عاشقانه زمستانی
اسماعیل وفا یغمایی
بوسه اي گرم ز گرماي بنا گوش تو خوش
گر چه من را بجز از تلخي غم بهره نبود
ياد باد آن لب و آن كندوي پر نوش تو خوش
ما پريشان جهانيم از آن طره ولي
آن پريشان كن عالم به بر و دوش تو خوش
ز دل و ديدهي تو گر چه برفتم از ياد
به خيال تو بود آنكه فراموش تو خوش
تلخ وش ميروي و ديده ز تو پر شهد است
اي چو مي تلخي و مرد افكني و جوش تو خوش
عالمي از تو به خورشيد رسيدند و منم
آنكه در سوگ تو گرديده سيه پوش تو خوش
سوخت در ظلمت عالم دل چون شمع «وفا»
حال خاموشم و با ياد تو خاموش تو خوش
منبع:پژواک ایران