نقالی؛ هضم رابع!معده نیرومند و تاریخساز شیرخان! وهضم شدگان
اسماعیل وفا یغمایی
پرده اول
مدتی قبل چهار تروریست دستگیر شدند. یکی از انها دیپلمات حکومت بود. سه تای دیگر مزدور وهواداران دراز مدت شیرنر و عیال محترمه این سه مزدورحدود سیزده چهارده سال در رکاب شیر بوده اند.
پرده دوم
خوشبختانه و با هوشیاری پلیس این جانیان دستگیر میشوند و بمب منفجر نمیشود و کشتار فجیع انجام نمی گیرد و محاکمه شان میکنند و به زندانهای طویل المدت محکوم میشوند. باید گفت درود بر هوشیاری پلیس و اجرای عدالت.
پرده سوم
از فردای محکومیت این جنایتکاران جناب شیر و پیروان صدیق شروع میکنند به اعلام یک پیروزی تاریخساز و همزمان به خط و نشان کشیدن برای مخالف و منتقد که هشدار! دفترچه سبز پیدا شده و نامهای شما را ای بسا پیدا کنند وبدانند چقدر گرفته اید.
پرده چهارم
آنهائی که پول گرفته اند از هواداران و موافقان شیر بوده اند نه مخالفان. آخر هر الاغی حتی اگر به خریت خودخواهانه خود شیر باشد میتواند بفهمد هیچ مخالفی بخصوص مخالفان مورد نظر آنها! نمیتواند وارد جمع موافقان و مراسم شیر بشود چون راهش نمیدهند و ملاها هم اینقدر به اندازه خود شیر، خر نیستند که مخالف را بفرض اینکه مخالفی را بقول شیر جذب کرده باشند روانه کنند بل باید به دنبال موافقان دیگری گشت که در زمره اصحاب شیرند با دوستان شیر گل میگویند و میشنوند. عکس میگیرند . شعر میسرایند و غیره...
پرده پنجم
بعد از ماجرا به دستور شیرخان اصحاب شیر قلم به کف گرفته اند و دارند زور میزنند سه یار موافق دستگیر شده را به قسمتهای سفلای مخالفان شیر زور تپان کنند تا اصل قضیه که این سه جنایتکار الدنگ جزو اصحاب کدام الدنگی بوده اند فراموش شود.
پرده ششم
سالها قبل شیر همیشه نر فرمودند که بنده و شماری دیگر از مشابهان بنده از هضم رابع ملایان گذشته ایم. بر اهل خرد معلوم است این اتفاق هضم رابع فقط در مغز شیر که جای معده اش با مغزش عوض شده روی داده است و نه در عالم واقعیت . اگر چنین هضمی رخ داده بود احتمالا من هنوز جزو اصحاب شیر بودم و مثل آن شاعر یعنی فرهاد خان مشغول نوازش زیتونه های جناب شیر و از دو طرف یعنی ولی فقیه غالب و مغلوب مواجب میگرفتم... ولی در رابطه با کنسرو نجاستی که دربش باز شده و ده دوازده خواننده و نویسنده و مبارز و غیره از اصحاب شیر علیه امثال بنده نوشته اند و مینویسند بنده ایمان آوردم که: معده جناب شیر که به خوردن جنازه و لاشه ها عادت کرده و اسید رهبریک او از اسید سولفوریک بسیار قویترست از چنان قدرتی برخوردارست که میتواند امثال اینها را که شاید روزگاری سودائی انسانی در سر داشته اند بلعیده و از هضم رابع گذرانده و تبدیل به نجاساتی خاص الخاص یعنی نجاست مطلق مجرد بکند و بطور تاریخساز و انقلابی و توحیدی تمامشان را با زور زدنهای متواتر و توحیدی و انقلابی تغوط نماید و بفرماید:
هان ای اصحاب من. ای ذوب شدگان و دفع شدگان من قلم برگیرید و بنویسید.
به این میگویند هضم رابع و ریدنی تمام و کمال
پرده هفتم
پیشنهاد من این است که پس از اینکه اسرار دفترچه سبز کشف شد و بقیه جنایتکاران و مزدوران مادر بخطا کشف شدند و مجازات شدند و خیال شیر نر راحت شد دفترچه سبز را دو بخش کرده و نیمی از آن را لوله نموده به قسمت سفلای ولی فقیه غالب و نیم دیگر را لوله فرموده و به قسمتهای سفلای ولی فقیه منتظر عجالتاً مغلوب، فرو نمائید تا خیال هر دو طرف راحت شود و تاکید میکنم در این باره نیز حضرات قلم به دست بنویسند و بسرایند و در هنگام نوشتن ترازوئی برداشته و وزن شرف و غیرت و ناموس خود را وزن نمایند احتمالا وزن آنها کمتر از دریافتی آخر ماه است و همچنین قطعه ای از خود را جدا کرده ببویند تا ببینید چه بوئی میدهند؟ امیدوارم که چیزهائی از این قبیل دارای بینی باشند تا خود بتوانند خود را ببویند و بنا بر شعر سعدی با اندکی تغییر
گهی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گهی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با شیر نشستم
کمال شیر نر در من اثر کرد
ولیکن من همان پوخم که هستم
یادم رفت به دلایل انسانی دفتر لوله شده را خوب چرب نمائید تا بنا بر قوانین حمایت از حیوانات صدمه ای به شیر و همتای معممش وارد نیاید.
پرده نهم
به اصحاب فرهنگستان جهانی پیشنهاد میکنم در معنای واژه دیوث، بیشرف، مزدور، جاکش، و امثال اینها تاملی تازه کرده و این واژه ها را تقویت نمایند تا بتوان در مورد بعضی افراد درست به کار برد.
چهارده فوریه 2021
منبع:پژواک ایران