واژگونانیم برچنگک به قصابان بگو
اسماعیل وفا یغمایی
غرش توفانی دریای خون خواهد رسید
نوبت لرزیدن سقف و ستون خواهد رسید
درب دژهای شقاوت گر چه از پولاد و سنگ
لحظه بشکستن قفل و کلون خواهد رسید
این نسیم نرم، صرصر،بعد از آن توفان شود
خیزش توفان خشم و موج خون خواهد رسید
عقل میگوید، تحمل، صبر! نرمش[بازهم]
لیک میداند که هنگام جنون خواهد رسید
سالها افسون رمالان بسی دلها بکشت
باطل السحر خرد در این فسون، خواهد رسید
گر چه از سنگ است و آهن قلبهاشان شک مدار
نوبت پایان بدون چند و چون خواهد رسید
غرش این بردگان از ژرف این ویرانه دژ
تا خدا، تا آسمان نیلگون خواهد رسید
واژگونانیم بر چنگک به قصابان بگو
هان شمایان را،زمان واژگون، خواهد رسید
راند بر خون شجاعان این جبون، کشتی ، بدان
مشت توفان تا دهان این جبون خواهد رسید
کشت بس خورشید و مه را، نک کسوفی در خسوف
بخت او را ازدرون و از برون خواهد رسید
نک زمان است اینکه می رمبد «وفا» در عزل شیخ
نوبت نفی جناب شیخگون! خواهد رسید
۲۲ نوامبر ۲۰۱۳
منبع:پژواک ایران