یادی از گذشته. سال ۵۳ و ۵۲ حدود نیم قرن پیش اردوگاههای عمران ملی به فرمان شاه در تابستان بر قرار شد. من دو سال در این اردوها شرکت کردم. در بهترین نقطه ییلاقی مشهد در وکیل آباد اردو بر پا شد. در املاک ملک. روزها میرفتیم در کوی طلاب مشهد و با دانشجویان رشته راه و ساختمان از نه صبح تا پنج عصر خانه می ساختیم برای فقیران در کوی طلاب مشهد . بودجه از دولت و کار از ما. به هر نفر از ما بجز غذاهای سه گانه و لباس و وسائل مورد نظر ماهی هشتصد تومان پرداخت میشد. در هر تابستان در دو ماه سی چهل خانه کوچک و متوسط ساخته شد و طی مراسمی اسناد این خانه ها رایگان به افراد واجد شرایط و منجمله چند طلبه فقیر داده شد. عصر در اردوگاه شام مفصل موسیقی و شعر خوانی و ورزش وشنا در استخر بزرگ تا نیمه شب . چهره تیمور قهرمان شاعر و مسئول برنامه های هنری از یادم نرفته است و نیمه شب در خیمه های راحت میخفتیم. عکسها مال ان سالهاست من چون دانشجوی الهیات بودم و توان فنی نداشتم ولی در آن سالها از نیروی بدنی خوبی برخوردار بودم خود را کاندید کردم و بعنوان کارگر و عمله شادیانه در این کار شرکت کردم. نیم قرن از آن روزگار گذشته است گاهی میاندیشم ما هر چه بودیم ولی چه عاملی چز مسمومیت چهار صد ساله مکتب ملایان و شبه ملایان باعث شد یکی پنج شش سال بعد ایران را با فریاد درود بر خمینی تحویل یک ملای قرون وسطائی بدهیم و هنوز هم که هنوزست حکایت برای برخی ها ادامه دارد. در تصویرها من پشت به دروبین مشغول کندن پی و رو به دوربین در حال شنیدن دستور یکی از دانشجویان مسئول هستم.