ظهور
اسماعیل وفا یغمایی
ظهور
اسماعیل وفا یغمائی
برای غثیان 22 بهمن 57
***
طلوع بود
طلوع شب،
نه شب، که ظلمت سیاه قیرناک پر ز زهر قرنها
نه آفتابها.
***
ظهور بود
نه از میان چاهکی به سامراپر از خیال و از خرافه های ما
نه آن ظهور نقش خورده قرنها
به دستهای پر توان جهل ناب ناب
به دفتر مقدس حدیثها
و پهنه ی سراب در سراب در سراب.
ظهور بود!آری او ظهور بود
ولی ظهور کامل تمام این مرام و مکتب شریف
ز غار دور دست تیره در میان کوهسار، تا هجوم
و تا عبور تیغ و نیزه،جزیه و خراج و بردگی
و بردن زنان و دختران مادران و خواهران دور دست ما
ز چار سوی این وطن
به بستر خلیفه ها ، امام ها، امامزاده ها به جندگی
ظهور بود،
ظهور ریش و آفتابه و عبا
ظهور دانش چگونه ریستن
و اوفتادن جناب سنده درمیان چاهک خلا
وخواندن دعا از این موفقیت کبیر
و لطف کبریا
ظهور بود
ظهور یکسر فرامشی ز سر گذشت سر زمین ما
وهمچو گوسفند و بز
به حیرت از کرامت جمیع انبیا و اولیا
به پای منبر از غریو عر و تیز شیخنا
به هر کران این گسسته، این شکسته
این دریده این بخون کشیده مرز و بوم.
ظهور بود
ظهورننگبارجهلناک عادت تمام ماشکستگان
در امتداد روزها و ماهها و سالها و قرنها
به این سموم شوم.
ظهور بود
ظهور منجلاب در میان منجلاب در میان منجلابها
ظهور مستراحها در انفجار پر شکوه فاضلابها
***
نه نام «کاوه» بر لبانمان
نه غرش سرود«آرش»بزرگ بر زبانمان
نه همچو «بابک کبیرآذری»
در آتش محبت وطن
پر از شراره جانمان
به هم بر آمدیم وجهل و دین به هم بر آمدند
و ما سرود خوان
که ای:خمینی ای امام! خمینی ای امام
ز ما ترا درود ز ما ترا سلام!!
که تا تمام میهنی رود ز ساحل خزر الی عمان
به زیر سلطه کسی
که مارها نه روی شانه های او
که بر سرش چو چنبری عمامه دار
و زآن سپس
حدیث جنگ و مرگ و قحطی و جنایت و طناب دار
و آیت خدا نه اشتباه میکنم! خود خدا
کتاب آسمانی اش به کف
رسول نازنین مه جبین اوستاده در کنار او
تمام قد در اقتدار
ظهور بود
ظهور شب،
نه شب، که ظلمت سیاه قیرناک پر ز زهر قرنها
زمان آن رسیده تا فقط زشاه و شاه و شاه
گذرکنیم
کمی به خود در امتداد قرنها سفر کنیم
در آینه به ژرفنای خود نظر کنیم
چرا که شاه رفته است
و ما بجای مانده ایم
و شب ، شب است بدون شاه همچنان
و تیره تر ز پیش
ز ساحل خزر
الی خلیج فارس
و ساحل عمان......
بیست و دو/بهمن/97
چهلمین سالگرد انقلاب ایران بر باد ده و ظهور حکومت ننگین ملایان
منبع:پژواک ایران