چندی قبل انسان محترمی بنام ب . فراهانی مقاله مبسوطی بنام از افول به سقوط نوشت که در این لینک هم مقاله و هم جواب مرا میتوانید ببینید.
فراهانی در یکشنبه 21 تیر ماه قسمت دوم نوشته خود را در چند سایت از جمله ایران افشاگر وایران ازادمنتشر نموده که میتوانید در این لینک مطالعه کنید
اهل حوصله این مقاله را بخوانند و استفاده کنند. اما عجالتا چند نکته:
یکم:
فراهانی نوشته این مقاله را از رزمگاه لیبرتی نوشته! اگر من از دل شیر مقام معظم خبر نداشتم و اینکه او اهل خطر کردن نیست و همیشه جایش باید امن و امان باشد با توجه به فرهنگ نوشته می پنداشتم این مقاله بقلم شخص ولی فقیه نوشته شده است چون فرهنگ فرهنگ خاص الخاص و بیمار و بی منطق و سراسر دروغ و تهمت اوست. ولی با توجه به دل شیر حضرتش و اینکه او اهل ماندن در لیبرتی نیست می توانم بگویم این نوشته به قلم یکی از شاگردان صدیق مکتب اوست.شماری از لغات بکار برده شده عبارتند از:
مختصات بنده در این مقاله:
من از مجموع مختصاتی که نثار من شده فقط چهل عددش را برگزیده ام که میتوانید ببینید.
1-آستانبوسيهاي بيپايان او در بارگاه ملايان افشاء شده است2-رذالت.گندگاوِ چالة دهانش2-لعين3- خائن 4-هرزه5-كثافتنامة اين پاسدار سياسي آخوندها6-نادم هرزهسرا7-ژست احمقانه8-كريهالمنظر نامبارك6-بيد لرزان7-اعلام بريدگي8-رخت جبونی9-رحل زبونی10-زردی فرار11-نادم از جنگ رميدة 12-مذموم13-حضرت نادم العظما ذاتت لَجناتُ14-فقيه سفيه لعنت الله عليه15-گنداب ايشان در سايت زرد16-نادم منفور با حيلهگري. 17-«فقيه» سفيه پر مدعاي ادبيات جهان18- مقالة لجن آلود.هرزهسرا كه از «دانشگاه فقاهت» فقط دجال گري و وقاحت آموخته با فريبكاري توأم با جهالت18-دجالك آخوند نشان19- پهلوان پنبة سفيه20-همآخور خودش21-در برهوت خيانت و لئامت«چون عنتر خنبك زنان و چون منتر جفتك زنان».22-مدل ماليخوليايي23-نادم منفور24-خود را چون خوك به زير پاي سگهايهار خليفة ارتجاع مياندازد تا از كثافتهاي آنها ارتزاق كند25- با جانوري كه بهواسطة خيانتش از درونش سر برآورده26-رذالتهاي خود در بهيميّت27-خائن ملعون28-هرزهسراي دهندريدهاي كه سپتيك دهانش را به روي هركس كه بهجاي «شما» به او «تو»29-دنی30-غیظ و کین حیوانی31-شیطان32-هرزه سرا.33-پاسدار سیاسی34-درون پليد و فاسد و غرقه در شهوات حيواني35-لجن جنسی36-بریده هرزه37-لمپن38-در نهانخانه و خلوتگاه خود به چه «شهوات خشني» كه رو نميآورد39-خونخوار مجاهدين خائن فاسد.40-كثافتنامة اين هرزهسرا.خائن کاسهليس گشتاپوي آخوندها.
من وقتی مجموع مختصات و کلمات بکار رفته بخصوص کلمات لعین و ملعون ، شیطان،را میبینم اگر از این گمان بگذرم که اینها فقط در فرهنگ یک آخوند دریده پفیوز می تواند خود را بنمایاند و نویسنده جز یک روضه خوان عصبانی بیش نیست که با منبری کردن دیگران سعی میکند موفق بشود باز هم به این یقین نزدیک میشوم که نویسنده مقاله کسی جزشخص ولی فقیه نیست بخصوص که اگر خوب دقت کنید خواهید دید اکثر مختصات نسبت داده شده به من به نحو غریبی با خود این وجود بزرگوار تطابق دارد و میتوان روی تک تک انها تامل کرد و توضیح داد. کافیست فقط جای ملایان مرتجع و خونریز حاکم بر ایران را با دیکتاتورهای منطقه عوض کنید بقیه مختصات کاملا و صد در صد، از فرار گرفته تا نامردی و فحاشی تا غرقه در شهوات ملکوتی تا خونخوار مجاهدین و غیره بر ذات مبارک ایشان منطبق است.
دوم:
من از بخش اول مقاله و مقوله خائنان و نازی ها چیزی نفهمیدم احتمالا شعور نویسنده در این مورد به اندازه ادراکش از رمان داستا یوسکی است. در هر حال اگر کسی از بخش اول مقاله چیزی فهمید مرا خبر کند.
سوم:
در مورد بخش دوم و مجموع چیزهائی که نوشته شده اولا من به حاکمیت دروغ و بهتان در این دم و دستگاه بیشتر پی بردم. از صد در صد هم گذشته!! از شست پا تا فرق سر دروغ است که میتازد و می تاخته است .ثانیا با توجه به فشار عظیمی که آقای فراهانی در هنگام نوشتن قسمت دوم ودر آینده قسمتهای بعدی متحمل میشود و با توجه به اینکه نوشتن چنین مقالاتی بیشتر فشار را متوجه اسافل اعضا میکند ونه مغز و اندیشه، می خواهم تذکر بدهم متوجه باشند که در هنگام تغوط چنین آثار بیاد ماندنی و تاریخسازی به سه بیماری ازار دهنده «بواسیر تکمه ای»، «شقاق مقعد» و «فتق دچار» نشوند.
چهارم:
با خواندن این مقاله بخوبی متوجه شدم که وقتی دست و بال بسته است و تفنگی و فشنگی در کار نیست می توان و باید با فحش و دشنام و ... کار را جلو برد و انشالله به پیروزی رسید و این مساله را باید در آفرینش و خلق جدید بررسی کرد.توجه خوانندگان علاقمند را به یکبار بازخوانی قسمت دوم مقاله از زاویه خاص فرهنگی جلب میکنم.
پنجم:
جواب احتمالی خود را به پایان مقالات آقای فراهانی وامیگذارم ولی در اینجا میخواهم به یک شبهه حتما پاسخ بدهم:
بزعم سرکار،من هرگز از زیر موشکباران فرار نکرده ام!فراری کس دیگری است که دائم الفرار است ولی پنهان نمیکنم که اگر به ماهیت چنین تفکر و تشکیلاتی اگاه بودم حتما و حتما سالها قبل شاید از همان آغاز فرار را بر قرار ترجیح میدادم . ولی دریغا که ندانستم و تجربه بسیار باید به دست می آمد تا بدانم و بقول سرکار فرار کنم! این اقرار روشن بنده را در مقالات بعدی مورد استفاده قرار دهید.
ششم:
لطفا دوستان دلسوز از تذکر مداوم و ازار دهنده اینکه چرا این مقالات در دریچه باز نشر میشود دست بکشند. این نظر من است که این مقالات علیرغم بی ارزشی باید باز نشر شود تا واقعیت بیشتر و بیشتر در معرض دید و داوری قرار گیرد.
و نکته آخر:
اگر در روزهای آینده خبر رسید که من توسط شخص ناشناسی خورده شده ام و به لقا الله پیوسته ام به احتمال زیاد و با توجه به مقاله خورنده بنده ایشان هستندپس
از من خورده شده یاد کنید
با یکی فاتحه ام شاد کنید!
اسماعیل وفا یغمائی
پانزده ژوئیه 2015 میلادی