سیمای تاریخی و حقیقی یک قدیس کوششی برای تماشای روزگار و سرگذشت حقیقی و زمینی امام رضا (قسمت سیزدهم)
اسماعیل وفا یغمایی
توضیح.آنچه میخوانید بخشهای یازدهم تا بیست و چهارم سومین مجموعه کار تحقیقی مفصل من بر روی تاریخ اسلام و ایران و تطبیق این دو بر یکدیگر با نام تاریخ مقدس شیعه است . بخشهای یازدهم تا بیست و چهارم اختصاص به روزگار زاد و زیست امام رضا ووقایع تاریخ ایران در این دوران دارد.امام رضااگر نه نامدار ترین بلکه یکی از نامدارترین امامان مقدس شیعه و مزار او پر ازدحام ترین زیارتگاه در سراسر جهان است است.حرم او هفتاد هکتار مساحت دارد و سالانه بیست و پنج میلیون نفر به زیارت او می ایند و در روز تولدش سه میلیون نفر به زیارت او می شتابند. و بیست هزار خادم و مامور تمام وقت کار حفظ و نگهداری حرم را بر عهده دارند. نود درصد زمینهای کشاورزی استان خراسان (استانی بامساحتی معادل 313.335 کیلومتر مربع)کمی کمتر از مساحت فرانسه(40674843کیلومتر مربع) و بیش از دو برابر مساحت انگلستان(130395کیلومتر مربع) متعلق به استانقدس رضوی و باصطلاح در مالکیت امام رضااست.روزگار او معاصر با بسیاری حوادث منجمله بزرگترین جنبش تاریخ ایران یعنی جنبش بابک خرمدین علیه امپراطوری اسلامی است.کوشش میکنیم با چشم تاریخ و در گذر از تاریخ روزگار امام رضا و خود او را بنگریم.خواندن این مجموعه به شما یاری میدهد تا بتوانید دیگر بخشهای تاریخ ایران را بهتر حس کنید..........
مهاجرتهای علویان به ایران در زمان ولایتعهدی امام رضا و بعد از آن.ماجرای کاروان علویان و آمدن کاروانی از علویان و برادران و خواهران امام رضا به ایران
در گوشه دیگری از ایران در شهر قم حرم پر شکوه خواهر امام رضا فاطمه معصومه برگ دیگری از تاریخ سالهای آغاز قرن سوم هجری را باز میگوید. آرامگاه خواهر امام رضادر میان بقعه با بلندی ۲۰/۱ و طول و عرض ۹۵/۲ در ۲۰/۱ متر قرار گرفته و با کاشیهای نفیس و زرفام (آغاز قرن هفتم پوشیده شدهاست. گرداگرد مرقد ، دیواری به بلندی دو متر و طول و عرض تقریبی (۸۰/۴، در , ۴۰/۴) قرار دارد که در سال ۹۵۰ بنا گردید و با کاشی معرق آراسته شد. که اکنون این دیوار با ضریح مشبک از جنس نقره پوشیده شدهاست. رونق نخستین حرم به قرن هفتم باز میگردد در زیر گنبد بجز چهار شاه صفوی، شاه عباس دوم، شاه صفی،شاه سلیمان ، شاه سلطان حسین و دو شاه و چند شاهزاده قاجار ، فتحعلیشاه و محمد شاه قاجار ومهد علیا مادر ناصر الدینشاه و چند تن دیگر، 5 تن از امام زادگان و همراهان خواهر امام رضا (فاطمه معصومه)در سفر قم مدفون هستند که میمونه، دختر موسی مبرقع نوه امام جواد ، ام محمد دختر موسی مبرقع، قاسم دختر کوکبی از نوادگان امام سجاد ،ام حبیب کنیز ابوعلی نوه امام رضا و ام اسحاق کنیز محمد بن موسی مبرقع از آن جمله آنها هستند.
گروه دیگر که در جوار حرم مدفونند علمای شیعه هستند؛ مشهورترین مزار "آیتالله بروجردی" است.
مقابل آن در مسجد بالاسر حرم، چند قبر قرار دارد در اینجا مزار " مرتضا مطهری"، "علامه طباطبائی"، "آیتالله بهاءالدینی"، "آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری" (موسس حوزه علمیه قم)، "آیتالله بهجت" و ... قرار دارد.
در سمت صحن اتابک وسط حیاط، سنگ قبر مرتفع "قطبالدین راوندی"، از علمای شیعی قرن ششم قرار دارد. در حجرههای صحن اتابک افراد مشهوری دفن هستند؛ در یکی از آنها مزار "دکتر مفتح" واقع شده است.
آن طرف حیاط نیز در یکی دیگر از حجرهها مزار "شیخ فضلالله نوری" قرار دارد؛
دسته دیگر از افرادی که در این مکان دفن شده اند ؛ "پروین اعتصامی" و پدرش، یوسف اعتصامی است. ازقبر "علیاصغر اتابک"، صدر اعظم ایران در زمان ناصرالدین شاه و "مظفرالدین شاه" نیز باید یاد آورد اما سرگذشت اصلی ترین شخصیت این مجموعه فاطمه معصومه خواهر نامدار امام رضاچگونه است.
ماجرای فاطمه معصومه خواهر امام رضا.كاروانى شگفت وسرنوشتى اندوهبار
در كشاكش ماجراهاى مقر فرمانروائى مامون در مرو، وشورش و التهاب مخالفان ولايتعهدى امام رضا در بغداد ، وچرخش سياست مامون، كاروانى متشكل از شمارى از برادران و خواهران امام رضا و علويان و هواداران آنان از مدينه به سوى ايران حركت كرد تا خود را به مقر خلافت مامون و جائى كه برادر و بزرگ خاندانشان به عنوان وليعهد در كنار مامون زندگى مى كرد برساند. سيماى شاخص اين كاروان فاطمه (معصومه) خواهر امام رضا و زنى است كه منابع شيعه او را از زمره محدثان و دانايان شيعه معرفى كرده اند.
براى چه اين كاروان از مدينه حركت كرد؟
.برای چه این کاروان در کشاکش میان مامون و فضل ابن سهل و امام رضا از مدینه به سوی مرو حرکت کرد؟
- آياهمانطور كه منابع شيعى مى نويسند مقصود از اين سفر ديدار خواهر امام رضا با او بوده است ؟
-آيا چنانكه برخى ديگر نوشته اند، نزديكان امام رضا براى بيعت با او به عنوان وليعهد روانه مرو شده بودند؟
-ایا امام رضا شخصا از آنها دعوت کرده بود تا از مدینه به مرو بیایند؟
آيا اگر از زواياى ديگر، ماجرا را بنگريم نمى توانيم به اين نتيجه برسيم كه:
برادران و خواهران و اصحاب امام رضاپس از شنيدن اخبار:
ــ تعويض سمبل عباسيان(رنگ سياه) به سمبل علويان(رنگ سبز)
ــ اعلام ولايتعهدى على ابن موسى
ــ ازدواج او با خواهر خليفه
وامثال اين قضايا ساده دلانه و فارع از بازیهای خطرناک و خونین سیاسی ،تصميم گرفته اند حال که ستاره اقبال علویان در حال طلوع است به مرو پايتخت اقبال علويان كوچ كنند. كوچ جمعى از اقوام درجه اول امام رضا به اين ظن دامن مى زند. با اين همه علت حركت اين كاروان چندان روشن نيست. منابع شيعى با قرنها تلاش عالمان مذهبى، طبق معمول و سنت، مه و ابرى غليظ از عاطفه و احساس مذهبى را بر اين ماجرا پراكنده اند كه در ميان اين مه و ابر سرگذشت واقعی كاروان گم و بى نشان شده و پى گيرى تاريخى چندان آسان نيست. اما آنچه روشن است اين است كه اين سفر در شرايطى نامناسب و در حاليكه دربار مامون در حال تغيير سياست بود انجام شد و بسيارى از مسافران اين كاروان در نقاط مختلف به دليل بيمارى و يا آنچنان كه برخی منابع مى نويسند به دست عاملان مامون و راهزنان یا عاملان مامون در هیئت و لباس راهزنان جان باختند.
شمارى از ششهزار آمامزاده اى( بنا بر گزارش سازمان مقابر و اماكن متبركه) كه در ايران زندگى را به پايان رسانده اند و فضای ایران را قرنها و تا کنون از غلظت مذهبی و باورهای شگفت پر کرده اند از اعضاى اين كاروان و يا فرزندان و نوادگان اعضاى اين كاروانند كه اصل و نسبشان به موسى ابن جعفر مى رسد . این کاروان اگر چه هرگز به مقصد نرسید اما موجب شد تا امامزادگان بسیاری در گوشه و کنار ایران سر بر آورند و قرنها قبه و بارگاهشان مورد اقبال عموم و نیز رونق بازار ملایان وباعث اقبال مذهب گردد.
تعداد کاروانیان
تعداد كاروانيان زياد بود و در منابع مختلف، بخصوص منابع فراوانى كه در باره ، خواهر امام رضا وجود دارد به نام و نشان كاروانيان مى توان دسترسى پيدا كرد. اعضاى اين كاروان در اساس دو دسته بودند.
1- اعضاى علوى و هم خونان امام رضا.
2- اعضائى كه از هواداران و دوستان علويان بودند.
در مورد گروه نخست ،به همراه خواهر امام رضابيست و سه نفر علوى از خاندان موسى ابن جعفرشامل برادران و برادرزادگان از زمره مسافران كاروان بودند. نام برخى از برادران امام رضا به نقل از ابراهيم ابن حرب فوعى (مولف بحر الانساب ــ نسخه هاى عكسى مركز احياء ميراث اسلامى) عبارتست از:
1- فضل 2- على 3- جعفر 4- هادى 5- قاسم 6- زيد
به نظر مى رسد«هادى» تصحيف «هارون» باشد. چون در کتابهاى مربوط به انساب از هادى به عنوان يكى از فرزندان موسى ابن جعفر نام برده نشده است. بجز اين موسى ابن جعفر به غير از على ابن موسى فرزند ديگرى به نام على نداشته است . همچنين مولف بحر الانساب در مورد زيد النار اشتباه كرده است چون زيد معروف به زيد النار ( زيد اتش افروز) كه در بصره قيام كرده بود وخانه هاى عباسيان و طرفداران آنها را به آتش مى كشيد در آن هنگام دستگير شده و نزدامام رضا به مرو فرستاده شده بود .بدين ترتيب چهار تن ازشش تنافراد فوق همراه كاروان بوده اند. مقبره ای بنام سید ابراهیم فرزند برهان الدین نوه امام زین العابدین در نیمه راه چالوس وجود دارد که به امامزاده سپهسالار معروفست و گویند سرپرست این کاروان بوده است
علاوه بر مردان، زنانى نيز از مسافران كاروان بودند.اسامى برخى از آنان عبارتست از :
ميمونه، فاطمه صغرى و خديجه خاتون و... (دختران امام كاظم) و سلطانه موصليه كه خدمتگار و خواهر امام رضا بود. طبيبى بنام سيد مرتضى نيزكه از خاندان علوى بود و كار طبابت كاروان را به عهده داشت كاروان را همراهى مى كرد.
در باره فاطمه معصومه خواهر امام رضا
فاطمه معصومه خواهر تنی امام رضا ست.آنها از سوی پدر و مادر خواهر و برادر تنی هستند.مادر امام رضا ومعصومه بانوئی سودانی الاصل(اهل نوبه) بنام تکتم بوده که او را نجمه،سُكَن، خيزران، صقره، اروى ، ام البنين و طاهره نیز مینامیده اند. اسامی را بنا بر سنت به دلایل صفات جسمی و روحی اشخاص بر آنها مینهادند یا در رابطه با بردگان به علایق صاحبان آنها مربوط میشد. یعنی در هر بار خرید و فروش نامها بنا بر ذوق صاحب جدید تغییر میکرد و به همین دلیل گاه بردگان چندین نام را با خود داشتند.
نوشته اند نجمه را همسر امام صادق از بازار برده فروشان خریداری نمود و چون اوصاف پسندیده او را دید او رابه ازدواج فرزند خود در آورد و از این پیوند امام رضا
و معصومه زاده شدند. به دلیل اینکه مادر امام رضا اهل سودان بود امام رضا سیمائی سبزه و بقول اعراب سمرا داشت.
تاریخ تولدفاطمه معصومه به درستی معلوم نیست ولیکتاب «مستدرک سفینه البحار» تاریخ تولد او را طبق اسناد به دست آمده، در روز ۱ ذیقعده سال ۱۷۳(قمری) در شهر [مدینه] نوشتهاست. او هنگام سفر بیست و هفت ساله بود و بیست و سه سال از امام رضا کوچکتر بود. اوپس از درگذشت موسی ابن جعفر مثل سایر اعضای خانواده تحت سر پرستی امام رضا بود. نوشته اند روابط عاطفی مستحکمی بین امام رضا و معصومه وجود داشت و همین یکی از علل سفر می تواند باشد.
فقیهان و محدثان شیعه در مورد دانش و کرامات او بسیار نوشته اند و بر نکات عجیبی تاکید کرده اند که از آن میگذریم و نیز نوشته اند او برای انتشار تشییع به ایران مسافرت کرد تا شهر به شهر سفر کند و بذر تشییع را بپراکند. مساله جالب توجه در باره او و نیز سایر خواهران امام رضا این است که هیچکدام از آنها ازدواج نکردند.
چرا خواهران امام رضا ازدواج نکردند
مقوله قابل تامل اين كه خواهران امام رضا هيچكدام(مگر يكى ) ازدواج نكردند يا چنانكه برخى منابع اشاره مى كنند موسى ابن جعفر كار ازدواج آنان را به امام رضا واگذاشت تا هر طور كه او مى داند عمل كند.
يعقوبى در تاريخ يعقوبى(جلد 2 صفحه 421 )مى گويد:
موسى بن جعفر وصيت كرد كه دخترانش شوهر نكنند و هيچ يك از آنان شوهر نكر
مگر ام سلمه در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمددرآمد و در اين باره ميان قاسم و خويشانش جريان سختى پيش آمد تا آنجا كه قاسم قسم خورد... جز آنكه او را به حج برد، منظورى نداشته است.
وصيت نامه موسى ابن جعفردر این باره
شيخ صدوق عالم بزرگ شيعه متن كامل وصيتنامه اي از موسى ابن جعفر را نقل كرده است كه در اين وصيت نامه به مساله ازدواج يا عدم ازدواج دخترانش اشاره شده است
اگر از كشاكشهائى كه پس از وفات موسى ابن جعفر بر سر امامت امام رضا پيش آمد و ظهور انشعابات مختلف بر سر مساله امامت( كه پيش از اين اشاره شد) بگذريم وامانت عالمان وفقيهان شيعه را در ارائه اسناد مختلف و از جمله وصيت نامه اى كه مطلقا امام رضا را وارث امامتى الهى و امام بر حق شيعه دانسته قبول كنيم،و اين وصيت نامه را سندى براى از دور خارج كردن ساير گروهها و فرقه ها( در دوران شيخ بزرگ صدوق و همفكرانش) ندانيم مى توان بر اين وصيت نامه درنگ و تامل كرد.امام هفتم شيعيان در بخشى از وصيت نامه اش بهازدواج دخترانش اشاره كرده، مى گويد:
...در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او(امام رضا)بمنزله خود من است، و اگر صلاح ديد كه برادرانش را - كه در آغاز اين نوشته از آنها نام برده ام - «به همان صورت كه من در اينجا ذكر مى كنم» باقى بگذارد، مىتواند اين كار را بكند و اگر نخواست، مى تواند آنها را كنار بگذارد و كسى حق اعتراض به او را ندارد، و اگر كسى از آنها بخواهد خواهر خود را عروس كند، بدون اجازه و دستور او اين حق را ندارد، و هر نيرو و قدرتى بخواهد او را از اختياراتى كه در اينجا ذكر كرده ام، كنار بزند و مانع او بشود، با اين كار از خدا و رسولش فاصله گرفته و بركنار شده است و خدا و رسولش نيز با او رابطه اى نخواهند داشت، و لعنت خداوند و تمام لعنت كنندگان و ملائكه مقرب و انبياء و مرسلين و مؤمنين بر چنين شخصى باد، و هيچ يك از سلاطين و نيز هيچ يك از فرزندانم حق ندارند او را از اموالى كه نزد او دارم بركنار كنند، من نزد او اموالى دارم، و سخنان او در مورد مبلغ آن، كاملا مورد قبول من است چه كم بگويد، چه زياد، و علت ذكر اسامى ساير فرزندانم فقط اين بود كه نام آنها و اولاد صغيرم در اينجا با احترام ذكر شود و آنها شناخته شوند.
آن همسرانم كه ام ولد(كنيز) هستند، هر كدام كه در منزل باقى ماندند، داراى همان حقوق و مقررىخواهند بود كه در زمان حياتم از آن برخوردار بودند، به اين شرط كه او مايل باشد، و آنهايى كه ازدواج كنند ديگر نمىتوانند بازگردند و مقررى دريافت دارند مگر اينكه«على» صلاح بداند، دخترانم نيز همين گونه اند.
امر ازدواج دخترانم بدست هيچ يك از برادران مادريشان نيست و دخترانم نبايد كارى انجام دهند جز با صلاح ديد و مشورت او، و اگر برادران مادرى دخترانم (بدون اجازه «على»)در مورد ازدواج آنان كارى انجام دهند خداوند تعالى و رسولش - صلى الله عليه و آله- را مخالفت و نافرمانى كرده اند، او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست تزويج مىكند و اگر نخواست، نمى كند، و من آنان را نسبت به آنچه در اين نوشته ذكر كرده ام وصيت نموده ام و خداوند را بر آنها گواه مىگيريم.
(پايان بخشى از وصيت نامه به روايت شيخ صدوق)
در باره اين وصيت نامه، و تاكيد موسى ابن جعفر براين كه: تنها امام رضا حق دارد براى ازدواج خواهرانش تصميم بگيرد، تعبيرها و تفسيرهاى مختلفى شده و مى شود.
تفسير معقول و منطقى اين ماجرا همان است كه پاره اى از اهل فن بر آن تاكيد كرده اند و آنهم روحيات خاص موسى ابن جعفر و كثرت فرزندان دختر و جلوگيرى از اختلاط خاندان خود با افراد ناشايست بود. در كنار اين مى توان حوادث زندگى امام رضا و سفر او به مرو و سرانجام درگذشت وصى موسى ابن جعفر را نيز از عوامل تجرد زنانى دانست كه تمام و وكمال سر در حلقه ارادت برادرى داشتند كه امام آنان نيز بود. انطباق تجرد دختران موسى ابن جعفر با تئورى هاى مبارزاتى و اينكه آنان به خاطر مبارزه تجرد اختيار كرده بودند ما را از واقعيت دور خواهد كرد. به خاطر مبارزه البته مى توان تجرد اختيار كرد ولى در آغاز قرن سوم هجرى ودر توفان شورشهاى خونين علويان زيدى و حسنى، و در حاليكه امام رضا بزرگ خاندان علويان درهيچ شورش و جنبشى شركت نداشت، دختران هفتمين امام شيعيان در رابطه با هيچ جنبشى قرار نداشتند كه بخاطر ضرورتهاى مبارزاتى تجرد اختيار كنند. تاريخ زندگى شمارى از آنان تا آن حدى كه روشن است همين را مى گويد و احترام گذاشتن به آنان در ميان شيعيان نه به خاطرمبارزات سياسى و اجتماعى آنان بلكه به خاطر پيوند خونى با امام رضا و موسى ابن جعفر و نسب رساندن به پيامبر اسلام است.
احتمالات و نظريات مختلفى براى ازدواج نكردن دختران حضرت موسى بن جعفر ذکر شده است.به شماری از انها بطور دقیق تر اشاره میشود.
نظریه اول وصيّت موسى بن جعفرو منع ازدواج
به دخترانش وصيت كرده تا ازدواج نكنند ! ابن واضح يعقوبى طرفدار اين نظريه است . سخن او در اين باب چنين است :
موسى بن جعفر را هيجده پسر و 23 دختربود ، پسران عبارت بودند از :
علىرضا ، ابراهيم ، عباس ، قاسم ، اسماعيل ، جعفر ، هارون ، حسن ، احمد ، محمد ، عبيدالله ، حمزه ، زيد ، عبدالله ، اسحاق ، حسين ، فضل و سليمان
اسامی موجود دختران موسی ابن جعفر عبارتند از:
فاطمه کبرا. فاطمه صغرا. رقیه. حلیمه. امابیها. رقیه صغرا. امجعفر. لبابه. زینب. خدیجه علیّه. آمنه.-حسنه. بریهه. عایشه. امسلمه . میمونه . امکلثوم
موسى بن جعفر وصيت كرد كه دخترانش شوهر نكنند و هيچ كس از آنان شوهر نكرد ، مگر ام سلمه كه در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در اينباره ميان قاسم و خويشاوندانش جريان سختى پيش آمد تا آنجا كه قاسم قسم خورد كه جامه از وى دور نكرده است و جز آنكه عقد موقتى بسته شده براى محرميّت در مسير رفتن به حج و منظورى نداشته است .
( تاريخ يعقوبى ، احمد بن ابى يعقوب ( ابن واضح ) ، وزارت فرهنگ و آموزش عالى ، ترجمه محمد ابراهيم آيتى ، ج 2 ، ص 42)
در این مورد بايد گفت :
اولا چنين وصيّتى برخلاف سنت پیامبرو امامان شیعه است
ثانياً ، متن وصيت حضرت موسى بن جعفر غير از آن چيزى است كه يعقوبى ادّعا دارد . براى قضاوت در اين زمينه ، ابتدا متن وصيت را مرور مىكنيم.
ابراهيم بن عبدالله از موسى بن جعفر نقل كرده كه جمعى را مانند اسحاق بن جعفر ، ابراهيم بن محمد و جعفر بن صالح و . . . را بر وصيت خود شاهد گرفت و فرمود : اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِيَّتى. . . اَوصَيْتُ بها اِلى عَلَىٍٍّ اِبْنى . . . و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ يُزَوِّجَ أختَهُ فَلَيْسَ لَهُ اَنْ يُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ . . . وَ لا يُزَوِّجَ بَناتى اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأيِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِكَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالى وَ رَسُولَهُ ( ص ) وَ حادُّوهُ فى مُلْكِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ يَزَوِّجَ زَوَّجَ ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ يَتْرَكَ تَرَكَ . . .
( بحارالانوار ، داراحياء التراث العربى ، ج 48 ، ص 276 280 عيون الاخبار ، ج 1 ، ص 26 عوالم ، ج 21 ، ص 475 اصول كافى ، ج 1 ، ص317 )
ترجمه
شاهد مىگيرم آنها را كه اين وصيّت من است كه به فرزندم على وصيت كردهام. . . ( از جمله وصيتم اين است ) اگر مردى از شما خواست خواهرش را شوهر دهد ، اين حق را ندارد ، مگر با اجازه و فرمان او ( على ) و نه دختران من ( حق دارند ) كه يكى از خواهران خود را شوهر دهند و يا مادران آنها و نه سلطانى ، و نه كارى براى آنها انجام دهد ، مگر اينكه با نظر و مشورت او ( على ) باشد . اگر بدون اجازه او به چنين كارى اقدام كنند ، به راستى با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه كردهاند و او ( حضرت رضا ) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است . اگر خواست به كسى شوهر دهد ، شوهر مىدهد و اگر خواست رد كند ، رد مىكند
در اين وصيتنامه ، با صراحت به فرزندان اعلام مىدارد که خواهران بايد در هر كارى از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت كنند و هر فردى را كه على بن موسى مناسب ديد ، آنان با او ازدواج كنند چرا كه آن حضرت به مسائل ازدواج آگاهتر و به وضعيت بستگان آشنايان آشناتر است . در اينجا هرگز سخن از ترك ازدواج دختران موسى بن جعفر و خواهران نيست سخن در اين است كه بر ازدواج آنان رضا بايد نظارت داشته باشد
بنابراين نظريه يعقوبى بىاساسى است و نمىتوان بر آن اعتماد كرد و به همين جهت ، برخى محققين صريحاً سخن يعقوبى را مجعول و بى اساس دانستهاند
.حياه الامام موسى بن جعفر ، قرشى ، ج 2 ، ص 497
نظریه دوم نبودن همسر مناسب
نظريه دوم اين است كه دختران مخصوصاً معصومه درحد بالايى قرار داشتند و كسى همسنگ و همسر آنها پيدا نمىشد و يكى از امورى كه در تزويج دختر مورد توجه قرار مىگيرد ، هم كفو بودن است
در این مورد باید گفت
اين نظريه نيز نمىتواند قابل تأييد باشد زيرا سنت اين نبوده كه دختران خود را به جهت پيدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند ، بلكه آنان ، هم در قول ، و هم در عمل خود ، مؤمن و مؤمنه كفو يكديگر مىدانستند . از پيامبر نقل شده است كه :
هر گاه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه ديندارى و امانتدارى او را مىپسنديد ( هر چند در حد دختر شما نباشد )شوهر دهيد و اگر شوهر ندهيد ، در زمين فتنه و فساد بزرگ بر پا مىشود .
( منتخب ميزان الحكمه ، ص 234بحارالانوار ، دارالكتب الاسلاميه ، ج 103 ، ص 237 ، حديث25)
ثانياً ، جوانانی از تبار امام حسن و امام حسین و نيز در ميان شيعيان افرادى وجود داشتند كه مىتوانستند همسران مناسب براى آنان باشند
نظریه سوم وحشت خواستاران از ازدواج با دختران موسی ابن جعفر
نظريه سوم آن است كه اختناق هارون الرشيد و وجود خفقان در آن دوران ، چنان شديد بود كه حتى كسى جرئت نداشت براى پرسيدن مسائل شرعى به در خانه موسى بن جعفر مراجعه كند ، تا چه رسد به اينكه به عنوان داماد رفت و آمد دائمى با خانواده موسى بن جعفر داشته باشد چرا كه همين ارتباط نسبى زمينهاى را فراهم مىساخت تا هارون به اذيت و آزار او بپردازد . ازطرفى زندانى شدن امام نيز ، انگيزه خواستگارى از دختران آن حضرت را كاهش مىداد .
البته این سئوال بر جا میماند که چگونه امام هفتم علیرغم زندان و بازداشت در طول پنجاه و سه سال زندگی خود موفق به داشتن سی و هشت یاچهل و یک فرزند پسر و دختر گردد.
نوشته اند بعد از وفات امام هفتم وحشت بيشترى بر مردم حاكم شد و امام رضا نيز تحت نظر قرارگرفت . در زمان مأمون به خراسان احضار شد و بعد از يك سال ، خواهرش و جمعى از برادران او به خراسان حركت كردند ، اما در راه ، معصومه
درگذشت وازدواج او هم تحقق نيافت
کاروان وگذر راهی دور و دراز
كاروان راهى دور و دراز و صعب را از مدینه به قصد مرو طى كرد و از شهرها و منزلگاههای فراوان گذشت. اسامی این شهرها و منزلگاهها و فاصله ها برجای مانده است:
کاروان از مدينه، راه كوفه و بغداد را انتخاب كرده است.شرح منازل سی گانه قسمت اول اين مسير به اين ترتيب است.
1 مدينه تا طرف،27 ميل.
2 طرف تا سقره،7 ميل.
3 سقره تا بطنالنخل، 15 ميل. (از طرف تا بطنالنخل22 ميل مىشود)
4 بطنالنخل تا مكحولين.
5 مكحولين تا حصين.
6 حصين تا عسيله،13 ميل. (از عسيله تا بطنالنخل36ميل است )
7 عسيله تا محدث، 28 ميل.
8 عسيله تا معدن نقره،43 ميل. (معدن نقره، محل تلاقى راه بصره، كوفه و مدينه است)
9 معدن نقره تا حاجر، 34 ميل. (قرورى، استراحتگاه شبانه اين منزل است)
10 حاجر تا سميراء، 34 ميل. (استراحتگاه شبانه آن عباسه است)
11 سميراء تا توز، 20 ميل (استراحتگاه شبانه آن محقية است)
12 توز تا فيد، 31 ميل. (استراحتگاه شبانه آن قرنتين است )
13 فيد تا الاجفر،36 ميل. (در آنجا مسجد جامعى است، قرائن استراحتگاه شبانه آن است)
14 الاجفر تا خزيمية، 24 ميل. (استراحتگاه شبانه آن اغر)
15 خزمية تا ثعلبية، 32 ميل. (استراحتگاه آن عين است)
16 ثعلبية تا بطانية، 11 ميل. (استراحتگاه آن بهينة است)
17 بطانية تا شقوق،29 ميل (استراحتگاه آن بدرين است)
18 شقوق تا زباله، 21 ميل. (استراحتگاه آن تنانير است )
19 زباله تا قاع، 24 ميل. (استراحتگاه آن جريسى است)
20 قاع تا عقبه، 24 ميل (استراحتگاه شبانه آن جلحاء است)
21 عقبه تا واقصه، 20 ميل (استراحتگاه شبانه آن سماء است )
22 واقصه تا قرعاء، 24 ميل. (طرف استراحتگاه آن است)
23 قرعاء تا مغيثه، 32 ميل. (مسجد سعد استراحتگاه آن است)
24 مغيثه تا قادسيه، 30 ميل.
25 قادسيه تا كوفه، 15 ميل.
26 كوفه تا ساهى،7 ميل.
27 ساهى تا بازار اسد،7 فرسخ.
28 بازار اسد تا قصر ابنهبيره،6 فرسخ.
29 قصر ابنهبيره تا پل كوثى، 5 فرسخ.
30 پل كوثى تا بغداد،7 فرسخ.
مهمترين شهرها و منازلى كه كاروان در ادامه مسير از بغداد تا ساوه پيمود عبارتند از:
1 از بغداد تا نهروان: 4 فرسخ.
2 نهروان تا دير ترمه: 4 فرسخ.
3 دير ترمه تا دسكره: 8 فرسخ.
4 دسكره تا جولا:7 فرسخ.
5 جولاء تا خانقين:7 فرسخ.
6 خانقين تا قصر شيرين:6 فرسخ.
7 قصر شيرين تا حلوان: 5 فرسخ.
8 حلوان تا ماى ذرواستان: 4 فرسخ.
9 ماى ذرواستان تا مرج القلعه:6 فرسخ.
10 مرج القلعه تا زبيديه:7 فرسخ.
11 زبيديه تا خوش كارش:3 فرسخ.
12 خوش كارش تا قصر عمر: 4فرسخ.
13 قصر عمر تا قرماشين: 8فرسخ.
14 قرماشين تا شبديز:3 فرسخ.
15 قرماشين تا دكان:6 فرسخ.
16 دكان تا قصر اللصوص:7فرسخ.
17 قصر اللصوص تا خنداد:7فرسخ.
18 خنداد تا همدان: 8 فرسخ.
19 همدان تا بوزنجرد:9 فرسخ.
20 بوزنجرد تا طرزه: 8 فرسخ.
21 طرزه تا روذه:7 فرسخ.
22 روذه تا سونقين:7 فرسخ.
23 سونقين تا ساوه: 8 فرسخ.
در ادامه مسير اصطخرى فاصله ساوه تا قم را 12 فرسنگ ذكر مىكند.
کاروان مورد حمله راهزنان قرار میگیرد
کاروانیان با رنج و مرارت بسیار سفر میکنند. تعدادی از کاروانیان منجمله فاطمه صغری در مسیر راه فوت میکنند. فاطمه صغرى، دختری نوجوان حدود پانزده ساله بود بود و در مسير كاروان از دنيا رفت و در روستايى از توابع آشتيان به خاك سپرده شد. خديجه خاتون، نیز وفات يافت . سلطان یا سلطانه موصليه نيز در نائين دفن شده است. «سيد مرتضى طبيب کاروان نیز فوت میشود و در قم مدفون میشود و گفته شده است خاندان میرزا محمد طبیب ازتبار همین طبیب است .
وقتی که تاریخ مه آلوده و غیر قابل شناسائی میشود
در رابطه با چهار تن از دختران موسی ابن جعفر اسناد دیگری وجود دارد که گاه گیج کننده است. نوشته اند.
امام موسی كاظم علیه السلام چهار تن از دختران خویش را فاطمه نامیده است:
1. فاطمه كبری - فاطمه كبری، حضرت فاطمه معصومه است كه در شهر قم به خاك سپرده شده است.
2. فاطمه صغری - فاطمه صغری مشهور به «بی بی هیبت» و «حكیمه خاتون»، در ورودی شهر باكو مدفون است. کشور آذربایجان
3. فاطمه وسطی - فاطمه وسطی در اصفهان مدفون است.
4. فاطمه اخری - فاطمه اخری در شهر رشت مدفون است و به نام خواهر امام معروف است.
سر گذشت شگفت فاطمه صغری یا بی بی هیبت
نوشته اند پس از حذف امام رضا حكومت عباسی چنان عرصه را برای امام زادگان و منسوبین به آنها تنگ كرد كه برخی از آن ها تصمیم به هجرت از شهر و دیار خود گرفتند، از جمله آنها حكیمه خاتون خواهر امام رضا بود كه همراه سه تن از برادرزادگان خود از طریق بندر انزلی به سمت باكو حركت كرد. در آن زمان، جمهوری آذربایجان از ایران جدا نشده بود و در واقع، مسافرت ایشان در محدوده ممالك اسلامی و از شهری به شهر دیگر صورت گرفت.در این مسافرت كه از طریق دریای خزر صورت گرفت، متأسفانه كشتی حامل این بزرگان در دریا آسیب دید و تكه تكه شد. فردی به نام «بابا سوجد» كه او نیز با كشتی مسافرت می كرد، این امام زادگان را نجات داد و با كشتی خود به ساحل خزر و به یك فرسخی باكو رسانید. در باكو آنان را به «حاجی بدری» كه مردی پرهیزگار و متقی و در عین حال از تجار ثروتمند آن دیار محسوب می شد، سپرد. وی این بزرگان را نزد خود نگه داشت و اموال خود را صرف هزینه زندگی آنها كرد و خود، خادم آنان شد
بی بی هیبت مدتی را در شهر باكو زندگی كرد، امّا مدت دقیق آن مشخص نیست. در این مدت حاجی بدری، خدمتكار آن حضرت و برادرزادگانش بود. او به خاطر اینكه درباریان بنی عباس متوجه حضور بی بی هیبت و همراهانش در باكو نشوند، اسم خود را از حاجی بدری به «هیبت» تغییر داد و شایع كرد كه آن حضرت، بی بی و عمه اش است. از این زمان، فاطمه دخترامام موسی بن جعفر به بی بی هیبت مشهور شد و به مرور زمان و در اثر كثرت استعمال كسره بی بی حذف شد و آن حضرت «بی بی هیبت» نامیده شد.
ایشان هنگام آسیب دیدن كشتی در دریا، به آب افتاد و از این رو، مریض شد و مدت زیادی عمر نكرد و در اثر بیماری فوت کرد. ابتدا، حكیمه خاتون و پس از مدتی، دیگر امام زادگان فوت کردند كه یكی از آنها در طرف چپ و دو نفر دیگر در طرف راست او به خاك سپرده شده اند. در طرف چپ، دختری از برادرزادگان كه ظاهراً دختر امام رضا علیه السلام است و در طرف راست، پسران یكی از برادرانش به خاك سپرده شده اند. بر روی مزار این بزرگان نامی از آنها نوشته نشده و آیات قرآنی بر روی سنگ قبرشان حك شده است. تنها بر روی قبر بی بی هیبت، نام حكیمه خاتون دختر حضرت امام موسی كاظم علیه السلام به چشم می خورد.
پس از فوت بی بی هیبت در همان منزلی كه در دامنه كوه محل عبادتشان واقع شده بود، به خاك سپرده شد. قبراو و برادرزاده هایش به خاطر اینكه مورد بی احترامی افراد حكومتی و مخالفان اهل بیت علیهم السلام واقع نشود، مخفی نگه داشته شد. تنها تعداد معدودی از شیعیان از جمله حاجی بدری و خانواده اش از این موضوع اطلاع داشتند و به زیارت می رفتند. . در سال 1257 م. شیروان شاه فرخ زال كه تقریباً بر محدوده جمهوری آذربایجان كنونی حكومت می كرد، متوجه این مطلب شد و مسجد و حرمی بر روی مزار بنا كرد و امام زادگان را مورد تجلیل قرار داد.
حرم تا سال 1934 م. پذیرای زائران بود. در نهم سبتامبر 1934 ملادی. به دستور استالین، حرم با دینامیت منفجر و با خاك یكسان شدو بر روی آن جاده ای و طاقی کشیده شد. تا مردم از روی قبرها رد شوند !در تاریخ 21 می 1994 میلادی در عید قربان كه رئیس جمهور وقت حیدر علی اف به این قسمت شهر آمده بود، از وی خواسته شد كه طاق، تخریب و حرم تجدید بنا شود. به همین منظور، بخشی از جاده را كندند و قسمتهایی از حرم كه سالم مانده بود، به حیدر علی اف نشان دادند كه او پس از تبریك عید، موافقت خود را با تخریب طاق اعلام كرد و اظهار داشت كه فرهنگ اصیل ما اینجا مدفون است. او دستور تخریب طاق را صادر كرد. اما 8 ماه طول كشید تا موافقت ادارات جلب شود. پس از طی مراحل قانونی، در طی دو روز، طاق تخریب و قبر بی بی هیبت نمایان گشت.
قبرها و حتی بخشهایی از حرم قبلی، از جمله زیر زمین آن، در زیر آسفالت سالم مانده بود و تنها سنگ قبر بی بی هیبت از وسط شكاف برداشته بود. حكومت كمونیستی هنگام تخریب تنها قسمتهایی از حرم را كه برای ایجاد جاده لازم بود، خاكبرداری كرده و بقیه آن هنوز سالم مانده بود؛ در هر حال بی بی هیبت دوباره احیا شد.
حیدر علی اف پس از تخریب جاده، برای كلنگ زنی احداث ساختمان حرم، در مكان حضور یافت و حرم بر روی 120 پایه كه محیط هر یك 60 سانتی متر و با ارتفاع 28 - 26 متر بنا گردید. وی مبلغ 700 هزار دلار برای ساخت حرم اختصاص داد. بقیه آن نیز از طریق نذورات مردم تأمین شد.
ادامه سفر کاروان و کشتار فجیع کاروانیان
کاروان سرانجام به حوالى ساوه می رسد. كاروانيان خسته و كوفته و شمارى از اعضاى كاروان بيمار بودند . در همين شرايط بود كه كاروان مورد تهاجم قرار میگیرد.اين حادثه چه بود و كاروان از طرف چه كسانى مورد حمله قرار گرفت ؟ به درستى مشخص نيست. منابع موجود اخبار متفاوتى را كه به صورت زير مى توان آنها را دسته بندى كرد ارائه مى كنند:
1ـ كاروان در حوالى ساوه مورد حمله راهزنان قرار گرفت.
2 ــ شمارى از كفار و حراميان كاروان را مورد حمله قرار دادند.
3 ــ به دستور مامون كاروان مورد حمله قرار گرفت.
4 ــ به دستور مامون كاروان مورد حمله قرار گرفت و مردان كشته و زنان از جمله فاطمه معصومه مسموم شدند.
ماجرا هر چه بوده است اگر سرنوشت كاروانيان را دنبال كنيم مى بينيم كه سرنوشت اين كاروان (كاروانى كه از مدينه به راه افتاد تا خود را به مرو برساند) از كاروان بازماندگان واقعه كربلا كه روانه پايتخت يزيد بود در مواردى دردناكتر است.
به نظر مى رسد كه نخستين حمله از سوى راهزنان بوده است، ولى با توجه به سرنوشت شمارى از اعضاى كاروان و علويان مهاجرى كه پس از اين واقعه روانه ايران شدند اين گمان در ذهن پر رنگ مى شودكه پس از تغيير سياست مامون وبازگشت به سوى تيره و تبار خونى و سياسى خود، شاید نوعى تصفيه و كشتاراشكار و پنهان، روزگار علويان و نزديكان امام رضا را تيره و تار كرده است .در هر حال پس از ماجراى ساوه شمارى از اهالى قم به يارى كاروان آمدند.
بیست و سه تن از کاروانیان مقتول به خاک سپرده میشوند
قم از سالها قبل و از همان آغاز تصرف و اشغال ايران اتراقگاه قبايل مهاجر عرب و بعدها محل اقامت شمارى از علويان مهاجر و پيروان امامان شيعه بود. گروههاى مختلفى از اعراب همزمان با فتوحات اسلامى در اقصى نقاط ايران اسكان يافتند. برخى از سپاهيان لشكر اسلام بودند كه ايران را بر عراق و حجاز ترجيح داده و ماندگار شدند. بعضى ديگر در طى مهاجرتهاى گوناگون به ايران آمدند
. يعقوبى در البلدان در توصيف قم مىنويسد، از جمله قم:
«و كسى كه قصد قم دارد، چون كسى كه رو به مشرق مىرود از همدان بيرون رود و در روستاهاى همدان پيش رود، و از شهر همدان تا شهر قم پنج منزل راه است و «شهر بزرگ قم»، به آن «مينجان» گفته مىشود و شهرى است جليل القدر كه گويند در آن هزار گذر است و درون شهر دژى است كهن براى عجم، و در كنار آن شهرى است كه به آن «كمندان» گفته مىشود و آن را رودخانهاى است كه در ميان دو شهر آب در آن جارى است و روى آن پلهايى است كه با سنگ بسته شده و روى آنها از شهر «مينجان»به شهر «كمندان» عبور مىكنند.
و اهالى آن كه بر آن چيرهاند، قومى هستند از«مذحج» و سپس از «اشعريان» و در آن مردمى از عجمهاى كهن سكونت دارند، و قومى هم از موالى كه خود مىگويند كه آنان موالى عبدالله بن عباس عبدالمطلب اند، و اين شهر را دو نهر است، يكى از آندو در بالاى شهر و معروف استبه «راس المور» و ديگرى در پايين شهر و معروف به «فوروز» و اين دو نهر از چشمه هايى است كه در كاريزهاى حفر شدهاى جارى مىشود، و اين شهر در مرغزار با وسعتى استبه اندازه ده فرسخ، و سپس به كوههاى آن مىرسد، كه از آنها است كوهى معروف به «روستاى سرداب»و كوهى معروف به «ملاحه» و آن را دوازده روستا است: «روستاى ستاره» و «روستاى كرزمان» و «روستاى فراهان» و «روستاى وره» و «روستاى طيرس» و «روستاى كوردر» و «روستاى وردراه» و «روستاى سرداب» و «روستاى براوشتان» و «روستاى براحه» و «روستاى قارص» و «روستاى هندجان» و بيشتر آب آشاميدنى اهل شهر در تابستان از چاههاست، و راهها از قم به رى و اصفهان و كرج و همدان از هم جدا مىشود و خراج آن چهار ميليون و پانصد هزار درهم است.
***
تشيع در قم از ربع آخر قرن اول هجرى رواج يافت و از سوى امامان شيعه به عنوان پناهگاه شيعيان محسوب شد و خيل عظيمى از پيروان را در خود جاى داد.
دورى قم از مركز خلافت و سابقه تشيع در آن، به راحتى توانست شهر را پناهگاهى براى شیعیان سازدوقتى كاروان مدينه در ساوه مورد هجوم قرار گرفت مردم قم به يارى آنها شتافته و كاروان را به شهر خويش هدايت كردند.
مؤلف تاريخ قم مىنويسد:
ديگر از سادات حسينيه از فرزندان موسى بن جعفر (عليهماالسلام) كه به قم آمدند فاطمه بود دختر موسى بن جعفر(عليهماالسلام)، چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون امام على بن موسى الرضا(عليهماالسلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براى عقد بيعت به ولايت عهد براى او فى سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسى بن جعفر در سنه احدى و ماتين به طلب او بيرون آمد، چون به ساوه رسيد بيمار شد، پرسيد كه:
ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟
او را گفتند كه:
ده فرسخ است.
خادم خود را بفرمود تا او را بر دارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراى موسى بن خزرج بن سعد اشعرى فرود آمد و نزول كرد.
اهالى قم اجساد كشتگان را كه بيست و سه تن از مردان همراه كاروان یعنی تقریبا تمام مردان کاروان بودند به خاك سپرده و بقيه را به سوى قم راهنمون شدند و با احترام آنان را به شهر وارد كردند.
فاطمه معصومه در اين هنگام سخت بيمار بود و سرانجام پس از هفده روز فوت كرد و توسط بزرگان شهر در محله بابلان قم به خاك سپرده شد. او در اول ذى القعده سال 173 هجرى متولد شده و دردهم ربيع الثانى سال 201 هجرى در سن بيست و هشت سالگى در گذشت. در ميان شيعيان او سومين بانوى مقدس و مورد احترام بعد از فاطمه همسر، و زينب دختر على ابن ابيطالب است. نوشته اند كه موسى ابن جعفر چهار دختر بنامهاى فاطمه داشت كه نخستين آنان فاطمه كبرى(معصومه) نام داشت. از سرنوشت ساير كاروانيان تصوير روشنى در دست نيست. خواهر كوچكترامام رضا پيش از اين قضايا در آشتيان بيمار شده و در گذشته بود و آرامگاه او در يكى از روستاهاى حوالى آشتيان برجاست.
خديجه خواهر ديگر نيز در قم در گذشت. بعدها طبيب كاروان در قم و سلطان موصليه خدمتگار فاطمه معصومه در نائين روزگار را به پايان بردند.
مهاجرتهای دیگر راهى پوشيده از اجسادعلويان
در حول و حوش حركت اين كاروان چه مدت زمانى قبل و چه مدتى بعد، شمارى ديگر از تبار و خاندان موسى ابن جعفر و اقوام و نزديكان امام رضا از مدينه، اقامتگاه تاريخى و سنتى علويان روانه ايران شدند كه سرنوشتى شبيه به سر نوشت اعضاى كاروان پيدا كردند و در گوشه و كنار ايران بنا بر آنچه كه منابع برجاى مانده نوشته اند يا به دست عمال حكومت به قتل رسيدند ويا در سختى و اختفا روزگار گذرانده و در گذشتند.
حسن ابن محمد ابن حسن قمى (مؤلف تاريخ قم) از مهاجرت گروهى از فرزندان ابوطالب به اين شهر خبر مىدهد كه جز نام برخى از آنها در كتب انساب، هيچ اطلاع ديگرى در دست نيست.به نظر مى رسد كهتمامى اين مهاجرتها پس از سفرامام رضا وخواهرش صورت گرفته باشند.
از ديگر كتابهائى كه از مهاجرت هاى علويان به ايران خبر داده است كتابى است به نام منتقله الطالبيين تاليف ابو اسماعيل ابراهيم ابن ناصر ابن طباطبا كه چگونگى مهاجرت ها را بر اساس نام شهرها تنظيم كرده است.
او به مهاجرت قريب به پنجاه تن از خاندان موسى ابن جعفر به ايران اشاره مىكند كه به شهرهايى چون آذربايجان، ارجان (بهبهان)، آبه (از نواحى قم)، آمل، بلخ، بخارا، ترنجه (از نواحى بين آمل و سارى) ترمذ، جندىشاپور، جره (از روستاهاى شيراز). خراسان، رامهرمز، رى، شاپور (از نواحى فارس)، سيرجان، شيراز، طبرستان، طوس، فسا، قزوين، قم، نيشابور، همدان و هرات هجرت نموده و در آن شهرها سكنى گزيدهاند.
دیگر مهاجران علوی که در این دوران به ایران آمدند
برخى از مهاجران علوى كه به ايران آمدند عبارتند از:
1 ــ احمد
سيد ميراحمد بن موسى معروف به «شاهچراغ»، برادر امام رضا و بزرگترين پسر موسى ابن جعفر، پس از امام رضا است كه بعد از ولايتعهدى امام رضا عزم خراسان نمود و در دو فرسنگى شيراز، خبر مسموم شدنامام رضا به اورسيد و چون مامون دستور قلع و قمع علويان را داده بود، لذا شاهچراغ در شيراز به دست حاكم آنجا به قتل رسيد. نوشته اند كه پس از اين واقعه فرزندش «شاهزاده ابراهيم»به قم مهاجرت كرد.
2- على اكبر
على اكبر كه آرامگاهش در 18كيلومترى شمال شرقى شهرضا (قمشه) واقع است، نيز از برادران امام رضا و شاهچراغ دانسته شده است. كه به مناسبت حضور امام رضا به ايران مهاجرت كرده، و قبل از رسيدن به طوس در از دنيا رفته است. اطلاع دقيقى از چگونگى در گذشت وى در دست نيست.
3- شهرضا
شهرضا به روايتى فرزند موسى ابن جعفر است كه به فرمان امام رضا براى ارشاد مردم به اصفهان (قمشه) رهسپار شده و سپس به دست راهزنان يا عوامل حكومتى در كنار كوه شهرضا جان باخته است.
4- صالح
مطابق كتيبه بالاى سر در صحن امامزاده صالح ومتن زيارتنامه آز، از برادرانامام رضاست.
5- عبدالله
از فرزندان موسى ابن جعفر و از مهاجران به ايران است كه آرامگاه او در اسد آباد است.
6- عبیدالله
او نيز از فرزندان موسى ابن جعفر است كه به عنوان مهاجر به ايران آمد و در دماوند توسط جماعتى ناشناس مورد هجوم قرار گرفت و جان باخت.
7ــ اسحاق
از فرزندان موسى ابن جعفر است كه در شهر ساوه روزگار را به پايان برد.
8 ــ هارون
در ده كيلومترى ساوه مزارى موجود است كه به نام امامزاده هارون بن موسى مشهور است.گفته مىشود كه ااو بعد از حمله به كاروان و پس از آنكه زخمى شد با جراحات زيادى در داخل زراعات قريه«ورزنه» به زمين افتاده ولى راهزنان يا ماموران حكومت او را پيدا كرده و آماج شمشير كردند. در اطراف ساوه و تفرش امامزادهاى زيادى وجود دارد كه به نظر مى رسد شمار زيادى از آنها از همراهان كاروان خواهر امام رضا بوده اند و در حوادثى كه بر كاروان و كاروانيان فرود آمد جان باخته اند.
9 ــ محمد
محمد ابن موسى درشرق شهر تفرش زندگى را به پايان برد. مزار او مشهد امامزاده محمد ناميده مى شود ونام و نشان مزار خبر از شهادت او به دست ماموران حكومتى مى دهد.
10 ــ هادى
بقعهاى در دهكده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان به نام امامزاده هادى فرزند موسى ابن جعفر وجود دارد كه مردم روستاهاى دور و نزديك به زيارت آن مىروند. احتمال اينكه ايناو نيز ازهمراهانكاروان بوده و در حمله راهزنان يانيروهاى بنىعباس متوارى وزخمى شده و جانباخته باشد وجود دارد.
11- جعفر
او نيز از فرزندان موسى ابن جعفر است كه در دهكده گيو از روستاهاى دستگرد روزگار را به پايان برد.
12ــ زكريا
مزار اينامامزاده بين دهكده عيسى آباد و ميدانك در بخش خلجستان قرار دارد.
13 ــ سليمان
فرزند موسى ابن جعفر و از همراهان كاروان مهاجران مدينه به مرو بود كه در شهر ساوه در جدال با حاكم شهر جان باخت. و در روستاى آوه به خاك سپرده شد. در منابع اختران تابناك جلد 1 صفحه281 و رد على النقض صفحه 170 نكاتى در باره او وجود دارد.
14ــ بى بى
در مركز شهر تفرش بقعه اى بنام در بى بى وجود دارد. او از همراهان و از دختران موسى ابن جعفر بوده كه نام واقعى او مشخص نيست و در شهر تفرش زندگى خود را به پايان رسانده. از چگونگى در گذشت و يا شهادت او اطلاعى در دست نيست.
15 ــ فاطمه صغرى
او درقبل حوالى سال 185 هجرى متولد شده و در سال201 سنين هفده هجده سالگى را مى گذراند . از چگونگى درگذشت و سرنوشت او اطلاعى در دست نيست. تنها در بادكوبه مزارى به نام او وجود دارد. در بحار الانوارجلد 46 صفحه204 و تحفه العالم صفحات 73 به بعد اطلاعاتى در باره او مى توان يافت
16 ــ ميمونه
او نيز از خواهران امام رضا بود كه از سرنوشت او اطلاعى در دست نيست. در كشف الغمه صفحه 243 نكاتى راجع به او وجود دارد و اشاره شده است كه از مادرى كه كنيز بود متولد شد و از راويان حديث بود.
اينها نام و نشان شمارى از خواهران و برادران امام رضاست كه در ايران ودر تلاطم امواج توفانى آغاز قرن سوم هجرى روزگار را به پايان رساندند.
علاوه بر سادات موسوى، حسينى و حسنى، بعضى از اصحاب امام كاظم(ع) كه از اصحاب امام رضا نيز هستند به ايران مهاجرت نمودهاند و به طور غالب در قم سكونت نمودهاند و يا نخست در شهر ديگرى چون اهواز سكونت نموده و سپس به قم منتقل شدهاند.اصحاب امام كاظم كه هجرت اختيار نمودهاند، به قرار زير است:
- ابراهيم بن محمد اشعرى
- ابراهيم بن هاشم
- ابوحرير قمى (زكرياى ادريس
- احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعرى، ابوعلى قمى
- حسين بن سعيد اهوازى
- حسين بن مالك قمى
- ريان بن شبيب
- ريان بن صلت
- زكريا بن آدم
- سعد بن سعد اشعرى قمى
- سهل بن يسع
- عبدالعزيز بن مهتدى
- عبدالله بن صلت
- على بن ريان بنصلت
- محمد بن حسن اشعرى
- محمد بن سهل قمى
- محمد بن على بن عيسى اشعرى قمى
- مرزبان بن عمران بن عبدالله بن سعد اشعرى
البته ممكن است برخى از اين اصحاب در طى مسافرتهاى عديده اى كه به حجاز و عراق داشته اند از امام كاظم حديث آموخته باشند و موطن اصلى آنها قم بوده باشد
ادامه دارد.
---------------------------------------
منبع:پژواک ایران