تنش در روابطه خارجی رژیم به ویژه تنش کنونی با آمریکا و سرکوبگری در داخل و اوضاع اسفبار مردم و کشور، ناشی از دو ویژگی این رژیم مذهبی پلید است؛1- اسلامگستری و تلاش برای گسترش دامنه قدرت با بهم ریختن اوضاع کشورهای دارای جمعیت مسلمان با سازمان دهی گروههای مواجب بگیر در فراسوی مرزها 2-مردم ستیزی و ضد ایرانی بودن رژیم . این ضد ایرانی بودن با ماهیت مذهبی آن عجین است و همین عامل، سرچشمه تبعیضها و سرکوبهای ضد انسانی و خشونتبار در زمینه های فرهنگی و مذهبی بوده است. در مورد ضد ایرانی بودن رژیم نگارنده قبلا در نوشته های خود شواهدی ذکر کرده ام و فکر می کنم برای غیر ایرانیان باید همین کافی باشد که بدانند در کشوری متشکل از اقوام مختلف که قرنهاست در این آب و خاک زندگی می کنند و هر منطقه ای موسیقی و رقص محلی حتی سازهای محلی خود را دارد، رژیمی حاکم شده که با رقص و موسیقی در سیتز است و از آغاز روی کار آمدنش تا کنون نشان دادن سازهای موسیقی را در تلویزیون ممنوع کرده است. اگر چه اعترا ضات مردم و تلاش هنرمندان طی چند دهه رژیم را وادار به عقب نشینی هایی کرده است.
میل به گسترش دامنه قدرت به فراسوی مرزها از همان آغاز در خمینی بود. خمینی در آغاز به قدرت رسیدن ادعاها و خیالاتی برزبان می آورد که پرت و پلاهای یک آخوند عقب مانده بی اطلاع از اداره جامعه و مسئولیت دولتها در روابط بین المللی به نظر می رسید، امّا او و پیروان فرومایه اش، برای تحقق آن توّهمات و تبدیل آنها به اهدافی که به عنوان ماموریتی «الهی» به آنان واگذار شده، از ارتکاب هیچ جنایتی علیه مردم ایران خود داری نکردند.
خود پیامبر بینی و رویای تشکیل حکومت واحد از کشورهای اسلامی
توّهم ِداشتن رسالت پیامبرگونه برای جهانگیر کردن اسلام و تمایل به گستردن دامنه قدرت خود به فراسوی مرزهای ایران را خمینی تنها دو هفته ای بعد از فروپاشی رژیم سلطنتی و در حالی که هنوز هیچ اقدامی برای استقرار نظام آینده و وعده هایی که او در زمان ورود به ایران در 12 بهمن(1357) در سخنرانی در بهشت زهرا داده بود(از جمله مساله تشکیل مجلس موسسان برای تعین چگونگی نظام سیاسی آینده و تدوین قانون اساسی که خمینی بعدا با تقلب بزرگی آن را تبدیل به مجلس «خبرگان قانون اساسی» از اسلامشناس کرد که مورد اعتراض اکثر گروههای سیاسی بود و اشغال سفارت آمریکا ترفندی بود که در غوغای آن و یک ماه بعد از آن رویداد قانون اساسی ولایت فقیه به رفراندم گذاشته شود) صورت نگرفته بود، در 7 اسفند (دوهفته بعد از سرنگون شدن رژیم شاه)، در دیدار با گروهی که از کویت به دیدن او آمده بودند، بر زبان آورد و در سخنرانی برای آنها گفت:« من از ملت خودم و از همه شما و از همه ملتهای مسلم می خواهم که اتکال به خدا بکنند[...] قدرتها در مقابل خدا هیچ است؛ و قوه ها در مقابل قوه الهی نابود است. پیغمبر اسلام با آن که یک نفر بود با اتکال به خدا غلبه کرد بر همه و وقتی وارد مکه شد؛ مکه ای او را آنقدر زجر داده بودند، پیروز مندانه و با فتح و با نصربود و دنیا را روشن کرد و نهضت رسول اکرم انسانی و الهی بود مثل قدرتهای دیگر نبود که شیطانی است و برای منافع شخصی و دولتداری است و به خاطر ایها قیام و آئدم کشی می کنند [...]ملتهایی که به سنگ پرستی و بت پرستی و آتش پرستی و بدتر از اینها مبتلا بودند؛ اینها را موحد کرد و نور و پرچم توحید را بر همه ممالک اسلا م سایه افکن کرد[...]من امیدوارم که همه ملتهای اسلام که بواسطه تبلیغات سوء متفرق شده اندو درمقابل هم قرار گرفته اند، بیدار شوند و همه با همه هم شوند. یک دولت بزرگ اسلامی یک دولت زیر پرچم لااله الا الله تشکیل بدهند و این دولت بر همه دنیا غلبه کند» (کیهان 7 اسفند 57)
این جملات به روشنی نشان دهنده هم عقده خمینی از «زجر» و تحقیری که قبل از تبعید شدنش کشیده بود است و هم نشان دهنده خودش را در جایگاه پیامبر و صاحب رسالت دیدنِ است و هم آینه یی است از خیالات یک عنصر نیمه دیوانه عقب مانده که در پی تحقق رویایی است که فقط در دنیای مالیخولیایی او می توانست به عنوان هدف و ماموریتی مقدس و پیامبر گونه پدیدار شود:«همه باهم شدن ملتهای اسلامی و تشکیل یک دولت بزرگ اسلامی، زیر پرچم لااله الا الله و غلبه برهمه دنیا». این رویا و هدف به هیچ وجه ارتباطی به اهداف انقلاب مردم علیه رژیم سلطنتی و سرکوبگر محمدرضا پهلوی نداشت(این را به خوبی می توان از همان سخنرانی های خمینی در اوائل تشکیل «جمهوری اسلامی» و دشمن اسلام نامیدن انهایی که از آزادی و دموکراسی و رفع نابرابری ها سخن می گویند و «مال الاغ» دانستن اقتصاد و اعلان جنگ او علیه روشنفکران و دگر اندیشان، (به ویژه در سخنرانی مندرج در کیهان 5 خرداد 58 ) خمینی دید *، اما فروپاشی سریع رژیم شاه که به یمن رسانه های غربی نام خمینی به عنوان برپا کننده آن انقلاب، بر آن کوبیده شد(در حالی که یکسال قبل از سرنگونی شاه و در زمان برگزاری ده شب شعر در انجمن فرهنگی ایران و آلمان در مهر ماه 56 توسط کانون نویسندگان ایران که سخنرانی های علنی در انتقاد از سانسور و اختناق توسط رژیم شاه در آن صورت گرفت اسمی از خمینی و تظاهراتی به نام او در ایران نبود)، و ورود او به ایران در آن فضای ملتهب و استقبال انبوه مردم سرمست از در هم کوبیدن رژیم سرکوبگر شاه، توّهم برگزیدگی از جانب خدا برای ادامه ماموریت پیامبر اسلام و تشکیل حکومت جهانی اسلام را در او به وجود آورد و برای انجام آن ماموریت الهی جنایتها علیه مردم ایران مرتکب شد. کشتار در ترکمن صحرا و کردستان و سازمان دادن دسته های اراذل و اوباش برای حمله به میتنگ ها و راه پیمایی های مسالمت آمیز و غیر مسلحانه گروههای سیاسی، اوباشی که بسیاری از آنان مثل قالیباف شهردار سابق تهران از «ژنرالهای» کنونی سپاه هستند و تعطیل و ممنوع کردن نشریات مستقل و نشریات گروههای سیاسی و عدم پذیرش رسمی آزادی فعالیت برای آنان و «انقلاب فرهنگی» در اردیبهشت 1359 -که یورش سراسری به علم و آزادی بود-، تعطیل و تصفیه دانشگاههای کشور از استادان و دانشجویانی که حزب اللهی و پیرو خمینی نبودند، و کتابسوزان راه انداختن و تصفیه کتابخانه های کشور از «کتابهای ظاله» و تصفیه آرشیو فیلم ایران و به آتش کشیدن 42 کامیون فیلمهایی که غیر منطبق با «معیارهای اسلامی» تشخیص داده شده بود، از اقدامات دو سال اول تکیه بر قدرت زدن خمینی و دستگیری و شکنجه و کشتار دگراندیشان در دهه 60 خورشیدی به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 ازاقدمات هولناک خمینی در داخل کشور و عربده کشی علیه بیشتر کشورهای مسلمان به ویژه عراق و عربستان سعودی که آن را «حجاز» می نامید و عربده کشی «علیه شرق» که «شوروی » قدرت بزرگ آن و «غرب» که آمریکا بزرگترین قدرت آن بود، و اقدامات تروریستی در خارج کشور، 8 سال جنگ با عراق با شعارهای گوناگون مذهبی از جمله از میان برداشت «رژیم کافر بعثی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»،«فتح قدس از راه کربلا» ادامه عملکرد خمینی در راه انجام آن «ماموریت برای اسلام» است که طبعا رهبری و امامت و ولایت درآن به کسی جز خودش تعلق نداشت. .
آن چه را که خمینی در 7اسفند57 در دیداری که به آن اشاره شد، به عنوان یک آرزو برزبان رانده و تلاش برای تحقق آن را توصیه کرد و برای تحقق آن اظهار امیدواری کرده بود، چند ماه بعد در یک سخنرانی در قم در 26 مرداد 58، این بار با خشم لبریز از جنون یک مستبد خونریز و با اظهار تاسف و «توبه کردن» از این که در سرکوبی و کشتار و «دروکردن» منتقدان و دگراندیشان و دست اندرکاران نشریات گروههای سیاسی و نشریات مستقل کوتاهی کرده و از اول «چوبه های دار در میدانهای بزرگ» برپا نکرده و « یک حزب، حزب الله، حزب مستضعفان» را تشکیل نداده است بر زبان آورد. در این سخنان او با اشاره به آنچه حکمش به نام پیامبر اسلام و انجامش به نام امام اول شیعیان ثبت شده است- گردن زدن 700 نفر از یهود بنی قریظه در یک روز- منتقدان و مخالفان نظام مذهبی را تهدید کرد که با آنان با الگو قرار دادن همین رفتار امام اول شیعیان رفتار خواهد کرد..
https://www.youtube.com/watch?v=k1uRFRax9J4
این «ماموریت الهی» برای گسترش «اسلام» را دیگرِ پیروان خمینی از خامنه ای گرفته تا عنتری مثل محمود احمدی نژاد و دستیارش مشایی با غوغای «جمکران»ی و «منتظر الظهور» بودنشان تا فرماندهان بیشعور و مردم ستیز سپاه، با ادعا های پوچی که گاه با آرایش جنگی در «برابر کفر» وآماده سازی زمینه برای ظهور امام زمان است، بر زبان آورده و بر آن تاکید کرده اند. از جمله پاسدار جعفری فرمانده سابق سپاه در یک سخنرانی در جمع خانواده کشته شده های جنگ در سوریه برای حفظ بشار اسد که آن را دفاع از حرم و شرکت کنندگان در آن را «مدافع حرم» می نامند، در آذر ماه 94 گفت: «سرنوشت آینده اسلام و جهان در جنگهای غرب آسیا رقم میخورد و خوشا به حال کسانی که با بصیرت میبینند و اثرش را در مقاومت و ظهور میبینند». قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس هم، در سوم آذر 90 (24 نوامبر 2011) در سخنانی در برابر بسیجیان در کرمان گفت « اگر میلیونها نفر در راه آرمانهایی مانند دین، مذهب، پیامبر و راه امام حسین (ع) که هر کدام به تنهایی افتخار شهادت دارد، شهید شوند، ارزشمند است». حالا اگر بی وطنی و ضد ایرانی بودن اینان را در کنار این «ایمان و آرمان عقیدتی» و ماموریت برای اسلام بگذاریم، روشن می شود که این همه سرکوبی و کشتار نیروهای ترقیخواه و این همه اختناق و سانسور از کجا سرچشمه می گیرد و برای چیست.البته تلاش و مبارزه برای گشترش اسلام تدراکات هم می خواهد که در این زمینه امکانات کشور هرچقدر که لازم باشد توسط کاربدستان رژیم والایی به آن اختصاص داده می شود و خودشان هم «نان حلالی» می خوردند. بدیهی است که این اوضاع فاجعه بار و تنش در روابط خارجی تا این رژیم هست پایان نخواهد یافت.
مردم و پرداخت تاوان سنگین بیشعوری و اسلامگستری رژیم ضد ایرانی
عملکرد و اظهارات جنون آمیز و ضد میهنی خمینی در طول جنگ و آنچه با آن جنگ بر سر مردم آمد و خسارتهای سنگینی که کشور دید و تنش شدید کنونی با آمریکا و موضعگیری های بلاهت بار و متکبّرانه خامنه ای در مورد عدم مذاکره با آمریکا و عرض اندامهای ابلهانه چند روز گذشته دولت روحانی در بالا بردن میزان غنی سازی اورانیم، که واکنشهای تهدید آمیز از سوی دونالد ترامپ را به همراه داشت، در ویرانگر و مخرّب بودن بقای این رژیم برای ایران و ایرانی نباید جای تردیدی برای کسی باقی بگذارد. این اظهارات خمینی در آن پیام طولانی (نزدیک به 14 هزار کلمه) به مراسم حج در تابستان 1366 تابلویی ترسیم شده با «اسلام ناب محمدی» و تصویری است از آنچه که می تواند دستاورد پیروان خمینی و بقای این رژیم برای آینده ایران باشد:«من خون و جان ناقابل خويش را برای ادای واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم. قدرت ها و ابرقدرت ها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خمينی يكه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستی است ادامه می دهد و به ياری خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه های مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگانی كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار می نمايند سلب خواهد كرد[…] ملت شريف ايران توجه داشته باشيد كه كاری كه شما مردان و زنان انجام داده ايد آن قدر گران بها و پر قيمت است كه اگر صدها بار ايران با خاك يكسان شود و دوباره با فكر و تلاش فرزندان عزيز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نكرده ايد، كه سود زيستن در كنار اولياءالله را برده ايد و در جهان ابدی شده ايد و دنيا بر شما رشك خواهد برد، خوشا به حالتان»!
https://rasekhoon.net/article/show/132874/(1366)
می بینم که خمینی آن جنگ «ایمانی» خود را که در عمل هدفش از آن قرار گرفتن در راس حکومت واحدی از کشورهای اسلامی و «غلبه بر همه دنیا» بود، به قیمت «صدها بار با خاک یکسان شدن ایران» می خواست ادامه بدهد. برای او واقعا کشته شدن مردم و ویرانی شهرها اهمیت نداشت، همچنان که باز سازی شهرهایی که در جنگ آسیب فراوان دیدند بنابرگزارشهای متعدد و تصاویری که در شبکه های اجتماعی منتشر شده به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته است. کویتی پور خواننده «ممد نبودی» و «چنگ دل»، که خودش متولد خرمشهر است و در آنجا زندگی می کرده، در یکی از مصاحبه هایش(سال قبل انجام شده) با نارضایی از عدم رسیدگی به خرمشهر می گفت در عراق باز سازی بصره و فاو با آتش بس شروع شد و صدام سه ماه بعد کلید طلایی بصره را به شهردار شهر داد. او در ادامه صحبتش از عدم رسیدگی به وضع شهر و عدم توجه به مساله لاروبی کارون شکایت می کند و می گوید ما قبل از جنگ آب کارون را بدون تصفیه می خوردیم، حالا کارون بوی تعفن می دهد. کوچه های شهر بوی تعفن می دهد( دقیقه 16 ویدئو)
https://www.youtube.com/watch?v=xlLzr2zSwLs
او در مصاحبه دیگری می گوید خانه پدری او که در جنگ با خاک یکسان شده بود همچنان ویران است و او هنوز خودش را جنگ زده می داند(دقیقه 33 ویدئو). بیکاری هم که در آن مناطق بیداد می کند.
یکسال بعد از آن پیام خمینی(به مراسم حج در سال 66) که به آن اشاره شد و بعد از آن که او باز هم هزاران کشته از فرزندان مردم در ادامه جنگ روی دست مردم گذاشت، سرداران سپاه «انقلاب اسلامی» اش بعد از شکست های سنگین پی در پی، دیگر امکانی برای تامین نیروی انسانی و نیازهای ادامه جنگ در برابر ارتش صدام حسین را نداشتند و همانهایی که مدعی بودند با تکیه بر ایمان و « عشق به شهادت» و با رهبری خمینی بدون نیاز به سلاحهای پیشرفته، کمر دشمن را خواهند شکست، برای ادامه جنگ لیستی شامل صدها هواپیما و تانک و توپ که فرمانده وقت سپاه محسن رضایی آن را در نامه اش به رفسنجانی برای ارائه به خمینی تهیه کرده بود، ارائه کردند و خمینی به رغم ادعاهای جنون آمیز و بلاهت بار قبلی اش، از جمله این که« جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است »(پیام مراسم حج سال 66)، برای نجات رژیمش به جنگ با «صدام یزید کافر»، ادامه نداد و جام زهر آتش بس را سرکشید. حالا «امام خامنه ای» که او را «حضرت آقا» هم می نامند و از همان تکّبر و تحجر برخوردار است که وجود «امام خمینی» از آن انباشته بود، سودای رهبری جهان اسلام و صدور ولایتش حتی به اروپا – با پیامهایی که برای جوانان اروپا می فرستد- را دارد و فرماندهان بیشعور سپاه پاسدارانش گمان می کنند با موشکهایی که دارند و ترساندن آمریکا از استفاده آنها در هدف قرار دادن کشتیهای جنگی و پایگاههای آمریکا و اهدافی در کشورهای اطراف ایران و با اشاراتی به توان موشکی حزب الله لبنان که می تواند علیه اسرائیل به کار گرفته شود و نیز حمله یی که قبلا از سوی حوثی به نفتکش سعودی در نزدیکی باب المندب صورت گرفت و قاسم سلیمانی هم یک روز بعد از آن در سخنانی در همایش یادواره شهدای همدان(4 تیر 97) که در آن آمریکا و ترامپ بشدت مورد حمله قرار داد گفت « دریای سرخ که امن بود، امروز دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛ »، آمریکا را وادار به عقب نشینی در برابر رژیم خواهند کرد و یا در صورت جنگ با عملی کردن تهدیدات خود، دنیا را به بحران شدیدی فرو خواهند برد که و آن را گام بلندی در فراهم کردن شرایط «ظهور امام زمان» می دانند!
حتمی بودن شکست سنگین رژیم در جنگ هوایی و موشکی احتمالی
در صورت شعله ور شدن جنگ، بر خلاف هارت و پورت های ابلهانه فرماندهان بیشعور سپاه و آیت الله های خرفت- امثال موحدی کرمانی - که در خطبه های نماز جمعه ها رجزخوانی می کنند و تهدید به «با خاک یکسان کردن » این شهر و آن شهر اسرائیل می کنند و به آمریکا و دنیا خط و نشان می کشند؛ طرفی که شکست خرد کننده یی متحمل خواهد شد، رژیم است و نه آمریکا و همپیمانان و دوستانش در منطقه، اگرچه آنها هم از موشک پرانی های سپاه، صدمه هایی خواهند دید. وضعی که در صورت وقوع جنگ در آخر کار ممکن است برای رژیم پیش بیاید، بیشتر شبیه وضعی مثل آنچه برای صدام حسین در پایان ماجرای اشغال کویت پیش آمد خواهد بود نه مثل حمله سال 2003 و اشغال عراق برای سرنگون کردن صدام. اظهارات شدید الحن و تهدید آمیز دونالد ترامپ دو سه روز پیش از کنفرانس «جی 20» ( که واکنشی بود به حرفهای توهین آمیز روحانی بعد تحریم خامنه ای و بیت رهبر از سوی ترامپ) که در آن تاکید کرده بود هر حمله ای به منافع آمریکا با حمله ویرانگر که «می تواند به مفهوم نابود کننده باشد» و در صورت بکار گرفتن گزینه نظامی این اقدام زیاد طولانی نخواهد بود و سربازان آمریکایی در ایران پیاده نخواهند شد، تاکید دوباره یی بر عدم تکرار اقدامی از نوع اشغال عراق بود. این امر؛ بی ربط بودن و بیراهه رفتن بعضی هیاهو در قالب «تحلیل» و اعلام خطر در مورد احتمال ورود سربازان آمریکا به ایران را نمایان می کند. ترامپ در یکی از توییت های شدید الحن خود، به مساله کشته شدن بیش از هزار سرباز آمریکایی با مین های کنار جاده ای فرستاده شده از ایران نیز اشاره کرده بود و گفته بود که این مساله از یاد نرفته است.
حالا با این مواضع تند و غیر قابل انعطاف، ترامپ خود را وضعی قرار داده است که هر گونه عقب نشینی و کوتاه آمدن در برابر رژیم؛ به شدت به موقعیت او هم در داخل و هم در نزد رهبران کشورهای ثروتمند نفتی که قراردادهای عظیم دهها میلیارد دلاری(با عربستان صدها میلیارد) با آنها بسته و به شکل تحقیر آمیزی مدعی شده بود که اگر حمایت آمریکا نباشد آنها یک هفته هم نمی توانند باقی بمانند، لطمه خواهد زد و نیز اسرائیل را خشمگین خواهد کرد. از این گذشته اگر قرار باشد طرفی که دونالد ترمپ است، بین ماندن زیر سایه تهدید آنچه «امکان تهیه بمب اتمی» و نیز تهدیدات موشکی و اقداماتی که به خاطر آنها رژیم را بزرگترین عامل بی ثباتی خاورمیانه می خواندش؛ بماند، یا این که روش و اقداماتی پیش بگیرد که برای همیشه این تهدیدات برطرف شود- اگر چه این اقدامات با ریسک و هزینه هایی همراه باشد-، به نظر می رسد راه دوم را بیشتر به «مصلحت» و برای تامین اطمینان خاطر از خنثی شدن تهدید، مناسب بیابد.
اگر چه ممکن است تاکیدهای ترامپ بر اجتناب از جنگ و سپس تهدیدات تند و تیز او علیه رژیم، موضعی «آونگی» به نظر برسد، اما به گمان من آن مواضع نرم و مثلا لغو دستور حمله تلافی جویانه به خاطر اجتناب از کشته شدن گروهی در طرف ایران، حرکتی حساب شده در طرحی کلی برای شکستن شاخ و «آدم کردن» رژیم است که در آن بکار گرفتن عملیات نظامی هم در صورت لزوم پیش بینی شده است. دونالد ترمپ با تاکید بر گفتگو به جای تهدید نظامی و با تاکید بر ضروت مقابله با خطر مسلح شدن رژیم به سلاح اتمی، در واقع با آینده نگری در حال تاثیر گذاری بر افکار عمومی کشورش و نیز افکار عمومی و رسانه های جهان در همراه کردن آنها با خودش برای رویارویی قطعی در خنثی کردن این خطر به طریقی غیر از گفتگو؛ در صورتی که راه آن از سوی رژیم بسته شود؛ است. او با این روشی که پیش گرفته در صورت اقدام نظامی به افکار عمومی داخل آمریکا وجهان خواهد گفت که تمام تلاشش را برای گفتگو و مذاکره برای حل اختلافها و مسائل نگران کننده ای که امریکا از رژیم دارد به کار برد، اما این رژیم بود که هم جواب رد به همه درخواستها داد و هم در اقدام نظامی پیش قدم بود و اتهامات مربوط به انفجار نفتکشها را تکرار خواهد کرد و این که پهباد آمریکا را - که به ادعای آمریکا در در آسمان ایران نبوده و در فضای بین المللی پرواز می کرده - هدف قرار داد، یاد آور خواهد شد.
هشداری به رئیس جمهوری آمریکا
اما هشداری که باید به رئیس جمهور آمریکا و وزارت دفاع آمریکا داد این است که نباید نقش بیشعوری و عقب ماندگی کسانی را که در ایران با کشتار و سرکوب و سانسور و اختناق، 40 سال است اهرمهای قدرت را در دست دارند، در اقدامات جنون آمیز و فاجعه آفرینی دستکم بگیرند. عملکرد خمینی در پافشاری بر ادامه جنگ با عراق و آن همه ویرانی و تلفات برای برای ایران و ایرانی ببار آوردن و سرانجام مرگ او در وضع و حال به شدت تحقیر شده از نتیجه کار خودش، از آثار بیشعوری و عقب ماندگی خمینی است که البته تکّبر هم در آن نقش داشت. همه میراث خواران خمینی هم از آن ویژکی برخوردارند. همچنین بیشعوری صدام حسین در اشغال کویت و اعلام ضمیمه کردن یک کشور عضو سازمان ملل به عراق و بعد آن اقدام ابلهانه و جنون آمیز به آتش کشیدن چاههای نفت کویت با مین گذاری دراطراف آنها را موقع عقب نشینی از کویت را همه بیاد دارند. صدام حسین سرانجام نتیجه استبداد و بیشعوری خود را دید. اما عوارض اقدامات جنون آمیز او در اشغال کویت، دامن مردم عراق را هم گرفت و به غیر از تحمل سالها تحریم اقتصادی و زندگی در شرایط رنج آور، پرداخت غرامت حمله به کویت (از جمله آتش زدن چاههای نفت کویت) که توسط سازمان ملل بیش از 52 میلیارد دلار تعیین شده بود از درآمد عراق که به مردم عراق تعلق دارد و باید صرف ساختن کشور و بهبود زندکی مردم شود، پرداخت شد. این هشدار با توّجه به توّهم خامنه ای و پاسدارا نش در داشتن دست بالا در برابر نیروی نظامی آمریکا و «مثل گوشت در زیر دندان» ارزیابی کردن پایگاهها و ناوهای هواپیمابر آمریکا با تکیه بر موشکهایی که دارند چنان که فرمانده نیروی هوا- فضای سپاه گفته است و نیز وسوسه یی که در به کاربردن کسترده این موشکها در جنگی با آمریکا یا اسرائیل که در آنها وجود دارد و از جمله در این اظهارات حاجی زاده فرمانده نیروی هوا- فضای سپاه در پاسخ به سوالی در مورد تهدید های اسرائیل که گفته بود« از آرزوهای بزرگ ما این است که آنها دست به این کار بزنند چون خیلی وقت است انرژی نهفتهای وجود دارد که علاقهمندیم آن را خرج کنیم و دشمنان اسلام و مسلمین را برای همیشه به زبالهدان تاریخ بفرستیم»**،و حرفهای سلامی فرمانده سپاه که گفته است:« برخی تصور می کردند که اگر در مقابل دشمن به مذاکره روی نیاوریم، گزینه جنگ اجتنابناپذیر است، اما دشمن از جنگ به هراس افتاد و شرایط معکوس شد. پس از دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبر معظم انقلاب، تراز قدرت سیاسی ما در جهان بالا رفت»***، که نمونه ای هایی از امواج بیرونی سونامی بلاهتی است که دائم درذهن فرماندهان سپاه در ارزیابی شرایط و اوضاع تولید می شود، لازم به نظر می رسید. فرومایگانی که قدرت را در ایران قبضه کرده اند، پیروان و مریدان خمینی هستند که اقتصاد را مال الاغ* می دانست و چند ماه بعد از شکست خفتبارش در «فتح قدس از راه کربلا» و پذیرش آتش بس، باز جنون خود پیامبر بینی اش اوج گرفت و نامه ای به گرباچف رئیس کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که اصلاحات اقتصادی و گشایش در فضای سیاسی در اتحاد شوری را آغاز کرده بود نوشت و یک گروه سه نفره را مامور بردن آن برای گرباچف، کرد. خمینی درنامه خود تاکید کرده بود :« جناب آقاى گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید» و بعد از مقادیری «اظهارات فلسفی»، افزدوه بود:« جناب آقاى گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما مىخواهم درباره اسلام به صورت جدى تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهاى والا و جهان شمول اسلام است که مىتواند وسیله راحتى و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسى بشریت را باز نماید» و در آخر پیام اش هم یاد آور شد که:« در خاتمه صریحاً اعلام مىکنم که جمهورى اسلامى ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتى مىتواند خلأ اعتقادى نظام شما را پر نماید[...]» خمینی و میراث خوارانش با این خود بزرگ بینی ها و با آن اسلامشان سرنوشت کشوری را با آن همه منابع نفت و گاز و با نیروهای متخصص را به دست گرفتند و اکنون این حال روز مردم بعد از چهل سال حکمرانی رهبران پیامبرگونه و امام گونه با مشت آهنین و سرکوب و شکنجه و کشتار با اجرای احکام اسلام در ایران است. رژیمی که اگر فاسد ترین رژیم جهان نباشد در شمار رژیمهای به شدت فاسد است و روابط بین خودشان در بالای سیستم لبریز از لجن مالی و اتهام زنی و حتی حذف فیزیکی با اجرای توطئه همراه بوده است.
آمریکائیها باید توجه داشته باشند که رژیم ضد ایرانی آخوندی که اسم جمهوری اسلامی روی آن گذاشته اند، بر اساس اسلام و فقه شیعه اداره می شود و دست اندرکاران این رژیم عمیقا به «معجزات» گونا گون بی معنی معتقدند. مثلا آنها قویا معتقدند بنا بر روایتی از امام جعفر صادق که او را بنیانگذار مذهب و مکتب خود - شیعه - می دانند، یک زن یهودی که پیامبر اسلام را به خانه خود به میهمانی دعوت کرده بود و قصد داشت با غذایی تهیه شده از گوشت کوسفند که مورد علاقه پیامبر بود و او آنرا به سم آغشته بود، پیامبر را مسموم کرده و بکشد، وقتی پیامبر می خواست از آن گوشت بخورد، از گوشت پخته صدا بلند شد که یا پیامبر من سمی هستم مرا نخور! آنها به عربی حرف زدن مارمولک با پیامبر و عربی حرف زدن فیلها با امام اول شیعیان، باور دارند. آنها در مورد کشته شده های جنگ با عراق هم داستانهای زیادی سرهم کرده اند و می کنند که هدف نشان دادن مقدس بودن این جنازه های داری ویژگی شرایط اسثتنایی و خارق العاده است. مثلا روزنامه جمهوری اسلامی گزارشی داشت که در آن خبر از پیدا شدن شهیدی 13 سال بعد از جنگ را می داد جنازه اش سالم مانده بود و وقتی آن را برای انتقال از زمین بلند کردند، از محل اصابت گلوله به تنش خون جاری شد! اینها اشغال کاخ سفید و تبدیل آن به «حسینیه» را هدف و آرمان نهایی خود در ستیز با آمریکا قرار داده اند و اخیرا یکی از «ولایتمداران» سرشناس که از «مبلغان » نظام و مرتبط با سپاه است، در یکی از سخنرانی های خود زمانبدی تبدیل کاخ سفید به حسینیه برای برگزاری مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا و کاخ باکینکهام به مهدیه برای بزرگداشت تولد امام غایب و تبدیل کاخ ورسای به مسجد! برای برگذاری مراسم شبهای قدر را اعلام کرد. این مهملات را حسن عباسی گفته است که «رئیس اندیشکده یقین، مرکز مطالعات استراتژیک و دکترینال امنیت بدون مرز»! است و این برنامه را هم با یقین و ایمان بیان کرده است و بسیجیان هم این مهملات را باور دارند و از شیندن این قبیل حرفها جست و خیز می کنند. خلاصه اینها باید انتظار هر حماقتی را داشت. این هشدار را هم باید به آمریکائیها داد که بترسید از این سربازان «امام خامنه ای»، به همین زودی ها کاخ سفید را به حسینیه تبدیل بکنند و منصور ارضی و اوباش مداح اهل بیت نظیر او در آنجا نوحه خوانی کرده و بسیجیان و پاسداران هم سینه زنی همراه با جست خیز بکنند و حسن عباسی هم در مورد قدرت نظام ولایی سخنرانیهای غرّا بکند!
------------------------------------
منابع و توضیجات:
===========
- * متن دو سخنرانی خمینی مهم خمینی، خرداد 58 اعلان جنگ به ورشنفکران به عنوان ماموریتی اللهی و سخنرانی «اقتصاد مال الاغ است» در آبان همانسال:
حاجی زاده آرزوی حمله اسرائیل به ایران و پاسخ نابود کننده سپاه به آن. **
***اظهارات پاسدار سلامی در قدرتمند تر شدن رژیم بعد از دیدار نخست وزیر ژاپن با خامنه ای
پیام خمینی به مراسم حج سال 1366:
------------------------
تير ۱٣۹٨ - ۱۶ ژوئيه ۲۰۱۹ ۵
منبع:پژواک ایران