در ژرفا! بیاد محسن امیر اصلانی
اسماعیل وفا یغمایی
این شعر را سی و یکسال قبل سرودم ودر مجموعه شعر منتشر شده حصار به علی زرکش تقدیم شد. به یاد محسن امیر اصلانی باز نشرش میدهم .بادا که روز موعود باخروش ملت ایران فرا رسد
هم بدانسانی که می خندد
اره برچوبِ سپیداران
(برسریرخویشتن خاموشی این مرز را دلشاد)
مست می خندند دژخیمان
خلق را براستخوان برجان
لیک این میهن
آن هراس انگیز اقیانوس خاموشست
کاندرآن ژرفایِ ناپیدای خود تا روبد از بالای خود
(هرچه خاشاک ست وخس یکجا
وفرو ریزد مرآنها را چو خلطی خونی و چرکین به ساحل ها)
گرم درکارپدید آوردن شورنده طوفانست
-گوش دارش!
با نشنیدی سرخ وخشماگین
زاد و رود رزم فردا را به میدان های تقدیر سترگ خویش
تا فراز آرد
گرم درکارست
در نهفتِ تیره شب
می پرورد، در خون خود طوفان
18 مرداد ماه 1362
منبع:پژواک ایران