سیمای تاریخی و حقیقی یک قدیس کوششی برای تماشای روزگار و سرگذشت حقیقی و زمینی امام رضا (قسمت یازدهم)
اسماعیل وفا یغمایی
توضیح.آنچه میخوانید بخشهای یازدهم تا بیست و چهارم سومین مجموعه کار تحقیقی مفصل من بر روی تاریخ اسلام و ایران و تطبیق این دو بر یکدیگر با نام تاریخ مقدس شیعه است . بخشهای یازدهم تا بیست و چهارم اختصاص به روزگار زاد و زیست امام رضا ووقایع تاریخ ایران در این دوران دارد.امام رضااگر نه نامدار ترین بلکه یکی از نامدارترین امامان مقدس شیعه و مزار او پر ازدحام ترین زیارتگاه در سراسر جهان است است.حرم او هفتاد هکتار مساحت دارد و سالانه بیست و پنج میلیون نفر به زیارت او می ایند و در روز تولدش سه میلیون نفر به زیارت او میشتابند.و بیست هزار خادم و مامور تمام وقت کار حفظ و نگهداری حرم را بر عهده دارند. نود درصد زمینهای کشاورزی استان خراسان (استانی بامساحتی معادل 313.335 کیلومتر مربع)کمی کمتر از مساحت فرانسه(40674843کیلومتر مربع) و بیش از دو برابر مساحت انگلستان(130395کیلومتر مربع) متعلق به استانقدس رضوی و باصطلاح در مالکیت امام رضااست.روزگار او معاصر با بسیاری حوادث منجمله بزرگترین جنبش تاریخ ایران یعنی جنبش بابک خرمدین علیه امپراطوری اسلامی است.کوشش میکنیم با چشم تاریخ و در گذر از تاریخ روزگار امام رضا و خود او را بنگریم.خواندن این مجموعه به شما یاری میدهد تا بتوانید دیگر بخشهای تاریخ ایران را بهتر حس کنید..........( قسمت دهم )
(ادامه قسمت نهم)(ادامه قسمت هشتم) ( قسمت هفتم)( قسمت ششم )(ا قسمت پنجم)( قسمت چهارم)( قسمت سوم) ا (قسمت دوم) ( قسمت اول)
کدام تاریخ و کدام امام رضا؟ تاریخ و امام رضای عالمان و فقیهان وتاریخ و امام رضای واقعیات تاریخی
جرئت اندیشیدن، دیدن و دانستن داشته باشیم
بر راه تاریخ و در قرن دوم وسوم هجری
بر دو رساله از رساله های امام رضا که مورد تائید فقیهان شیعه ودارای سلسله سند مستحکم در دنیای فقیهان و عالمان شیعه است گذشتیم و تا حدودی دریافتیم که امام محبوب، غریب الغربا ومعین الضعفا چگونه میاندیشید وجهان پیرامون خود و انسان راچگونه می بیند.
دیدیم که او بمثابه یک امام، یک ولی، یک فقیه شیعه اگر چه هرگز نتوانست بر مسند حاکمیت بنشیند و پس از مامون بر جهان و امپراطوری قدرتمند اسلامی حکم براند اما در جهان اندیشه، چون امامان پیش از خود و چون بنیادگذار اسلام با نقطه اتکا قرآن، بر شلاق، ، قطع دست، سنگسار، ، تعدد زوجات، صیغه ،ختنه زنان و امثالهم صحه میگذارد واگر به حاکمیت میرسید در عمل نیز باورهای خود را در صورت لزوم جاری و ساری میکرد و نیز دیدیم که فارغ از توجیهات ما، بطور روشن حکومت را حق اولاد پیامبر و علی بعنوان حقی آسمانی میشناسد. حال با این شناخت و با این یاد آوری می خواهم بر دو نکته تاکید کنم.
نکته اول:
اینکه با درک این مسائل طبعا و باز هم آزادیم سر بر ضریحش بسائیم ودر پی رستگاری اخروی وجاودانگی شمعی بر افروزیم یا تصمیمی دیگر بگیریم اما در هر حال بایست توجه داشته باشیم جهان سیاسی و اجتماعی و فلسفی آفتاب خراسان این است
نکته دوم
این است که امکان این هست که ما در وحشت از بد دینی یا بیدینی یا هر دلیل دیگر بر تمام عالمان و فقیهان و ملایان شیعه بشوریم و تمام اسناد و مدارک آنان را جعلی بدانیم و امام رضا را دارای ماهیتی دیگر بدانیم.اگر این چنین است کجاست اسناد و مدارکی که امام رضای دیگر در بما معرفی میکند. کجا هستند کسانی که به مصاف شیخ صدوق و شیخ مفید و ابن شهر آشوب و صدها فقیه و هزاران عالم و ملا و روضه خوانی بروند که از زمان نواب اربعه تا همین امروز قلم و دفتر و زمام تاریخ شیعه در دستشان بوده است. اگر شما چنین اطلاعاتنی دارید یا می توانید با تحلیلی منطقی و علمی چنین چیزی را ثابت کنید نگارنده را بی اطلاع نگذارید.
حال بپردازیم به برخی از آخرین وقایع زندگی امام رضا در مرو.
آخرين وقايع زندگى امام رضا در مرو
تا قبل از بالا گرفتن شورش هواداران باقيماندن خلافت در خاندان عباسى( در بغداد) ستاره اقبال على ابن موسى به مثابه ولیعهد و بالاترین مقام سیاسی بعد از خلیفه،بر فرازها و در حال درخشش و اوجگيرى بود. در اين دوران دو واقعه ديگر را مى توان گزارش كرد.
واقعه اول: نمازعيد فطر(يا قربان)
بنا به نقل اسناد مختلف شیعه واقعه اعلام پيشنمازى على ابن موسى در شهر مرو و استقبال شگفت مردم و هراس دربار خلافت از فضاى ملتهب مرو و لاجرم لغو نماز يكى از حوادث مهمى است كه اكثر منابع شيعه كه به زندگى امام رضا پرداخته اند آن را نقل كرده اند. اين ماجرا شايد زنگ خطر را براى مامون که امام رضا را دستاویز حل مشکلات سیاسی خود کرده بود به صدا در آورده باشد. نوشته اند که فضل ابن سهل وزیر مامون چون استقبال شگفت مردم را دید به مامون گوشزد نمود که از امام رضا بخواهد که باز گردد.و چنانکه اشاره خواهد شد یکی از ریشه های اختلاف ولیعهد و وزیر، امام رضا و فضل همین بوده است.
روایت شیخ مفید از ماجرای نماز عید فطر
ماجرا را به نقل ازشيخ مفيد(مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه سده ۴ هجری قمری ). در «ارشاد» باز مى خوانيم . در باره شیخ مفید بجاست که بدانیم، شیخ در جهان تشییع و در میان فقیهان و علمای طراز اول شیعه از چنان اعتباری برخوردار است که در باره او نوشته اند شیخ مفید با امام زمان ارتباط داشت و برخی نظرات او را امام غایب شیعه اصلاح نموده که از این بحث و مسائل شگفت و سورئالیستی فقیهان در میگذریم و به مطلب مورد نظر خود میپردازیم.
شيخ مفيد در ارشاد می نويسد :
(نقل قول از ارشاد)
علی بن ابراهيم از ياسر خادم وريان بن صلت از هر دو آنها نقل کند که گفتند :
بعد از آن که مأمون امام رضا ( ع) را به ولايت عهدی خود منصوب کرد ، چون روز عيد شد مأمون کسی را بهنزد امام رضا ( ع ) فرستاد که واردشود و برای خواندن نماز عيد و ايراد خطبه بيرون رود. امام رضا ( ع ) به وی پيغام داد :
تو خود شروطی که در ولی عهدی من است ، به خوبی می دانی .بنابر اين مرا از نماز خواندن با مردم معذور دار . مأمون پاسخ داد :
تنها قصد من از اين کار آن است که دلهای مردم در ولی عهدی شما مطمئن و استوار گردد و نيز بدين وسيله فضل و برتری تو را بشناسند و پيوسته پيغامگزاران در اين خصوص ميان امام ( ع ) و مأمون رفت و آمد می کردند . چونمأمون بر پافشاری خود افزود ، امام ( ع ) به وی پيغام داد : اگر مرا از اين کار معذور داری خوشحال تر می شوم و اگر مرا معذور نداری برای نماز چنان خارج می شوم که پيامبر( ص ) و اميرمؤمنان بيرون می رفتند .
مأمون پاسخ داد :
هر طور که می خواهی بيرون شو .
و به اميران و حاجبان و مردم دستور داد که اول بامداد برای نماز در خانه حضرت رضا ( ع ) بروند . راوی گويد : مردم برای ديدار امامرضا( ع ) بر سر راهها و روی بامها نشسته بودند و زنان و کودکان نيز همگی بيرون ريخته و چشم به راه آمدن آن حضرت بودند . همه اميران و سربازان نيز درخانه آن امام ( ع) آمدند و سوار بر مرکبهای خود ايستاده بودند تا آن که آفتاب بر آمد . آنگاه حضرت رضا ( ع ) غسل کرد و جامه اش را پوشيد و عمامه سفيدی از کتان بر سر بست که يک طرف آن را به سينه و طرف ديگرش را ميان دو شانه اش انداخته وکمی هم عطر زده بود . سپس عصايی به دست گرفت و به همراهان خود فرمود :
شما نيز کاری کنيد که من کردم .
آنان هم پیشاپيش امام ( ع ) به راه افتادند . امام پای برهنه در حالی که زير جامه خود را تا نصف ساق پا بالا زده بود و دامن لباسهای ديگر را به کمر زده بود ، به راه افتاد تا به در خانه رسيد پس اندکی راه رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبير گفت و همراهان آن حضرت نيز تکبير گفتند . سپس به راه افتاد تا به در خانه رسيد . سربازان آن حضرت را که بر آن حال ديدند همگی از مرکبها پايين آمدند خوشحال ترين آنان در آن هنگام کسی بود که چاقويی همراه داشت که می توانست به وسيله آن بند نعلين خود را ببرد و پابرهنه شود . سپس حضرت ( ع ) در آستانه در تکبير گفت و مردم نيز با او تکبيرگفتند. آن چنان که گويی آسمان و در و ديوار با او تکبير می گفتند . مردم که حضرت رضا ( ع ) را به آن حال ديدند و صدای تکبيرش را شنيدند چنان بلند گريستندکه شهر مرو به لرزه در افتاد.
اين خبر به مأمون رسيد . فضل بن سهل ذوالرياستين گفت :
ای امير مؤمنان ! اگر علی بن موسی الرضا با اين حال به مصلی برود مردم شيفته او خواهند گشت و همه ما بر خود انديشناک خواهيم شد . پس کسی را به سوی او بفرست تا وی بازگردد.
مأمون کسی را فرستاد وی از جانب مأمون به امام رضا ( ع ) گفت :
ما شما را به زحمت و رنج انداخته ايم حال آن که دوست نداريم رنج و سختی به شما برسد . شما از همين جا باز گرديد و همان کسی که با مردم معمولا نماز می خوانده امروز نيز نماز می گزارد .
پس امام رضا ( ع ) کفش خود راخواست و آن را پوشيد و سوار بر مرکب خويش شد و بازگشت . در آن روز کار نماز عيد مردم بر هم خورد و نماز مرتبی خوانده نشد . نقل قول شیخ مفید منجمله نقل مجالس و منابر روضه خوانانی بوده است که قرنهاست از این طریق روزگار میگذرانند و من خود در عهد جوانی بارها این ماجرا را از زبان ملایان شنیده ام.
واقعه دوم: ازدواج با ام حبيبه دختر مامون
ازدواج با ام حبيب يا ام حبيبه دختر( يا خواهر مامون) در آغاز سال 202 هجرى از فرازهاى ديگر زندگى امام رضا در دوران ولايتعهدى او در مرو است. با توجه به اينكه مامون سالها ، حدود سی سال)از امام رضا جوانتر بوده است بعيد به نظر مى رسد كه ام حبيبه دختر مامون بوده باشد مگر اين كه بنا به سنت مرسوم آن روزگاركه دختران را درپايان سن نه سالگى به خانه بخت مى فرستادند و با توجه به سنت پیامبر اسلام در ازدواج با عایشه نه ساله ،مامون دختر خود را به ازدواج امام رضا در آورده باشد. برخى از منابع اشاره كرده اند كه ام حبيبه خواهر مامون بوده است. امام رضا بنا بر خواست مامون از ام حبيبه خواستگارى كرد.مسعودى در «اثبات الوصيه» ماجرا را چنين مى نويسد:
مأمون دخترش و بنا بر قولی خواهرش مکنی به ام ابيهارا به همسری امام رضا در آورد. وی می گويد : روايت صحيح آن است که ام حبيبه خواهر مأمون بود . زيرا مأمون از امام خواست که ازوی خواستگاری کند . همين که مردمان جمع شدند امام
خطبه ای خواند و درپايان آن گفت :
واز ايندختر که ام حبيبه نام دارد و خواهر اميرمؤمنان عبد الله بن مأمون است برای صله رحم و پيوند با يکديگر خواستگاری می کنم و صداق او را پانصد درهم قرار می دهم آيا اميرمؤمنان اورا به همسری من می دهی ؟
مأمون گفت :
آری او را به همسری تو دادم .
امام هم فرمود :
پذيرفتم و بدان خرسندم.
نامزدی دختر دیگر مامون ام فضل با امام جواد
همزمان با اين ماجرا مامون دختر ديگرش ام فضل را نامزد ازدواج با امام جواد كرد. با توجه به تاریخ تولد امام جواد که 195 هجری است امام جواد در این دوران یعنی سال 202 هجری هفت ساله بوده و ام الفضل پنج شش ساله بوده است ولی در آن ایام بخصوص در شرایط سیاسی آن روزگار این چیز عجیبی نبود.
سرنوشت شگفت ام الفضل همسر امام جواد
تاریخنگاران و فقها ی شیعه و پدید آورندگان و مولفین تاریخ شیعه سنتی، به سبک خود و با قانونمندیهای عجیب، سرگذشتی جالب برای ام فضل پنجساله رقم زده اند و نوشته اند:
ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم، خلیفه بعدی عباسی، هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد را طرح ریزی کردند.ودر نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل همسرش رامسموم کند . طبق معمول تاریخنگاران مربوطه و با همان تکنیکی که امام رضا درگذشت در این باره چند روایت نوشته اند. ملایان واقعگرا تر! نوشته اند که:
قتل امام جواد توسط انگور زهر آلود
…معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد.
وقتی آثار زهر در بدن امام جواد نمایان شداو رو به همسرش کرد و وی را از چگونگی مردنش با خبر کرد. حضرت به او فرمود: «چرا گریه میکنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا میشوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد
بر اثر نفرین ، ام فضل به دردی ، بیماری «نواصیر!»بیمار شد که همه اموالش را
درراه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسیدو او به درد و مرض نواصیر که در حساس ترین اعضاء و جوارحش( طبعا ازدیدگاه راویان فقیه آلت تناسلی اش که حساسترین عضو انسان در کادر مذهب و مکتب است) پدید آمد. مرد؛ در حالی که مال و ثروت،بلکه تمام دارایی خود را از ملک و املاک را هزینه درمان آن کرد و کارش به گدایی کشید.
روایت ابن شهر آشوب از ترور عجیب امام جواد توسط واژن زهر آلود
ابوجعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابونصر بن ابوالجیش ساروی مازندرانی ملقب به رشیدالّدین و عزالدّین و مشهور به اِبنِ شَهْرْآشوب (۴۸۹ - ۱۶ شعبان ۵۸۸ هجری قمری، ۴۷۵ یا ۴۷۶ - ۱۲ شهریور ۵۷۱ هجری خورشیدی، ۱۰۹۶ - ۲۷ اوت ۱۱۹۲ میلادی)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه بزرگ در مناقب391-4 آورده است
روایت شده که همسر امام جواد علیه السلام، ام الفضل، دختر مأمون، آن حضرت را با دستمالی که در فرج( آلت تناسلی خود) خود، جاسازی کرده بود ( توضیح دستمال را با سم آغشته و در محل ذکر شده جاسازی نموده بود و در حین رابطه زناشوئی امام به این طریق مسموم میشود)، و چون حضرت، مسمومیت خود را احساس کرد، به ام الفضل فرمود: خدای متعال تو را به درد بی درمانی مبتلا سازد؛ پس خوره به فرجش افتاد و چنان بود که پیش طبیب عریان می ساخت و به آن می نگریستند و در آن دارو می ریختند؛ اما هیچ سودی نبخشید و به همان بیماری مرد و به درک واصل شد.
علامه مجلسی محدث کبیر شیعه در بحار الانوار تحقیق فرموده و تاکید کرده :مرض نواصیر در دستگاه تناسلی ام فضل بوده و در فرهنگ عمید ذکر شده نواصیر: زخمی به شکل رگ که در جسم به ویژه اطراف مقعد پیدا می شود.
منبری کردن ام الفضل نگونبخت و تاملی منطقی و نه تخیلی درموضوع
بنا به روایت شیوخ کبیر شیعه، ام فضل چنین می میرد وبرادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند. در اینجا حکایت به پایان میرسد ولی اصل ماجرا چه بوده و می توان بعنوان یک خواننده یا رهگذر کنجکاو تاریخ اندیشید که فارغ از این سناریو که بیشتر شبیه سناریوهای تئاترهای جنوب شهر در دهه های چهل و پنجاه است چرا:
- مامون که بقول علما امام رضا رامسموم نموده بود امام جواد را از سال 202 تا 218 هجری رها کرد تا زندگی اش را بعنوان داماد بزرگترین و برجسته ترین و قدرتمند ترن خلیفه در میان خلفای عباسی داشته باشد .
طبعا در طی این هجده سال داماد خلیفه ای که دامنه امپراطوری اش میلیونها کیلومتر مربع مساحت داشت بر خلاف دیگر علویان غیر وابسته به دربارف جبرااز اعتبار، امنیت، و احترام کافی برخوردار بوده است ، چرا پس از او به دست خلیفه بعدی مسموم و شهید بشود؟.
آیا امام جواد که طی هجده سال بی خطرو آرام بوده و بنا بگفته ملایان نامدار از هشت سالگی به امامت منصوب شده است! یکمرتبه در دوران معتصم خطرناک میشود؟
و اگر خطرناک شده چرا و به چه دلیل؟
در این باره هیچکس چیزی نمی گوید. تاکید میکنم مامون در سال 218 هجری در گذشت. امام جواد در این هنگام بیست و سه ساله بود و گویا در این بیست و سه سال علیرغم قتل پدر ش به دست مامون هیچ خطری ایجاد نکرده و بمدت شانزده سال با همسرش که دختر مامون بود زندگی کرده است.
سئوال این است که چراباید پس از مامون خلیفه بعدی دست به قتل او آن هم با آن
وضعیت عجیب بزند بخصوص که بر اساس اسناد فقیهان نامدار، امام جواد هم در دوران مامون و هم در دوران خلیفه معتصم بعنوان داماد مامون و شوهر خواهر معتصم نقل مجلس و چراغ محفل جلسات دو خلیفه بوده است. به نمونه ای از نمونه ها توجه شما را جلب میکنم.
نبوغ و فراست امام جواد
نوشته اند که امام جواد از هوشیاری و فراست خاصی بر خوردار بوده و در طول زندگی خود با تربیت صد و ده شاگرد به کار فرهنگی عظیمی دست زده است که ادامه کار امامان قبل از خود بخصوص امام صادق و امام باقر است. از این امام جوان فوت شده دویست و پنجاه حدیث باقی مانده که مورد توجه فقیهان و عالمان و شیعیان است
منجمله این احادیث:
:مَن زارَ قَبرَ عَمَّتي بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ ؛
هر كس قبر عمّه ام (حضرت معصومه ) را در قم زيارت كند ، بهشت پاداش او است .
«كامل الزيارات، ص 536، ح 827»
**
مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِي الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ.
هر كه به خواستگاري دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتداري او مطمئن مي باشيد با او موافقت كنيد وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگي در روي زمين خواهيد شد.
«تهذيب الأحكام، ج 7، ص 396، ح 9»
***
الثِّقَةُ بِاللّه ِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ ؛
اعتماد به خدا بهاى هر چيز گران بها است ، و نردبانى به سوى هر بلندايى .
***
كسي كه محل ورود را نشناسد ، از يافتن محل خروج درمانده گردد .
مسند الامام الجواد ، ص 243
نمونه دیگری از نبوغ امام جواد نه ساله به روایت شیخ مفید
نقل از(اختصاص شيخ مفيد: ص 102، بحارالا نوار: ج 50، ص 85، ح 1.)مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از ابراهيم بن هاشم قمّى حكايت كند:
در آن زمانى كه حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام به شهادت رسيد، من عازم مكّه معظّمه شدم ؛ و در ضمن ، به محضر شريف حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام شرف حضور يافتم .
همين كه وارد منزل رفتم ، جمع بسيارى از شيعيان را مشاهده كردم كه از شهرها و مناطق مختلفى جهت زيارت و ملاقات امام جواد عليه السلام آمده بودند.
پس از گذشت لحظاتى ، عموى حضرت - به نام عبداللّه بن موسى كه پيرمردى سالخورده بود - در حالتى كه لباس هاى خشنى بر تن داشت ، وارد مجلس شد در گوشه اى نشست .
سپس امام جواد عليه السلام در حالى كه پيراهنى بلند پوشيده و عبائى بر دوش انداخته بود و كفش سفيدى در پاى داشت ، وارد مجلس گرديد.
تمام افراد به احترام آن حضرت از جاى برخاستند، آن گاه عموى حضرت به طرف امام عليه السلام جلو آمد و پيشانى برادرزاده اش را بوسيد؛ بعد از آن ، حضرت در جايگاه خويش روى يك كُرسى - كه از قبل آماده شده بود - نشست .
تمام حُضّار از عظمت و هيبت حضرت ، در آن سنين كودكى ، در تعجّب و حيرت قرار گرفته بودند.
در همين اءثناء، شخصى از برخاست و از عموى حضرت سؤ ال كرد: نظر شما درباره كسى كه با حيوانى نزديكى كند، چيست ؟
عبداللّه پاسخ داد: دست راستش قطع مى شود و نيز حدّ شرعى بر او جارى مى گردد.
ناگاه امام جواد عليه السلام سخت ناراحت و خشمگين شد و با نگاهى به عمويش فرمود: اى عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش ، خيلى خطرناك است آن موقعى در پيشگاه با عظمت خداوند متعال بايستى و بگويند: چرا چيزى را كه نمى دانستى ، اظهار نظر كردى ؟!
عبداللّه عرضه داشت : مگر پدرت چنين نفرموده است ؟
حضرت فرمود: از پدرم درباره شخصى كه قبر زنى را نبش نمايد و بشكافد و با آن مرده نزديكى كند سؤ ال شد؛ كه پدرم در جواب فرمود: بايد دست راستش قطع شود و حدّ زنا بر او جارى گردد، چون كه معصيت نسبت به زنده و مرده يكسان است .
در اين هنگام عبداللّه به خطاى خويش اعتراف كرد و گفت : اشتباه كردم ، شما درست فرمودى ، حقّ با جنابعالى است و من از درگاه خداوند پوزش مى طلبم .
پس از آن ، مردم كه از اقشار مختلف اجتماع كرده بودند، با مشاهده اين جريان بر تعجّب و حيرت آن ها افزوده گشت ؛ و اظهار داشتند: اى مولا و سرور ما! چنانچه اجازه مى فرمائى ، ما سؤ ال هاى خود را مطرح نمائيم و شما پاسخ آن ها را لطف فرمائيد؟
امام جواد عليه السلام فرمود: بلى ، آنچه مى خواهيد سؤ ال مطرح كنيد، تا جوابتان را بگويم .
پس در همان مجلس ، حدود سى هزار مسئله از حضرت سؤ ال كردند؛ و با اين كه امام عليه السلام در سنين نُه سالگى بود، با بيانى شيوا تمامى آن ها را پاسخ فرود.(48)
اختصاص شيخ مفيد: ص 102، بحارالا نوار: ج 50، ص 85، ح 1.
***
برای اطلاعات بیشتر به این لینک http://www.ghadeer.org/hadis/40dh-javad/fehrest.htmمراجعه کنید و نمونه های شگفت را از علمای نامدار بخوانید
نبوغ و فراست امام جواد در مجلس المعتصم در مورد قطع دست دزد
عياشي(محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشی سمرقندی کوفی،کنیه اش «ابو النضر»،معروف به «عیاشی فقیه نامدار و عالم مشهوری است که در رشته های فقه،ادب،حدیث و تفسیر تبحر فراوان داشته است.او از اعیان علماء و از اکابر فقهای شیعه درعهد ثقة الاسلام کلینی،و استاد کلینی عالم نامدار بوده است).
عیاشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابي دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزي دوستش ( ابن ابي دؤاد ) از دربار معتصم عباسي برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد .
گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتي ؟
گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علي بن موسي الرضا جرياني پيش آمد که مايه شرمساري و خواري ما گرديد .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقي را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدي کرده بود .
خليفه طريقه اجراي حد و قصاص را پرسيد . عده اي از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علي الرضا (امام جواد)را هم خواست . خليفه از ما پرسيد : حد اسلامي چگونه بايد جاري شود ؟
من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم :به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياري از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند .
يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق(آرنج) بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الي المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد .
دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روي به حضرت ابوجعفر محمد بن علي کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟
آن حضرت فرمود : علماي شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهي پاسخ آن را مي گويم .
اين مطالبي که علماي اهل سنت درباره حد دزدي بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامي آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد .
خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشاني ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند براي سجده حق تعالي محلي باقي نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسي نبايد آنها را ببرد .
معتصم از اين حکم الهي و منطقي بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند.
میبینیم که امام جواد چنان در مجلس معتصم کار آئی داشته که قاضی بزرگ وقت در برابر خلیفه توسط او شرمگین میشود و نبوغ و فراست امام جواد که بر این باور است دزد پس از قطع دست باید نمازش را بخواند و به کف دستهایش برای قبول نماز به درگاه خدائی که خودش امر فرموده دست دزد قطع شود نیاز دارد فقط باید انگشتهایش را قطع کنند که گویا همانجا در حضور امام جواد و خلیفه انگشتهای دزد را میبرند و کار فیصله میابد و خیال همه راحت میشود.می بینیم که در اجرای احکام الهی فاصله امام جواد با أبو عبيد الله أحمد بن أبي دؤادمعتزلی،(تولد 160 هجری مرگ 240 هجری) فاصله ای میان قطع انگشتان دزد یا تمام دست دزد است و اختلافی در این نیست که نباید دست را قطع نمود. حال برگردیم به تامل اصلی که چراباید خلیفه وقت بدون هیچ دلیل شوهر خواهر عالم و با فضل خود را توسط خواهرش ام فضل با آن وضع غریب به شهادت برساند.
در مورد قتل یا عدم قتل امام جواد نظر شیخ مفید جالب است و از تند ی و تیزی نظرات شهر آشوب و مجلسی میکاهد.شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و امام جواد ، فوت او را را مشکوک دانسته است. بنا به روایت مستوفی(تاریخ گزیده ، ص 205-206. )، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.
همچنین در تفسير عيّاشى : ج 1، ص 319، ح 109، بحارالا نوار: ج 50، ص 5، ح 7، حلية الا برار: ج 4، ص 580، ح 2. مسموم نمودن امام جواد نه به دست همسرش بلکه به دست وزیر و در مجلس شام ذکر شده است و اشاره شده:
....و در روز چهارم به يكى از وزرايش دستور داد كه حضرت جواد عليه السلام را به منزل خود دعوت كند تا كارش را بسازد.
هنگامى كه وزير دربار، حضرت را دعوت كرد، حضرت نپذيرفت و فرمود: مى دانيد كه من به مجالس شما نمى آيم .
وزير اظهار داشت : شما را به صرف طعام دعوت مى كنيم و خليفه و برخى از وزراء، علاقه مند به حضور شما هستند؛ و در نهايت حضرت را مجبور كرد تا در مجلس و سفره شوم آن ها حاضر شود.
همين كه حضرت وارد مجلس گرديد و چند لقمه از غذائى كه جلويش نهاده بودند تناول نمود، اثرات زهر را در خود احساس نمود و خواست كه از منزل خارج شود، ميزبان گفت : همين جا بمانيد؟ حضرت فرمود: در منزل شما نباشم ، بهتر است .
و با گذشت يك شبانه روز، كاملا زهر در بدن نازنين امام جواد عليه السلام اثر كرد و همچون ديگر ائمّه عليهم السلام مسموم و به فيض شهادت نائل گشت .
این نمونه ها و نمونه های دیگر نشان میدهد که فقیهان به دلیل بعد زمان و مکان در طول قرنها سناریوهای گوناگونی برای قتل امام جواد نوشته اند که با هم همخوانی ندارد.
بازگشت به تامل در مورد ام فضل وقتل امام جواد .
مامون در سال 218 همری درگذشت ودر 29 ذی القعده سال 220هجری قمری بنا به نقل تواریخ و کتب ملایان امام جواد دو سال بعد( یا یکسال بعد به نقل برخی راویان) در بیست و سه سالگی به امر معتصم مسموم شد و به شهادت رسید.معتصم بر خلاف برادرش مامون که بسیار باسواد و اهل دانش بود، فردی کم سواد ولی بسیار تیز هوش و صاحب اراده و از نظر فیزیکی بسیار قوی و جنگاور بود.
مؤلف الفخری درباره معتصم گوید: «مردی درست رای و نیرومند بود. هزار رطل بار بر می داشت و چند قدم می برد. به شجاعت شهره بود. وی را خلیفه هشتی گفتند که هشتمین طبقه از فرزندان عباس بود و هشتمین خلیفه بود هشت و ده ساله(یعنی هجده ساله) بخلافت رسید و هشت سال و هشتماه خلافت کرد و در هشتمین ماه سال تولد یافت و هشت پسر و هشت دختر داشت و هشت جنگ کرد و هشت میلیون درم بجا گذاشت» .
اندکی بر موضوع درنگ کردیم. ملایان و تاریخنگاران شیعه میگویند معتصم بر خلاف مامون با شیعیان رفتار مناسبی نداشت و به همین دلیل امام جواد را کشت. مسعودی میگوید:
بسال 219 امام محمد جواد (ع) فرزند علی رضا (ع) در بغداد وفات یافت وی ام الفضل دختر مأمون را بزنی داشت گفتند که وی بفرمان معتصم شوهر خویش را مسموم کرد که بیم داشت امام جواد فرزندی بیارد و فرزندان وی که از نژاد مامونند و هم نسب به علی رضا (ع) می برند که ولیعهد مامون بود به دعوی خلافت برخیزند.
باید از مسعودی در باره این دلیل پرسید امام جواد طی سالهای 202تا 220 یعنی بمدت هجده سال نتوانسته است ام الفضل را بارور کند و در مقابل توانسته است سمانه مغربی(مراکشی ،مادر امام علی النقی) کنیزی را که به همسری خود در آورده بود هشت بار و به روایتی ده بار به فضل و مدد الهی (از حدود سن چهارده سالگی تا بیست و پنجسالگی خود)بارور بفرماید و موجب تولد 1 - ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه بشود(در تاریخ قم نام دو فرزند دیگر یعنی زینب ام محمد و میمونه هم نقل شده است. تاریخ قم انتشارات دارالفکر بیروت. چاپ سوم 1350 صفحه 114) که به این ترتیب تعداد فرزندان بالغ بر ده تن میشود. بنابراین وحشت معتصم از چه بوده که به این دلیل دست به قتل امام جواد بزند.
نکته جالبی که مجلسی در این باره اشاره میکند بسیار جالب است:
نظر مجلسی و وجود دو ام الفضل
حضرت امام هادي (ع ) از زني به نام »سمانه « متولد شده است , (بحارالانوار, ج 51, چاپ ايران , ص 114, ص 115, ص 116 و ص 117). »سمانه « ام ولد بود, (همان ) ام ولد به كنيزي گفته مي شود كه از صاحب خود باردار گردد. اگر كنيزي از صاحب خود باردار گردد, پس از مرگ صاحب خود, آزاد مي گردد چون داراي فرزند است و فرزند نمي تواند مالك مادر گردد, (به شرايع , ج 3, ص 138, كتاب الاستيلاد, چاپ نجف در دو مجلد, 1389 قمري مراجعه شود).
مادر برخي از امامان , »ام ولد« بوده اند.
مادر امام هادي (ع ) را »سمانه مغربيه « مي نامند و گاهي او را سيده , ام الفضل مي گفتند, (بحار, 51, ص 114). زن اصلي امام جواد(ع ), دختر مامون بود به نام زينب ام الفضل , (همان , ص 73). همين ام الفضل , با تحريك معتصم , امام جواد(ع ) را مسموم كرد, (همان , ص 17) ام الفضل دختر مأمون , از امام جواد(ع ) بچه دار نشد, (همان ) ام الفضل دختر مامون , به ام الفضل سمانه ي مغربيه , حسد مي ورزيدچون مي دانست كه او از اين برتر است با اينكه كنيز است , (همان ).
قصد تغییر نظر مجلسی نیست ولی چرا باید دو ام الفضل در یک خانه وجود داشته باشد؟.چراهمسر رسمی امام و خواهر دو خلیفه اجازه میدهد نام کنیز خریداری شده را ام الفضل بگذارند؟. نمی توان اندیشید ملایانی که همه چیز را در تاریخ شیعه تالیف و اختراع کرده اند شاید برای گرمای منابر خود و دلیل تراشیدن برای قتل امام جواد دست به تعویض مادر امام دهم زده اند و مادر امام دهم همان شاهزاده ام الفضل خواهر مامون و دختر هارون الرشید بوده که با سمانه مغربیه تعویض شده است.
می توانیم تاریخ را در پای منبر بشنویم و و هم حوادث تاریخی و هم سپردن زمام امور تمام مسلمانان به دست کودکی هشت ساله ( زمان امامت امام جواد) راباور کنیم و میتوانیم بپذیریم معتصم امام جواد را به کمک خواهر خود کشت و نیزمیتوانیم بیندیشیم چرا؟
واقعیت امر این است که امام هشتم در کشاکش روزگار و سیاست روز نقش قابل تاملی در تثبیت حکومت مامون اگر چه ناخواسته ایفا نمود و در شورشهای دوران مامون و معتصم هیچ رد پائی ازامام رضا و امام نوجوان امام جواد پیدا نیست. در عالم واقعیت تمام امامان شیعه هنگامی که کیان اسلام و عنصر عربی در خطر قرار میگرفت جبهه شان جبهه عربیت و اسلامیت بوده است و تاریخ بارها بر این گواهی داده است.در این زمره امام هشتم و نهم از نظر سیاسی اگر ازحیطه منابر و خیالات فوق تاریخی آسمانی و بی پایه و مبارزات فرهنگی! عجیب و غریبی که ملایان جمهوری اسلامی به آنها نسبت میدهند ،خارج شویم در عمل ازو ابستگان خواسته و ناخواسته محور قدرت وقت ودامادهای دو خلیفه بسیار قدرتمند عباسی و در ارتباط جبری سیاسی و اجتماعی تنگاتنگ با آنان بودند. باید از ملایان پرسید:
امام رضا و امام جواد براستی چه خطری ایجاد میکردند که کشته شوند؟و معتصم بالله خلیفه ای که در کشتن مخالفانش هیچ پروائی نداشت و اساسا اتکا او با توجه به وضعیت مامون نه به اعراب و نه ایرانیان، نه عباسیان و نه علویان بلکه ارتش نیرومند هفتاد هزار نفره و بسیار نیرومند ترک خود بود چرا باید امام جواد را با این شیوه بکشد. خوبست که بدانید از دوران معتصم به بعد با ورود ترکان جنگجو و با ورود ترکان به بالاترین مقامات کشوری و لشکری تاریخ عباسیان چهره دیگری به خود گرفت.
در باره شورشهای زمان هارون و مامون اشاراتی کردیم . امام رضا در هیچکدام نقشی نداشت . در دوران معتصم جانشین مامون بخشی از شورشها عبارت بود از:
شورشها در زمان معتصم
شورشی عمومی در بغداد به رهبری احمد بن نَصر خُزاعی که از محدثان عالی مقام بود در اعتراض به حادث بودن قران. شورشیان با شکست رو به رو شدند. ابن نصر در حضور خلیفه درباره اعتقاد به مخلوق بودن قرآن مورد سوال قرار گرفت که از اعتراف به قبول این عقیده سر باز زد.دادگاه محنه وی را به مرگ محکوم کرد و سر بریده او را در میان شهر بر دار آویختند تا مایه عبرت دیگران شود.
شورش زُطّ یا هندوان در جنوب عراق که راه بغداد به بصره را بسته بودند و از کشتیها باج میگرفتند. معتصم برای درهم شکستن ایشان عجیف بن عنبسه سردار عرب را مامور کرد و پس از پیروزی بیش از بیست هزار نفر از آنان را به روم تبعید کرد. (ممکن است کولیان اروپا از اسلاف اینان باشند)
شورش بابک خرمدینکه مأمون نتوانسته بودآن را را فرو نشاند.
شورش مازیار پور قارناز سران طبرستان که خلیفه سردار خود افشین را برای مقابله با او فرستاد.]
شورش مبرقع یمانی در اردن و فلسطین در اواخر حکومت معتصم
شورش کردان در موصل به پیشوائی جعفر کرد.
دوباره تامل میکنیم وتاکید میکنیم که ما دیگرعلاقه ای به نشستن در پای منابرو تریبونهای سیاسی و انقلابی شبه منبر و ملایان بدون عمامه و ریش برای شنیدن تاریخ نداریم و با زبان تاریخ سئوال میکنیم:
1- در کدامیک از این شورشها ردی از امام جواد میابیم؟
2- چرا همه چیز اگر چه از لحاظ منبری و مذهبی روشن و بدیهی است ولی از نظر تاریخی مبهم و ناروشن و بی منطق است.
3-چرا خلیفه باید داماد خود را که سخت هم مورد احترام اوست و در حقیقت به حکومتش مشروعیت سیاسی و مذهبی میدهد بکشد؟
4- چرا بانی و باعث اصلی قتل یعنی معتصم به بلائی دچار نمیشودو ام فضل نگونبخت زن امام جواد باید با آن وضع و در آن تئاتر غم انگیز آخوندی هر روز برود و در مقابل طبیبان عریان شود تادوا در شرمگاهش بریزند و سرانجام بمیرد.
5- چرا امامی که چرخ و لنگر هستی است انگور را میخورد و کرامتی نشان نمیدهد که بلائی بر سر محور شر بیاید؟.و قرنهای قرن میلیونها زائر از همین امامان طلب کرامت و شفا و شفاعت مینمایند.
6-چگونه ذهن فقهای بزرگوار مانند ذهن بزرگترین قصه نویسان رمانهای رئالیسم جادوئی وپلیسی مدرن تروری چنان عجیب و سورئالیستی را به ام فضل نگونبخت نسبت میدهند؟
7- چگونه امام بزرگوار متوجه نشده است که دستمالی در شرمگاه همسرش وجود دارد؟.
8- چرا سم این دستمال قبل از امام ام فضل را مسموم نکرده است؟.
9-.......
اینها و امثال اینها نکاتی است که فقط و فقط راویان دور از دسترس ما و علمای طراز اول شیعه ، به عنوان راویان، و جهل سیاه فلج کننده نسلها ئی که اینهارا شنیدند و باور کردند میتوانند به آن جواب دهند ولی با این همه باید توجه کرد قرنها و نسلهای متوالی این روایات را پذیرفته اند و به ان باور داشته اند. قرنهای قرن توده های مردم در پای منابر در یافتن گریزراهی برای فرار از نابسامانیها و آشوبها و بیم وامیدهای دنیوی و دست یافتن به جاودانگی و آسودن در بهشت مینوی به مدد لطف و شفاعت امامان دوازدهگانه بی شک و به نیروی اعتقاد و باور این همه را پذیرفته اند وملایان و فقیهان بر منابر قدرت و حرمت هر چه خواسته اند در اذهان شنوندگان خود پراکنده اند اما باید با تمام تلخی ها باور کرد که این ایام در حال سپری شدن است.
به نظر نگارنده این سطور ام فضل تنها و تنها منبری شده فقیهان است و بس و در بافتن تاریخ تشیع توسط بزرگان دین همانگونه که نقش مثبت سرور زنان دو عالم به دختر پیامبر اسلام و امثال او عطا شده است و سئوال نشده است که چرا ؟ نقش منفی نیز برای اکمال داستانسرائیهای بزرگان به امثال ام فضل سپرده شده است و متاسفانه چون قلم و دفتر در طول قرنهای متمادی در دست عالمان دین بوده است ما سندی جز این نوع اسناد در دست نداریم و تنها میتوانیم بمدد شناخت دقیق حوادث و تحلیل شرایط فانوسی در ظلمات بر افروزیم که حتی در پرتو این فانوس بسی چیزها را نمی توان دید. اما میتوان با نهایت حیرت به این حقیقت شگفت راه برد که عالمان و فقیهان نامدار شیعه خود بهتر از هر کس از همان آغاز میدانسته اند که ماجرا چیست و به همین دلیل با هوشیاری به بنا و تالیف تاریخی دست زده اند که می توان گفت اکثریت حقایق در آنها وارونه است ولی آنها در وارونه نشان دادن حقایق در میان مردم توفیق کامل به دست آوردند و سر انجا م نان سیاسی این توفیق را هم توانستند به تنور بچسبانند حاصل این نان به تنور چسباندن هم عصری است که در ایران امروز در آن تنفس میکنیم. ما هنوز در عصر امام رضا و شیخ شهر اشوب و شیخ مفید ومجلسی و امثالهم و با قوانین آنان زندگی میکنیم. هنوز قوانین قرن دوم هجری در سر زمین ما جاریست و متاسفانه هنوز هم افکار و اندیشه های بیشتر نیروهای مسلمان موجود در ایران، و نیزنیروی سیاسی مسلمانی که ادعای برپائی جامعه بی طبقه توحیدی مبهم وخیالی ناشناخته خود را در قرن بیست و یکم بر پایه اندیشه های امامان مورد نظر خود دارد و بر این پایه هزاران شهید تقدیم فرموده است نه در فضای این ایام بلکه در فضای قرون اول تا سوم هجری میچرخد و بشدت و جبرا آلوده ارتجاعی ترین اندیشه ها و افکار فقیهان و ملایان آن دوران است، رهبرنخستش طومار شهیدان را به چاه امام زمان میسپارد( نگارنده حضور داشتم) و الگوی بانوی نخستش پس از سی سال زندگی در اروپا بازهم سیده النسا و حکیمه خاتون همشیره امام نقی و زائوی امام زمان است!( میبینیم آخوندها در طول دوازده قرن چه خوب کار کرده اند که حتی وقتی علیه آنها به جنگ مسلحانه هم بر میخیزی آبشخور اندیشه ات عمیقا همان مردابی است که ملایان فراهم آورده اند و اینچنین همسایگی در تئوری و باورها وجنگ در عمل حکایت غریبی را ایجاد میکند که راه به هیچستان خواهد برد)و خوبا و خوشا که کم دانشی اینان( بر خلاف اخوندها که اکثرشان میدانند چه خبر است) به آرامش خیال اینان وحقانیتشان در ذهن خودشان مدد میرساند. غافل از اینکه خورشید حقیقت حتی نیرومند تر از خدا اگر چه به آرامی و به سختی بسیار، اماطلوع میکند. تردید نکنیم و بدانیم وظیفه آنکه میداند و به شناخت میرسد ارائه حقیقت حتی علیرغم نارضایتی تمام مقدسان و خدایان است.
نه خدا و نه شیطان
چون حقیقت بر تو اشکار شد
تنها نور باش
و خود را منتشر کن
بی هیچ غبنی از نیستی
و بی هیچ عطشی برای جاودانگی
تنها نور باش و خود را منتشر کن و برو......
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران