در باره آخوندها آخوندی قضاوت نکنیم
اسماعیل وفا یغمایی
عرض کنم خدمت دوستان که: ماجرای تاریخی امام جمعه و جماعت تویسرکان حتما معرف حضور همگان هست.ایشان با فرستادن عیال خود و شوهر یکی از نزدیکانشان به ماموریت، و تلاش کوتاه مدت چهارده دقیقه ای خود در برابر دوربین مخفی در اتاق خواب ، یکشبه هم نام خود را درسینه تاریخ ثبت نمودند وهم موجب شدند تا در سراسرجهان و ظرف سه روز صدها هزار نفر ایشان رابشناسندکار ایشان به کار اخوی حاتم طائی می ماند که به دلیل حسادت نسبت به معروفیت برادر سخاوتمندش و برای معروف شدن رفت و در چاه زمزم ادرار نمود و اگر چه فتوای قتلش صادر شد ولی از اخوی خود مشهور تر گردید. امام جمعه تویسرکان هم اگر چه برای هر دقیقه کار تاریخی خود تا حالا گویا حکم یکسال زندان گرفته و اگربه دلیل مصالح اسلام عزیز سنگسارش نکنند و حکومت دوام بیاورد باید پانزده سال یعنی برای هر یک دقیقه جفتگیری باید یکسال درزندان بماند همین وضعیت را پیدا کرده، و بنا بر مجموع چیزها اگر بتواند مثلافلنگ را ببندد و در برود مطمئن باشیدهم در اروپا و امریکا مثل برق به او هم پناهندگی سیاسی!! خواهند داد و هم از شخصیتهای برجسته اپوزیسیونی!! خواهد شد که از داخل به خارج آمده و یا صادر شده تا فتوای بی بخاری اپوزیسیون سالها در خارج مانده سیلی خورده هم از ارتجاع و هم از جهانخوار رنجها کشیده را صادر کند! و هم با بسیاری از بزرگان مکاتبه و مصاحبه خواهد کرد و بر عکس پناهندگان سیاسی قدیمی مورد جور قرار نخواهد گرفت و نامش مطمئنا در لیست تروریستی بیل کلینتون که خودش هم مقدارکی با شیخ تویسرکان هم سلیقه بود!! ثبت نخواهد شد.با همه اینها وقتی این دو سه روزه مجموع نوشته ها را در باره امام جمعه مادر مرده گرفتارخاتونبازخواندم و دیدم که چطور فیلمهای کامجوئی این بینوا را مثل نقل و نبات پخش کرده و داد و فریاد همه در آمده که این ملا چه عمل بیشرمانه ای نموده! چگونه اخلاق را خراب کرده! چطور کام جسته است و چطور حرکاتش موزون بوده و چطور و چطور و چطور... دیدم ای بابا مثل این که یکجای کار دارد می لنگد و اکثرا فریادشان در آمده که چه عمل بیشرمانه ای صورت گرفته و ملا چه کرده و چگونه! و خلاصه ماجرا شده همان ماجرای شعر ایرج میرزا و تصویر زن برهنه سر در کاروانسرا که
درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند
می خواهم عرض کنم گویا ملاها آنقدر در این هزار و چند صد ساله در کار خود موفق بوده اند که حالا هم که داد خیلی ها در آمده با طنین آخوندی در آمده و چشمهای خیلی ها دارد از زاویه نگاه آخوندی ماجرا را می نگرد. راستی ماجرا چیست؟ و اولا شما کدام ملای حکومتی را می شناسید که در طول تاریخ کشت و زرع و شخم زدن زمین دیگران را اگر اشتباه نکنم بقول سنت آنتوان قدیس، (که از شخم زدن زمین دیگران توسط کشیشها عصبانی بود)شخم نزده باشد، گویا هنوز بعضی باورندارند که برای رسیدن به مقامات بالا در حکومتهای جابر، بجز متصف بودن به انواع رذائل، همین دست باز داشتن درشخم زدن باغ رفقا و صفا کردن از زنای محصنه است، که ترکیب ترس از پروردگار آسمانی، یعنی ان جبار قهار و همزمان بهره بردن از خاتون زمینی و دست و پا زدن میان دست و پای خاتون وترس از جهنم و امید به بخشش پروردگار، آن «رحمان و رحیم» و «شفاعت مقدسین و جد مطهر» حال و هوائی ایجاد می کند که فقط روانشناسانی از قبیل یونگ و فروید و آدلر و فروم می شناسند و ملاهائی از قبیل امام جماعت تویسرکان تجربه کرده اند. دیگر این که یبقول رستم الحکما در کتاب رستم التواریخ: بخارات منوی در درون پیکر ملائی از نواحی پائین بالا رفته و مغز ملا را از کار انداخته واو را بیشتر به بخشش خدا و شفاعت مقدسین معتقد و نیز به زمزمه این شعر رستم الحکما واداشته که
افضل الالوان لون المستنیر
افضل الاشکال شکل المستدیر
وخاتونی بیچاره جدا بیچاره که حیثیت شخصی اش در شهری کوچک برای همیشه به باد رفته و معلوم نیست چه بر سرش بیاید، نیز به دلیلی که خود می داند، بیزاری از همسر،یا استفاده از قدرت اجتماعی و دینی و نیز فیزیکی شیخ شهر و یا سخنان چرب و نرم ملائی که بنام خدا شهری را به خم شدن در پشت سر خود وا میدارد و مردم زمام دین و ایمانشان را به دست او سپرده اند، زمام نفس اماره از کف داده، و در نهایت ملائی و خاتونی در گوشه ای از تویسرکان یکدیگر را بزیر کشیده اند.تجاوزی و جبری هم گویا، چنانکه شواهد نشان می دهد در کار نبوده، به حیله یا به غیر حیله خاتون به ملا و ملا به خاتون علاقمند بوده است و اینکه هر دو عیالوار بوده اند حکایتی است که اگر از جنبه حق و حقوق الهی و اسلامی اش بگذریم: در یک مملکت دموکراتیک که کار قضاوت را قانون و نه مذهب بر عهده دارد برایش تره هم خورد نمی کنند و می گویند تنبیه قانونی، که طبعا هنگام طلاق و به طور مالی اجرا می شود سر جای خودش، ولی خاتون و ملا به دلیل کششان به یکدیگر علیرغم عیالوار بودن نه سنگسار می شوند و نه زندانی، مقوله بیشرمانه بودن هم که اینقدر داد همه را در آورده حکایتی است که باید رفت و بررسی کرد که چیست که آیا نوع باشرمانه این روابط!! اگر از زاویه اخلاق مذهبی دادمان در آمده، حتی در شکل قانونی وحلال شرعی اش نزد بزرگان و قدیسان وجودداشته یا دارد! و کسانی هم هستند که با شرم و حیا با زن رفیقشان در آمیزند یا نه! که داد و فریاد جماعات از بیشرمانه بودن رابطه ملا و خاتون و تکنیک کاردر آمده است.در هر حال می خواهم با عرض معذرت بگویم خیلی از داد و فریادها در این ماجرا ، اگر از لذت وغلغلکهای دلپذیر خاص در هنگام دیدن فیلم ملای تویسرکانی،لذتی چون لذت خاراندن زخمی قدیمی، و زمزمه پنهان شوق انگیز یا لیتنی کنت معک، ایکاش با شما بودم !تهی نباشد ! تهی از نگاه درست اجتماعی و سیاسی ،نهایتا محبوس دراخلاق آخوندی و دین و مذهب آخوندیست و رنگ و بوی آخوندی دارد و کمتر کسی حواسش به این است که این جار و جنجال اگر چه شهر تویسرکان را تکان داده است اما در مملکتی که سالیان دراز است اخلاق عمومی و خصوصی به طور اساسی مورد تجاوز حکومت قرار دارد می تواند سایه بر روی کارها و اعمال کسانی بیندازد که هزار بار از ملای تویسرکانی فاسد تر و شرورترند وهمین هامی توانند در صورت لزوم با له کردن این ملای عشرتجوی بی اخلاق نه چندان درشت درزیر پای حکومت، نقاب اخلاق و خیر خواهی بر چهره بزنند و سمبل نجات اسلام و اخلاق برای کسانی بشوند که متاسفانه از اجداد نئندرتال مومنشان فاصله بسیار کمی دارند
باید به جای زوم شدن روی جفتگیری یک آخوند و خاتون،که ارزش مجرد آن :بیش از جفتگیری دو کانگورو در دشتهای استرالیا! و دو گور خر آفریقائی نیست! وجدا از اینکه آقا دین به باد رفت! و بیشرمی و بی ناموسی از حد گذشت! و زنای محصنه یا غیر محصنه انجام گرفت ! و خدا در آسمانها ردای سرخ پوشید و زلزله دیگری در راهست!پرسید که چرا بعد از پنج ماه یکمرتبه این ماجرا می ترکد؟باید رفت و دید این ملا در تویسرکان وجاهای دیگر و در ارتباط و به دستور همان کسانی که الان یقه اش را گرفته اند چند نفر را دستگیرکرده و به زندان سپرده و دستور شلاق ویا احتمالا رجمشان را صادر نموده؟. باید پرسید منبع این فتنه و فساد کجاست؟منبع این فساد با ملای تویسرکانی است یا آن دانه درشتهای طراز اول که آن بالا ملتی را اسیر امیال پست خود کرده اند. باید سئوال کرد چرا چهار پنجهزار زن تنفروش درسراسر ایران در دوران شاه به چند صد هزار در دوران شیخ رسیده؟ و چرا آمار یک شهر نو در تهران در دوران زنده یاد! محمد رضاشاه به سیصد و پنجاه مرکز فساد اعلام شده در تهران بالغ شده است ؟باید دید استفاده کنندگان از این بازار فحشا چند صد هزار نفری کی ها هستند و چه کسانی؟ آیا فقط اخوندها دارند داز این بازار استفاده می کنند یا کسانی دیگر هم هستند که در زیر پوست صورتشان می تواد جانوری پنهان شده باشد و با توجیهات مذهبی و نمونه های گذشته و دقیقا مذهبی و اسلامی ،در سن پنجاه شصت سالگی حرم درست کرده و دختران ده دوازده ساله را به بستر می کشند.این بایدها و دهها باید دیگر از این زمره را فارغ از حیطه محدود صرفا اخلاقی ومذهبی عمل بیشرمانه ای که طبعا با شرم نمی توانست انجام بگیرد پیش رو گذاشت تا آنانی که به قول ادیب الممالک فراهانی مام میهن را مورد تجاوز قرار داده اند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
هیچت اگر هست غیرت و دانش و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
و دخترکانی را که در انقلاب بهمن سال پنجاه و هفت دهانشان بوی شیر می داد ودر صفوف تظاهر کنندگان بر دوش مادرشان در خواب بودند و حالا شمار زیادی از آنان چون قدح و سبو دوش به دوش ودست به دست می گردند شناخته شوند. اخلاق مهم است بسیار بسیار مهم است و باید از آن دفاع کرد ولی با صرفا قضاوت اخلاقی حواسمان باشد که به قضاوت آخوندی حتی در باره آخوندی چون امام جمعه تویسرکان دچار نشویم.
بیست و سوم اکتبر المبارک دو هزار و هشت هجری فرنگی
در خلوت زاهدان اثنی عشری
ای دوست اگر تو هم به غفلت گذری
هشدار که«عین»عشری«حا»نشود
چون شیخ شود عالم اثنی حشری
منبع:دریچه زرد