فقط دوازده خط و نیم. شماره ۶ و ۷ ؛ سرگذشت الله بخشهای یک و دو
اسماعیل وفا یغمایی
«فقط دوازده خط و نیم» یاداشتکهائی است که از این پس در دوازده خط و نیم مینویسم. اینها تجربیات و باورهای من پس از سی سال تلاش تئوریک وچهل سال آوارگی و مبارزه و تجربیات عملی است. میتوانید بخوانید بپذیرید یا نپذیرید ولی تاکید میکنم هریک از این دوازده خط و نیمها حاصل روزها کار و تلاش است،حاصل دردها و عرقریزان روح است و اندیشه در حد توان من. قصد من توضیح نیست تلنگر زدنست برای اینکه خودتان ادامه دهید. اگر فرصت دارید کمی به این دوازده خط و نیمها بیندیشید. بقولی بی ضرر نیست!.
وسرگذشت الله .بخش نخست
بیش از چهارده قرن است که الله وارد جهان ما شده است.پیش از الله ما خدا ی دیگری داشتیم.دین تازه که آمد حتی خدا را تعویض کرد. و خود رسول خدای نوین شد و بر پایه خدای نوین «معرفت و جهانشناختی و انسانشناختی» و «هویت» نوینی را برای انسانیت اعلام کرد.این شهامت محمد شاهکار اوست.خط بطلان بر خدائی کشیدن و خدائی دیگر را بر سقف هستی فلسفی و مذهبی کوبیدن.میان کارهای رسولان من این را از همه بیشتر میپسندم. اگر باور کنیم که خدایان منسوخ شده و کهن گذشته در سراسر جهان حتی خدای مایاها و ازتکها در آمریکای مرکزی و جنوبی برای پیروانشان قدرتی چون الله و یهوه و... داشته اند معنای این کار پیامبران را بهتر میفهمیم.الله خدای یکه تاز و بی بدیل جهان است. اما قبل از اسلام بنا به روایت تاریخ و نه خیالات و باورهای نسلها و فصلها، و با میخکوب وحشت و کابوس، او خدائی در میان «بت-خدایان» کعبه بود و سه دختر نیز داشت. «لات. منات. عزی»اینان دختران «الله» بودند و«بنات الله» دختران الله نامیده میشدند.اللات مونث الله است.پیش از اسلام در میان دهها بت،بت «هبل» بر الله سایه افکنده و نیرومند تر از او بود و پس از اسلام ستاره اقبال الله درخشیدن گرفت.تاریخ این را میگوید و در این زمینه ابو منذر هشام پسر ابو النضر محمد پسر سائب، پسر بشر، پسر عمرو کلبی»، منسوب به قبیلهٔ «کلب»، مشهور به «ابن کلبی» از نزدیکان امام صادق و از مشاوران چندین خلیفه که عمر درازی کرد و در سال 204درگذشت ، در کتاب «تنکیس الاصنام» بمعنای شکست بت ها این را به روشنی این را توضیح میدهد.این کتاب سالها قبل به کوشش محمد رضا جلالی نائینی تصحیح و انتشار یافته است.
شانزده مارس 2015 میلادی
و سر گذشت الله بخش دوم
الله خدای محبوب و مقتدر یک و نیم میلیارد مسلمان است.خدای محمد.خدای علی و معاویه. خدای حسین ابن علی ویزید.خدای امام جعفر صادق و خدای هارون الرشید. خدای امام رضا و خدای مامون .خدای شیخ ابوالحسن خرقانی و خدای سلطان محمود غزنوی. خدای هلاکو خان مغول و خدای آخرین خلیفه ای که به امر خواجه نصیر الدین طوسی در نمد مالیده شد تا جان داد.خدای مولانا و امیر تیمور.خدای دکتر علی شریعتی ومحمد حنیف نژاد و خدای محمد رضا شاه پهلوی.خدای ایه الله خمینی و خدای مسعود رجوی.خدای چند ده هزار مجاهد تیر باران شده و خدای کسانی که انها را در برخی اوقات پس از تجاوز و شکنجه کشتند. خدای لاجوردی و سعید امامی و در این میان خدای برادر بیست ساله من و خدای کسی که او را درمقابل حرم امام رضا بر دار کشید و خدای مادر من که دهسال چشم و دلش را بر گور فرزندش گریست و بر گور اومرد. الله هزار و چند صد ساله خدای همه اینهاست و اینروزها نامش چنانکه بر درفش بن لادن بر پرچم داعش در کنار محمد رسول الله میدرخشد. می اندیشیم.شک می کنیم.رنج میبریم.میلرزیم. دشنام میدهیم اما چون حیوانی کز کرده در خود با موهای سیخ شده جرئت نداریم از خط فلسفی سرخ عبور کنیم ، به شیوه و سنت محمد رسول الله از خط عبور کنیم. محمد شجاعانه از خط عبور کرد. ما بین دو هستی! به باور من،(چون من به نیستی و بی قانونی جهان باور ندارم.جهان جاودان است و ما در او جاودانیم) و به باور بسیاری بین دو نیستی چشم باز کرده ایم ،و الله [اگر اهل اندیشه و فکر و درد فلسفی باشیم }تمام جهانمان را پر کرده است!.تمام خطوط هویتمان را پیش از تولد تا پس از مرگ ترسیم کرده است!.تمام دستگاه شناخت فلسفی مان را با کتاب و پیامبر و نمایندگانش در کنترل خود دارد!. و ما تن داده ایم. از وزن تاریخی او و یک و نیم میلیارد معتقد ش وا میدهیم و زندگی میکنیم و میمیریم بی جرئت یک جدال فلسفی ،و الله پیر و کهن سال چون سایه ای بر گورهامان میگذرد شاد از بندگی ما....
منبع:پژواک ایران