به بهانه سخنان دکتر هزار خانی و سخنی با خانم رجوی
اسماعیل وفا یغمایی
اندرین سوگ گران بیکران آیا
صد هزاران،لردها و پارلمانترها
صاحبان چند میلیون خط و امضا
صبحگاهان در عزای کشتگان ظلم
قهوه خود را ننوشیدند؟
جامه اندوه پوشیدند؟
اشکی آیا هیچ از چشمان اوباما فرو غلتید؟
بانوی فرهیخته مادام هیلاری
کرده آیا سوگواری؟
بر فراز پارلمانهای اروپا بیرقی دیدیم باری؟
ای دریغا ! ای دریغا ! نی
باز ما ماندیم و جوی خون فرزندانمان جاری به رود خون
باز ما ماندیم جوی خون فرزندانمان جاری به رود خون
باز ما ماندیم جوی خون فرزندانمان جاری به رود خون
دکتر منوچهر هزار خانی، عضو قدیمی و برجسته شورا و روشنفکر ارجمندی که اهل درد و مسئولیت است در مجلس بزرگداشت کشتگان ظلم خامنه ای و مالکی و شهیدان مجاهدین سخنانی ایراد کرده که شایسته تامل است. این سخنان بصورت نوشتاری نیز منتشر شده است و من آنرا خواندم. تا جائی که من متوجه شدم ، هزارخانی بر تغییر شرایط تاکید کرده است. او اشاره کرده در کشتار اول و فشارهای قبل، شاید تصور میشد که قضایا از سر بی تجربگی بوده و راه آشتی باز است ولی این بار مالکی با ساز و برگ بمیدان آمده و اعلان جنگ نموده است.
دکتر هزار خانی به اجمال سخن گفته ولی من اینطور میفهمم که مالکی تائید طرف سوم یعنی ارباب بزرگ یا جناح موثر آن را برای کشتار داشته است و در شرایطی که امثال کدیور بمثابه ملای مثلا سبز نگران خروج مجاهدین از لیست تروریسم هستند و دوستان مجاهدین در انتظار رای مثبت جهانداران برای خروج مجاهدین از لیست، و فعالیتهای دیپلماتیک مجاهدین و خانم رجوی در اوج و هر روز اعلامیه های حمایت این پارلمانتر و آن و کیل و شمار زیادی از وکلا که بقول خودشان جمع عظیمی از ساکنان زمین را نمایندگی میکنند منتشر میشود ناگهان کشتار مجاهدین بی سلاح به وحشیانه ترین شکل ممکن شروع میشود و به شقاوتبارترین شکلی باز هم خون جمعی که عمری را در رنج و شکنج سپری کرده اند بر زمین میریزد.
از عکس العملها با خبریم. تقریبا همه موافقان و مخالفان، و نه دشمنان مجاهدین اعلام همدردی کردند و این کشتار را محکوم کردند. هواداران خارجی و دیپلماتیک مجاهدین هم همینطور، عکس العمل خود مجاهدین که این روزها در برخورد خانم رجوی خلاصه میشود مثل اکثر اوقات عاطفی و ایدئولوژیک و فلسفی بود و بیشتر به کار فضای درون سازمانی میاید تا دنیای بیرون از مجاهدین. در سخنانی که خانم رجوی ایراد کرد،با تکیه بر عاشورائی بودن و سخن از فدیه های مسعود و کارزار کبیر و اینکه جنگ با دست خالی معیار حقانیت است و امثال این سخنان روشنائی کافی بر این مساله نیفکند که با تمام اینها و با این تغییر در کشتار و بمیدان آمدن مالکی با چراغ سبزجهانداران طرح آینده چیست و چه باید کرد؟
سئوالات روی میز علیرغم دردناک بودن آنها چندان پیچیده نیست. برخی از سئوالات اینهاست.
اگر وضعیت تغییر کرده است و دشمن خونخوار سه گانه برای کشتار و کشتارها دندان تیز کرده است طرح آینده چیست؟
- آیا با زهم امید بستن به دیپلماسی قبلی کار ساز است؟
-آیا فارغ از دیپلماسی، شما واقعا حائز چنان شرایطی در داخل ایران هستید که از کشتار چند ده مجاهد و کشتارهای آینده هراسی ندارید و بدون تردید با چیزهائی که ما نمی دانیم و شما میدانید برد با شماست و پیروزمندانه به ایران و تهران وارد میشوید و شکاکان شرمنده خواهند شد؟
- آیا فارغ از خوب و بد شرایط و فراتر از دنیای سیاست و تغییر و تلاش برای پیروزی دست آخر بر پایه تئوری عاشورائی می خواهید بمانید و دسته دسته یا یکباره به شهادت برسید و داستان را به باور خودتان به پایان و کمال برسانید و باز هم به باور خودتان ردپائی جاودان از خود برای بشریت معاصر و اینده باقی بگذارید. اگر این چنین است لطفا اعلام کرده و تکلیف را روشن کنید.
آیا و بسا آیا های دیگر که برای حامیان شما و بسیاری از مخالفان اندیشه شما که در عین حال کشتار و ظلم به مجاهدین را نمی خواهند،مطرح است و باید پاسخ داده شود.
شما البته حق دارید راه خود را بروید.برای من محل تردید نیست که اکثریت پیروان شما و مجاهدین انقلاب کرده آماده جنگیدن با دست خالی و شهادتند. اینها چه به تبع بیست سال کار مداوم ایدئولوژی و تئوری آقای رجوی که در سال شصت و هشت و در همان جلسات آغاز «طلاقهای جمعی» و به تعبیر سازمانی «فدای عواطف خانوادگی برای رهائی ملت ایران»، اعلام کرد «برای جنگیدن با خمینی در من ذوب شوید»، و چه به تبع شرایط و نیروی روحیه جمعی شجاعانه آمادهی مرگند. شما نیز سالهاست که منادیگر این هستید. در آن جلسات منهم چند سالی تا هنگام جدائی از سازمان مجاهدین، حضور داشتم ولی مرگ تمام قضیه نیست. بقول سیمون دو بوار همه میمیرند ، انسان از لحظه تولد محکوم به مرگ است فقط تاریخ اجرای حکم دیر و زود دارد. ما همه چه با مرگ معمولی و چه به ضرب گلوله یا طناب دار و یا هر چیز دیگر میمیریم، ولی گویا در آغاز راه بحث، بحث اعتلای حیات بود و نه فقط شجاعانه مردن، در این ماجرا سالیان دراز بحث، بحث آزادی و دموکراسی و ایران در مسیر یک تلاش سیاسی و انقلابی درست روی میز بود و پیروزی مردم، و نه فقط مرگ شجاعانه و در خون غلتیدن در پی خون غلتیدن
گیرم از هر موجه ای فواره زد آتشفشان هول خیز خون
گیرم اینسان و بدین راه و روش این رود خون همسنگ دریا شد
گیرم از خون شهیدان سرخ دریائی به هرجا باز پیدا شد
هان زجوی خون ز رود خون ز دریاها و اقیانوس خون ما را چه حاصل
تا که کشتی را بر این دریا نه پیدا،
راه در دریای ملت نقشی ازمیهن به ساحل.
دوازده آوریل 2011
منبع:پژواک ایران