روز سیزده خرداد سالمرگ آیت الله خمینی بنیادگذار جمهوری اسلامی است. موافقانش یادش را گرامی میدارند و مخالفانش بر او لعنت و نفرین میفرستند . اگر خمینی را نه یک فرد بل فشرده و وجودی تاریخی و اجتماعی بدانیم که از اعماق تاریخ و فرهنگ بخشهای عظیمی ازمردم ایران بر آمده است و اگر خمینی را در طول تاریخ بجوئیم و دنبال کنیم خواهیم دید که خمینی متاسفانه نمرده است و زنده است.شاید برخی خمینی را فقط درسیمای جانشینان و بخصوص رهبر و امام کنونی جمهوری اسلامی زنده ببینند اما این اگر چه بخش برجسته ای ازماجرا، اما تمام حکایت نیست .
تعارف را در حیطه چالش فکری کنار بگذاریم. بگذاریم بدمان بیاید! و آزرده شویم اما بفهمیم. خمینی پیش از آنکه درسیمای یک امام و بنیادگذار زمام ایران را به دست جمهوری اسلامی بسپارد قرنها و قرنها در هیئت مذهب و سنت و فرهنگ، و خرافه و عقب ماندگی و جهل با ما و در کنار ما و در درون ماراه پیموده بود.
خمینی اگر چه نخست در هیئت تجزیه نشده خود با تهاجم مهاجمان بیگانه و در برق شمشیرها و نیزه ها در قرن اول هجری از مرزهای غربی ایران وارد ایران شد اما هزار و چهارصد و چند سال بعد از مرزهای درون ایران، از چهار سوی ایران از مرزهای اندیشه ها و باورهای خرافی و عقب مانده ما، از مرزهای هراس ها و جهل و ایمان اعتقادات ما سر بر آورد و این بار تهاجم از درون ایران و به درون ایران بود.
خمینی را ما، میلیونها تن از ما در ماه، در آینه آرزوهای خود،در افق اعتقادات و نادانیها و جهل و خرافه دیدیم و بنامش جلوی گلوله رفتیم و او را بر منبر نشاندیم تا ایمان و اعتقادات خود را تجربه کنیم و تجربه کردیم و هنوز نیز چندان مایل نیستیم در مقابل آینه خود را بنگریم و زنده بودن خمینی راباور کنیم.
خمینی را ما نه تنها ما به عنوان توده بل بسیاری از روشنفکران ما به پیشواز رفتند و در ستایش او نوشتند و سرودند
حقیقت دردناک است و تلخ ولی ما برخی از ما ،هنوز اگر چه میتوانیم به آئین و سنت شک کنیم ولی بشدت اسیر و زمین خورده خرافات و تاریکیهائی هستیم که در طول قرنها تکرار رنگارنگ خمینی ها آن را برای ما تبدیل به یک ایمان و اعتقاد کرده اند.
ما فریاد مرگ بر خمینی سر میدهیم و از حکومت خمینی بیزاریم ولی از اعتقاد و ایمان خمینی ساخته شکست میخوریم و به ز انو در می آئیم.
خمینی مرد و خمینی زنده است. خمینی نمرده است و نمیمیرد تا هنگامی که ما در برابر خدائی زانو میزنیم که خدای هزاران خمینی است وبه آشکار و بارها به آدمسوزان خود اعتراف کرده است و اکثر دستوراتش مزاحم آزاد زیستن و یک زندگی انسانی است. ما او را میپرستیم و به وعده ها و وحشت آفرینی هایش تن سپرده ایم و در برابر این هیولا زانو میزنیم بی آنکه جرئت کنیم بیندیشیم این وجود شایسته پرستش نیست حتی اگر موجود باشد.
ما به منادیانش به کتابش وبه مقدساتش تن سپرده ایم و بر لب نعره مرگ بر خمینی داریم در حالی که خدای خمینی و کتاب خمینی و رسول خمینی و مقدسات خمینی با ما مشترک است.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا هنگامی که ما نمی اندیشیم که اگر خدای خمینی مزاحم نبود و سنگینی هولناک قرون و اعصار شرا بر پیکره ما نیانداخته بود ما حتی در یک جستجوی آزاد میتوانستیم در قرن بیست و یکم خدائی بیابیم یا بسازیم یا باور کنیم که شایسته این قرن باشد.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا وقتی روشنفکران، درست تر بگویم اصلاحگران دینی بجای دست سائیدن بر ریشه ها و جرئت اندیشیدن داشتن هنوز هم در فکر تمیز کردن این دستگاه ووصله پینه کردن و تفسیر و تعبیر آنند.
خمینی مرد و خمینی زنده است در هنگامی که نه بخش اعظم ملت که حتی بسیار اصلاحگران دینی منتظرند که کودک پنجساله ای که هزار و دویست و چند سال است در چاه پنهان شده خارج شود و نه تنها ایران بل جهان را از ستم نجات بخشد و پایه های شناخت جهانشناسانه خود را بر این باور استوار کرده اند.
خمینی مرد و خمینی زنده است وقتی اپوزیسیون و آلترناتیو خمینی در سال شصت و پنج در هیئت رهبر عقیدتی بر سر چاه اختفای این کودک در سامرا میشتابد و فریاد زنان و اشکریزان لیست شهدائی را که بخاطر آزادی جنگیدند و مردند به آن کودک که حالا پیرمردهزار و دویست و چند ساله ای شده تقدیم میکند و باز میگردد تا با خمینی بجنگد!
خمینی مرد و خمینی زنده است وقتی منادیگر جامعه بی طبقه توحیدی پس از سی و چند سال سر و کار داشتن با تمدن غرب هنوز از دست دادن زن و مرد وحشت دارد و آن را درست مثل یک ملای مرتجع حرام میداند و دو دستی به حجاب این سمبل ذلت و تو سری خوردگی زنان ایران چسبیده است.
خمینی مرد و خمینی زنده است وقتی رهبر کهکشان مسند هر مخالفی را با دروغ و بهتان و رذالت مزدور و اطلاعاتی میخواند و در حالیکه خود همان شیوه های تکفیر اخوندی را به کار میگیرد مخالفان را به خمینی وجانشینانش منتسب میکند.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا وقتی ما هیچ چیز از تاریخ ایران نمی دانیم و نمی دانیم اسلام حتی یکبار در تاریخ واقعی ایران ظهور دموکرتیک نداشته است.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا هنگامی که ما نمی توانیم کارکردهای مذهب و کارکردهای سیاست را در جامعه از هم تفکیک کنیم و هنوز در پی تطبیق مکتب امام محمد باقر و امام جعفر صادق بر شرایط سیاسی روز هستیم.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا وقتی فقط از دموکراسی و آزادی و... حرف میزنیم و حاضر نیستیم تبعات عملی آنها را بپذیریم. و در عمل روزانه خود لحظه به لحظه موازین دموکراسی را زیر پا میگذاریم.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا وقتی که ما بیش از سرنوشت تاریک ملتی که خود در زمره اوئیم نگران مرگ و اخرت و رد شدن از پل صراط و آتش جهنم و حلوای بهشت و عاقبت بخیر شدنیم.
خمینی مرد و خمینی زنده است تا ما جرئت این را نداریم که بر ایمان و اعتقاد خود برشوریم و اگر خدا جوئیم خدائی تازه و ایمانی تازه بجوئیم.
خمینی مرد و خمینی زنده است در این شک نکنیم خمینی صد بار دیگر نیز اگر بمیرد بازهم زنده است تا ما این چنین زنده ایم و تا ما جرئت این را نداریم که نو شویم که کهنگی را بدور ریزیم که خمینی را در ایمان و اعتقاد خود و بر پایه های اصلی اش فرو کشیم و بر زمین بکوبیم و رو به نور شناختی راستین آغوش باز کنیم.
خمینی مرد و خمینی زنده است اگر باور نداریم به سوی آینه برویم آینه ای که نه صورت ما بل ایمان و اعتقادات ما را مینمایاند.
اسماعیل وفا یغمائی
13 خرداد1395
منبع:پژواک ایران