروز و هفت سین صحبت می شود انتقاد کرد و این رسمها را «غلط و جاهالانه» دانست و تاکید کرد که «باید با آنها مبارزه کرد» و یاد آور شد که اینها«برای جامعه متمدن و مترقی و مسلمان ما ننگ و عار است» و خواهان تشویق مردم به عید دانستن « فطر و قربان»شد(گاهشمار نشریه شورا شماره 46 اسفند 67 ص 163). حتی آخوند مقبور مشکینی زمانی که رئیس مجلس خبرگان بود نامربوط هایی در مورد «فضیلت ماههای قمری» بر ماههای شمسی بر زبان راند که البته مردم به ریشش خندید و باعث شرمندگی بسیاری از کارگزاران رژیم هم شد. رژیم باهزینه های کلان و با برنامه های گسترده تلاش کرده است هویت دیگری که معجونی از خرافات و مهملات و مالیخویا و دائم در ماتم و مصیبت مرگ و شهادت داستان پردازی شده امامان گریستن را حتی از دوران شیرخوارگی و برنامه هایی مثل «شیرخوراگان حسینی» به آنان تزریق کند. نوحه خوانی های «برادر آهنگران» برای تهیج دانش آموزان و فرستادن آنان به جبهه های جنگ با «عشق به شهادت» و برای به میدان مین رفتن و گوشت دم توپ شدن و تکه پاره شدن را به یاد داریم.
اهمیت و شکوهمندی آن رویدادِ کوچک آموختن ترانه شجریان به دانش آموزان دبستانی توسط معلمانشان و اجرای آن در دبستان در آن است که در این رژیم منحوس از همان آغاز قبضه قدرت توسط خمینی پلید، آموزش و پرورش مورد پیگیرانه ترین تصفیه ها از معلمان دگراندایش قرار گرفت و «اسلامی» کردن فضای مدارس و حتی تبدیل دانش آموزن به خبرچینانی برای رژیم که گزارش فضای خانه و روابط خانوادگی را به معلمان و ناظم و مدیران حزب اللهی گماشته رژیم بدهند، از اقدامات «اسلامی کردن» امور شد. وقتی بعد از نزدیک به چهار دهه می بینیم در دبستان دخترانه ای معلمان به دانش آموزان خردسال ترانه از کسی می آموزند که برجسته ترین چهره و استاد موسیقی سنتی این سرزمین است که از سوی آخوندها اجرای کنسرت برای او ممنوع شده چرا که از عملکردهای رژیم ایراد گرفته و به سوء استفاده از ترانه هایش در کلیپهای تبلیغی رژیم اعتراض داشته است، این بیانگر یک ویژگی بسیار مهم جامعه ایران در ایستادگی در برابر بختک آخوند و آیت الله های ضد ایرانی شادی کش است. اخیر(13 شهریور) خبر و گزارشی در سایت های خبری داخل از اقدام یک زوج جوان مشهدی منتشر شد که بنابر آن، این زوج به همراه دو کودک خردسال خود(4 ساله و 6 ساله) یک مسافرت 60 روزه پیاده را در اعتراض به ممنوعیت برگزاری کنسرت در مشهد، با شعار« حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان بشنویم» آغاز کرده اند. این خانواده که تصمیم به این اقدام را بعد از ممنوعیت کنسرت شهرام ناظری گرفته اند، در شهرهای مسیر خود به دیدار استادانی از دست اندرکاران موسیقی می روند. آنها در مسیر سفر خود سوار کامیون ها می شوند ولی سوار ماشین سواری و مینی بوس و اتوبوس نمی شوند. به هرحال این هم تودهنی دیگری به متشرّعان متحجّر ضد ایرانی مردم ستیز و شادی کش از سوی مردم ایران در حمایت از هنرمندان موسیقی کشورشان و در دفاع از هویت خودشان است. .
منابع و توضیحات
*********************
اجرای ترانه جان جهان توسط دانش آموزان مدرسه ابتدایی در مشهد
https://www.youtube.com/watch?v=F1jm9X0v25Q
راهپیمایی خانواده مشهدی در اعتراض به لغو کنسرت
http://aftabnews.ir/fa/news/473103
* در لینک زیر دوسخنرانی از خمینی در سال 1358 که به خوبی نشان دهنده فضای سیاسی جامعه که در آن تاکید بر آزادی بود و دموکراسی و رفع نابربری و تبعیض، و نگرانی خمینی از آن فضا و ندیده گرفته شدن «اسلام» و تهدید نویسندگان و وظیفه شرعی قرار دادن مبارزه با آنان برای مردم «بدتر[شدیدتر] از مبارزه ای که با شاه» کردند و نیز تاکید آن آخوند پلید بر این که «اقتصاد مال الاغ است» و برای نان و برای خانه ارزان مبارزه نکرده اند، مردم برای اسلام مبارزه کرده اند و خون داده اند.
http://iradj-shokri.blogspot.fr/2015/06/58-58.html
*بخشی از مصاحبه آقای شجریان با روزنامه ایران. لینک مصاحبه در زیر مطلب آمده است *
«ربنا را در سال 58 برای مردمی خواندم که با یک اخلاصی روزه میگیرند و نزدیک افطار حال و هوای خاصی دارند و در واقع یک مناجات برای آنها است. در سال 74 برای آقای لاریجانی که آن موقع رئیس صدا و سیما بود نامه نوشتم و این نامه را هم به این دلیل نوشتم که همه به من میگفتند چرا جلوی اینها را نمیگیرید زیرا صدا و سیما آهنگهای شما را پخش میکند و کلیپ روی آن میگذارد که ما خودمان یک تصویر و تفسیر در ذهن ما داریم اما صدا و سیما یک چیز دیگری را به ما نشان میدهد و عکس هایی را میگذاشتند که هیچ ربطی به آهنگ نداشت.
این مسأله را دو سه سالی میشنیدم و چندین بار هم برای تهیهکنندگان تلویزیون پیام فرستادم که شما حق ندارید کلیپ بگذارید و برای مردم آن را تفسیر کنید. خودم این کار را نمیکنم و آن را به عهده مردم گذاشتهام که هر کسی مطابق تصور خودش، هر چه میخواهد از آن دریافت کند. این حق مردم است و این مربوط به صدا و سیما نمیشود زیرا یک ریال برای تهیه این آهنگها هم خرج نکرده بود. من همه آهنگها را بیرون از محیط صدا و سیما خوانده بودم. این کار عدم رعایت حقوق من بود. به همین دلیل من هرچه پیغام میفرستادم باز هم گوش نمیکردند.
همه فکر میکردند من صبح تا شب در تلویزیون خوابیده ام و برای آنها کار میکنم. اینها سبب شد برای دکتر لاریجانی نامهای بنویسم و در آن نامه عنوان کردم که ما با خون دل این هنر را به اینجا رسانده ایم. این نوارها را با خون دل تهیه کرده ایم. شما اجازه پخش اینها را با تغییراتی که در آنها داده اید، ندارید و از ایشان خواستم که دستور بدهند این نوارها پخش نشود. (ضمناً در سال 56 نیز به دلیل ابتذالی که در پخش موسیقی در رادیو و تلویزیون آن زمان انجام میشد، نامهای به مدیر تلویزیون وقت نوشتم و از او خواستم که دیگر کارهای من و صدایم را پخش نکنند. من همیشه با هنر مبتذل مخالف بوده و هستم
در آنجا گفتم فقط اجازه پخش ربنا را دارید. زیرا برای افطار مردم آن را خواندهام. موضوع تمام شد ولی بعد از چند وقت دیدم دوباره این کار را انجام میدهند. این اواخر من دیدم که سرود «ای ایران ای سرای امید» که مربوط به کنسرت ما بود و ربطی به تلویزیون نداشت را در مناسبتهای مختلف آن را پخش میکنند که هیچ ربطی به مفاهیم خود آن تصنیف هم ندارد. این کار مربوط به سال 57 و 58 است و مربوط به الان نیست و مربوط به زمان دیگری است. به هر حال من شکایت کردم و حق هم به من داده شد و البته گفتهاند که شجریان خودش نخواسته ربنا پخش شود که این را کاملاً تکذیب میکنم.
ربنا متعلق به من هم نیست. متعلق به مردم است. جزو زندگی و عواطف مردم است و هیچکس حق ندارد آن را از مردم بگیرد. من که صاحب این اثر هستم و در واقع آن را خلق کردم هم میگویم متعلق به مردم است. من ربنا را هرگز از مردم دریغ نکردم. حالا اگر اقتضای سیاست است که صدای من را به هیچ صورتی پخش نکنند، خودشان میدانند ولی دروغ نگویند که ربنا را من نگذاشته ام پخش کنند.
آن بحثهای حقوقی بوده و نظر من بود که حق استفاده از آثار بدون اجازه من را ندارید. ولی ربنا متعلق به مردم و مخصوص افطار است.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/134688
---------------------------
۲۲ شهريور ۱٣۹۶ - ۱٣ سپتامبر ۲۰۱۷
http://iradj-shokri.blogspot.fr/
منبع:پژواک ایران